«هنر (مدرن) چنان تخصصي مي شود كه تنها براي هنرمندان قابل درك خواهد بود و آنان از بي تفاوتي همگاني نسبت به آثارشان به تلخي گله مي كنند.» واسيلي كاندينسكي برگرفته از متن كتاب «هنر مدرن»
ماهان شريف
«مدرن» از چه زماني آغاز شده و سرمنشاء هنر مدرن كجاست؟ وقتي براي خود هنر نمي توان تاريخ پيدايش مشخصي تعيين كرد، آيا هنر مدرن تاريخ پذيراست؟ آيا مي توان هنر را به دو دوره مدرن و قبل از مدرن تقسيم بندي كرد؟
كتاب «هنر مدرن، بررسي و تحليل هنر معاصر جهان، نوشته مرتضي گودرزي (ديباج)» با نگاه تازه اي به مقوله هنر و تاريخ، سعي مي كند با نگرشي محتوايي، هنر مدرن را تعريف و آثار هنري مربوط به دوران مدرن را بازشناسايي كند. گودرزي در مقدمه كتاب خود با نقل قولي از ريچارد آلن تعريفي اجمالي از هنر مدرن ارائه مي دهد: «... در هنر مدرن «وجود»اصيل تر از«معني»است. شايد به همين دليل نقد را بيش از هر دوره ديگري در وجود خود جاي داده است. اگر پژوهشگران هنري مقهور تنوع چهره هنر مدرن نگردند، تنوع نگاه، نقد و تحليل ها همواره زمينه و امكان دستيابي به چهره شفاف تري از هنر اين عصر را فراهم مي سازند.»
نويسنده در جاي ديگري از كتاب اشاره دارد:«كتاب حاضر، نوشتاري با تم تاريخي محض نيست. هم از اين روست كه خواننده، برخي از رويدادهاي هنري و هنرمندان را در آن نمي يابد.»
وقتي ارنست گامبريج در كتاب تاريخ هنرش اعلام مي كند« نمي دانيم كه هنر چگونه آغاز شده است، همان گونه كه نمي دانيم زبان چگونه آغاز شده است» در واقع به بي زماني و مكاني پيدايش هنر اشاره دارد. چنين خاصيتي حتي در تبعات تاريخي هنر نيز مي تواند جاري باشد. آنچه ما امروز به آن مدرن مي گوييم شايد چند قرن بعد خود تبديل به هنر كلاسيك شود. آنچه بر هنر رنسانس در اروپا گذشت نيز چنين است. رنسانس در زمان خودش به لحاظ تاريخي و نوآوري نوعي هنر مدرن تلقي مي شد اما امروزه ما رنسانس و پيامدهايش را در زمره هنر كلاسيك مي دانيم. سؤال اينجاست آيا هنر مدرن قرن بيستم ويژگي خاصي دارد كه مكتب هاي هنري بعد از آن نمي توانند هنر مدرن امروزي را كلاسيك كنند. به عبارت ديگر مدرن بودن هنر مدرن فارغ از زمان و مكان است و سبكي هنري است كه در كنار هنر كلاسيك رشد مي كند و متكامل مي شود. شايد از اين روست كه مكتب هاي هنري كه در سالهاي اخير رشد كرده اند به بعد از مدرن يا پست مدرن ناميده مي شوند.
گودرزي در مقدمه اصلي كتابش اظهار مي كند: «يكي از ويژگي ها و افتخارات هنر مدرن تقليدي نبودن آن است. شهرت و آوازه نقاشي هاي دالي، به دليل رمز و رازي است كه در آثارش به چشم مي خورد چنانچه اين شيوه به حد كافي مشروح و بيانگر باشد، به آساني مورد پذيرش واقع مي شود. غلبه و نفوذ نقاشي امپرسيونيسم، از آن هنگام كه آماج حملات منتقدين و عموم واقع شد تا هنگامي كه از ديگر شكل هاي تصويرسازي پرطرفدار تر گشت ثابت مي كند كه هنر مي تواند تا حد بسيار زيادي قابليت خواندن و لذت بردن از آنچه كه ارائه شده را در جامعه شكل داده و يا دگرگون سازد.»
تأثيرگذاري هنر مدرن آيا به علت آن است كه مخاطب اصلي خود را انسان مي داند؟ به عبارت ديگر گفته مي شود كه تفاوت عمده هنر مدرن با ديگر هنرها در قطع ارتباط معنوي خود با هنر متعالي و متافيزيكي است. براساس نظر آنها هنر مدرن وقتي آغاز شد كه هنرمند خود را از آسمان رها كرد و به مردم زميني نظر دوخت و با اين اصل هنر مدرن را نه به لحاظ فرم ارائه كه بيشتر از نقطه نظر معنايي و محتوايي متفاوت با هنر پيش خود مي داند و نقطه تمايز مدرن و گذشته را در مسائل عرفاني و ديني جست وجو مي كنند.
گودرزي در بخش «ترديد» كتابش عنوان مي كند: «اكنون برخلاف نيچه كه با تكبر مرگ خدا را اعلام مي كرد، برخلاف ماركس كه شرط نجات انسان را در نفي خدا مي ديد و برخلاف فوكو كه به دنبال مرگ خدا مرگ انسان را در پايان سده بيستم اعلام كرد، فيلسوفي چون سارتر با وحشت، اندوه و افسوس بسيار از غيبت خدا در جهان ياد مي كند و آن را عامل پوچي انسان و عبث بودن هستي و نفي ارزش ها مي شمارد. پس از عبوراز سده بيستم اكثر متفكرين بر اين عقيده اند كه انسان امروز بيش از هر چيز نيازمند يك تفسير معنوي از جهان خود «انسان»است.»
كتاب هنر مدرن با بررسي ظريف فلسفه وجودي هنر مدرن و آشناسازي خواننده باجهاني كه اينك ما آن را مدرن مي دانيم شروع به معرفي آثار مهم و تأثيرگذار هنر قرن بيستم مي كند و هنرمندان اين دوره را با ويژگيها و ديدگاه هاي خاص و منحصر به فردشان برمي شمارد. اگرچه توالي ذكر آثار و شرح زندگي هنري هنرمندان بر مبناي ترتيب تاريخي در كتاب آمده است، اما گودرزي بيشتر در نظر دارد تصوير و شماي كلي با ديدگاهي معرفتي به خواننده كتاب از دوران هنر مدرن بدهد تا آن كه او را درگير جزئيات تاريخ نگارانه اين دوران كند. همچنين در كتاب نظر مردم در زمان مواجه با اثر هنري ملاك قرار داده شده وسير تحول ديدگاهي مخاطب به عنوان نوعي شناخت از هنر مدرن تلقي شده است.
در كتاب آمده است:«اما ويژگي بسيار مهم هنر مدرن اين است كه هرگز تاكنون در عالم هنر، دوراني وجود نداشته است كه در آن تماشاگر، مخاطب و مصرف كننده هنر تا اين درجه نسبت به ملاك سنجش خود احساس ترديد و تزلزل كند و يا درباره آثار هنري آن قدر آراي مخالف و موافق اظهار گردد. اين تزلزل در جايي بيشتر خود را مي نماياند كه در هنر مدرن «معني» در پرتو «وجود» رنگ مي بازد و تماشا كردن عملي «انديشمندانه» مي گردد و اين گونه القا مي شود كه «تماشاگران يعني ادراك و ادراك يعني ايجاد ارتباط.»
|
|
كتاب هنر مدرن، بررسي و تحليل هنر معاصر جهان در ده فصل و با تعداد قابل ملاحظه اي عكس سياه و سفيد از آثار برتر هنري قرن بيستم توسط پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي و سوره مهر انتشار يافته است. اين كتاب اگرچه اولين كتاب تأليفي به زبان فارسي نيست اما به خاطر تجزيه و تحليل ديدگاهي آثار و هنرمندان يك دوره خاص از تاريخ هنر، كتابي مهم و قابل بررسي دقيق تر است. اگرچه گودرزي سعي كرده از اظهارنظر مستقيم و صريح پيرامون مسائل جاري هنر در اواخر قرن بيستم پرهيز كند اما نگاه ديني و شرقي او در بررسي هنر مدرن مستتر است و همين ويژگي بومي بودن ديدگاه مؤلف كتاب آن را جهاني و مهم مي كند.
در پايان فصل اول و براي ورود به فصل هاي بعدي كتاب كه به نوعي فصل هاي تجزيه و تحليل كتاب آغاز مي شود، گودرزي با ذكر جستاري از بابك احمدي اهميت هنر مدرن را اين طور بيان مي كند:«البته نبايد فراموش كرد كه دستاوردهاي درخشان هنر مدرن در زير بار مباحث نظري نبايد مخدوش گردد. دستاوردهاي ارزشمندي مانند تأكيد بر نوآوري آزادي، نگاه به آينده و تقويت روحيه انتقادي، نگاه نوين به گذشته و موارد ديگري كه هرگز در هيچ مقطع ديگري از تاريخ هنر قابليت شكوفايي نيافته اند. شايد اين سخن والتر بنيامين در پايان كلام بتواند پلي بين مباحث مطرح شده ايجاد كند كه يكي از مهم ترين وظيفه هاي اثر هنري، آفريدن نيازهايي است كه هنوز زمان برآورده شدن آنها فرا نرسيده است.»
همين نگاه تأكيدي و بي طرف به هنر مدرن، هنري كه بسياري آن را حتي هنر نمي دانند مهم ترين ويژگي كتاب است و از اين رو مي توان كتاب حاضر را شرح ديدگاه يك ناظر بي طرف به هنر مدرن دانست كه دردوره كوتاه يك قرني تأثيري شگرف بر ديدگاه انسان معاصر گذاشته است.