پنجشنبه ۳ دي ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۹۰
به مناسبت سالروز مرگ تنها يوزپلنگ آسيايي در اسارت
مرگ برايش رهايي بود
ماريتا بيش ازآنكه نشاندهنده مظلوميت يوزپلنگ وحيوانات باشد، نشاندهنده فقراطلاعاتي ما درمورد حيوانات بود، چراكه خانواده ماريتا به جرم ناكرده حمله به حيوانات اهلي ازهم پاشيده شده بود
026082.jpg
مريم صفايي
۹ شهريور 1373 - شهرستان بافق- به اداره محيط زيست بافق خبر مي دهند كه مردم چند قلاده پلنگ وحشي را كشته اند. محيط بانان بافق خود را به محل مي رسانند، ولي با سه توله يوزپلنگ بي دفاع مواجه مي شوند. هر سه توله ماده بودند. يكي از توله ها در اثر ضربات آجر و سنگ كشته شده بود و دو توله ديگر به شدت آسيب ديده بودند. يوز مادر در اثر حمله مردم مجبور به فرار شده بود. دو توله باقي مانده بلافاصله به يزد منتقل مي شوند. توله دوم هم در راه در اثر شدت جراحات داخلي مي ميرد. تنها توله سوم باقي مانده و مداوا مي شود. كالبدشكافي دو توله كشته شده نشان مي دهد كه جگر آنها به شدت دهيدراته شده است كه ناشي از تشنگي بيش از اندازه است. توله باقي مانده از يزد به پارك پرديسان تهران منتقل مي شود و نامش را ماريتا مي گذارند.
مدتي بود در شهر شايعه شده بود حيوان مرموزي حيوانات اهلي مردم را مي ربايد. يوزپلنگ ماده و سه توله اش از شدت تشنگي در گرماي شهريورماه بيابان هاي بافق به سمت باغ هاي اطراف شهر بافق كشيده مي شوند و از شهر بافق سر در مي آورند. مردم به گمان اينكه اين حيوانات همان حيوان قاتل مرموز هستند با پرتاب آجر و سنگ به آنها حمله مي كنند. يوز مادر مجبور به فرار مي شود و نمي تواند توله هاي خود را نجات دهد. توله هاي بي دفاع در اثر ضربات كشته مي شوند و فقط ماريتا باقي مي ماند.
ماريتا تا سال 1382 در پارك پرديسان تهران به تنهايي زندگي كرد. در اين مدت محققان، عكاسان و دانشجويان بسياري از داخل و خارج از كشور از ماريتا ديدن كرده و از او عكس گرفته بودند، ولي شايد كمتر كسي به علت حضور ماريتا در ميان انسان ها فكر كرد. ماريتا در يك محدوده حصاركشي شده نگهداري و به وسيله گوشت الاغ و خرگوش تغذيه مي شد. ماريتا تنها يوزپلنگ آسيايي دنيا بود كه در اسارت نگهداري مي شد.
ماريتا بيش از آنكه نشاندهنده مظلوميت يوزپلنگ و حيوانات باشد، نشاندهنده فقر اطلاعاتي ما در مورد حيوانات بود، چراكه خانواده ماريتا به جرم ناكرده حمله به حيوانات اهلي از هم پاشيده شده بود.در حالي كه تاكنون هيچ كس در هيچ كجاي ايران نديده است كه يوزپلنگ به گله و دام اهلي حمله كند. هيچ لاشه حيوان اهلي كه در اثر حمله يوزپلنگ كشته شده باشد مشاهده نشده است. اين اتفاق حتي در مورد گله هاي گوسفند و بچه شتر هاي رها شده در بيابان و زيستگاه يوزپلنگ هم اتفاق نيفتاده است، چه برسد اينكه بخواهد به خاطر شكار مرغ و خروس خود را به خطر انداخته و وارد شهر شود، ولي عدم آگاهي و عدم آموزش و اطلاع رساني باعث به وجود آمدن چنين فاجعه اي شده بود. اكثر مردم چه در شهر و چه در روستا به درستي تفاوت ميان يوزپلنگ و پلنگ را نمي دانند و قادر به تشخيص رد گوشتخواران از يكديگر نيستند. اين مساله باعث مي شود تا حملات صورت گرفته توسط گرگ يا پلنگ به نام يوزپلنگ نيز نوشته شود و در صورت مشاهده، آن را به عنوان يك خطر جدي از پاي درآورند. در مدتي كه ماريتا در پارك پرديسان زندگي مي كرد به كانون توجه علاقه مندان به حيات وحش تبديل شده و از حساسيت زيادي برخوردار شده بود. به همين دليل به رغم اينكه به راحتي مي شد از آن بازديد كرد ولي كار مطالعاتي خاصي روي آن انجام نشد.
درمدتي كه ماريتا درپارك پرديسان زندگي مي كرد به كانون توجه علاقه مندان به حيات وحش تبديل شده و از حساسيت زيادي برخوردار شده بود. به همين دليل به رغم اينكه به راحتي مي شد از آن بازديد كرد ولي كار مطالعاتي خاصي روي آن انجام نشده
به دليل اينكه ماريتا از حدود۵‎/۳ ماهگي در اسارت نگهداري مي شد با فنون شكار و قوانين زندگي در طبيعت وحشي آشنا نبود و در صورت رهاسازي در طبيعت با مرگ حتمي روبه رو مي شد. به دليل كاهش جمعيت يوزپلنگ ها در طبيعت، به دام انداختن يك يوزپلنگ نر براي جفت گيري با ماريتا نيز خطايي بزرگ تر محسوب مي شد؛ تازه اگر موفق به انجام چنين كاري مي شدند و اگر مي توانستند بر مشكلات تكثير در اسارت غلبه كنند. پس ماريتا مجبور بود باقي عمر خود را به تنهايي در اسارت بگذراند. نهايتا ماريتا اوايل دي ماه 1382 مريض شد. دكتر كميلي دامپزشك معالج ماريتا، مريضي او را آنفلوآنزا تشخيص مي دهد. متاسفانه كاري نمي شود كرد و ماريتا پس از 48 ساعت بعد يعني 3 دي ماه در اثر كلاپس ناشي از آنفلوآنزا پس از 9 سال تنهايي درگذشت. ماريتا مرد.
ولي واقعه دردناك تر از مرگ ماريتا چند ماه قبل اتفاق افتاده بود. خردادماه 1382 يعني 9 سال بعد از كشتار خانواده ماريتا در همان منطقه بافق تراژدي ماريتا تكرار شد. سه توله يوزپلنگ توسط يك چوپان از اهالي زرند كرمان كشته شدند. اين بار ماريتايي هم باقي نمانده بود. چوپان هنگام غروب با مشاهده 3 توله يوزپلنگ به گمان اينكه تهديدي براي گله هستند، درصدد كشتن آنها برآمد. توله ها به داخل لانه كه سوراخي در ديواره يك رودخانه فصلي بود، رفتند. چوپان مقداري بوته جلوي ورودي لانه جمع كرده و آتش مي زند. توله ها نيم سوخته از لانه بيرون مي آيند و چوپان با ضربات بيل آنها را مي كشد. با توجه به زمان تولد يوزپلنگ ها توله ها كمتر از 2 ماه سن داشتند و در حال سپري كردن پرخطرترين دوران عمر خود بودند. اگر جمعيت يوزپلنگ هاي ايران را حدود 50 قلاده در نظر بگيريم، اين واقعه يعني از دست دادن 6 درصد از كل يوزپلنگ هاي آسيايي جهان!
يك سناريوي تكراري، مرگ به خاطر احتمال حمله به گله در سال هاي آينده، مرگ به خاطر عدم اطلاع رساني.
با وجود اقدامات حفاظتي گوناگون حتي اگر بتوان به كلي از ورود مردم محلي به زيستگاه يوزپلنگ جلوگيري كرد، ولي نمي توانيم از حركت و مهاجرت هاي يوزپلنگ جلوگيري كنيم و خواه ناخواه برخوردهاي مشابه باز هم چه در اين منطقه و چه در مناطق ديگر به وقوع خواهد پيوست و اين مساله چنانچه با اطلاع رساني و آموزش جوامع محلي همراه نباشد، يعني تكرار سناريوي كشتار يوزپلنگ هاي ايران.

يك سال گذشت
026073.jpg
يك سال از مرگ ماريتا گذشت، يوزپلنگ تنهايي كه 9 سال در اسارت زندگي كرد؛ تنها يوزپلنگ آسيايي موجود در اسارت، حيوان زيبايي كه معصوميت نگاهش هيچگاه از ذهنمان بيرون نخواهد رفت. مرگ او تاوان تمام ندانم كاري هاي ما بود. چه از آغاز تولدش در كوير خشك و بي  آب و سرنوشتي كه در لباس تشنگي، او را به خرابه هاي بافق كشاند و او را بازمانده فاجعه كشتار يوزها در بافق لقب داد و چه پايان زندگي اش كه به جاي سايه بوته گز، سكوي سرد اتاق سيماني پارك طبيعت پرديسان، او را در خود فرو برد و هر كسي به نوبه خود نظر داد و سخن راند، تحقير و تشويق كرد و... گفتند وگفتند. هر كس در خور جايگاه و سهمش، يكي از كمبود امكانات گفت و آن يكي از عمر طولاني، يكي از نبودن جفت در كنار ماريتا گفت و آن يكي از شرايط بد زندگي و ...
هر چه كه بود قدر ماريتا را ندانستيم. ماريتا مرد و حالا تكه تكه هاي بدنش يا مايه مباهات است يا هم پيمان خاك. البته گفتند كه براي دانشگاه ها و آكادمي ها هم براي تشخيص علت مرگ فرستاده شد، اما نتيجه اين آزمايش ها همچنان به صورت يك مساله درون سازماني باقي ماند يا شايد اصلا تحقيق و تفحصي در كار نبود و همانطور كه زندگي نكبتي اش توجه هيچ كس را بر نينگيخت، اينكه ماريتا از انگل مرد يا از كلابس ريوي و يا حتي از كهولت سن، چه فرقي دارد؟ مرگ براي ماريتا كم از تولد دوباره نداشت.
اختلافات دست اندركاران داخل گود و كارشناسان بيرون گود بماند براي خودشان. آنچه مهم است، اين است كه ديگر گونه اي از يوزپلنگ آسيايي كه حالا ديگر يوزپلنگ ايراني نام گرفته در دسترس هيچكس نيست. هر چه هست فقط رد پاست، فقط سرگين است و نشانه، نه يوزي هست و نه نمونه اي براي ديدن.

سموم= اختلا ل، سقوط
026076.jpg
فرهاد رازي - ماهي هاي بي قرار، قورباغه هاي كودن، موش ها و كاكائي هاي بي باكي كه ناگهان سقوط مي كنند و نقش بر زمين مي شوند؛ در نگاه اول تمامي اينها شبيه يك سيرك غيرعادي به نظر مي آيد ولي هيچكدام از اين نمايش ها عجيب و غريب نيستند. جانوران در سراسر جهان به طور فزاينده و غيرعادي از خود رفتارهاي نامانوسي رانشان مي دهند كه علت آن آلودگي هاي زيست محيطي است.
مواد شيمايي كه اين اثرات به آنها نسبت داده مي شود، مختل كننده غدد درون ريز شناخته شده اند و دامنه آنها از فلزات سنگين مانند سرب تا انواع ايزوفرهاي كلردار بي  فنيل و افزودني ها از قبيل بيسفينول آ است. زيست شناسان از ده ها سال قبل مي دانستند كه اين مواد شيمايي مي توانند رفتار جانوران وحشي را تغيير دهند و در سالهاي اخير نيز اين موضوع كاملا آشكار شده است كه آلاينده ها مي توانند سبب تاثير سوء و ايجاد تغييرات جنسيتي توسط تغييرات در فيزيولوژي جانوران وحشي به ويژه در اندام هاي جنسي آنها شوند. در حال حاضر دو مورد مطالعاتي اصلي انجام شده آشكار كرده است كه مواد شيميايي بيش از آنچه تاكنون تصور مي شده، تاثيرات بزرگي روي رفتار جانوران مي گذارد.
غلظت هاي كم اين آلاينده ها در حال تغيير دادن هر دو رفتار اجتماعي و جفت گيري تعداد زيادي از گونه ها است. اين مساله بالقوه تهديدي بسيار بزرگتر را نسبت به بقا نشان مي دهد تا به عنوان مثال كاهش تعداد اسپرم كه نتيجه غلظت هاي شيميايي بالاتر است.
حلزون ها شكم پايان و بلدرچين ها
دو تيم تحقيقاتي به صورت مستقل، مدارك نشان دهنده تاثيرات آلاينده ها روي اگرت ها، كاكائي ها، حلزون ها، بلدرچين ها، موش هاي صحرايي، كبك ها، ميمون هاي جنس MACACA، ماهي هاي قنات Minnows، ماهي ماسكيتوMosqueto Fish، بازها و قورباغه ها را جمع آوري كرده اند.
تغييرات رفتاري مشاهده شده شامل جفت گيري و آموزش فرزندان، لانه سازي، يادگيري، اجتناب از شكار جانور شكارچي، جست وجوي غذا، سطوح تلاش و فعاليت عملكرد و حتي تعادل خلق و خوي است.
در اين تحقيقات مشاهده شده كه سمندرها در مقابل مقادير كم برخي آفتكش ها دچار مشكل در رديابي فرمون هاي جلب كننده از طرف جفت آماده خود مي شوند. همچنين در اين تحقيقات نشان داده شده است كه تعداد فزاينده اي از كاكائي هاي غربي نر كه از تخم هاي در معرض سم د.د.ت بيرون آمده اند، اقدام به جفت گيري با يكديگر مي كنند.
در سالهاي اخير دانشمندان دريافته اند كه سرب در تعادل رفتاري كاكائي ها موثر است در حالي كه آترازين موجب بي قراري گلدفيش مي شود و ماده شيميايي TCDD، رفتار گونه ميمون هاي مكيك را در بازي با يكديگر خشن تر مي سازد. با اين وجود به رغم فراواني اين مدارك، به گفته مسوول يكي از دو گروه مطالعاتي كه در مجله رفتار جانوران منتشر شده است، اين تاثيرات عمدتا از طرف سم شناسان مورد توجه قرار نگرفته است.

بلغارها هم ايراني اند؟
026070.jpg
مجيد اميرشاهي 
چندي پيش خبري داشتيم راجع به اينكه جمعيت فارسي زبانان ملي مجمعي در تاجيكستان، گرد هم آمدند و ويژگي مشتركشانزبان فارسي را عاملي براي استحكام هرچه بيشتر روابط خود قرار دادند. بد نيست مطلبي هم بخوانيد در مورد نزديكي فرهنگ بلغارها به ما ايراني ها. بلغاري هايي كه اغلب ما ايراني ها آنها را با چند فوتباليست معروفشان و البته نام يك كباب به خاطر داريم. البته اشكالي هم به ما وارد نيست، چون بلغارستان جزو كشورهاي آرام و تقريبا بي سروصداي اروپايي است.
شايد اگر وجه اشتراك اين كشور با ايران را بدانيد از اين به بعد هنگام شنيدن نام بلغارستان گوش هايتان تيز شود.
كجا؟
كشور بلغارستان در بخش جنوبي شبه جزيره بالكان قرار دارد. بلغارها از شمال با كشور روماني مهد تراكتور و دراكولا از غرب با صربستان و مقدونيه، از جنوب با يونان و تركيه و از شرق با درياي سياه همسايه اند. در بلغارستان آثار تاريخي زيادي از زمان پيدايش اين كشور، قرون وسطي، اسناد متفاوتي از جنگ هاي تاريخي اين كشور و آثار فرهنگ اقوام تراكي TRAKI كه قبل از مهاجرت بزرگ ملت ها به اين منطقه از اروپا آمدند وجود دارد كه بيانگر سابقه طولاني فرهنگ اين كشور است. يك تئوري جديد درباره اصليت مردم بلغار، اين مردم را جزيي از نژاد ايراني مي داند كه خاستگاهشان منطقه اي به نام بلخار كه امروزه بخشي از كشور افغانستان است، بوده و اين جماعت در سال 681 ميلادي به سرزمين بلغارستان امروزي آمدند و در كنار مردم اسلاو كه در آن زمان ساكن اين سرزمين بودند، كشور بلغارستان را توسط فردي به نام اسپارخ بنيان نهادند. اسپارخ به معني صورت اسب است و يكي از پادشاهان اين كشور پرسيان به معني پارس تبار نام داشت؛ كه همه دليلي است بر نزديكي بلغارها به ايرانيان. شايد فهميدن اين موضوع حس نزديكي به بلغارها را نزد شما تحريك كرده باشد، اما داستان اين قرابت همچنان ادامه دارد.
چطور؟
زبان بلغاري معاصر در زمره زبان هاي اسلاو قرار دارد ولي بعضي كارشناسان اعتقاد دارند كه زبان قوم قديمي بلغار از گروه زبان هاي ايراني بوده، ولي به دليل اينكه جمعيت اسلاوها چند برابر جمعيت كوچ كرده از بلخار بوده، زبان اين كشور به دلخواه اسلاوها تغيير يافته و زبان اصيل بلغاري به فراموشي سپرده مي شود.
در عين حال در زبان بلغاري لغات بسياري از زبان فارسي وجود داردكه به نظر پژوهشگران، پاره اي از آنها از قديم باقي مانده و بخشي ديگر از طريق تماس زبان بلغاري با زبان تركي در قرون وسطي يعني هنگام تصرف بلغارستان توسط تركان عثماني وارد اين زبان شده است.
به اين چند كلمه توجه كنيد: كيبريت، چوراب و چرك كه تغيير يافته كلمات كبريت، جوراب و چرخ هستند.با شنيدن اين كلمات در بلغارستان گوش هايتان براي شنيدن كلمات فارسي تنگ مي شود ولي بلغارستان هنوز براي ايرني ها كشف نشده است. نشانه هاي ديگري براي نزديكي فرهنگ هاي دو كشور ايران و بلغارستان نيز وجود دارد.
رقصيدن روي خاكستر كه رسم سنتي منطقه كوه استرانژا در بلغارستان است تنها در استان هاي لرستان و كردستان ايران مشاهده مي شود.
جوانان بلغاري در ماه هاي پاييزي نوعي مراسم آتش بازي اجرا مي كنند كه بي شباهت با جشن چهارشنبه سوري در ايران نيست. پژوهشگران بلغاري وجود اين مراسم در بلغارستان را نشاني از تاثير دين زرتشت بر فرهنگ بلغاري مي دانند. داستان اين شباهت ها همچنان ادامه دارد. پرده يك چهارم در موسيقي، خاص ايران است كه در هيچ يك از موسيقي هاي جهان وجود ندارد، اما در موسيقي سنتي بلغارستان شنيده مي شود. لازم به ذكر است كه 5 گام مشترك بين موسيقي سنتي ايران و موسيقي سنتي بلغارستان هم وجود دارد. بلغارها سازي سنتي به نام كاوال دارند كه به ساز ني شباهت فراواني دارد.
چگونه؟
در سال 2004 ميلادي و زماني كه پيشنهاد گفت وگوي تمدن ها وارد ابعاد تازه تري شده است ايجاد صلح و دوستي بين دو كشور به بهانه هايي بيشتر از اين نياز دارد؟

مرگ هنرمند حيات وحش
026085.jpg
سيمون كومبس، هنرمند حيات وحش بريتانيايي بر اثر حمله يك بوفالو در كنيا جان باخت. سيمون 64 ساله كه در آفريقا زندگي مي كرد، همراه همسر دوم خود و يكي از دوستان خانوادگي اش مشغول پياده روي در دره اليفت بزرگ بود كه ناگهان از سوي يك بوفالو موردحمله قرار گرفت.
دختر 35 ساله اش در اين باره مي گويد: بوفالو يك دفعه ظاهر شد!. سيمون كومبس مشهوريتش را از به تصوير كشيدن خطرناك ترين جانداران حيات وحش از فاصله نزديك به دست آورده بود. آقاي كومبس در مدت 30 سال در برنامه هاي تلويزيوني زيادي ظاهر شده بود و همچنين كتاب هاي بسياري از وي به چاپ رسيده است.

برگزاري جشنواره ميگو
026079.jpg
براي نخستين بار در كشور جشنواره ميگو در تهران با شعار ميگو غذاي جواني و رمز شادابي برگزار مي  شود. اين جشنواره از 25 آذر ماه به مدت 10 روز در ميادين ميوه و تره بار جلال آل احمد، صادقيه و اكباتان برپاست. در قالب اين جشنواره هم كلاس هاي آموزش طبخ ميگو برگزار مي  شود كه به بهترين غذاهاي طبخ شده جوايزي تعلق مي  گيرد. در غرفه هاي مختلف فرهنگي و آموزشي نيز مي  توانيد اطلاعات مورد نياز در مورد ميگو و غذاهاي پخته شده باميگو را كسب كنيد.
گفتني است كه اين جشنواره توسط اداره كل شيلات استان تهران و با همكاري شيلات استان سيستان و بلوچستان و سازمان ميادين ميوه و تره بار شهرداري تهران برگزار مي شود.

افزايش مناطق تحت حفاظت استان گيلان
026067.jpg
به گفته مديركل حفاظت محيط زيست استان گيلان، مناطق تحت حفاظت در اين استان در سال جاري 60 درصدافزايش مي  يابند. به گفته وي تا پايان سال 76 اين مناطق در حدود 119 هزار هكتار بوده اند كه در سالهاي اخير مساحت آنها حدودا به 189 هزار هكتار رسيده است. در حال حاضر هم 19 منطقه شامل 4 پناهنگاه حيات وحش، 5 منطقه حفاظت شده، 2 اثر طبيعي ملي و 8 منطقه شكار ممنوع تحت مديريت محيط زيست استان گيلان قرار دارد. اين مناطق علاوه بر اهميت اكولوژيك، داراي ارزش هاي اقتصادي، اجتماعي و زيستي فراواني هستند.
همچنين ارزش تنوع زيستي منابع طبيعي استان گيلان از لحاظ معيار بين المللي توسعه زيست محيطي در رده كشورهاي پيشرفته اي مثل استراليا و كانادا قرار دارد.

بازار مولوي؛ شلوغ
در راستاي جلوگيري از خريد و فروش پرنده ها در بازار مولوي در آبان ماه سال جاري، ضمن آموزش لازم و نصب پلاكارد در پرنده فروشي ها تعداد 3 قطعه كبك، 2 قطعه قرقي، 2 قطعه دليجه و 3 عدد سنجاقك ضبط و كشف و تمامي جانوران ضبط شده در زيستگاه  اصلي رهاسازي شد و ضمنا از تمامي شهروندان گرامي درخواست مي شود از خريد اينگونه جانوران اكيدا خودداري فرمايند و در صورت مشاهده، مراتب را با شماره تلفن هاي 7355781 - 7359008 نظارت و بازرسي اداره كل محيط زيست استان تهران در ميان گذارند.
البته اين را هم بگوييم اگر سري به بازار مولوي بزنيد مي بينيد كه از بگير و بزن و ببر خبري نيست، تازه اگر هم خبري باشد كسي تحويل نمي گيرد، از توله خرس خريد و فروش مي كنند تا عقاب طلايي.

حيات وحش ايران
۱۰۵-دلفين يونس 
گونهGraampus Griseus:
خانواده دلفين هاDELPHINIDAE :
راسته نهنگ هاCETACEA :
رده پستاندارانMAMMALIA :
026064.jpg
فاقد پوزه دراز، فك بالا معمولا بدون دندان، باله پشتي بلند، خميده و نوك داراست. روي پوست، خطوط سفيد نامنظمي وجود دارد.
طول آن 5/2 تا 4 متر و وزن آن 400 كيلوگرم است.
اين دلفين براي نخستين بار در ايران در سال 1370 توسط مهندس هوشنگ ضيايي در سواحل درياي عمان، 10 كيلومتري شرق هورگالك واقع در نزديكي روستاي زرآباد بين بندر جاسك و بندر كنارك مشاهده و شناسايي شد.
در بيشتر درياها به خصوص درياهاي معتدل ديده مي شود.
از عادات و وضعيت توليد مثل اين دلفين اطلاع دقيقي در دست نيست. غالبا به صورت اجتماعي زندگي مي كند. علاقه زيادي به تعقيب كشتي ها دارد. اين دلفين و دلفين بيني بطري در اسارت و در حالت طبيعي قادرند با هم جفت گيري و توليد مثل كنند.

محيط زيست
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  محيط زيست  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |