يكشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۳۷
نگاهي به كتابخانه هاي دانشكده هاي هنر
آنها آنجا چه مي كنند؟
۴ سال بعد، از كتابخانه دوباره كتاب گرفتم. وقتي مسوول كتابخانه اسم مرا در كارت كتاب مي نوشت ديدم اسمي كه بالاي اسم من روي كارت بود، باز هم اسم خودم بود، فقط با تاريخ 4 سال قبل!
029631.jpg
ظاهر قضيه اين است كه كتابخانه بايد يكي از شلوغ ترين بخش هاي دانشگاه باشد به خصوص كه پاي دانشكده هنر در بين باشد.
رامون تنگستانياينجا خلوت ترين نقطه دانشكده است، خيلي خلوت تر از بوفه يا سلف، جايي است كه مي شود ظهرها بعد از ناهار چرتي زد، چندتايي نقاشي يا عكس از توي يك كتاب تماشا كرد يا روزهاي نزديك امتحانات آخر ترم جزوه هاي همكلاسي ها را تند تند خواند.
شايد گاهي براي درس خواندن هم بد نباشد، گرچه روزهاي نزديك امتحان بيش از آن شلوغ و پرهمهمه است كه بشود درس خواند. اينجا كتابخانه يك دانشكده هنر است.
من دانشجوي نقاشي سال اول هستم. امروز ناهار نخوردم، چون سلف لوبياپلو مي داد، مي روم به كتابخانه دانشكده سري بزنم و با كتاب هاي كتابخانه دانشگاهي كه تازه امسال واردش شدم، بيشتر آشنا شوم.
هميشه به كتابخانه رفتن و استفاده كردن از يك عالمه كتاب برايم كار لذتبخشي بوده و خوشحالم از اينكه حالا دانشجو شده ام و مي توانم از كتاب هاي هنري و نقاشي كتابخانه استفاده كنم.
از آنجا كه من هنوز خيلي با فضاي كتابخانه و قفسه ها آشنا نيستم، سراغ كشوي ليست ها مي روم، به ترتيب حروف الفبا روي هر كارتي كه مربوط به يك كتاب است مكث مي كنم، چه كتاب هاي خوبي! از ونگوگ تا جياكومتي ، از رامبراند  تا كاندينسكي و ... يكي يكي عنوان كتاب ها و شماره قفسه را مي نويسم تا سروقت بروم سر وقتشان. ليستم كه به 20 جلد مي رسد با اشتياق به سمت قفسه ها مي روم و خوشحالم از اينكه بعدازظهرم را با چند جلد كتاب خوب و تماشا كردن نقاشي هايي كه دوست دارم مي گذرانم... حالا دارم مي گردم، قفسه۲ B رديف سوم ...
اينجا كه نيست... كمي آن طرف تر، شايد كتاب جابه جا شده... نه، نيست. مهم نيست، كتاب بعدي۳، Q رديف هفتم... يعني چه؟! قفسه۱ C رديف...
بعد از 20 دقيقه جست وجو در قفسه ها فقط 3جلد از 20 جلدي كه دنبالشان بودم را پيدا كردم، آن هم به طور اتفاقي در قفسه هايي ديگر! وقتي سراغ مسوول كتابخانه مي روم چنين جوابي به من مي دهد: اين ليست ها خيلي قديمي است. يكسري از كتاب ها مدت هاست كه جمع آوري شده، يكسري ديگر را دانشجوها به امانت برده اند البته بعضي ها هم اصلا پس نياورده اند تعدادي از كتاب ها هم چون نمونه هاي ديگري از آن عنوان موجود نبوده به مخزن منتقل شده اند و فقط دوشنبه ها در مخزن باز است...
باقي حرف هاي مسوول كتابخانه را گوش نمي كنم، يك تشكر كوتاه و از كتابخانه بيرون مي زنم. با خود فكر مي كنم اين كتابخانه همان دانشكده اي است كه يك سال تمام براي وارد شدن به آن تلاش كردم. بيرون كتابخانه، بچه ها تازه از سلف بيرون مي آيند و بعضي ها هنوز در حال غذا خوردن هستند. با خودم فكر مي كنم بهتر است بروم و يك پرس لوبياپلو بخورم.
***
من دانشجوي سال سوم ادبيات نمايشي هستم. فردا امتحان عمومي دارم. حوصله هيچ چيز و هيچكس را هم ندارم، چه برسد به درس خواندن. اما از طرفي چاره اي هم ندارم، اصلا دلم نمي خواهد اين ترم هم مشروط بشوم. براي همين، صبح ساعت 10 آمدم دانشگاه تا جزوه يكي از همكلاسي هايم را ببرم و ورقي بزنم. توي كل دانشگاه يه كلاس خالي پيدا نمي شود يا استاد سركلاس است يا در كلاس قفل است يا چند نفري توي يك كلاس نشسته اند، گپ مي زنند و سيگار مي كشند، آخر سر از كتابخانه سر درآوردم. نزديك امتحانات حتي كتابخانه هم شلوغ است! نشستم و جزوه را جلويم گذاشتم. خيلي بد خط است. شايد توي قفسه ها يكي دو جلدي پيدا مي شد كه از اين جزوه بيشتر كمكم كند، اما كي حال دارد؟!
سعي مي  كنم روي جمله هاي بدخط همكلاسي ام تمركز كنم. يك جمله مي  خوانم دو جمله...سه جمله... سرم كم كم به جزوه نزديك مي  شود، احساس مي  كنم سرم سنگين است، حتما به خاطر بي   خوابي است. شب ها بايد روي نمايشنامه آخر ترم كار كنم. حالا سرم را گذاشته ام روي ميز و نگاهم را دوخته ام به خرچنگ قورباغه هاي جزوه. چشم هايم خسته اند چند لحظه مي بندم شان تا كمي استراحت كنند و ...
نفهميدم كي خوابم برد. همكلاسي ام كه براي جزوه اش همه دانشگاه را به دنبال من گشته بود بيدارم كرد. گفتم: خوابم برد. نتونستم هيچي بخونم. مي شه جزوه پيشم بمونه...
گفت: نه والا، من خودم هم نخوندم.
جزوه را بهش دادم. از كتابخانه كه بيرون مي آمدم دو نفر ديگر سرشان را روي ميز گذاشته بودند و چرت مي زدند. نمي دونم فردا چي اتفاقي مي افتد؟ فقط اميدوارم مشروط نشم!
***
من دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد رشته معماري هستم. اصولا هيچ وقت ميانه اي با كتابخانه دانشكده نداشته ام. ترجيح مي دهم كتاب هاي مورد نيازم را بخرم گران بودن كتاب ها مهم نيست. بابا وضعش خوب است! فقط دوبار در طول دوران دانشجويي از كتابخانه كتاب گرفتم و هر دوبار هم يك كتاب. بار اول كه كتاب مورد نظرم را امانت گرفتم سال اول بودم. مسوول كتابخانه اسم مرا همراه با تاريخ روي كارت كتاب نوشت. من كتاب را بردم و دو هفته بعد پس آوردم. بار دوم همان كتاب را درست 4 سال بعد از كتابخانه دوباره گرفتم. وقتي مسوول كتابخانه اسم مرا در كارت كتاب مي نوشت ديدم اسمي كه بالاي اسم من روي كارت بود، باز هم اسم خودم بود، فقط با تاريخ 4 سال قبل! يعني هيچكس ديگري از دانشجوهاي اين دانشگاه به اين كتاب ناياب كه حتي با پول بابا هم نمي شود در بازار پيدا كرد! احتياج پيدا نكرده؟
به هر حال خيلي ذهنم را مشغول اين موضوع نمي كنم، چون موضوعات مهمتري براي فكر كردن دارم. من دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد رشته معماري هستم...
***
داستان كتابخانه هاي دانشكده هاي هنر همچنان ادامه دارد. فقط كافي است يك روز سري به آنجا بزنيد. حتما يكي از دوستان ما را خواهيد ديد كه يا از يافتن كتابي نااميد شده و مي رود لوبياپلو بخورد يا پشت ميز روي جزوه دوستش خوابش برده يا...

پيرزاد در چاپ 18
029640.jpg
آرمينه و آرسينه از اتوبوس پياده مي شوند. كلاريس از پنجره آشپزخانه آنها را مي بيند و از اينكه آرمن همراه دخترها نيست نگران مي شود. بچه ها كه لباس هايشان را عوض مي كنند كره پنير عصرانه آماده شده است. براي آنهايي كه اهل خواندن كتاب هستند سا ل۸۱ سال عجيبي بود. يك رمان تازه توجه رمان دوستان جلب كرده بود. آنهايي كه كتاب خواندنشان با پس زمينه كتاب هاي عاشقانه و دست چندم توجيه مي شد با كتابي روبه رو بودند كه يك داستان خانوادگي را روايت مي كند و اهل فن هم كه كتاب خواندنشان با چند صد اما و اگر همراه است نمي توانستند بي خيال كتابي شوند كه قلمش متفاوت بود. يك روايت ساده و روان كه مدت ها بود در كتاب هاي با ارزش به فراموشي سپرده شده بود. وقتي اين كتاب كه نويسنده اش قبل از آن سه مجموعه داستان كوتاه به چاپ رسانده بود در دريافت جوايز ادبي سال 81 بي رقيب ماند، نام زويا پيرزاد براي كتابخوان ها، نويسنده ها و البته كتابفروش ها جاودان شد. چراغ ها را من خاموش مي كنم در روزهاي اول به چاپ مجدد رسيد، اما هنگامي كه جوايز ادبي مختلف و عنوان كتاب سال، پيرزاد را محاصره كردند، چاپ هاي مختلف اين كتاب در ايران ركورد دار شد.
پيرزاد در اين كتاب با قلمش بر لبه تيغي راه رفت كه يك سوي آن داستان هاي سطحي و سوي ديگر آن قدرت يك نويسنده قرار داشت. چراغ ها را من خاموش مي كنم شايد در نهانش اين موضوع را به همراه داشت كه در ايراني كه خيلي ها از وضعيت اسفبار كتاب و كتابخواني در آن مي نالند مي توان اثري خلق كرد كه هم عموم مردم آن را بخوانند و هم منتقدان آن را بپسندند.
پيرزاد با اثري كه نشر مركز آن را اين روزها با چاپ هجدهم به فروش مي رساند آنقدر محبوب شد كه داريوش مهرجويي كارگردان مشهور ايراني وسوسه ساخت اين اثر را در ذهنش پرورش داد. پيرزاد سال گذشته هم با يك كتاب ديگر داستان موفقيت هايش را تكرار كرد.پيرزاد در كتاب جديد هم بر نگارش ويژه اش پايبند بود. در عادت مي كنيم اما علا وه بر يك زبان روان با نوع ديگري از نوشتن هم روبه روييم.

حلول سال نوي چيني
029637.jpg
عيد ديدني، فقط بين ايراني ها مرسوم نيست، چيني ها نيز از هزاران سال پيش براي شادباش گويي سال نو به خانه يكديگر مي رفته اند. گرچه اندك اندك تكنولوژي مدرن جاي سنت هاي ديرپا را مي گيرد و بسياري از 330 ميليون مشترك تلفن همراه در چين، سال نو را با SMS يا پيام كوتاه كتبي از طريق تلفن همراه به هم تبريك گفتند، پيغام هايي كه خيلي از آنها با تصوير خروس همراه بود.
به سال نو خورشيدي و عيد نوروز هم چيزي نمانده، ولي اگر ايراني ها خانه تكاني مي كنند، چهارشنبه سوري، سفره هفت سين و سيزده به در، دارند، چيني هاي با آئين ديگري به پيشواز سال نوي خود مي روند. مثلا فنگ شويي . اهل اين فن، مدعي اند هنر يا دانش يا توان اين را دارند كه با طرز چيدن وسايل خانه، بر وضع ساكنان آن اثر بگذارند.
اما چيني ها و ايراني ها از اين جهت كه روي هر سال اسم يك حيوان را مي گذراند، مشتركند. سال 1383 خورشيدي، تقريبا مقارن با سال چيني ، سال ميمون بود، ولي چيني ها امسال را سال خروس مي دانند. طالع بين ها و كساني كه فن فنگ شويي مي دانند، اين روزها مشتريان بيشتري دارند تا وضع اقتصادي و سياسي كشور و همين طور سرنوشت شخصي آنها را در سال پيش رو پيشگويي كنند.
مي گويند سال خروس، سال طلاست و طلا در اين سال بر همه چيز چيرگي دارد و در ضمن براي بازار طلا هم سال خوبي پيش بيني شده، اما طلا نماد ريه ها و روده ها هم شمرده مي شود، يكي از كساني كه فن فنگ شويي مي داند هشدار مي دهد كه ممكن است امسال با مشكلاتي براي دستگاه نفسي همراه باشد. بنابراين مردم هنگ كنگ از هم اكنون نگران احتمال بازگشت بيماري سارس هستند و مي ترسند خروس كه گمان مي رفت سال خوبي برايشان رقم زند ممكن است آنفلوآنزاي مرغي با خود بياورد.
از جانب ديگر سالهاي خروس هميشه خونين بوده است،  در سال 1909 كمتر از يك قرن پيش ، ژاپن به كره يورش برد كه اين آغاز 36سال اشغال كشور كره بود . سال 1933 هيتلر به قدرت رسيد و سال 1945 ايالات متحده آمريكا نخستين بمب اتم را روي ژاپن انداخت. بعضي ها هم پيش بيني مي كنند قبل از به پايان رسيدن سال خروس، يك نوع درگيري بين چين و يكي از همسايگان شرقي آن پيش خواهد آمد.

امروز
ابرشهر
خيلي ساده مي توان فهميد كه تهران يك ابرشهر است. در چنين روزي اگر جايي در مركز تهران باشيد و از پنجره به بيرون نگاهي بيندازيد احتمالا بارش باران را خواهيد ديد. حال اگر درهمان لحظه به دوستي در شمال تهران، جايي حوالي شميران تلفن كنيد و از وضع هوا بپرسيد، بعيد نيست كه بگويد اينجا برف و كولاك است.
اگر كسي را در جنوب تهران مثلا شهر ري پيدا كرديد و از وضع هوا پرسيديد و گفت كه هوا آفتابي با كمي ابر در آسمان است، خيلي تعجب نكنيد. ناسلامتي يك زماني تهران شهري بوده حوالي ارگ و بازار كه شمالش ميدان توپخانه بوده است و شميران دهاتي كوهستاني بوده و سالها قبل از آن ري، شهري باستاني در حاشيه صحرا.

صحنه
تئاتر عاشورا
محرم از راه رسيده است. همانطور كه مي دانيد تالار رودكي برنامه خاصي در اين ايام ندارد. برخلاف تالار رودكي، تماشاخانه مهر، نمايش فرات كاري از واحد نمايشي حوزه هنري تهران كه نوشته حسين فدايي حسين است را روي صحنه فرستاده. اين نمايش از 22بهمن ماه آغاز شده و تا روز ششم اسفندماه همه روزه در دو سانس 30:18 و 20 روي صحنه خواهد رفت. كوروش زارعي، طاهري، دلاوري، پيروزي، طرفه، صفا، امام بخش، آذرنگ و اميري در اين نمايش بازي مي كنند. فرات روايت لحظه اي است كه گويي در زمان جريان دارد، گويي امروز عاشورا است و زمين كربلا و شهرها امان نامه پيش آوردند و مومنان را به ترديد مي خوانند. فرات نمايش لحظه اي است كه مرز حسيني بودن و يزيدي بودن است؛ امتحاني كه علمدار كربلا از آن سربلند بيرون مي  آيد و واقعه اي بزرگ را رقم مي زند.
تئاتر شهر هم در اين ايام ميزبان همايش عاشورايي  بوده و يك پارچه سياهپوش است.

نمايشگاه
سفال
نگارخانه پردسيان وابسته به منطقه فرهنگي هنري شهرداري تهران، در ادامه برنامه هاي نمايشگاهي خود، نمايشگاه مجسمه هاي سفالي آقاي نادر جلال را برگزار مي كند. به گزارش روابط عمومي مديريت مراكز فرهنگي هنري منطقه غرب، اين هنرمند متولد سال 1348 شهرستان خوي است و 13سال سابقه فعاليت در رشته هاي مجسمه سازي ، سفالگري و تدريس دارد و در حال حاضر عضو انجمن مجسمه سازان و انجمن سفالگران ايران است. او تاكنون 35 نمايشگاه انفرادي و بيش از 50 نمايشگاه گروهي برگزار كرده است و در اين نمايشگاه 50 اثر از آثار خود را در معرض ديد عموم قرار خواهد داد. دوستداران اين هنر مي توانند همه روزه جهت بازديد به فلكه دوم صادقيه، بلوار فردوس، بعد از چهار راه مخابرات، فرهنگسراي دختران مراجعه كنند.
از آغاز به كار نمايشگاه آثار تجسمي و مفهومي گروه آبي بيكران هنر هم تنها يك روز گذشت. آثار مجسمه، سفال، نقاشي، هنرهاي مفهومي و پانتوميم اين گروه براي بازديد علاقه مندان در نگارخانه فرهنگسراي نياوران به نمايش گذاشته شده.
گروه آبي بيكران هنر از دو سال پيش با هدف قدرشناسي از هنرمندان پيشكسوت و آموزش به هنرمندان جوان با حضور 12 نفر تشكيل شد و حالا 50 نفر عضو دارد.
هدف از برپايي اين نمايشگاه آشنايي علاقه مندان با گروه آبي بيكران هنر است. براي حضور در نگارخانه فرهنگسراي نياوران و بازديد از نمايشگاه تا 14 اسفند فرصت داريد.
قدم زدن با تاريخ
ناصرالدين شاه پس از اولين سفر خود به اروپا در سال 1290 هجري قمري و ديدن موزه ها و گالري هاي بزرگ كشورهاي غربي دستور داد به منظور ساخت موزه اي شبيه به موزه هاي اروپا، عمارت خروجي كاخ گلستان تخريب و به جاي آن در سمت شمال غربي و در كنار تالار عاج، بناهاي كاخ گلستان جديد از سرسراي تالار آينه و اتاق موزه ساخته شود.
ساخت اتاق موزه در سال 1291 آغاز و در 1294 پايان يافت، اما بهره برداري از اين بنا به دليل تزئينات زياد و چيدمان اشيا كه با نظارت مستقيم ناصرالدين شاه صورت مي گرفت، 5سال بعد از آن يعني در سال 1299 ممكن شد.
پس از انتقال تخت طاووس به اين تالار و برگزاري سلام هاي خاص و رسمي در آن به تدريج تالار سلام نام دايمي اين تالار شد و به دليل اينكه از ابتدا به منظور تاسيس و تشكيل موزه بنا شده بود، نفيس ترين اشيا و آثار هنري به ويژه جواهرات سلطنتي در آن نگهداري مي شد. در سال 1345 به دليل برگزاري مراسم تاجگذاري شاه دوم پهلوي دكوراسيون اين تالار دگرگون شد و به شكل امروزي درآمد. تالار عاج هم كه در زمان شاه قاجار محل نگهداري هداياي پادشاهان دولت هاي خارجي بود، در زمان پهلوي به منظور پذيرايي و برپايي جشن مورد استفاده قرار مي گرفت. اما مدت ها بود كه درهاي اين تالارها روي مردم بسته بود. قرار است كه به مناسبت ايام دهه فجر و سالگرد پيروزي انقلاب، تالار سلام به عنوان اولين موزه كشور و تالار عاج كاخ گلستان آغاز به كار كنند. گشت وگذار در محوطه اين تالارها و قدم زدن با تاريخ پيشنهادي است كه عملي كردنش پشيماني ندارد. اگر 26سال از آخرين زمان در دسترس بودن اين بناها هم گذشته باشد كه ديگر درنگ جايز نيست.

شاتر
029634.jpg
عكس : فارس 
با وجود بارش بي سابقه برف، خيابان سرما را نمي فهمد. پس از روزهاي پرشور دهه فجر، نوبت به حضور در مراسم ماه محرم فرا رسيده. مردم با اعتقاداتشان خيابان را گرم نگه مي دارند.

جعبه
ويژه برنامه هاي محرم
32 ويژه برنامه براي ايام ماه محرم در شبكه هاي مختلف تلويزيون به نمايش گذاشته مي شود.
در ميان شبكه هاي مختلف، شبكه اول و شبكه تهران هر يك با 7 ويژه برنامه محرم بيشترين توليد را نسبت به ديگر شبكه ها دارند. در ايام ماه محرم مجموعه هاي تلويزيوني غريبانه ، ريشه در زمان و از نبرد تا نبرد به ترتيب از شبكه هاي تهران، اول و سوم پخش خواهد شد. در مجموعه تلويزيوني غريبانه به كارگرداني قاسم جعفري ، پرستو گلستاني ، حسن جوهرچي و زهرا امير ابراهيمي به ايفاي نقش مي پردازند. اين فيلم ماجراي رويارويي دو جبهه از وفاداران و فراموش شدگان كربلا است كه براي حق و عدالت مي جنگند. مجموعه هاي تلويزيوني ريشه در زمان و از نبرد تا نبرد نيز روايت هاي مختلفي از مقوله شهادت در صدر اسلام و جنگ تحميلي را به تصوير كشيده اند. مجلس تعزيه ، تئاتر، اشعار، نوشته ها، مداحي اهل بيت عصمت و طهارت و روضه هاي عاشورايي از ديگر برنامه هاي ماه محرم است كه با عنوان راز پرده هاي مقدس ، با كاروان و محافل حسيني ازشبكه تهران، خيمه حسيني ، مقتل حسيني از شبكه 4، سبزتر از سرخ ، نغمه  هاي عاشورايي از شبكه 2 ترنم از شبكه اول و نينوا از شبكه 3 پخش مي شود. درسهاي عاشورا و فرهنگ عاشورا از شبكه تهران، پرتو ولايت ، شور حسيني و رازهاي عاشورا از شبكه 4 و ني نامه از شبكه جهاني جام جم پخش مي شود و در اين برنامه  ها كارشناسان به طرح مباحث نظري و گفت و شنود پيرامون فرهنگ عاشورا مي پردازند. مجلس خوبان و ياران عاشورايي از جمله برنامه هاي شبكه سوم است كه در آن ياران امام (ع) در قالب برنامه هاي تركيبي و نماآهنگ معرفي مي شوند. همچنين برنامه عطش از شبكه،۳ محرم در ديگر كشورها و خورشيد پيدا از شبكه 4 پخش مي شود. چند مسابقه فوتبال هم امروز برگزار مي شود. دربي شهر منچستر ميان يونايتد و سيتي امروز ساعت 16:30 انجام مي شود. ساعت 23 هم رجينا به مصاف ميلان خواهد رفت. بعد از اين مسابقه هم احتمالا ديدار رئال و اسوسونا را مي  توانيد از شبكه سوم ببينيد.

هوا
امروز برف نداريم
تمام شد. از اولش هم معلوم بود كه تمام مي شود. اصلا همه چيز تمام مي شود، برف كه فقط برف است. راستش چشممان از آسمان ترسيده، امروز هم هوا ابري است، اما ديگر خبري از برف نيست. اين پيش بيني سايت هاي هوا شناسي از آسمان تهران است. راستي دقت كرده ايد كه برف چه  آسان از زمين تهران مي رود؟

ستون شما
رفتار برفي 
درست است كه سرد بود، اما ملت با وجود آنكه مي لرزيدند، تيپشان به راه بود. اين نكته را عرض كردم تا بگويم رفتارهاي جديد شهروندي در تهران را دست كم نگيريد و درباره آنها بنويسيد.
خواننده اي بودند با دكتراي جامعه شناسي، قرار شد مطلبي برايمان بفرستند. شما هم اگر نظري داريد بد نيست قلمي كنيد و به آدرس ما بفرستيد.

شغل مناسب 
آقا ... آدم كارشناس هواشناسي هم بشه، بد نيست ها. مي تواني 8070 درصد خطا كني، اما به كارت ادامه بدهي!

درددل 
در ميان آنهايي كه از بازي تيم ملي ايران دلخور بودند، نظر دوستي كه عقيده داشت به جاي ستون شما بايد درد دل را به او وصل كنيم، نظراتش را آنجا منعكس كند، جالب بود، اما بقيه پيغام ها:
2 دقيقه بعد از بازي، اخبار گفت: يك امتياز ارزشمند از منامه گرفتيم. واقعا كه!
زندي زندي كه مي گفتن اين بود؟
علي دايي... سانسور شد.
اگر مربي اين تيم ايراني بود، با او چه مي كرديد؟
بيشتر مردم از نتيجه ناراحتند، به نظر من اين توقع بيش از حد ناشي از ذهنيتي است كه هميشه در شروع بازي هاي مقدماتي با ماست. ذهنيت غلطي كه تيم ما را در جام جهاني مي بيند و نتيجه اش مي شود اين!

اي مردها
آقا به اين مردا بگيد وقتي زنشون رو از دست مي دن اقلا يكسال صبر كنند و روح مرحومه را آزار ندهند.
بانويي بودند دلخور از دست شوهرخواهري كه تجديد فراش كرده. نخواستند نامشان فاش شود!

براي كميسيون فرهنگي 
اگر مي خواهيد درباره لباس و مد بنويسيد، حتما يادي از خانم شكريان كه در نيويورك به اين كار مشغول است، بكنيد. خوب است كساني كه به دنبال طراحي لباس ملي هستند، دنبال يك چنين آدم هايي هم باشند.
به دنبال اين اسم گشتيم و ديديم اشتباه نشده. او چهره مطرحي در دنياي مد است، ولي نمي دانيم مجلس به كمك طراحاني مثل او احتياج دارد يا نه؟

تشكر
در شماره پنج شنبه شما مطلبي درباره برف نوشته شده بود كه جا دارد از نويسنده آن تشكر كنم.
جا دارد نويسنده هم از شما تشكر كند كه رسم فاميلي را به جاي مي آوريد!

جوك 
سوال: ببخشيد، شما ستون لطيفه نداريد؟
جواب: اي شيطون!

عرضه اسكاري 
مراسم اختتاميه جشنواره خورده بود به تب بازي ايران و بحرين. واقعا از اينكه چنين مسوولان با كفايت و دورانديشي داريم، كيف مي كنم!
اين پيغام را جدي تر بگيريد. به هر حال در بقيه دنيا براي عرضه مراسمي از اين دست، همه كار مي كنند. ظاهرا كار دنيا برعكس است!

اعتراض 
اين آگهي هاي ريز ريز بد رنگ چه صيغه اي است؟
خواننده اي بود كه اعتراض داشت...

ذهن زيبا
بهترين مال تو آن است كه با آن آبرويت را حفظ كني.
امام حسين (ع )

از اينكه نمي توانيد اشخاص را به شكلي كه دوست داريد درآوريد، خشمگين نباشيد؟ زيرا نمي  توانيد حتي خودتان را هم به آن كسي كه مي خواهيد تبديل كنيد.

پرمود بترا
يك سخن زيبا شبيه روز بهاري است.
ضرب المثل روسي 

كلمات ميخ ها را از قلب بيرون مي كشند.
ضرب المثل ارمنستاني

تهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |