سه شنبه ۱۵ دي ۱۳۸۳
سياست
Front Page

دورنماي جريان دوم خرداد
نگاهي نو
008562.jpg
روزنامه همشهري با هدف اطلاع رساني به مخاطبان خويش به تجزيه و تحليل مواضع دو جناح مطرح در انتخابات نهم رياست جمهوري اقدام كرده است. نخستين مقاله تحليلي دراين باره در تاريخ چهارشنبه ۹/۱۰/۱۳۸۳ منتشر شد. مقاله مذكور نگاه اصول گرايان به انتخابات نهم را به بررسي نشسته بود. در همان مقاله به خوانندگان محترم روزنامه وعده داديم كه در فرصت ديگري به تجزيه و تحليل نگاه جبهه دوم خرداد همت خواهيم گماشت. مقاله تحليلي حاضر به اين امر مي پردازد با اين مبنا كه معتقديم هر دو جناح رقيبت نگاهي نو بر اين انتخابات دارند.
جبهه دوم خرداد هنوز از تنش هاي انتخابات مجلس هفتم فارغ نشده بود كه وارد صحنه فعاليت سياسي ديگري مانند انتخابات رياست جمهوري نهم شد. صحنه اي كه كليد شروع آن را مجمع روحانيون مبارز با طرح نامزدي ميرحسين موسوي زد.
مجمع روحانيون مبارز كه نمايندگانش در مجلس ششم با جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در تحصن و اعتراض نسبت به رد صلاحيت برخي از كانديداهاي دوم خرداد كه بسياري از نمايندگان مجلس را نيز شامل مي شد و سپس استعفاء و عدم حضور در انتخابات مجلس هفتم همراه نشدند، با آوردن نام ميرحسين موسوي تلاش كردند تا زنگارهاي انتخابات مجلس هفتم را از دل و ديده جوانان اصلاح طلب بزدايند. جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب مطرح ترين گروه هاي دوم خرداد كه راه اصلاح نظام را تنها از طريق ورود به مراكز قدرت آن و اصلاح از درون و نه انقلاب و يا انزواي سياسي مي دانستند، همه مسائل مطرح حول انتخابات مجلس هفتم را به فراموشي سپرده و وارد صحنه انتخابات رياست جمهوري شدند.
ميرحسين موسوي نقطه اتكا و وحدت اصلاح طلبان براي جذب دوباره آراي مردمي بود؛ هرچند كه به خوبي واقف بودند اين آراء هيچ گاه دوباره به سطح سيد محمد خاتمي نخواهد رسيد كه در اوج نياز مردم به اصلاحات به ميدان آمد و پيروز از آن بيرون رفت.
طيف دوم خرداد كه در منتهي اليه سمت راست آن مجمع روحانيون مبارز و در منتهي اليه سمت چپ، دفتر تحكيم وحدت و در ميانه آن جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي قرار دارند پس از اين كه ميرحسين موسوي پاسخ منفي داد راه هاي متفاوتي را برگزيدند.
مجمع روحانيون مبارز كه در هيچ زماني رشته هاي وصل خود را به نظام اسلامي كه روحانيت در آن نقش اصلي را ايفا مي كند ناديده نگرفته و همواره خود را جزيي از اين نظام و در درون آن ديده اند حتي اگر در مقاطع مختلف با برخي نارسايي ها و بي مهري ها نيز مواجه گشته. تاكنون در همه صحنه هاي سياسي سرنوشت ساز حاضر شده و اكنون نيز آمادگي كامل خود را براي شركت در انتخابات رياست جمهوري اعلام كرده اند. مجمع روحانيون مبارز و دبيركل مشهور آن يعني مهدي كروبي با آن كه به او گفته شد كه در انتخابات مجلس هفتم رأي نخواهد آورد، ولي اعلام كرد كه خود را مسئول و موظف به حضور در صحنه سياسي نظام جمهوري اسلامي مي داند؛ حتي اگر مطمئن باشد كه در آن شكست خواهد خورد. البته كروبي همواره اين انتقاد را نيز به جبهه دوم خرداد داشت كه اگر يكپارچه از او حمايت كرده و صحنه را ترك نمي كردند مي توانستند مجدداً طيفي از اصلاح طلبان را وارد مجلس هفتم كنند.
در درون تشكيلات مجمع روحانيون مبارز هيچ گاه سخني از پذيرش انزوا در نظام جمهوري اسلامي نيست، آنها نظام را حاصل انقلاب مردمي و خون شهدا و از آن خود دانسته و همواره تلاش مي كنند تا از آن حمايت كنند. مجمع روحانيون مبارز همچنين هيچ گاه عضويت خود در جبهه اصلاحات را نيز فراموش نكرد و همواره خود را در صف آنها قرار داده است زيرا از نظر فكري و سياسي به اين جبهه تعلق داشته است. و اما كار بر ساير گروه هاي جبهه اصلاحات مشكل تر است، بدنه اين جبهه به دنبال حذف از صحنه انتخابات مجلس هفتم و اطمينان از ادامه سياست هاي اجرا شده گذشته در انتخابات آينده، چندان اميدي به حضور در انتخابات رياست جمهوري ندارند؛ هرچند كه ميرحسين موسوي در بسياري از مباني انديشه حكومت اسلامي و مباحثي چون عدالت و اقتصاد آزاد با انديشه غالب در دو حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب، اختلاف نظر داشت، با اين حال مي توانست در تحليل هاي آنها اثرگذار باشد ولي با انصراف او اين جبهه به نقطه قبل بازگشت.
008544.jpg
جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه به مبارزه سياسي در درون نظام اعتقاد داشتند، گرچه در جريان انتخابات مجلس هفتم و در دوران حضور در مجلس ششم مواضع راديكالي را اتخاذ كرد كه بعضاً مفهوم ساختارشكني را نيز تداعي مي كردند اما اكنون به اين نتيجه رسيده اند كه انقلاب يا انزواي سياسي راه كار فعاليت سياسي نيست، لذا استفاده از حداقل فرصت ها را براي طرح ديدگاه ها و نظرات خود مغتنم شمرده و به تعبير خود به سوي انجام اصلاحات اساسي حركت مي كنند.
اگرچه اين دو حزب سياسي از كليه فعاليت هاي انتخاباتي مجلس هفتم كنار رفتند ولي اكنون بدون اين كه شرايط سال گذشته تغيير كرده باشد، مجدداً فعاليت خود را براي انتخابات رياست جمهوري آغاز كرده اند زيرا آنها نمي توانند به عنوان يك حزب سياسي فعال و نسبتاً منسجم، تنها تماشاگر صحنه هاي سياسي باشند، ضمن اين كه نمي توانستند راهي را برگزينند كه به لحاظ سياسي شكست و انزوا در آن محتوم بود.
اگرچه اين دو حزب سياسي از كليه فعاليت هاي انتخاباتي مجلس هفتم كنار رفتند ولي اكنون بدون اين كه شرايط سال گذشته تغيير كرده باشد، مجدداً فعاليت خود را براي انتخابات رياست جمهوري آغاز كرده اند، زيرا نمي توانند به عنوان يك حزب سياسي فعال و نسبتاً منسجم،تماشاگر صحنه هاي سياسي باشند
گروهي از نظريه پردازان جبهه دوم خرداد كه معروف به تندروي نيز بودند اعلام كردند كه اين جبهه پس از تشكيل دولت و مجلس، با گزينش جنبشي سياسي، به جاي جنبش اجتماعي دچار يك اشتباه استراتژيك شد. به زعم ايشان جامعه ايران با توجه به پيشينه فرهنگي و تاريخي در شرايط گذار سريع از سنت به مدرنيته و دموكراسي از نوع شناخته شده آن در غرب قرار نداشت و تلاش هاي رهبران جبهه دوم خرداد در طراحي حركت هاي سياسي و تمركز ايشان به تشكيل دولت و مجلس با سرمايه گذاري روي چهره ها و جريانات و احزاب سياسي، آنها را از حركتي كه بتواند موجب تغييرات فرهنگي و اجتماعي بشود غافل نمود.
آنان پيشنهاد مي كنند براي جبران اين اشتباه اين بار بايد روي جنبش اجتماعي و فرهنگ سازي توده ها تلاش نمايند. اين امر مستلزم آن است كه تمركز تلاش ها به جاي جريانات و احزاب سياسي روي جريانات فرهنگي و آموزشي و بهره گيري از NGOها و انجمن ها باشد ولي اين بدان معنا نيست كه از حركت هاي سياسي غفلت نمايند. به عقيده ايشان، جبهه دوم خرداد حتي اگر نمي تواند كنترل دولت يا مجلس را در دست بگيرد بايد بتواند آنچنان اثرگذار باشد تا پس از، از دست دادن مجلس هفتم دولتي بر سر كار بيايد كه اولاً در طول حكومت آن طراحان و مجريان جنبش اجتماعي از نظر توقيف و محدود شدن در امان باشند. ثانياً اين دولت مزاحمتي براي شكل گيري و گسترش تدريجي جنبش اجتماعي فراهم نياورد تا در ميان مدت و بلندمدت پروژه ساختارشكني به نتيجه برسد و پس از آن است كه بايد براي تشكيل دولت و مجلسي از نوع مطلوب ايشان كه به نوع سكولاريستي نزديك تر است اقدام نمايند.
از اين رو جبهه دوم خرداد برخلاف سال هاي قبل بيش از آن كه دغدغه  حضور چهره هاي توانمند يا صددرصد وفادار را داشته باشد، در تلاش براي عدم موفقيت جريان اصولگرا براي تشكيل دولت و تكميل حلقه قدرت است.
به همين دليل چهره هايي كه از سوي جبهه دوم خرداد مطرح مي شوند يا خواهند شد اكثراً چهره هايي هستند كه كمتر در خطر رد صلاحيت قرار دارند.
محمدرضا خاتمي دبير كل جبهه مشاركت بهترين و مناسب  ترين گزينه اين حزب براي انتخابات آينده رياست جمهوري بود، اما آنان با توجه به اطمينان از رد صلاحيت رضا خاتمي از سوي شوراي نگهبان، راهي را برگزيدند كه بتوانند تا انتها در انتخابات، حضوري فعال داشته باشند.
دكتر معين به عنوان يك چهره فرهنگي و با سابقه، بهترين گزينه جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود.
مصطفي معين علي رغم آن كه در دو دوره وزارتش كارنامه چشمگيري براي بهبود اوضاع دانشگاه ها ارائه نداده اما از نظر اين دو حزب، شخصيتي توانمند و مناسب پست رياست جمهوري است اما بدنه جبهه دوم خرداد معتقد است كه او قادر نيست انگيزه هاي حضور مردم در صحنه انتخابات را برانگيخته و يك بار ديگر حماسه اي بزرگ شبيه دوم خرداد را بيافريند. جبهه دوم خرداد كه تنها به مدد رأي مردم توانستند در سه انتخابات رياست جمهوري هفتم و هشتم و مجلس ششم دو ركن نظام را در دست گيرند، اكنون پس از نااميدي قشر وسيعي از مردم آنان ديگر هيچ شعار جديدي ندارند تا بتوانند با طرح آن مردم را راضي به حضور در صحنه و رأي دادن كنند. توانايي معين در انجام اصلاحات در حالت بعيد انتخاب هم محل ترديد است. اگرچه بخشي از جبهه دوم خرداد در پي رد صلاحيت گسترده كانديداهايش در انتخابات مجلس هفتم انگيزه خود را براي شركت در انتخابات از دست داد و در آن شركت نكرد اما مردم را هم دعوت به تحريم انتخابات نكرد. البته سران جبهه دوم خرداد امكان عدم حضور در انتخاب رياست جمهوري را نيز، در صورت بسته بودن همه راه هاي حضور و مشاركت فعال خود رد نكرده اند اما همه تلاش  آنها از جمله انتخابات فردي كه صلاحيتش تأييد شود در جهت پيدا كردن راه هايي براي ادامه مشاركت بخشي از نيروهاي سياسي در مهمترين تحول جامعه است.
اعضاي جبهه دوم خرداد اعلام كرده اند كه مهمترين هدفي را كه در انتخابات رياست جمهوري نهم دنبال مي كنند، جلوگيري از تكميل شدن حلقه قدرت اصول گرايان است. آنها اين اميد را دارند كه در صورت پيروز نشدن در انتخابات آينده، بتوانند به حضور حتي كمرنگ خود در درون حاكميت ادامه دهند.
از اين رو به گزينه هاي ديگري نيز فكر مي كنند كه در صورت حضور در صحنه اجرايي لااقل از شكل گيري انسجام در حاكميت جلوگيري كند و از اين طريق منفذي براي ايفاي نقش آنان فراهم گردد.
از اين رو جبهه دوم خرداد برخلاف سال هاي قبل بيش از آن كه دغدغه  حضور چهره هاي توانمند يا صددرصد وفادار را داشته باشد، در تلاش براي عدم موفقيت جريان اصولگرا براي تشكيل دولت
و تكميل حلقه قدرت است

حمايت بخشي از دوم خرداد از هاشمي رفسنجاني را بايد در همين راستا ارزيابي كرد. البته حزب كارگزاران با توجه به سابقه تشكيل خود طبعاً آقاي هاشمي رفسنجاني را به عنوان بهترين گزينه معرفي مي كند. گروه هاي كوچكتر جبهه دوم خرداد نيز كه خاطرات تلخي از محوريت قدرت توسط مشاركت و مجاهدين انقلاب دارند، گمان مي كنند كه در دولتي به رياست هاشمي مي توانند سهمي ولو اندك داشته باشند. اما جالب تر از همه ديدگاه هاي برخي عناصر راديكال اين جبهه در مشاركت، مجاهدين انقلاب و يا تحكيم وحدت است كه علي رغم اعلام كانديداهاي مطلوب خود راه را براي حمايت از هاشمي رفسنجاني نبسته اند و مشتاقانه در پي فرصتي براي مذاكره هستند و بر اين باورند كه با زنده نگهداشتن اين بحث مي توانند فرصت هاي خوبي را براي پيروزي خود در انتخابات از طريق شكستن آراء اصول گرايان و يا حتي گرفتن سهمي ولو اندك در دولت آينده براي خود فراهم سازند. گرچه حمايت  يا حتي سكوت اين عناصر از هاشمي رفسنجاني با رفتار ايشان در سالهاي ۷۹-۷۶ كه مبتني بر طرد شخصيت و چهره وي بود كاملاً در تناقض قرار دارد و اين تناقض سؤالهاي جدي را در ذهن طرفداران جبهه دوم خرداد ايجاد كرده است كه هنوز مقالات گنجي و باقي و عبدي و امثالهم را عليه هاشمي رفسنجاني و دوره سازندگي و ادعاهاي مبني بر حضور پشت صحنه ايشان در جريان قتل هاي زنجيره اي را فراموش نكرده اند.
اما جبهه دوم خرداد براي رسيدن به مقصود نيازمند اجماع در درون خود هستند هر چند كه چشم انداز فعاليت آنها امكان  چنين اجماعي را منتفي مي سازد. از يك سو مجمع روحانيون مبارز با كانديدا كردن كروبي انتظار دارد كه ديگر گروه هاي دوم خردادي حول محور او به وحدت برسند.
از نظر مجمع، كروبي داراي شرايطي است كه بهتر مي تواند نظرات اصلاح طلبانه را جامه عمل بپوشاند. او مشكل تأييد صلاحيت نخواهد داشت، ميانه رويي ريشه دار در نظام و حاكميت است، به جبهه دوم خرداد نزديكي فكري و سياسي دارد، عملكرد مثبت و تعيين كننده او در مقاطع دستگيري لقمانيان نماينده مجلس ششم، صدور حكم اعدام آقاجري، جلوگيري از درج رديف بودجه براي شوراي نگهبان در مجمع تشخيص مصلحت نظام و شناخته شده بودن او براي مردم سراسر كشور پارامترهاي مثبت كانديداي مجمع روحانيون مبارز شمرده مي شود.
اما بخش ديگري از جريانهاي دوم خردادي يعني جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، كسب آراي مردم توسط كروبي و توان وي براي ايجاد حاكميت دوگانه را مورد ترديد قرار داده و همين ترديد مانع از اجماع نظر آنها بر كروبي مي شود. در حالي كه مجمع روحانيون مبارز اجماع نظر دوم خردادي ها و تلاش براي افزايش ميزان مشاركت مردمي در انتخابات را راههايي براي رسيدن به هدف كسب رياست جمهوري دوباره توسط دوم خردادي ها مي دانند.
مجمع روحانيون مبارز بر اين اعتقادند كه فضاي سياسي ايران در طي دوران پس از انقلاب همواره با تحولات پيش بيني  نشده اي همراه بوده است، لذا در صورت اجماع اصلاح طلبان و تلاش براي به صحنه آوردن مردم، رياست جمهوري كروبي مي تواند در زمره چنين تحولاتي قرار گيرد.
مجمع روحانيون مبارز هنوز برنامه  هاي خود را براي اداره كشور اعلام نكرده است هرچند كه مي توان پيش بيني كرد آنها سياست هاي اقتصادي، اجتماعي و خارجي دوران خاتمي را ادامه مي دهند.
گروه هايي از جبهه  دوم خرداد كه به كار كردن با هاشمي رفسنجاني معتقدند در تعارض با كروبي و مجمع هستند زيرا جمع بين سلايق كروبي و هاشمي نزديك به محال است. نيروهاي دوم خردادي به دليل تضادهاي دروني و بيروني هنوز نتوانسته اند برنامه هاي آينده خود را ارائه دهند هر چند كه شعارهاي آنها در دوم خرداد سال ۷۶ به دليل اينكه يا پياده نشده اند و يا به طور ناقص اجرا شده اند هنوز جاي ارائه و اعلام دارند. حمايت از آزاديهاي سياسي و اجتماعي، اجراي دقيق و بي طرفانه قانون اساسي، تنش زدايي در روابط خارجي، واقعي كردن ارقام اقتصادي، وارد شدن به اقتصاد جهاني، آزادي مطبوعات، بي طرفي نهادهاي اجماعي و قرار گرفتن همه مسئوليت ها در چارچوب قانون، شعارهاي اساسي جبهه اصلاحات است.
از آنجا كه مجمع روحانيون مبارز، جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي تصميم قطعي خود را براي معرفي كروبي و معين جهت حضور در انتخابات رياست جمهوري گرفته اند، در شرايط كنوني بعيد است كه به نقطه نظر واحدي در مورد معرفي يك كانديدا برسند. تحولات آينده تأييد يا رد صلاحيت معين و كروبي، مشخص شدن كانديدا يا كانديداهاي رقيب، حضور هاشمي رفسنجاني و تأثير مسائل جهاني بر اوضاع سياسي ايران همگي پارامترهايي هستند كه به تنهايي و يا در كنار هم مي توانند بر تصميم قطعي جبهه اصلاحات تأثيرگذار باشند.

نگاه امروز
انتخابات نهم؛ شباهت ها و تفاوت ها
008547.jpg

انتخابات نهم رياست جمهوري كه شش ماه ديگر در ۲۷ خرداد ماه برگزار مي شود از جهاتي شبيه انتخابات دوره هفتم در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ است. اين شباهت از جهت اعتماد به نفس بالاي اوليه نسبت به كسب كرسي پست رياست جمهوري توسط نامزد اصول گرايان است.
در ماه هاي قبل از انتخابات سال ۷۶ و در حالي كه مجلس پنجم در اختيار اصول گرايان بود، همه در انتظار تكميل حلقه آخر قدرت اصول گرايان بودند، جناح مقابل كه بعداً جبهه دوم خرداد نام گرفتند تنها براي اعلام موجوديت خود و نه پيروزي براي كسب قدرت ،سيد محمد خاتمي را كانديدا كردند. در جلسه مجمع روحانيون مبارز كه خاتمي عضوي از آن بود به اصرار از وي خواسته شد كه تنها براي حفظ موجوديت جناح سياسي خود كانديدا شود. اصلاح طلبان راضي بودند كه خاتمي حداقل ۳ ميليون رأي را كسب كرده و موجوديت جناح چپ را تثبيت كند.
آنها فكر نمي كردند موج نارضايتي مردم از عملكردهاي اجرايي دولت سازندگي و نيز خواسته هاي متفاوت ايشان در مقايسه با انتخابات قبلي همه را حول محور شعارهاي اصلاح طلبانه سيد محمد خاتمي كه آمادگي ورود به صحنه جديد را نداشت، جمع كند. اما حمايت كارگزاران، دانشجويان و روحانيون مبارز بر ترديدهاي او غلبه كرد و او بدون انتظار پيروزي وارد صحنه انتخابات شد.
اينك در انتخاب نهم رياست جمهوري شرايط سال ۷۶ تنها در بخش انتخاب كانديداي دو جناح و اميدواري نسبت به پيروزي هر يك از آنها در حال تكرار شدن است. اصول گرايان در پي درس گيري از انتخابات گذشته بر تعيين يك نفر به عنوان كانديداي اصول گرايان اصرار دارند هرچند كه تنوع سلايق اين طيف، در امور اجرايي اجازه نمي دهد كه بقيه كانديداهاي آنها شانس خود را براي نشستن بر مسأله رياست جمهوري امتحان نكنند.
البته شرايط انتخابات دوره نهم داراي يك تفاوت اساسي ديگر با دوره هفتم است و آن گمانه زني در مورد حضور هاشمي رفسنجاني است. كه البته تاكنون قطعيت آن اعلام نشده بلكه ترديدهاي جدي در مورد اين حضور نيز وجود دارد. هاشمي رفسنجاني از نظر فكري و در زمينه مباني حكومت اسلامي داراي افقهاي فكري مشتركي با اصول گرايان است در عين حال اين طيف و بخصوص طيف جوانتر آن انتقادات جدي نسبت به عملكرد وي بخصوص در زمينه عدم تحقق عدالت اجتماعي و ايجاد زمينه براي رشد ناگهاني نوكيسه ها در دوران رياست جمهوري دارند.
اما مهمتر از آن سابقه ديدگاه بسيار منفي جناح دوم خرداد (بجز كارگزاران) در مورد وي است كه در طول هشت سال حاكميت اين جناح در برابر انتقادات مخرب و تهمت زني هاي بي محاباي تئوري سازان دوم خرداد چون اكبر گنجي و عماد باقي و سعيد حجاريان و عباس عبدي يا هماهنگ بودند و يا ساكت. اما جالب اينجاست كه امروزه بخشي از جبهه دوم خرداد كه خود را در اوج ضعف مي پندارند به مرد قدرتمندي كه از بسته شدن كامل روزنه هاي نفوذ جناح چپ در حاكميت جلوگيري كند احساس نياز مي كنند ولي واقعيت پديد آمدن نسلي نو در ميان اصولگرايان نشان مي دهد كه نمي توان ابزارهاي قدرت جوانان اصول گرا را براي تغيير شرايط ناديده گرفت. اگرچه دورنماي شكست و پيروزي جناح دوم خرداد در انتخابات نهم فعلا شبيه شرايط قبل از دوم خرداد سال ۷۶ است اما احتمال عدم اجماع طيف هاي اين جناح،تكثر كانديداها و جدي بودن هر يك از ايشان را كه براي خود زمينه هاي مناسبي در ميان راي دهندگان قائل هستند شرايط متفاوتي از سال ۷۶ ايجاد كرده است و همين باعث مي شود كه انتظار حادثه اي غيرقابل پيش بيني دور از واقعيت نباشد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |