جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۸۴
index
گربه سياه ايتاليا
008919.jpg
شيرين نجوان
اگر فابيلو كاپلو بتواند يووه اي ها را همچنان در قله جدول حفظ كند، احتمال پس زدن رقباي جان لوئيجي بوفون ـ دورازه بان يوونتوس ـ نيز چندين  برابر مي شود. مي گويند او داراي مهره جادويي است كه مي تواند همواره در مركز ديد و نهايت تحسين و مباهات باشد اما مرور آنچه بر او گذشته است نمايانگر نبوغ و ويژگي هاي منحصر به فرد يك دروازه بان تاريخي است.
در سال گذشته وقتي انجمن رسمي IFFHS او را به عنوان بهترين دروازه بان جهان معرفي كرد، هوادارانش از سرتاسر ايتاليا نام او را بر چهره گربه اي كشيدند و نام «گربه سياه» ايتاليا را بر او گذاشتند. گربه اي با پنجه هاي تيز درست مانند وقتي كه او در چارچوب دروازه مي ايستد و سخت ترين شوت ها را مهار مي كند. قد ۱۹۰ سانتي متري و دست هاي كشيده جزو ابزار اساسي و منحصر به فرد اوست و همين طور شخصيت آرام و نگاهي دقيق و تيز كه جملگي سبب شده است او در جمع دروازه بانان بنام بدرخشد.
انتخاب لوئيجي بوفون معروف به جي جي بوفون انتخابي سخت بود چرا كه قرار بود نام او از كنار اعجوبه  هاي دروازه باني ديگر همچون دينوزاف، استافانو تاكوني و آنجلو پروز انتخاب شود با اين وجود سنجش IFFHS انتخابي دقيق بود كه با مرور صحنه هاي متوالي از مسابقات پشت سر گذاشته شده بوفون انجام شده بود. رفتار ورزشكاري بوفون نيز يكي از ويژگي هاي متمايز اوست كه سبب به وجود آمدن همان مهره جادويي مي شود! او در مصاحبه اي عنوان كرده بود كه او نيازي به شهرت ندارد. شايد اين جمله در نگاه اول كليشه اي و تكراري باشد اما اين اعجوبه فوتبال كسي است كه بسيار كم در مصاحبه ها شركت مي كند و عكس ها و پوسترهايش بيشتر از طرف انجمن طرفدارانش پخش و تهيه مي شوند نه طبق سياست هاي تبليغاتي و برنامه ريزي شده او. بوفون عقيده دارد ويژگي ها و استعدادها به طرزي ناخودآگاه سبب شناخت مي شوند و ديگر نيازي به اين همه سياست و برنامه ريزي وجود ندارد!
اوج كسب افتخارات جي جي بوفون را مي توان از سال ۲۰۰۰ آغاز كرد. مسابقات سري A و كسب بهترين دروازه بان سال. همين طور در سال هاي ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ كه اين عنوان تكرار و تكرار شد. در سال ۲۰۰۳ جايزه محبوب ترين بازيكن سال باز هم به بوفون اهدا شد. در همين سال بارديگر او به عنوان بهترين دروازه بان سال انتخاب شد. قطار افتخارات بوفون با سرعتي متحيركننده آنچنان قوي و يكه تاز پيش مي رود كه فرصتي براي طنازي رقباي ديگر باقي نمي ماند. سال ۲۰۰۳ نيز براي گربه سياه ايتاليا، سالي افتخارآفرين بود؛ كسب بهترين دروازه بان جهان.
... و اين حس بودن در قله است كه بوفون رها و قدرتمند آن را چشيد. بايد ديد سال ۲۰۰۴ براي او چه ارمغان خواهد آورد. حالا جي جي بوفون به ايستادن يوونتوس در صدر جدول وابسته است چرا كه در اين شرايط امتيازهاي خاص دروازه باني او نيز افزايش پيدا مي كند. با آمدن كاپلو، يوونتوس كمر به فراموشي ناكامي فصل پيش در ايتاليا و اروپا بست وحالا با چيدمان قدرتمند و حرفه اي او جايي براي نقد و خيال شكست و سقوط باقي نمي ماند.
وقتي جي جي بوفون در چارچوب دروازه بايستد و مهره هايي چون دل پيرو، پاول ندود، ترزگه، كاناوارو، تورام و ابراهيموويچ در زمين چيده شوند فضاي مهيجي به وجود مي آيد كه شايستگي ايستادن بر قله جدول را پيدا مي كند.

جي جي بوفون ۲۴ ساله امروز را اگر از كمي قبل مرور كنيم به شهر كاراراي ايتاليا مي رسيم يعني زادگاه بهترين دروازه بان دنيا! پسربچه زشت رويي كه بسياري از دوستان از رابطه با او روي برمي گردانند، تيمي محلي و ساق هايي كه براي دويدن بي نظيرند.
بوفون در سن ۱۷ سالگي به تيم نوجوانان آث ميلان مي پيوندد و از اين باشگاه راهي به سوي تيم ملي ايتاليا پيدا مي كند. استعدادهاي تحسين برانگيز بوفون گزينش وي را براي ورود به دنياي آزوريني ها هموار كرده بود. لوئيجي بوفون هماني كه به نام گربه ايتاليا معروف است اولين مسابقه رسمي اش را به خاطر دارد؛ ايتاليا و روسيه. محيط سرد و سرماي طاقت فرساي روسيه و جي جي بوفوني كه زير ذره بين خوش درخشيد. سال ۱۹۹۶ يعني زماني كه بوفون به ايتاليا پيوست، نقطه آغاز و همين طور اوج زندگي حرفه اي او بوده است. عده اي همچنان او را دروازه بان ۹۶ مي دانند و معتقدند كه او از همان سال تبديل به اسطوره اي جاودانه شده است.
سال هاي ۱۹۹۸ و همين طور ۱۹۹۹ زماني بود كه جي جي بوفون شناخته شده و نام جادوگر را به خود گرفته بود. حالا آن نوجوان زشت رو به چهره  محبوب و در عين حال زيبايي تبديل شده بود كه توامان سبب جذب هواداران به سوي او شده بود. انجمن هاي هواداران متعصب ايتاليا اين دروازه بان ايتاليايي تبار را به گونه اي مي پرستند و در زمينه هاي مختلف داخل و همين طور خارج از زمين از وي حمايت مي كنند و قطعاً استمرار اين روند سبب انتخاب يوفا به عنوان محبوب ترين بازيكن شده است.
زندگي جي جي بوفون عميق و ويژه با دنياي ورزش پيوند خورده است. پرورش در خانواده اي ورزش دوست كه پدر وزنه بردار، مادر ماهر در پرتاب ديسك، خواهران واليباليست، عموي بسكتباليست، پسرعموي او به نام لورنز بوفون كه اكنون در پست مياني ميدان بازي مي كند و... جملگي سبب به وجود آمدن انگيزه اي ژرف  براي نوجوان ۱۷ ساله اي شد كه آرزو داشت روزي بهترين دروازه بان دنيا شود و...
بوفون در سال ۲۰۰۰ براي ايتاليايي كه از ضعف هاي بنيادي رنج مي برد بهترين تكيه گاه بود. نبردهاي تاريخي او در همين سال و پشت سرگذاشتن مسابقات يورو ۲۰۰۰ در كنار تيم ايتاليا ثبت لحظات جادويي اوست. لحظاتي كه تا هميشه در كارنامه وي ثبت خواهد شد؛ خنثي كردن دو پنالتي آن هم از سوي شوت زني قهار چون رونالدو و همين طور ضربات سهمگين و هنرنمايي او در واژگون كردن ترفندها. بوفون گويا براي اين شرايط ساخته شده است براي لحظاتي حساس، سخت و سرنوشت ساز.
بوفون در ازاي مبلغي چون ۳۳ ميليون يورو قراردادي تاريخي را امضا كرد. طي اين تعهد او به يوونتوس آمد و مبنا را بر تجربه كردن فضايي جديد گذاشت. اين انتخاب براي جي جي بوفون كه جزو گرانترين دروازه بانان دنيا نيز به  حساب مي آمد، گزينش سختي بود چرا كه دقيقاً بعد از پشت سر گذاشتن مسابقات يورو ۲۰۰۲ سيل پيشنهادها به سوي او روانه شد. حالا او يك دروازه بان ساده نبود كسي بود كه در نبردي هيجان انگيز توانسته بود فراچسكو تولدو ـ جزو رقباي اصلي اش ـ را كنار بگذارد. ميل بوفون براي انتخاب منچستر يونايتد و يوونتوس، تمايلي برابر بود كه مدير برنامه ريزي وي به دليل شرايط مشابه و فرهنگ ورزشي مشابه با آنچه وي سپري كرده است، يوونتوس را انتخاب كرد.
بوفوني كه به يوونتوس پا گذاشت بهترين خريد و عالي ترين تصميم اين باشگاه به حساب مي آمد. چرا كه او پس از پشت سرگذاشتن ۱۶۸ بازي، دروازه باني پخته با كوله باري ايده و تجربه بود. گويا مهره جادويي بوفون واقعاً وجود داشته است كه او را همواره به سوي بهترين شرايط هدايت كرده است! هرچند جي جي بوفوني كه پا به يوونتوس گذاشت در قدم اول با ضعف ها و مشكلات پي در پي همراه بود اما سرشار از نيرويي بود كه او را به تعادل و «بهترين» شدن كه سزاوارش بوده است، هدايت مي كند. با اين وجود چيزي طول نكشيد كه مربي و مدير باشگاه دم از تحسين و تقديس او برداشتند.
آنچنان كه هونوروي رئيس باشگاه يووه در بيانيه اي اعلام كرد: «ما از بوفون متشكريم. تيم يوونتوس به واسطه مهارت او بازي هاي زيادي را پيروز ميدان بوده است.»
شايد اين جمله نيز فتح قله اي ديگر باشد و شايد انتهاي راهي است كه وجود دارد اما گويا براي بوفون انتهايي وجود ندارد. او اكنون نيز در انديشه فتح قله اي ديگر است شايد در انتظار كسب عنواني برتر و يا...
منبع: WWW.buffononline.com

كشتي در دنياي قديم
عباس امرايي
بسياري از نويسندگان مبدا كشتي را در چين يا مصر جست و جو مي كنند اما ذكر نام يك كشور به عنوان خاستگاه اين ورزش شيوه نادرستي است زيرا همه مردم در تمامي اعصار نوعي كشتي مخصوص به خود داشته اند.
اولين اطلاع موثق از كشتي به عهد سومريان بازمي گردد. شعر «گيلگامش» مكتوب به خط ميخي، بازگوكننده مسابقات كشتي در اين دوره است.
كشتي در مصر از احترام خاصي بهره مند بود. قديمي ترين شرح آن در يك مقبره از سلسله پنجم (۲۳۲۰ـ۲۴۷۰ قبل از ميلاد) با اشكالي از شش زوج كودك نقاشي شده است. اين نقاشي اولين گواه تاريخ كشتي بين كودكان است كه ما در مورد آن اطلاع داريم و از نظر ارزش هنري از تمامي نمونه هاي ديگر پا فراتر نهاده است. ۴ هزار طرح از مقبره بني حسن، ۲۱۹ طرح از مقبره  بهتي سوم و ۱۲۲ طرح از مقبره ستهي نشان دهنده اين است كه كشتي در مصر باستان از ويژگي هاي تكنيكي و قواعد نزديك به كشتي معاصر برخوردار بود. مي توانيم وضعيت اصلي و فنون زيرگيري را مشاهده كنيم.
كشتي در يونان باستان خيلي شكوفا شد (هلني ها) مفهوم برد بين دو مبارز را تا درجه علم و هنر بالا بردند. بنا بر برخي از افسانه ها، قوانين اين روش از الهه آتنا به واسطه قهرمان به انسان اعطا شده است. افسانه هاي ديگر مبتني بر اين است كه كشتي به وسيله هراكلس هرمز، پالستزا، دختر هرمز و ديگران اختراع شده است. به اين خاطر تعجب آور نيست كه كشتي يك ورزش اساسي در بازي هاي المپيك باستان باشد پانكزا كشتي به عنوان يك رشته مستقل به  عنوان آخرين ورزش از ورزش هاي پنجگانه و در تركيب با بوكس در مبارزه اي به نام پا نكرار تيوم صاحب مقام و منزلت بود.
مسابقات كشتي به قسمت هاي مختلف تفكيك نمي شد و هيچ محدوده زماني نيز نداشت و تا مشخص شدن نفر برنده مسابقه ادامه داشت. براي برنده شدن يك شركت كننده مي بايست حريفش را سه بار به زمين بزند و پرت كند مبارزه اي خوب به حساب مي آمد كه كشتي گير، به زمين انداخته شده و با يكي از قسمت هاي بالاتر از زانو به زمين برخورد كند (آرنج ها، بالاتنه، پشت).
متداول ترين اشتباه كه نه تنها عامه، بلكه به وسيله بسياري از متخصصان سرشناس انجام مي شود تعيين هويت اين كشتي با نوع جديد (كشتي فرنگي) آن است.
تحقيقات ادبي و باستان شناسي از اين فرضيه پشتيباني نمي كند. آثار هومر، پوزانياس لوسين، فيلوستراتس و هليود دوراس به طور قاطع نشان نمي دهد كه دوركردن پا و پشت پا زدن (زيرگيري) ممنوع بوده اند. نقاشي ها، تصاوير بر روي گلدان ها، نقوش برجسته كوتاه و مجسمه ها نمايشگر حالت هاي نبرد رقابتي با زيرگيري و گرفتن پا است. كشتي هراكلس و آنتاس به طرز قابل توجهي اين موضوع را آشكار مي سازد. در بازي هاي المپيك، سبك كشتي آزاد به نام «اورتونالس» انجام مي شد. متداول ترين سبك كشتي «آلينديزيس» بود اين كشتي تا عقب نشيني يك حريف به طول مي انجاميد و براي تمرين هاي نظامي مورد استفاده قرار مي گرفت. از آن جا كه اين نوع كشتي تابع سيستمي نبود كه حريف به زمين زده شود مي توانيم به همان گونه كه در برخي تصاوير نمايش داده شده است و«ايلياد» تشريح شده است فرض كنيم كه اين نبرد بر روي زمين انجام مي شد ما همچنين مي توانيم به انواع ديگر كشتي نگاه كنيم كه كشتي گير براي برنده شدن بايد حريف خود را به پشت بخواباند.

يادداشت
معياري براي نسنجيدن
امير حسين ناصري
چانه اش را كشيدند تا زمين. كاريكاتور مضحكي بود. او به همراه تيم پرسپوليس رفته بود تمرين. وقتي نشريه را نشانش دادند برخلاف احمدرضا عابدزاده كه از فرط عصبانيت همه را پرت كرده بود از رختكن بيرون فقط خنديد. خنده جالبي بود. اعتماد به نفس او فوق العاده بود. آدم ها وقتي نقطه ضعف شان را بزرگ كني فوري عصباني مي شوند. از احمدرضا عابدزاده كه در اعتماد به نفس بالاتر نداشتيم. همه نشانه هايش را تا جا
تا داشته باشد در ذهنمان حفظ كرده ايم اما او با ديدن كاريكاتورش فقط عصباني شد، اما علي كريمي با آن چانه اي كه به زمين رسيده بود فقط خنديد. ضريب اعتماد به نفس او چند بود؟ يا اگر قرار بود اعتماد به نفس مثل هوش ضريب داشته باشد او روي چند ايستاده بود؟
مي گفتند نوع تركيب صورتش طوري است كه فوري نفس كم مي آورد. مي گفتند كند است. مي گفتند دريبل بي فكر مي زند. مي گفتند و مي گفتند اما آخر سر او رفت بالاي سن و جايزه بهترين بازيكن آسيا را گرفت. او رفت بالا، جايزه اش را گرفت و ما هنوز درمانده ايم كه آيا علي كريمي در تيم ملي فوتبالمان خوب است يا بد. وقتي دريبل مي زند خوب است يا مضر. وقتي بعد از سه بار دريبل توپ را از دست مي دهد خوشحال باشيم يا ناراحت. وقتي ۷۷۷ بار توپ از دست مي دهد، دريبل هايش بي سرانجام است ولي يك توپ را مي كند توي گل بايد تحسين اش كنيم يا از دستش عصباني باشيم.
عرب ها عاشق بازي او هستند. شايد هم كل آسيايي ها. شايد جاهاي ديگري خارج از اين قاره هم همين طور باشد. شايد دريبل هاي كريمي همه را به وحشت و وجد بيندازد و بياورد اما مهم اين است كه ما هنوز نمي دانيم دريبل هاي او را دوست داشته باشيم يا نه.
مشكل ما علي كريمي نيست. اگر پاهاي او مال استاداسدي هم بود باز هم همين اتفاق مي افتاد. همچنان سردرگم بوديم كه دريبل خوب است يا نه. براي همه مان عادت شده كه بعد از هر بازي دوگونه تفسير بخوانيم. يك عده كارشناس با هزار دليل ثابت مي كنند كه كريمي به درد نخور است و دريبل هايش به درد تيم نمي خورد. آدم باورش مي شود. يك عده هم با هزار و يك دليل ثابت مي كنند كه از نظر فني آدمي مثل كريمي در تركيب تيم مثبت است. بالاخره مثبت است يا منفي نمي فهميم. هاج و واج بعد از هر بازي مي مانيم كه كريمي خوب بازي كرد يا بد. يك بازي مي بيني كلي توپ خراب مي كند اما آخر بازي به عنوان بهترين بازيكن زمين انتخاب مي شود و تو شك مي كني كه چشم هايت درست دريافت نمي كنند يا اشكال از كار كارشناسان است.
اين معضل در تمام فوتبال ما وجود دارد. ما بين بازيكنان تكنيكي سردرگم هستيم. نمي دانيم چنين بازيكناني براي تيم مفيدند يا مضر. يك مربي معتقد است نيستند و يكي مي آيد ۱۸۰ درجه خلافش را مي گويد. مي گفتند علي پروين دريبل هاي كريمي را دوست دارد به خاطر همين مي گويد تا جايي كه دلت خواست دريبل كن. يك عده ايراد گرفتند كه شيوه پروين سنتي است و قديمي اما يك مربي روز مي آوريم مثل برانكو ايوانكوويچ كه در تيم ملي وظيفه اي مشابه آنچه پروين به كريمي داده بود مي سپارد. دست آخر متوجه نمي شويم كه دريبل كريمي حاصل يك تفكر سنتي است يا نو و به روز.
اين مشكل گريبانگير تمام بازيكنان تكنيكي فوتبال ماست. يكي مثل رضا جباري در پرسپوليس وجود دارد كه از يك طرف از سوي پروين مورد حمايت قرار مي گيرد و اجازه دريبل زدن را كسب مي كند از سوي ديگر در همان تيم راينر سوبل آلماني معتقد است شيوه بازي رضا جباري احساسي و فردي است نه در جهت فعاليت تيمي.
ما هم كه در جايگاه تماشاچي نشسته ايم وقتي چنين بازيكناني دريبل مي زنند و نتيجه از دست رفتن توپ به سود حريف است عصباني مي شويم و بد و بيراه مي گوييم، وقتي هم نتيجه يك گل مي شود به سود تيم  مورد علاقه مان كلاه مي اندازيم هوا و صدآفرين به او و تكنيك اش مي فرستيم. دست آخر اگر از تك  به تك مان سؤال شود كه بازيكن تكنيكي كه زياد دريبل مي زند خوب است يا بد بسته به نتيجه بازي و حاصل تلاش بازيكن، جوابمان در هاله اي از ابهام مثبت يا منفي است.
از همه بدتر خود اين بازيكنان هستند. آنها بدون اين كه خود بدانند در يك گزينش غيرمنصفانه قرار دارند. وقتي يك مربي به كار گروهي و حركات منظم و با قاعده اعتقاد دارد آنها مي شوند عضو اضافي تيم اما وقتي يكي به اين حركات با ديدگاه مثبت مي نگرد مي شوند فوق ستاره. آنها هيچگاه تنها در رديف بازيكنان ديگر به خاطر مجموع كارشان در فعاليت گروهي سنجيده نمي شوند. يك آزمون ديگر كه آنها بايد بگذرانند و البته كه صد در صد سليقه اي است.
علي كريمي رفت بالاي سن و جايزه بهترين بازيكن سال آسيا را گرفت. او آن بالا ايستاد و همه ديدند كه آسيا او را بهترين بازيكن پرجمعيت ترين قاره دنيا انتخاب كرد. او علي كريمي بود. همان بازيكني كه اگر حتي بازي بعد دريبل بزند و حريف توپش را بگيرد با عصبانيت او را بي ثمر مي خوانيم و اگر توپ تبديل به گل شود، اعجوبه فوتبال آسيا. نه ما مي دانيم كه ضريب مشخص فعاليت او چيست و نه بسياري از مربيان.
سلطان مي نشيند
يادگاري نوشته بود پاي ديوار «سلطان علي پروين». سال ها از آن روز مي گذرد و او همچنان پاي ديوار را مي خواند و مي خندد. براي خودش مردي شده. همه تغيير كرده اند ولي روي ديوار همچنان خط بد پسرك مانده است. مرد بزرگي شده شايد هم عقيده اش كاملاً عوض شده ولي سلطان علي پروين روي ديوار ثابت و ثابت مانده است.
۱) از روزهايي كه علي پروين در پيكان بازي مي كرد و كمتر كسي او را مي شناخت سال ها مي گذرد. سال هاي پاياني دهه ۴۰ شمسي، بازيكن جواني بود با رنگ چشم هاي روشن. وقتي او به يك تيم كه از شاهين به پرسپوليس و از پرسپوليس به پيكان پيوسته بودند ملحق شد و به پرسپوليس رفت، كمتر كسي او را مي شناخت اما وقتي از فوتبال كنار رفت در ۴۰ سالگي آقاي گل شده بود تا به همه ثابت شود او علي پروين است و به همين سادگي از ذهن ها پاك نخواهد شد.
۲) او روي نيمكت نشست. سال ها گذشت تا طرفداران فوتبال لقب سلطان فوتبال را به او دادند. او همراه پرسپوليس پنج دوره قهرمان مسابقات باشگاهي تهران شد. قهرماني هاي پياپي در مسابقات باشگاهي تهران در آن روزها چيزي كمتر از قهرماني در ليگ برتر امروز نداشت. روزهايي كه تيم ها از زمين هاي خاكي پاي به مسابقات مي گذاشتند. تيم هاي محلي مثل وحدت كه اگر امكاناتي در حد توپ و لباس گرمكن داشتند روز پادشاهي شان بود اما وقتي پا به ميدان مي گذاشتند تيم هايي مثل استقلال و پرسپوليس را شكست مي دادند. از آن روزهاي باشگاه هاي تهران خيلي ها خاطره دارند. خاطراتي كه فقط متعلق به اصل ورزش بود. فوتبال بود و فوتبال. در آن روزها قهرمان شدن كار ساده اي نبود. روزهايي كه يك بازيكن به خاطر اين كه فلان تيم براي رفت و آمدش به تمرين تيم موتورسيكلت هوندا ۱۰۰ مي داد به علاقه اش پشت مي كرد. روزهايي كه اگر پولي مي رسيد همه مي نشستند دور هم و تقسيم اش مي كردند. روزهايي كه... در آن روزها كه فوتبال، فوتبال بود قهرمان شدن ميان تيم هايي كه آسان ترينشان سرسخت ترينشان بود شاهكار محسوب مي شد.
۳) وقتي علي پروين همراه تيم ملي قهرمان بازي هاي آسيايي پكن در سال ۹۰ شد ديگر كسي نمي توانست در اين كه او اسطوره فوتبال ايران است شك كند. محبوبيت او هر روز بيشتر مي شد. جوان هاي سال هاي پيش حتي به عكس يادگاري با پروين هم افتخار مي كردند. در آن روزها پروين شد سلطان فوتبال ايران. او براي هميشه در فوتبال تثبيت شد. براي همه او يك مربي قابل احترام بود، تفكراتش هم به موازات همان فوتبال پيشرفته تر و بهتر از بقيه بود.
۴) وقتي تيم ملي نتوانست در سال ۱۹۹۴ به جام جهاني آمريكا راه يابد او مجبور شد خانه نشين شود. بركناري از تيم ملي و خداحافظي از پرسپوليس همه را شوك زده كرد. او خانه نشين شد و در پس اين خانه نشيني محبوبيتش بيشتر و بيشتر شد. آنقدر كه روزي مسئولان و مديران باشگاه پرسپوليس ناگزير از بازگرداندن او به پرسپوليس شدند.
۵) وقتي به پرسپوليس بازگشت شروع توفاني پرسپوليس همه را شگفت زده كرد. قهرماني در مسابقات ليگ كشوري مهر تاييدي بود بر آنچه چند سال بعد نامش را علم فوتبال گذاشتند. پرسپوليس مي برد هر چند منتقدانش مدعي بودند زيبا بازي نمي كند، اما وقتي تيمي آنقدر مي برد كه قهرمان مي شود چه ايرادي مي توان از آن گرفت؟
سال ها منتقدان شيوه بازي و نوع تفكر فني فوتبال پرسپوليس تلاش كردند كه ثابت كنند دانش پروين متعلق به سال هاي گذشته است اما او با پيروزي تمام انتقادها را خنثي مي كرد.
۶) «من با مربي خارجي و علم روز مخالفتي ندارم اما معتقدم اگر ۱۴ تيم ليگي داريم بايد ۱۲ تيم مربي خارجي بياورند كه فوتبال مان جلو برود و گرنه هيچ فايده اي ندارد.» او اين جمله را آنقدر تكرار كرد كه يك سال از پرسپوليس جدا افتاد. رفت و امتياز يك تيم از زيرگروه را خريد و آن را به دسته اول آورد. اما او همچنان در استاديوم هايي كه پرسپوليس در آن بازي داشت محبوب شمرده مي شد.
۷) محبوبيت او و نتايج افتضاح پرسپوليس در ليگ برتر با وينكو بگوويچ مديران پرسپوليس را مجبور كرد تا او را به پرسپوليس بازگردانند. او بازگشت اما نه در سمت سرمربي، پروين فقط مدير فني بود. البته با اختيارات كامل. او خود قادر بود مربي خارجي استخدام كند كه اين كار را كرد. راينر سوبل از آلمان به تهران آمد تا پروين پس از سال ها از موضع قديمي اش عقب نشيني كرده باشد. راينر سوبل آمد اما كسي به ماندنش اميد نداشت همه گمان مي كردند او هم در نهايت عاقبت هموطنش اشميت را خواهد داشت.
۸) پس از باخت پرسپوليس در هفته چهارم همه آن روي پروين را كه تا آن زمان مخفي نگاه داشته شده بود ديدند. راينر سوبل بايد به آلمان باز مي گشت اما بازنگشت تا ثابت شود همه جا حرف او به كرسي نخواهد نشست.
۹) و حالا پرسپوليس آرام آرام به قله نزديك مي شود. پروين چشم هايش برق مي زند وقتي پرسپوليس با اقتدار بازي را به انتها مي برد. پروين مي خندد چون پرسپوليس مي برد اما كسي يادش نمي ماند كه اگر باخت ها براي سرمربي تيم بود بردها هم متعلق به اوست. پروين بايد هم بخندد چون اگر تيم ببازد راينر سوبل به گلوله بسته مي شود. اگر هم ببرد كار او بوده،  نتيجه تفكرات او بوده، ذكاوت و تيزهوشي او بوده،  همه چيز براي او بوده. او هنوز بر جايگاه سلطاني تكيه زده زيرا يكي پيدا شده كه اين قايق زنگ زده را از نو طراحي و بازسازي كند. اين قايق روزي دوباره زيبا خواهد شد و كسي كه در صدر خواهد نشست سلطان فوتبال ايران خواهد بود نه آن نردبان بدبخت آلماني.

ورزش
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |