دوشنبه ۹ آذر ۱۳۸۳
هنر
Front Page

بررسي كتاب «هنر مدرن» نوشته مرتضي گودرزي (ديباج)
اهميت هنرمدرن
«هنر (مدرن) چنان تخصصي مي شود كه تنها براي هنرمندان قابل درك خواهد بود و آنان از بي تفاوتي همگاني نسبت به آثارشان به تلخي گله مي كنند.» واسيلي كاندينسكي برگرفته از متن كتاب «هنر مدرن»
006915.jpg
ماهان شريف
«مدرن» از چه زماني آغاز شده و سرمنشاء هنر مدرن كجاست؟ وقتي براي خود هنر نمي توان تاريخ پيدايش مشخصي تعيين كرد، آيا هنر مدرن تاريخ پذيراست؟ آيا مي توان هنر را به دو دوره مدرن و قبل از مدرن تقسيم بندي كرد؟
كتاب «هنر مدرن، بررسي و تحليل هنر معاصر جهان، نوشته مرتضي گودرزي (ديباج)» با نگاه تازه اي به مقوله هنر و تاريخ، سعي مي كند با نگرشي محتوايي، هنر مدرن را تعريف و آثار هنري مربوط به دوران مدرن را بازشناسايي كند. گودرزي در مقدمه كتاب خود با نقل قولي از ريچارد آلن تعريفي اجمالي از هنر مدرن ارائه مي دهد: «... در هنر مدرن «وجود»اصيل تر از«معني»است. شايد به همين دليل نقد را بيش از هر دوره ديگري در وجود خود جاي داده است. اگر پژوهشگران هنري مقهور تنوع چهره هنر مدرن نگردند، تنوع نگاه، نقد و تحليل ها همواره زمينه و امكان دستيابي به چهره شفاف تري از هنر اين عصر را فراهم مي سازند.»
نويسنده در جاي ديگري از كتاب اشاره دارد:«كتاب حاضر، نوشتاري با تم تاريخي محض نيست. هم از اين روست كه خواننده، برخي از رويدادهاي هنري و هنرمندان را در آن نمي يابد.»
وقتي ارنست گامبريج در كتاب تاريخ هنرش اعلام مي كند« نمي دانيم كه هنر چگونه آغاز شده است، همان گونه كه نمي دانيم زبان چگونه آغاز شده است» در واقع به بي زماني و مكاني پيدايش هنر اشاره دارد. چنين خاصيتي حتي در تبعات تاريخي هنر نيز مي تواند جاري باشد. آنچه ما امروز به آن مدرن مي گوييم شايد چند قرن بعد خود تبديل به هنر كلاسيك شود. آنچه بر هنر رنسانس در اروپا گذشت نيز چنين است. رنسانس در زمان خودش به لحاظ تاريخي و نوآوري نوعي هنر مدرن تلقي مي شد اما امروزه ما رنسانس و پيامدهايش را در زمره هنر كلاسيك مي دانيم. سؤال اينجاست آيا هنر مدرن قرن بيستم ويژگي خاصي دارد كه مكتب هاي هنري بعد از آن نمي توانند هنر مدرن امروزي را كلاسيك كنند. به عبارت ديگر مدرن بودن هنر مدرن فارغ از زمان و مكان است و سبكي هنري است كه در كنار هنر كلاسيك رشد مي كند و متكامل مي شود. شايد از اين روست كه مكتب هاي هنري كه در سالهاي اخير رشد كرده اند به بعد از مدرن يا پست مدرن ناميده مي شوند.
گودرزي در مقدمه اصلي كتابش اظهار مي كند: «يكي از ويژگي ها و افتخارات هنر مدرن تقليدي نبودن آن است. شهرت و آوازه نقاشي هاي دالي، به دليل رمز و رازي است كه در آثارش به چشم مي خورد چنانچه اين شيوه به حد كافي مشروح و بيانگر باشد، به آساني مورد پذيرش واقع مي شود. غلبه و نفوذ نقاشي امپرسيونيسم، از آن هنگام كه آماج حملات منتقدين و عموم واقع شد تا هنگامي كه از ديگر شكل هاي تصويرسازي پرطرفدار تر گشت ثابت مي كند كه هنر مي تواند تا حد بسيار زيادي قابليت خواندن و لذت بردن از آنچه كه ارائه شده را در جامعه شكل داده و يا دگرگون سازد.»
تأثيرگذاري هنر مدرن آيا به علت آن است كه مخاطب اصلي خود را انسان مي داند؟ به عبارت ديگر گفته مي شود كه تفاوت عمده هنر مدرن با ديگر هنرها در قطع ارتباط معنوي خود با هنر متعالي و متافيزيكي است. براساس نظر آنها هنر مدرن وقتي آغاز شد كه هنرمند خود را از آسمان رها كرد و به مردم زميني نظر دوخت و با اين اصل هنر مدرن را نه به لحاظ فرم ارائه كه بيشتر از نقطه نظر معنايي و محتوايي متفاوت با هنر پيش خود مي داند و نقطه تمايز مدرن و گذشته را در مسائل عرفاني و ديني جست وجو مي كنند.
گودرزي در بخش «ترديد» كتابش عنوان مي كند: «اكنون برخلاف نيچه كه با تكبر مرگ خدا را اعلام مي  كرد، برخلاف ماركس كه شرط نجات انسان را در نفي خدا مي ديد و برخلاف فوكو كه به دنبال مرگ خدا مرگ انسان را در پايان سده بيستم اعلام كرد، فيلسوفي چون سارتر با وحشت، اندوه و افسوس بسيار از غيبت خدا در جهان ياد مي كند و آن را عامل پوچي انسان و عبث بودن هستي و نفي ارزش ها مي شمارد. پس از عبوراز سده بيستم اكثر متفكرين بر اين عقيده اند كه انسان امروز بيش از هر چيز نيازمند يك تفسير معنوي از جهان خود «انسان»است.»
كتاب هنر مدرن با بررسي ظريف فلسفه وجودي هنر مدرن و آشناسازي خواننده باجهاني كه اينك ما آن را مدرن مي دانيم شروع به معرفي آثار مهم و تأثيرگذار هنر قرن بيستم مي كند و هنرمندان اين دوره را با ويژگيها و ديدگاه هاي خاص و منحصر به فردشان برمي شمارد. اگرچه توالي ذكر آثار و شرح زندگي هنري هنرمندان بر مبناي ترتيب تاريخي در كتاب آمده است، اما گودرزي بيشتر در نظر دارد تصوير و شماي كلي با ديدگاهي معرفتي به خواننده كتاب از دوران هنر مدرن بدهد تا آن كه او را درگير جزئيات تاريخ نگارانه اين دوران كند. همچنين در كتاب نظر مردم در زمان مواجه با اثر هنري ملاك قرار داده شده وسير تحول ديدگاهي مخاطب به عنوان نوعي شناخت از هنر مدرن تلقي شده است.
در كتاب آمده است:«اما ويژگي بسيار مهم هنر مدرن اين است كه هرگز تاكنون در عالم هنر، دوراني وجود نداشته است كه در آن تماشاگر، مخاطب و مصرف كننده هنر تا اين درجه نسبت به ملاك سنجش خود احساس ترديد و تزلزل كند و يا درباره آثار هنري آن قدر آراي مخالف و موافق اظهار گردد. اين تزلزل در جايي بيشتر خود را مي نماياند كه در هنر مدرن «معني» در پرتو «وجود» رنگ مي بازد و تماشا كردن عملي «انديشمندانه» مي گردد و اين گونه القا مي شود كه «تماشاگران يعني ادراك و ادراك يعني ايجاد ارتباط.»
006918.jpg
كتاب هنر مدرن، بررسي و تحليل هنر معاصر جهان در ده فصل و با تعداد قابل ملاحظه اي عكس سياه و سفيد از آثار برتر هنري قرن بيستم توسط پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي و سوره مهر انتشار يافته است. اين كتاب اگرچه اولين كتاب تأليفي به زبان فارسي نيست اما به خاطر تجزيه و تحليل ديدگاهي آثار و هنرمندان يك دوره خاص از تاريخ هنر، كتابي مهم و قابل بررسي دقيق تر است. اگرچه گودرزي سعي كرده از اظهارنظر مستقيم و صريح پيرامون مسائل جاري هنر در اواخر قرن بيستم پرهيز كند اما نگاه ديني و شرقي او در بررسي هنر مدرن مستتر است و همين ويژگي بومي بودن ديدگاه مؤلف كتاب آن را جهاني و مهم مي كند.
در پايان فصل اول و براي ورود به فصل هاي بعدي كتاب كه به نوعي فصل هاي تجزيه و تحليل كتاب آغاز مي شود، گودرزي با ذكر جستاري از بابك احمدي اهميت هنر مدرن را اين طور بيان مي كند:«البته نبايد فراموش كرد كه دستاوردهاي درخشان هنر مدرن در زير بار مباحث نظري نبايد مخدوش گردد. دستاوردهاي ارزشمندي مانند تأكيد بر نوآوري آزادي، نگاه به آينده و تقويت روحيه انتقادي، نگاه نوين به گذشته و موارد ديگري كه هرگز در هيچ مقطع ديگري از تاريخ هنر قابليت شكوفايي نيافته اند. شايد اين سخن والتر بنيامين در پايان كلام بتواند پلي بين مباحث مطرح شده ايجاد كند كه يكي از مهم ترين وظيفه هاي اثر هنري، آفريدن نيازهايي است كه هنوز زمان برآورده شدن آنها فرا نرسيده است.»
همين نگاه تأكيدي و بي طرف به هنر مدرن، هنري كه بسياري آن را حتي هنر نمي دانند مهم ترين ويژگي كتاب است و از اين رو مي توان كتاب حاضر را شرح ديدگاه يك ناظر بي طرف به هنر مدرن دانست كه دردوره كوتاه يك قرني تأثيري شگرف بر ديدگاه انسان معاصر گذاشته است.

به انگيزه نمايش آثار مازيار زند، هنرمند گرافيست
تأثير مداوم از جامعه
006912.jpg

وحيد قاسمي
ده اثر از آخرين تصويرسازي هاي مازيار زند (گرافيست) در قالب دو مجموعه «نياز» و «روز برفي آفتابي» در گالري برگ از اول آذر تا دهم آذر به نمايش درمي آيد.
مازيار زند در مجموعه «نياز» به بياني گرافيكي از معنويت نهفته در جامعه امروز مي پردازد و در مجموعه «روز برفي آفتابي» در قالبي ميني مال به استقبال زمستان رفته است.
گفت وگويي با او انجام شده است كه در پي مي آيد.
***
*از عنوان مجموعه نياز بگوييد.
-اصولاً اين نوع از موجود نيازمند است. البته همه مخلوقات نيازمندند، ولي نياز انسان يك نياز فكر شده است، يك نياز سازنده است به همين علت نيازش ربطي به الان و قبل و بعد ندارد، ربطي به تمدن و پيشرفت ندارد، ربطي به اين كه شما به چه ديني اعتقاد داشته باشيد يا اهل چه مرام و مسلكي باشيد هم ندارد. انسان نيازمند است و بايد به ريسماني متوسل شود. بسياري از مواقع اين ريسمان دعا يا نماز يا محبت است. شايد در خيلي از قوم ها اين ريسمان رقص، آواز يا يك لباس باشد. به هر حال نوع و شيوه هايش مهم نيست،مهم نتيجه اي است كه مي دهد. مهم انرژي اي است كه انسان دريافت مي كند و مي تواند به زندگي ادامه دهد. مي تواند با آن انرژي آدم بهتري شود. مي تواند به همنوعش كمك كند. مي تواند عاشق شود، به سمت كمال برود.
* آِيا آن گونه كه از فضاي معنوي حاكم بر كارهاي شما به نظر مي رسد، خود نيز تحت تأثير اين فضا هستيد؟
- هنرمند به طور مداوم از جامعه اش تأثير مي گيرد. من نيز تأثير مي پذيرم اما، مهم اين است كه معنويت جاري در جامعه و فضايي كه در اطرافم جريان دارد به طور ناخودآگاه بر روي من و آثاري كه توليد مي كنم تأثير مي گذارند.
* از چگونگي خلق مجموعه نياز برايمان بگوييد.
- اولين تابلو اين مجموعه در ماه محرم كشيده شد. صداي طبل ها و سنج ها و گروه ها و دسته هاي سينه زني كه از مقابل من رد مي شدند ذهنم را مدت ها درگير كرد. از خودم مي پرسيدم اين افراد در درونشان به دنبال چه چيزي مي گردند؟ اگر كاري كه مي كردند مثلاً يك نفع مالي يا چيزي از اين قبيل برايشان داشت، جواب سئوال هايم را گرفته بودم ولي اين گونه نيست. فكر مي كردم چه عواملي باعث شده اند كه اين جمع يك صدا شوند و يك كار را انجام دهند؟ اين سئوال در تابلوها جاري شد. اولين تابلوي اين مجموعه يك تركيب بندي بود از رنگ هاي قرمز و سياه كه يك سري دست باز شده كاملش مي كرد. سئوال ها ادامه پيدا كرد و تصاوير تغيير كردند. كارهايي كه در اين نمايشگاه گذاشته ام آخرين جستجوهاي اين مجموعه اند كه تا به حال كار كرده ام اين پنج اثر بيشتر گرايش گرافيكي دارند ولي كارهاي اول، برخورد راحت تر و انتزاعي تري با موضوع دارند.
* درباره شيوه اجراي اين آثار توضيح بفرماييد.
- شيوه اجراي اين ده اثر، كامپيوتر گرافيك است. ما براي اين شيوه، اصول تدوين شده اي نداريم فقط مي توانم بگويم يكي از خصوصيات بارز اين مديوم، تكرار است. يعني شما اين امكان را داريد كه زياد و زياد اجزاي هر اثر را تكراركنيد. اين اتفاقي است كه من در مجموعه نياز روي آن بيشتر تأكيد كرده ام.
خاصيت ديگر تفاوت ضرباهنگي است كه اين مديوم با مديوم هاي ديگر مثل راپيد، مداد يا آبرنگ دارد كه ناخودآگاه حس اثر را وابسته به خود اثر مي كند. من اصلاً سعي نكرده ام وقتي موشواره يا قلم نوري به دست مي گيرم فكر كنم مداد در دستم گرفته ام. من از اين مديوم همين استفاده را كردم.
* در آثار اين مجموعه در پس ظاهر شلوغ اثر، اتفاق ساده اي مي افتد. عناصر اگر چه تكرار مي شوند اما محدودند. چرا براي انتقال حس تان از ميني ماليسم استفاده كرده ايد؟
- من خودم به عنوان خالق اثر نمي توانم بگويم سبك اين مجموعه ميني ماليستي است يا نه و نمي توانم بگويم چرا اين سبك را انتخاب كردم. من قبلاً راجع به اين موضوع فكر نكرده بودم. خلق اثر در يك لحظه و براساس يك حس اتفاق مي افتد يا لااقل در مورد من اينطور نيست كه فكر كنم بعد طراحي كنم. طراحي كردن بخشي از پروسه فكركردن من مي شود.
البته وقتي يك كار تمام مي شود يا در حين طراحي آن نگاهي كلي به طرح مي كنم تا ببينم به چه سمت و سويي رفته است، در آن لحظه من طراح نيستم خود را يك منتقد فرض مي كنم. خيلي وقت ها در اين لحظه چيز جديدي به ذهنم مي رسد، يا فكر مي كنم بخشي از كار را بايد عوض كنم. بعضي وقت ها فكر اوليه ام را تعقيب مي كنم و بعضي وقت ها به نظر جديدم عمل مي كنم.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   سياست  |   سينما  |   علم  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |