شنبه ۲۶ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۳
ايراني ها و اسكندر اوليور استون
آمد، ايراني شد و برنگشت 
027705.jpg
دكتر ناصر كرمي 
همچنان كه انتظار مي رفت، فيلم اسكندر در ميان سينمادوستان ايراني با توجه بسيار روبه رو شده است. طبيعي است كه عمده اين توجه نه به خاطر وجوه هنري فيلم، بلكه به خاطر اشارات آن به ايران باستان است. بيشترين مدت زمان اين فيلم در ايران مي گذرد و به واقع مي توان همان قدر كه آن را يك فيلم تاريخي درباره اسكندر و يونان و مقدونيه دانست، فيلمي درباره بخش مهمي از تاريخ ايران باستان به شمار آورد. با اين همه، تاكنون در معدود مواردي كه منتقدان ايراني مطلبي درباره اين فيلم نوشته اند، آميخته با خرده گيري ها و انتقادات بدبينانه بوده است.
ظاهرا يكي، دو تشكل ايراني در اين باره نامه هاي اعتراض آميزي براي اوليور استون، كارگردان فيلم ارسال كرده و يك مركز فرهنگي ايراني از هموطنان ما در سراسر جهان خواسته است كه تماشاي اين فيلم را تحريم كنند. عمده خرده ها اين است كه چرا با وجودي كه بخش عمده  زمان فيلم در ايران مي گذرد، هيچ صحنه اي از قتل عام هاي اسكندر در كشور ما نشان داده نمي شود و از همه مهمتر اينكه چرا فيلم هيچ اشاره اي ندارد به آتش زدن تخت جمشيد توسط اسكندر؟
اما به نظر مي رسد اگر هم بتوان اين خرده ها را منطقي دانست مي دانيم كه بسياري از مورخان اساسا موضوع آتش سوزي تخت جمشيد را مستند نمي دانند در قياس با نكات ايرانگرايانه فيلم، مي بايست از سوي ما ايراني ها مورد اغماض قرار گيرند. حتي در يك فرض خوشبينانه تر مي توان پذيرفت كه نويسندگان فيلمنامه اسكندر در كشاكش چالش هاي بين ايران باستان و يونان آن عهد، نه فقط به ايران نگاه مثبت، بلكه حتي نوعي جانبداري هم داشته اند. در اين باره مي توان به اين نكات اشاره كرد:
-جانمايه اصلي فيلم اين است كه اسكندر آنچنان مجذوب سرزمين ايران شد كه اعتقاد خويش به سروري يونانيان بر جهان را از دست داد و در نهايت به بازماندگان خويش مي گويد كه پادشاهي وسروري از آن يزدان است، نه بندگان فاني كه چه يوناني باشند و چه ايراني و هندي و بربر و سياه، چندان فرقي با هم ندارند. نماهاي آغازين و پاياني فيلم هر دو تاكيد ويژه اي دارند بر نشانه فروهر. انگار كه اوليور استون بخواهد مدعي بشود اسكندر نه فقط عاشق دختري از ايران شد، بلكه در نهايت به آئين ايرانيان نيز گرويد و به بهاي از دست دادن سرداران خويش به شهروندي از ايران تبديل شد.
-در سراسر فيلم، هر چند لحظه يكبار بر پرده سينما نقشه بزرگي نقش مي بندد. در گوشه شمال غربي اين نقشه به يونان و مقدونيه اشاره شده، در گوشه شمال شرقي آن به باكتريا باختر زمين، افغانستان كنوني كه خود بخشي از ايران بوده، در گوشه جنوب غرب به مصر ودر گوشه جنوب شرق به هند و سرتاسر زمين بين اين چهارگوشه با حروف درشت پرشيا نام دارد. اين نام، مرز جنوبي نقشه را نيز كه خليج فارس باشد، در برمي گيرد.
-تصويري كه از يزدگرد و لشگريان او نشان داده مي شود، بسيار باشكوه است. صحنه اي كه كمانداران ايراني به هجوم نيزه داران يوناني پاتك مي زنند، شايد زيباترين صحنه اي باشد كه هنر سينما درباره تاريخ ايران تاكنون تصوير كرده است.
-اسكندر با وجود مخالفت هاي سردارانش با ركسانا، شاهزاده ايراني ازدواج مي كند و ديوانه وار عاشق او مي شود. البته خرده گرفته شده كه چرا ركساناي فيلم يك زن دورگه و سبزه رو است. نگارنده چون خود از همين ركسانا هم قدري سيه چرده تر است، اين خرده را نيز چندان منطقي نمي داند.
-در جايي از فيلم، وقتي مهمترين سردار اسكندر با عصبانيت به او اعتراض مي كند كه چرا به جاي ازدواج با يك دختر يوناني مي خواهد با يك بربر ازدواج كند؟ اسكندر او را به كنار پنجره برده و با نشان دادن شكوه و عظمت تخت جمشيد به او يادآور مي شود كه ايراني ها از يوناني ها تمدن بسيار باشكوه تري دارند و نمي توان آنها را بربر دانست. البته اوليور استون، در طراحي دكورهاي تخت جمشيد اشتباه بزرگي را مرتكب شده. در فيلم اسكندر، تخت جمشيد شهر بسيار بزرگي است با انبوهي برج و باروها و باغستان هاي عظيم، در حالي كه تخت جمشيد هرگز يك شهر نبوده و حتي كاخي مسكوني هم نبوده است و فقط محلي بوده براي برگزاري مراسم.
-ايرانيان فيلم اسكندر انسان هايي خوش  قد و قامت، خوش سخن و اخلاقگرا هستند. در حالي كه تصويري كه از لشگريان يونان نشان داده مي شود، مردماني ستيزه جو و دچار انحراف جنسي است. مي دانيم كه به همين خاطر هم اسكندر اوليور استون با اعتراض گسترده مردم يونان و مقدونيه روبه رو شده و حتي در كشور مقدونيه مردم به سينماهاي نمايش دهنده فيلم حمله كرده اند.
-فيلم به ديگرپذيري و مداراي مردم ايران تاكيدي ويژه دارد، اينكه فرهنگ ايران زمين به واسطه غناي بيكرانش همواره پذيراي ديگر فرهنگ ها بوده و به سرعت آنها را در خود حل كرده است. در طول تاريخ اگر هم كمانداران و سواركاران ايراني نتوانسته اند در برابر دشمنان مهاجم مقاومت كنند، اين فرهنگ ايراني بوده كه به سرعت دست به كار شده و با حل مهاجمان در خويش، در نهايت آنها را مغلوب كرده است. اسكندر اوليور استون اين نكته تاريخي را به وضوح نشان مي  دهد و به عبارتي تاكيد مي كند كه چرا كشور ايران تنها تمدن كهنسال جهان است كه هرگز در آن نسل كشي و درگيري هاي قومي و مذهبي و نژادي رخ نداده است.
با توجه به آنچه كه گفته شد، به نظر مي رسد اسكندر اوليور استون از جانب ما ايراني ها بيشتر از اينكه مستوجب خرده گيري باشد، جاي دقت و توجه دارد.

ستون شما
مشكلات فرهنگي
به آقاي فرهنگي سلام برسانيد و بگوييد چرا مدتي است نمي نويسند؟ ما منتظر گزارش هاي ايشان هستيم.
- دوستي بودند. به ايشان گفتيم آقاي فرهنگي مشغلات همان مشغوليات منظورمان بود فرهنگي دارند. انشاء الله مشكلاتشان كه كم شد و موتورشان گرم شد، حتما. شما هم دعا كنيد، جاي دوري نمي رود.
دخل و خرج
فرم صفحه دخل و خرج مناسب نيست. به نظر من بايد مرتبا اطلاعات بدهيدكه چه كاري انجام بدهيم كه مناسب جيب مان باشد، كجا برويم،چه بخريم كه به درد بخورد. خلاصه از اين حرف ها...
- آقاي خاكي فيروز دبيرصفحه عقيده دارند مشكل از پرينتر ايرانشهر است كه كند كار مي كند! اميدواريم قانع شده باشيد.
سوال
چرا هميشه كيفيت چاپ شما يكسان نيست؟ يكروز با كاغذ اعلا و شرايط خوب و يك روز ... همشهري و اين همه نوسان؟
مطمئنيد كه...؟
م-طلب-ي كه درباره اعزام عكاس به سونامي نوشته بوديد جالب بود. در يكي از وبلاگ ها نوشته بودند يك عكاس ايراني ديگر هم آنجا بوده. راست است؟
- در اين باره گزارشي خواهيم داشت!
بگو چرا؟
در صفحه خبرسازان شما، اولويت با سينمايي هاست، چرا؟
- اين سوال خواننده اي بود كه هم اكنون به دست ما رسيد. باتوجه به اين كه اصولا سري را كه درد نمي كند دستمال نمي بندند از پاسخ به اين سوال معذوريم و اميدواريم منظور ما را دريافته باشيد.
پايان
در پاسخ به خواننده اي كه پرسيد چرا وقتي برف مي بارد، طبع شاعرانه گل نمي كند؟ واقعا چرا؟ چيزي نداريم .

صحنه
اپراي عروسكي
بالاخره تالار فردوسي اجراي نمايش رويايي اش را ميزباني خواهد كرد. نمايش اپراي رستم و سهراب در تاريخ۲۷ دي ماه در اين تالار اجرا خواهد شد.
ساخت عروسك هاي نخي نمايش اپراي رستم و سهراب از 2 سال پيش در كشور اتريش آغاز شد و مرداد ماه امسال بالاخره به پايان رسيد.براي ساخت اين عروسك ها كه هر كدام 30 نخ جهت به حركت در آمدن توسط عروسك گردان دارند، به داشتن اصالت شرقي در ظاهر بسيار توجه شده است. موسيقي اين نمايش را لوريس چكناواريان ساخته است. ديدن نمايشي كه نقش هاي آن را 66 عروسك بر عهده دارند و بهروز غريب پور كارگردان آن است آن هم در يك تالار جديد خالي از لطف نيست، آن هم براي ما ايراني ها كه خاطره تماشاي نمايش اپرا را در ذهنمان نداريم. تالار جديد، اپراي جديد، موسيقي جديد و البته شايد دسته گل جديد...
به تاريخ اجراي نمايش توجه كنيد.

پرده 
هرچه سريعتر بهتر
اولين خبر امروز درباره كارگرداني است كه 2سال پيش با سريال تلويزيوني اش بسياري از ايراني ها را درايام نوروز خانه نشين كرد.شب دهم سريالي تاريخي- مذهبي بود كه شايد پخش آن از تلويزيون اولين گام در جهت موفقيت هاي هر روزه فتحي به شمار آيد.
حسن فتحي روشن تر از خاموشي را هم به عنوان يك سريال طولاني و تاريخي ديگر براي سيما ساخت و بعد از آن ساخت فيلم سينمايي اشازدواج به سبك ايراني را آغاز كرد. در ازدواج به سبك ايراني داريوش ارجمند و محمدرضا شريفي نيا بازي مي كنند و همانطور كه قبلا در همين صفحه خوانديد تدوين آن برعهده مصطفي خرقه پوش است. هنوز معلوم نيست كه ازدواج به سبك ايراني به جشنواره برسد يا نه، اما فتحي فارغ از اين مسايل ساخت فيلم ديگرش به نام روياهايت را به خاطر بسپار را هم در لبنان به پايان برد. مهدي همايونفر تهيه كنندگي اين فيلم را برعهده داشته و فيلمنامه آن را هم فرهاد توحيدي به رشته تحرير درآورده است. جالب اينكه داستان فيلم در مورد زندانيان زندان آمريكايي گوانتانامو است.
حسن فتحي با پايان فيلمبرداري فيلمش در لبنان اين روزها مشغول برنامه ريزي براي كليد زدن فيلم جديدش خداحافظ قيصر است.
اميدواريم كه فيلم هاي سه سوته فتحي مانند سريال هاي تلويزيوني اش پر طرفدار باشد.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
محيط زيست
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |