جمعه ۲۵ دي ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۶۱۲
ورزش
Friday.htm

آنچه بر هلند رفته است
دو مربي،يك نشان
009801.jpg
اشكان نعمت پور
يك سال آشوب زده ديگر. هلند يك سال كامل لبريز از هرگونه بحران را از سرگذراند تا سنت ديرپايش را حفظ كرده باشد و تيم ملي اين كشور، تنها به افقي دل ببندد كه جز تيرگي، دورنمايي ندارد.
وقتي در اروپا سخن از هلند وقدرت جادويي دهه هفتاد آنها مي شد، تنها لبخندي زهردار و پركنايه بر لب ها مي نشست. نارنجي پوشان مدت هاست كه ديگر هيچ نشاني از يك قدرت برتر با خود ندارند و كابوس اين لبخندها، تا نيمه نهايي يورو ۲۰۰۴ با ديك ادووكات و مردانش بود.
هلند با هر تقلايي بود ـ حتي با دستاويزي مثل ضربات پنالتي ـ به نيمه نهايي جام ملت هاي اروپا رسيد تا خيلي ها ايمان بياورند به آغاز فصلي تازه در ميان لاله هاي نارنجي. اما بازيكنان اين تيم، درست در حساس ترين مقطع. در جايي كه مي بايست از جان مايه مي گذاشتند تا اعتبار مخدوش شده شان را باز يابند به محاق رفتند و برابر پرتغال ميزبان، پا پس گذاشتند و از دور رقابت ها حذف شدند تا طعنه ها و انتقادات از سرگرفته شوند و ادووكات و مردانش زير آسياب نيش ها، خرد شوند.
بنابراين وقتي آقاي مربي استعفا داد، همه درك كردند. رفتار بعدي فدراسيون فوتبال هم قابل درك بود وقتي مديرانش دست به دامان يوهان كرايف شدند و از او بابت يافتن جانشين ادووكات، راهنمايي خواستند. ولي گام بعدي، كاملاً نامنتظره ـ و در حقيقت شوكه شده ـ بود. وقتي اسم  ماركوفن باستن به سوژه روز رسانه هاي هلند تبديل شد، خيلي ها ميخكوب شدند، ولي خب، فدراسيون ـ يعني آقاي كرايف ـ تصميمش را گرفته بود.
اكنون ديك ادووكات و ماركوفن باستن، دو مربي از دو نسل مي توانند دوازده ماه گذشته را زير چشمي مرور كنند و به مخمصه هاي كاملاً متفاوتي بينديشند كه هر يك را به كام خود كشيده است.
009855.jpg
دنياي ديوانه وار
درست تا كريسمس، هر بار كه از ادووكات راجع به سرگذشت پرتغاليش پرسيده مي شد، از جواب دادن طفره مي رفت و از به ياد آوردن آنچه در يورو روي داد ـ دست كم در حضور ديگران ـ شانه خالي مي كرد. اما حالا كه سخت درگير فرجام مونشن گلادباخ در بوندس ليگا است و ديگر تيم ملي برايش اهميت چنداني ندارد، با طمانينه مي گويد درست پس از شكست سه بر دو مقابل چك در دور گروهي بود كه تصميم به استعفا گرفت، نه بعد از خرد شدن در نيمه نهايي:«در آن زمان هنوز بخت رسيدن به فينال را داشتيم. احساس بدي داشتم. فكر مي كردم با من نامنصفانه رفتار شده، چيزي بود كه نمي توانستم هضمش كنم. من به انتقادات اهميتي نمي دهم ولي كار فراتر از اينها رفته بود.»
پيش از راهيابي هلند به ديدار نيمه نهايي، عصبيت ها عليه مربي تيم ملي تا غايت ممكن پيش رفته بود. حتي در اقدامي نمادين، گروهي از طرفداران نارنجي پوشان، از طريق اينترنت پول لازم براي خريد بليت هواپيما براي برگشت ادووكات به هلند را جمع كردند، راهيابي به آوردگاه پرتغال، كمي از اين فشارها كاست ولي شكست برابر ميزبان، اوضاع را غامض تر كرد و حتي چند پيام تهديدآميز براي ادووكات فرستاده شد. آقاي مربي مي گويد با وجود كاميابي نسبي، تعاملي چنين سبعانه با او شده، اگر هلند در دور اول حذف مي شد، ديگر نمي دانست چه بلايي بر سرش خواهد آمد: «دنياي ديوانه كننده اي شد.»
در حقيقت هرم جهنم يك سال پيش از شروع تورنمنت به صورت مربيان تيم ملي خورد، وقتي كه زوج فن هانگم ـ ادووكات هنوز نتوانسته بود به فرمول پيروزي برسد. دسته شان در سراشيبي سقوط مي غلتيد و خيلي خوش اقبال بود كه در گروهش دوم شد و به پلي آف راه يافت و آن جا با يكي از ضعيف ترين تيم ها، با اسكاتلند،روبه رو شد. از همان برهه كارشناسان شمشير را از رو بستند و مربيان را به صليب مي كشيدند. جذاب ترين نمونه به گفته هاي يوهان دركسن.
سردبير «Voetbal International» در برنامه اي تلويزيوني پس از ديدار با اتريش، با خونسردي سخن از درگيري مارك ون بومل و ادگار داويدز در رختكن تيم گفت. ادووكات گفته هاي دركسن را رد كرد ولي چرا او بايد گفته هاي اين روزنامه نگار را جدي مي گرفت؟ دركسن هفته اي دو بار در تلويزيون ظاهر مي شد و همه خوب مي دانستند جزو دار و دسته كرايف است و در گذشته زندگي را براي تعداد پرشماري از مربيان تيم ملي به مصيبت تبديل كرده بود. حتي با وجود اين كه
فن هانگم فرد مورد علاقه دركسن بود و دستيار ادووكات، نمي توانست دليل قابل قبولي براي حمايت از رئيسش و كاهش انتقادات باشد.
با چنين شالوده هراس انگيزي، هلند در ديداري خاطره انگيز ـ كه سبب اصلي استعفاي مربيانش شد ـ به مصاف چك رفت و اكنون هم دليل شكست در آن جدال را يك تعويض نادرست مي دانند. بيرون كشيدن آرين روبن. خطربارترين مهره هجومي تيم. ادووكات هنوز بر سر اعتقاد خود ايستاده است، «آنها در ميانه ميدان بر ما تفوق مي يافتند. تازه فقط سه بازيكن با اين نگرش مخالف بودند و بقيه با من موافق بودند.» به هر جهت يك مثل قديمي در فوتبال است كه مي گويد: «هميشه حق با مربي پيروز است» و خب، برعكس آن هم صادق است، بازنده ها هميشه به خطا مي روند، به خصوص وقتي پيش باشي، يك تعويض انجام دهي و بعد سه بر دو ببازي، تو خطاكارترين مرد دنيا هستي.
از سوي ديگر، ادووكات در آن روزها بارها از كارل بروكز، همتايش در چك رو دست خورد. در شرايطي كه چك با دو گل عقب بود، اسميچ به ميدان آمد تا آرين روبن را مهار كند. وقتي روبن در شرايط دو بريك زمين را ترك كرد، اسميچ آزاد شد تا به ساير هافبك هاي تيمش ياري برساند.
پل بوسولت هم كه به زمين آمده بود تا با توماس گالاسك روبه رو شود، سه دقيقه بعد ديد كه حريف مستقيمش با يك مهاجم تعويض شد تا سر در گم بماند. از آن پس چك بازي را در مشت گرفت و هلندي ها را اين سو و آن سو مي دواند و اخراج هيتينگاهم هيچ كمكي به نارنجي ها نكرد تا سه بر دو به زانو درآيند.
ادووكات سپس، رويكردي ديگر را در پيش مي گيرد و ضمن گفته هايش اشاره مي كند كه از ارنست  هاپل، مربي دن هاگ، جايي كه در آن بازي مي كرده، آموزه هاي فراواني را با خود دارد و اين، يكي ديگر از اركان سقوطش است. او هم مثل خيلي ديگر از مربيان، تاوان وفاداريش به
«Der Weltmeister» را مي پردازد، تاكتيكي كه مي گويد وقتي جلو هستي، يك مهاجم ديگر را به زمين بفرست. اين لجاجت و اين تدبير عاري از هر ترسي، پيروان كم شماري دارد و اين روزها كه همه به دفاع دل بسته اند، بهره بردن از آن به عملياتي انتحاري مي ماند. ممكن است تماشاگران از اين بازي هاي هجومي لذت ببرند ولي نبايد فراموش كرد شغل آنها نيست كه در معرض خطر قرار دارد.
اگر يكي باشد كه بايد نگره هاپل را پي بگيرد و انديشه هاي او برايش دلچسب باشد، كسي جز ماركو فن باستن اين شايستگي را ندارد ...
فقدان بازيكن آماده
وقتي «آقاي اسطوره» به تيم آمد، شعارهاي دهان پركن و پرطمطراق مي داد. نويد فوتبال زيبا و هيجان انگيز و به ثمر رساندن گل هاي فراوان، همه تنها تا بازي اول به درازا كشيدند. تساوي در ديداري دوستانه مقابل سوئد قابل اغماض بود اما نمايشي كمرنگ و بي رقت مقابل ليختن اشتاين دوباره هواداران تيم را عاصي كرد.
اما آنها بايد يك نكته را به ياد داشته باشند: حتي اسطوره ها هم نمي توانند يك شبه تيمي رمانتيك و ترد را به مجموعه اي خشن كه قابل است بزرگان دنيا را درهم بشكند تبديل كند. فن باستن هم به جرات شرايط را دريافته و خوب مي داند كه چه مشكلاتي مي توانند پيش پايش سبز شوند. «من يك مهاجم هستم، بنابراين اصلاً اهميت نمي دهم كه در صورت ناكامي ممكن است تمام منزلتي كه در طول ساليان به كنار آورده ام، فرو بريزد.»
مهاجم گلزن سابق اما بيش از آن كه نگران حمله باشد، دلواپس دفاع تيمش است و آنچه مدافعان هلندي را در ليگ اين كشور احاطه كرده است: «فكر مي كنم بايد هنر دفاع كردن را بيشتر به كار بگيريم. بيشتر باشگاه هاي بزرگ، مدافعان خارجي را استخدام مي كنند و اين پي گرفتن تاكتيك هميشگي هلند،
طرح ريزي حملات از زمين خودي را دشوار مي كند. فعلاً تنها اوير و بوما در قواره هاي بين المللي هستند. ديگر چه كسي مي ماند كه مي توانم از او استفاده كنم؟ متاسفانه ياپ استام هم از دست رفته و گمان نمي كنم ديگر برايمان بازي كند.»
در شرايط كنوني كه نارنجي پوشان براي رسيدن به جام جهاني جان مي كنند، يافتن بازيكن تراز اولي كه بتواند كاستي هاي هلند را لاپوشاني كند، حياتي به نظر مي رسد وگرنه، ماركو فن باستن هم فارغ از شكوه گذشته اش، به سرنوشت اسلاف خود دچار مي شود.

يادداشت
جايي كه حاشيه بيداد مي كند
«استقلال نمي خواهد قهرمان شود» اين جمله جالبي بود كه پس از ديدار استقلال اهواز ـ استقلال تهران در يكي از نشريات چاپ شد. واقعاً در ديدار استقلال مقابل همنام اهوازي كسي چهره يك تيم قهرمان را ديد؟
۱ـ اميرقلعه نويي عصباني است. به سمت نيمكت حركت مي كند. مي نشيند، آرام نمي گيرد. بلند مي شود، تا لب خط مي آيد، بازي را نگاه مي كند، دست راست و چپش را براي ذكر نكات فني بالا و پايين مي برد. ابروانش را بيشتر گره مي زند. سرش را مي آورد پايين، بالا مي برد ولي هيچ تفاوتي نمي كند. استقلال همان طور مثل لحظات قبل بازي مي كند. هجوم به دروازه حريف آنقدر ادامه پيدا مي كند كه يك گل ديگر به ثمر مي رسد و بازي به تساوي كشيده مي شود. حالا امير قلعه نويي به سمت نيمكت مي رود، بطري آب را برمي دارد، سر مي كشد و آرام روي آن مي نشيند.
از اين لحظه به بعد استقلال همان طوري بازي مي كند كه استقلال اهواز آن را دنبال مي كند. خشك و سرد و كم انعطاف بدون ذره اي زيبايي. توپ ميان آسمان و زمين سرگردان و حيران از اين سو به آن سو مي رود و در كمال صلح و برادري بين بازيكنان دو تيم رد و بدل مي شود.
اين تمام آن چيزي بود كه در ديدار استقلال اهواز ـ استقلال تهران گذشت. توپ به آسمان زده مي شد و به حريف مي رسيد. در كمتر صحنه اي پاس هاي بازيكنان دو تيم به يكديگر از عدد دو بالاتر مي رفت. زيرا اغلب ضربه دوم در اختيار حريف بود. روي آوردن به بازي هوايي آن هم بدون هدف تنها ايراد اين بازي نبود.
اما جالب تر از همه صحبت هاي روكابوناچيچ بود كه مدعي شده بود اين ديدار از زيباترين و مهيج ترين رقابت هاي ليگ برتر بود. بايد تاسف بيشتري خورد از اين كه كسي به بوناچيچ نگفت اگر اين ديدار كودكانه «زيبا» بود، ديدارهاي زيبايي مثل فولاد ـ پرسپوليس يا استقلال ـ سايپا كجاي تعاريف زيبايي قرار دارند. در اين صورت است كه مي توان به بد سليقگي هاي اين مرد كروات ايمان آورد.
۲ـ آن طرف ميدان امير قلعه نويي مثل هميشه راضي است و ناراضي. راضي مقابل دوربين هاي تلويزيوني و ناراضي داخل رختكن و در تمرينات اما بايد از او پرسيد چقدر از عملكرد خودش در استقلال راضي است. او بازيكنان بنام و كارآمدي دارد. نيمكت پرانرژي و توانمندي هم دارد. در اين ميان يك سؤال باقي است كه با پتانسيل موجود در استقلال، قلعه نويي چقدر از آن استفاده كرده است. تيمي كه فصل گذشته كسي گمان نمي برد با توجه به مشكلاتش حتي از ميانه جدول بالاتر بيايد تا رده دوم و نايب قهرماني پيش رفت، در حالي كه قهرماني را در اثر اشتباهات فردي و محاسباتي كادر فني از دست داد. اما در ابتداي فصل جاري استقلال علي رغم از دست دادن بازيكنان موثري چون سيدعباسي، اكبري و نوازي جوانان كارآمد خوبي نيز از تيم هاي ليگ برتر به خدمت گرفت.
شايد در ابتداي فصل با توجه به نتايج گذشته، همگان در انتظار استقالي  با قدرت تر از فصل قبل با نتايجي بهتر و در نهايت قهرماني و صدرنشيني مطلق بودند اما اينگونه نشد. حواشي استقلال آنقدر زياد است كه در بهترين حالت كسي انتظار قهرماني استقلال را نداشته باشد. هر روز موضوعي براي پرداختن به آن وجود دارد. سامره درگير مي شود، مي رود، مي آيد، نيكبخت مي رود، مي آيد، تست دوپينگ گرفته مي شود، نمي شود، بازيكن و مسئول باشگاه با مسئول تست دوپينگ درگير مي شوند، بازيكنان تيم و داور بازي درگير مي شوند و در نهايت هرگونه حاشيه اي كه فكرش را بكنيد در اين تيم به وجود آمده و به نظر مي رسد به وجود بيايد.
در كدام تيم حواشي اينقدر بيداد مي كند؟ مدير ارشد باشگاه خود را در پس پرده نگاه داشته تا محفوظ از هرگونه خدشه اي كه در فوتبال ايران طبيعي است باقي بماند. در رده هاي ديگر هم معضل اختلاف فازهاي مديريتي به وضوح به چشم مي خورد. سخنگوي باشگاه كه معاون مديرعامل نيز هست تلفن خود را خاموش مي كند در حالي كه نمي داند تبعات منفي اين همراه خاموش به بدنه تيم باز مي گردد. معاون فرهنگي باشگاه كه بايد در فرهنگ و ارزش هاي بازيكنان و كادر فني تاثيرگذار باشد با مامور تست دوپينگ درگير مي شود.
اين جريانات و تمام اين پنهان كاري ها و فرار كردن ها و خراب كاري ها اثراتش را به تيم وارد مي كند. اميرقلعه نويي در مسايل فني مشكل دارد. ايراد دارد اما واقعيت اين است كه در فصل جاري، اغلب حواشي،  عامل بروز مشكلات فراوان حتي عدم نتيجه گيري است.
استقلال از اختلافات پنهان رنج مي برد. در استقلال تيم و اعضايش كمترين اثر را در نتيجه گيري ها و عدمشان دارند. استقلال آنقدر اسير حواشي مي شود كه در نتيجه گيري به قهقرا مي رود. سپس يك شوك آنها را تا دو هفته به اوج بهترين بودن مي رساند و باز سير قبلي تكرار مي شود.
شايد استقلال تنها تيمي باشد كه زيبا بازي نكردنش يا نتيجه نگرفتنش را بايد در آدم هايي جست وجو كرد كه به ظاهر نقشي در مسايل فني و غيرفني ندارد اما به واقع خود اصل غير حرفه اي شدن تيم هستند.

مقاله
قدرشناسي در پرسپوليس
پرسپوليس در روزهايي به سر مي برد كه هر لحظه اش قابل پيش بيني نيست. چند هفته عالي كار مي كند، گل نمي  خورد، آنقدر زيبا بازي مي كند كه همه مبهوت اش مي شوند، يك هفته آنقدر مبتدي بازي مي كند كه انگار اين تيم همين چند روز قبل جمع شده است.
۱) برخي بازيكنان گويي در تيم حضور ندارند. بازي مي كنند، به سختي تلاش مي كنند اما برآيند تمام تلاششان در مجموع تيمي چيزي نزديك به صفر است. پرسپوليس از مجموعه عملكرد اين افراد ضربه مي خورد. علي انصاريان با وجود اين كه مدافع قابل قبولي در ليگ برتر است اما انگار براي خود بازي مي كند. مدافع قدرتمند پرسپوليس هرگاه توپي را به دست مي آورد از هركجاي زمين كه باشد سانتر مي كند به داخل محوطه جريمه حريف و اين بزرگترين آسيب براي پرسپوليس به شمار مي رود. او هنوز در فضاي بازي سال هاي گذشته پرسپوليس باقي مانده و گويا نمي خواهد از آن خارج شود. اين لجبازي بيهوده نه تنها به ضرر تيم بلكه در نهايت به ضرر خود اوست. در هيچ يك از بازيكنان پرسپوليس خصوصيت خارج شدن از تاكتيك تيمي به اين شدت قابل رويت نيست. در پرسپوليس بازيكنان طوري بازي مي كنند كه گويي همه تلاش مي كنند براي يك هدف مشترك و براي رسيدن به اين هدف مشترك هر يك وظيفه اي دارند اما نزد انصاريان تعريف بازي تيم پرسپوليس كاملاً متفاوت است. او در نقش يك مدافع هم آنقدر خارج زد كه به گفته پروين روي هر دو گل دريافتي پرسپوليس در برابر فولاد مقصر بود.
از سوي ديگر رضا جباري نيز شرايطي همانند انصاريان را تجربه مي كند. سوبل در مصاحبه با همشهري جمعه ـ پيش از بازي رفت پرسپوليس استقلال ـ عنوان كرده بود كه از بازيكنانش توقع دارد كه توپ را يك نفره به جلو نبرند. با حركات گروهي و با پاسكاري بيشتر توپ را حركت دهند تا خودشان را. او حتي از جباري كه چنين خصوصيتي دارد نام برده بود اما رضا جباري همچنان توپ را مي گيرد، دريبل مي زند، توپ را هدر مي دهد و هرلحظه عصباني تر از قبل به بازي ادامه مي دهد. واقعيت اين است كه در بازي هايي كه جباري در خدمت تيم نبوده پرسپوليس در حقيقت ۱۰ نفره بازي كرده است. حتي گاهي اوقات اين استنباط شده كه يك يار يه حريف افزوده شده است و دقيقاً در اين شرايط است كه بقيه بازيكنان براي خلاء به وجود آمده بايد تلاش بيشتري در نتيجه و انرژي بيشتري را صرف كنند.
۲) بايد به پروين تبريك گفت كه پس از باخت پرسپوليس مقابل فولاد اهواز براي اولين بار تيغ تيز انتقادش به سمت و سوي آن مرد آلماني نشانه نرفته بود. عادت كرده بوديم كه بعد از هر باخت يا مساوري اولين كسي كه با هجوم انتقادات مواجه مي شد، راينر سوبل بود اما اين بار علي پروين هم گويا با ديگران هم عقيده بود كه پرسپوليس در بازي مقابل فولاد نمايش زيبايي ارايه كرد ولي شايد اگر بدشانسي يا دلايل ديگري همچون اشتباهات سهوي داوري نبود  اين تيم نتيجه مي گرفت. پرسپوليس فولاد را زجر داد، اين واقعيتي است كه بايد در مورد بازي اين دو تيم پذيرفت. شايد تنها تيمي هم بود كه فولاد را مجبور به عقب نشيني يازده  نفره كرد. هرچند اين تيم مقابل استقلال اهواز شكست خورده بود اما در آن بازي ظاهر يك تيم تدافعي را در هيچ لحظه اي به خود نگرفت. شايد ديدار در استاديوم آزادي يك تجربه تلخ براي پرسپوليس بود با وجود اين كادر فني پرسپوليس و بازيكنانش آموختند كه در هر بازي نمي توان در دقيقه ۹۰ گل زد، سه امتياز را گرفت و خوشحالي كرد.
۳ - شايد اين فصل پرسپوليس به صدر نرسد اما كسي نمي تواند منكر اين نكته شود كه پرسپوليس امسال با نيمي از توان و هزينه فصل پيش به عرصه رقابت هاي ليگ برتر پاي گذاشت. بازيكنان مطرح و با تجربه رفتند و تنها چند بازيكن ساده به جمع تيم اضافه شدند. درون دروازه ساشا ايليچ رفت كه اگر بهترين حالت را در مورد قرارداد مالي اش با پرسپوليس در نظر بگيريم ۵۰ ميليون هزينه در برداشت و به جاي او محمد محمدي  درون دروازه ايستاد كه همگان را در ابتدا نگران كرد اما عملكرد اين دروازه بان بود كه پس از چند هفته اطمينان به جاي اضطراب وارد جريان هواداري پرسپوليس شد.
علي دايي با رقم سنگين رفت و جاي او سامبوچوجي آمد كه البته آمدن اين يكي اگرچه بار فني زيادي - تاكنون - در بر نداشته اما هزينه جذبش نيز به مراتب پايين تر از دايي بود. ميناوند نيز همين طور. جاي آنهايي كه رفتند را اغلب جوان ترها گرفتند. اين اطمينان وجود دارد كه اگر جاي راينر سوبل در سمت سرمربيگري پرسپوليس يك فرد ديگر - مثل ناصر ابراهيمي ـ بود بارها در مطبوعات از فقر نيمكت اين تيم شكايت مي كرد اما هيچگاه حتي در بدترين شرايط سوبل حرفي از كمبود نفرات نزده است. آيا مديريت پرسپوليس قدر اين قناعت را مي داند؟
نيمكت پرسپوليس يا بازيكن مصدوم دارد يا جوان. اگر فولاد اهواز نيز نيمكت جواني دارد اما حقيقت اين است كه اين نيمكت حاصل تلاش پنج ساله مديريت فولاد اهواز و مربيان گذشته اش است. در مقابل پرسپوليس و بازيكنان جوانش تجربه يك نيم فصل از رقابت هاي ليگ برتر را دارند. در پرسپوليس قباخلو، اولادي، آشتياني و... اگر چه چند دوره در كنار بزرگترها تمرين كردند اما هيچگاه جرات به ميدان فرستادنشان را كسي به خود نداد و حالا اينان هستند كه در پرسپوليس روي نيمكت مي نشينند و مربي از به ميدان فرستادن آنها ترسي ندارد.

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |
|  پرونده  |   سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |