پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۵۱
سفر و طبيعت
Front Page

نظر خواهي از شكار چيان و كارشناسان 
تفنگ ها را غلا ف مي كنيد؟
براي آگاهي از نظرات مختلف آگاهان و دست اندركاران طبيعت، شكار و محيط زيست با جمعي از آنان گفت وگو كرده و 4 سوال زير را از آنان پرسيده ايم:
۱-شكار را تا چه حد در كاهش شمار گونه هاي جانوري ايران موثر مي دانيد؟
۲-آيا موافق ادامه شكار هستيد؟
۳-با توجه به فشار موجود بر زيستگاه هاي طبيعي ايران، آيا تصور نمي  كنيد شكار دست كم بايد 5 سال در ايران متوقف شود؟
۴-در چه شرايطي شكار مي تواند در ايران تداوم پيدا كند؟
آنچه در زير مي خوانيد نظرات اين كارآشنايان است به اين 4 سوال كه بي شك مي تواند مورد بهره برداري و توجه مسوولان محيط زيست، اكوتوريسم، منابع طبيعي و كشاورزي قرار گيرد.

حميد ذاكري 
واژه شكار و شكارچي همواره با نوعي پارادوكس، به ويژه در چند دهه اخير و پس از گسترش مباحث علمي زيست محيطي همچون Perservationism ، Protectionism و نهايتا Conservationism همراه بوده است. اين 3مبحث اگرچه همه از يك معناي ريشه اي، يعني حفاظت و نگهداري منشا مي گيرند، اما هريك، از مفاهيم علمي كاملا متمايز و گاه متنافري برخوردارند.
آنچه در جهان امروز بر سازوكار نگاهباني از طبيعت و مواريث آن سايه افكنده و دولت ها و مردم متعهد و مسوول را به خود مشغول و به تكاپو واداشته، احساس خطر بزرگي است كه آينده زيستكره را تهديد مي كند و روز به روز بر ابعاد فاجعه آميز آن افزوده مي شود. سامانه اي كه بر تحركات حفاظتي در سطح بين المللي حاكم و مورد پذيرش همه انديشمندان و كارشناسان محيط زيست است، سومين و آخرين روش و برنامه حفاظت يعني Conservationism است.
در اين سيستم حفاظت توام با دستكاري اصلاحي كه اين مجال مختصر، بحث و واكاوي در آن را برنمي تابد، شكار داراي مفهوم و جايگاه ويژه اي است كه بنيادها و نهادهاي بزرگي در سطح بين المللي كار قانونمندسازي و تبيين آن را برعهده دارند و هرچه مي گذرد زواياي تاريك و روشن آن آشكارتر و مفهوم تر مي شود و هم از اين منظر است كه آشكار مي شود پارادوكس پيش گفته در واژه شكار و شكارچي گري بيشتر به لحاظ درك نادرست از مفهوم آن در اين حوزه حفاظتي است، نه در ماهيت آن.
و اما در كشور ما: ساختار زيستي انسان ايراني، به لحاظ موقعيت جغرافيايي و شرايط زندگي اولين مهاجران ساكن در آن - مادها و آريايي ها - بر اساس شكار- جمع آوري، تعريف شده و تداوم يافته است؛ طبيعت سرشار، حيات وحش گسترده و غني و انسان هاي چابك و پرتكاپوي مهاجر دست به دست هم داده و شكارگري را اساس گذران معاش جوامع باستان ساخته اند و اين روند تا به امروز همچنان تداوم داشته است.
اگر بخواهيم جامعه شكارچيان امروز را در كشور تعريف كنيم، بايد به طيف وسيع و گسترده اي بنگريم كه از شمال تا جنوب و غرب تا شرق كشور را در بر مي گيرد. بيش از نيم ميليون سلاح مجاز شكاري، خود بيانگر اين گستردگي و علاقه اي است كه در اقشار مختلف مردم از روستايي و شهري در كشور وجود دارد و همين جاست كه پارادوكس شكار بيش از پيش خود را آشكار مي سازد. با انديشه ها و آرايي كه در سطح جهان در رابطه با اين كنش ديرين آدمي وجود دارد و با توجه به اهميتي كه حفاظت از گونه ها در دنياي امروز دارد، بي گمان در مقوله شكار و مباحث پيراموني آن حرف هاي فراواني براي گفتن هست؛ حرف هايي كه به واسطه عدم طرح آن بسيار نياز به بازگويي و حلاجي دارد: آيا شكار براي بقاي گونه ها مضر است؟ آيا شكار براي بقاي گونه ها ضروري است؟ آيا شكارچيان مدافعان طبيعتند يا معارضان آن؟ آيا شكار بايد ممنوع شود؟ آيا شكار بايد به كلي و بدون هيچ محدوديتي آزاد باشد؟...
اينها و ده ها سوال ديگر پيش روي برنامه ريزان و متفكران مقوله محيط زيست و حيات وحش (كه مهمترين و اساسي ترين مساله بشر كنوني است) قرار دارد و اين گزارش كوشيده است از رهگذر گفت وگو با چندي از كارشناسان و شكارچيان به بعضي از اين سوالات پاسخ گويد.
راس اوستين، نويسنده، شكارچيان را متعهدترين طبقات اجتماعي نسبت به حيات وحش و تداوم آن مي داند. ريچارد بي .وايتز، مقام ارشد وزارت محيط زيست ايالات متحده طي گزارشي رسمي، بيشترين ميزان كمك به پروژه هاي حفاظتي را از طريق ماهيگيران و شكارچيان عنوان كرده است. تنها در سال 1992 ميزان فروش وسايل و تجهيزات ماهيگيري در آمريكا بيش از 42 ميليارد دلار بوده، يعني بيش از دو برابر درآمد ارزي كشور مصر در آن سال. تد ترنر، صاحب پيشين سي.ان.ان، يكي از شكارچيان تروفه در آمريكاست كه چند سال پيش به دنبال بازنشسته كردن خود از فعاليت هاي اقتصادي، همه ثروت خود را به حفاظت از محيط زيست، ايجاد مناطق حفاظت شده جديد و بازگرداندن گونه هاي منقرض شده در طبيعت آمريكا - همچون گاوميش معروف آمريكايي (بيزون)، گرگ ايبري و امثال آن - به زادگاه و زيستگاه قديمي خود اختصاص داد. آلدو لئوپولد، متفكر صاحبنام غرب در حوزه فلسفه و طبيعت تعبيري نسبتا كامل ارايه داده است: بشر در طول تاريخ به واسطه برخورداري از برتري منطق و عقل به خود اجازه دخالت در سير طبيعت را داده و هرگونه دخل و تصرفي را بر خود مجاز دانسته است. حاصل اين فرآيند ناروا، نابودي بسياري از گونه ها، زيستگاه ها و ارزش هاي طبيعي خاكي و آبي بوده، هم بدين لحاظ بر اوست كه با دخالت درست به جبران بخشي از خسارات خود بكوشد. و معناي Conservation به كمال در اين جمله آلدو لئوپولد نهفته است.

با اين شرايط شكار مي تواند مجاز باشد
اخلاق، جوانمردي، قانونمداري
فراموش نكنيم كه ما ملت ايران با وضعيت شكار در ايران و كيفيت زندگي گونه هاي مختلف جانوران در اين سرزمين آشنا نشديم مگر به همت و به خاطر عشق و علاقه طبيعت مرداني كه عاشقانه در اين راه سر به بيابان گذاشتند و كوشيدند
030741.jpg
عليرضا شجاع پور براي اهل شعر و ادب همانقدرآشناست كه براي اهل طبيعت و حيات وحش. به اختصار، او ديپلمات بازنشسته، شاعر، اديب و طبيعت مردي است كه اين روزها به تدريس شاهنامه، سعدي و حافظ اشتغال دارد و كرسي سخنش بس پر طرفدار است. از جمله آثار او مي توان، نيمه تمام (كتاب شعر) و وطن يعني همين جا، يعني ايران (كتاب شعر)، تصحيح و مقدمه شاهنامه فردوسي را نام برد.
شجاع پور شكارچي نيز هست و علاوه بر ايران، تجربه شكار در قاره هاي آسيا، اروپا، آمريكا و آفريقا را دارد.
او به سوالات ما درباره   شكار، آري يا نه؟ چنين پاسخ نوشته است:
از مهمترين مواردي كه مي  خواستم به آنها بپردازم داستان هاي شكار در شاهنامه فردوسي بزرگ بود. چه، بسياري از داستان هاي شيرين و مشهور شاهنامه با رفتن پهلوان يا پهلواناني به شكار آغاز شده است و بعد از آن شكار، جذابيت وقايع داستان اصلي چنان مورد توجه شنونده و خواننده قرار گرفته كه فراموش مي شود كه در آغاز اين داستان قرار بود فقط به شكار رفتني باشد و بس.
داستان رستم و سهراب، داستان سياووش و داستان بيژن و منيژه از جمله داستان هايي هستند كه با شكار آغاز شده اند، حتي مرگ جهان پهلوان شاهنامه پيرطوس، رستم دستان نيز چنانكه مي  دانيم در چاه كنده شده به نيرنگ شغاد در شكارگاه و با دعوت كردن از رستم براي شكار اتفاق افتاد.
در هفت خوان رستم، خوان اول كشتن شير و خوان سوم كشتن اژدهاست. در هفت خوان اسفنديار خوان اول كشتن دو گرگ، خوان دوم كشتن دو شير، خوان سوم كشتن اژدها و خوان پنجم كشتن سيمرغ است.
در دوران اساطيري و پهلواني شاهنامه، پهلوان تنها به كسي گفته مي شده است كه شيري را كشته باشد و از آن مهمتر اژدهايي را از پاي درآورده باشد.
باز در شاهنامه فردوسي مي بينيم كه بشر در آغاز دوران غارنشيني با شكار كردن حيوانات خوراك و لباس خود را تهيه مي كرده است. از گوشت حيوانات شكار شده غذا تهيه مي كرده اند و پوست آنها را خود به تن مي پوشيده و از استخوان و شاخ آنها سلاح و وسايل زندگي مي ساخته اند. در حقيقت اگر در آن روزگار كسي مي گفته است كه پدرم به شكار رفته به اين مي مانده كه امروزه كسي بگويد پدرم به فروشگاه شهروند رفته است.
رفته رفته شكار از حالت برآوردن نيازهاي اوليه بشر به صورت كاري تفريحي و سرگرم كننده درآمد چنانكه شكارچي دنياي امروز با رعايت قوانين شكار مي بايست به اين كار بپردازد.
پرداختن به داستان هاي شيرين شكار در شاهنامه را براي فرصتي ديگر رها مي كنم و به پاسخ دادن به سوالات مي پردازم.
030738.jpg
عكس : فريبرز شكرايي 
شكار را تا چه حد در كاهش شمارگونه هاي جانوري ايران موثر مي دانيد؟
پاسخ دادن به اين سوال دقيقا بستگي به معناي شكار از ديدگاه پاسخ دهنده دارد اگر شكار يعني تفنگ برداشتن و بدون رعايت هيچ قانوني به هر جانوري تيرانداختن و حتي شكاربان وظيفه شناس و حافظ محيط زيست را هم تيرزدن، من نه فقط شكار را در كاهش تمام گونه هاي جانوري ايران كه در كاهش گونه هاي انساني نيز موثر مي دانم! كم اتفاق نيفتاده است كه شكاربانان عزيز و شريف و قانونمدار قرباني قانون شكني شكار كشان مناطق مختلف ايران شده اند.
اگر شكار قانوني داشته باشد، بهنجار و سنجيده و آن قانون در نهايت دقت و با كمال قدرت اعمال شود، بي ترديد فقط شكار كردن گونه هايي از جانوران مجاز و ممكن خواهد بود شكار كردن آنها لطمه اي به محيط زيست نخواهد زد و موجبات از بين رفتن گونه خاصي را فراهم نخواهد ساخت.
پرداخت هزينه هاي قانوني از طرف شكارچيان مجاز براي شكار اين نوع از جانوران به تامين بودجه براي حفظ نسل جانوراني كه شكار آنها به موجب قانون ممنوع است كمك خواهد كرد. چه بسا لازم آيد با بررسي دقيق وضعيت محيط زيست منطقه اي، شكار كردن نوعي از جانوران براي چندين سال ممنوع اعلام شود، در حالي كه در مورد انواعي ديگر با رعايت حد و حدود تعداد و وضعيت منطقه هاي مختلف، پروانه هايي صادر شود. حكم كلي در اين موارد براي همه زمان ها و همه مكان  ها هرگز نمي تواند يكسان باشد.
كفتار به خاطر ويژگي  مردارخواري و پاك كردن دشت و جنگل از لاشه حيوانات مرده و كشته شده در آفريقا در زمره حيوانات حمايت شده اي است كه هيچ شكارچي اجازه تيرانداختن به اين جانور يا امكان خريد پروانه شكارش را ندارد.
پاسخ دادن به سوال دوم نيازمند داشتن اطلاعات دقيق از تعداد جانوران هرگونه در مناطق مختلف ايران و آگاهي از ظرفيت نواحي مختلف و چراگاه هاي اين سرزمين است. معناي موافقت داشتن با ادامه شكار، شكار كردن بي رويه هر نوع جانور نيست.
بله، با ادامه شكار در صورت رعايت دقيق قوانين درست شكار كه تمام جزئيات لازم براي صدور پروانه شكار و ممنوع كردن شكار انواع خاصي از جانوران را در نظر گرفته باشد،موافقم. ادامه شكار به معناي ادامه كشتار نيست. به نظر من ادامه شكار يعني ادامه اجراي قانون شكار كه چه بسا شكار نكردن انواعي و به شكار نرفتن در مناطقي باشد.
فراموش نكنيم كه شكارچيان با اخلاق، جوانمرد و قانونمدار در حفظ محيط زيست همكاران صديق و صميمي شكاربانان هستند و در مواردي در راه جلوگيري از شكار بي رويه قاچاقچيان شكار، قرباني هم شده اند. كم نيستند تعداد شكارچياني كه در ايلات و عشاير ايران پيش از تشكيل سازمان حفاظت محيط زيست، خود تير و تيغ به گونه هايي از پرندگان و حيوانات حرام كرده بودند و حرام مي كنند.
سوال سوم بسيار كلي است، منظور از فشار موجود در زيستگاه هاي طبيعي در اين سوال روشن نيست. اگر انواعي از جانوران در خطر انقراض هستند، مسلما با شكار نكردن آنها تا هر وقت كه لازم باشد موافقم حتي اگر لازم باشد، با ممنوعيت شكار نوعي كمياب براي هميشه موافقت دارم. مگر نه اينكه تا به ياد داريم شكار گوزن زرد در ايران ممنوع بوده است، آيا هيچ شكارچي اعتراضي كرده كه چرا اين ممنوعيت سالهاي سال ادامه داشته است؟ اگر نيازمندان به گوشت حيوانات در كشتار ناهنجار و قانون شكنانه خود حرمت دنياي شكار و شكارچي را حفظ نمي كنند و مردم شريف اما ناآشنا به دنياي شكار، كار ناجوانمردانه آنها را شكار مي دانند و به همين جهت از شكار به عنوان كشتاري دور از انسانيت و انصاف و مروت ياد مي كنند، شكارچيان متعهد و عاشق شكاري هم هستند كه هرگز بر تروفه زده شده خود دوباره تير نمي اندازند و براي حفظ نسل شكار و محيط زيست از هيچ كمك و اقدامي روي گردان نيستند.
و سوال چهارم در مورد تداوم شكار در ايران:
با توجه به اينكه لازم مي دانم شكار كردن و شكار نكردن هر نوع جانوري بايد طبق قانون شكار صورت پذيرد و آن قانون بايد با توجه به وضعيت بررسي شده انواع حيوانات در مناطق مختلف ايران زمين وضع شده باشد، با ادامه شكار در ايران موافقم؛ اين ادامه شكار چه بسا به معناي شكار نكردن گونه هايي از جانوران براي چندين و چند سال يا براي هميشه باشد. فراموش نكنيم كه ما ملت ايران با وضعيت شكار در ايران و كيفيت زندگي گونه هاي مختلف جانوران در اين سرزمين آشنا نشديم مگر به همت و به خاطر عشق و علاقه طبيعت مرداني كه عاشقانه در اين راه سر به بيابان گذاشتند و چشم به دوربين هاي فيلمبرداري و عكاسي به دنبال لحظه اي براي نشان دادن جانوري در منطقه اي چشم انتظار ماندند و به جاي جانوران لحظات زندگي آنان را شكار كردند، اينان نبودند مگر كساني كه ما آنها را شكارچي مي ناميم و مي شناسيم. اين شكارچيان اما چه بسا سالها در شكارگاه ها به تهيه گزارش از وضعيت جانوران گذراندند و هرگز خيال دست به تفنگ شدن هم هنگام ديدن آن حيوانات از مغزشان خطور نكرد. چه، خطر انقراض نوعي از جانوران را در سرزمين خود با تمام وجود مي شناسند. اينان همان پايه گذاران شيوه بگير و رها كن هستند كه تنها هدف آنها از شكار حضور داشتن در طبيعت و حمايت از حفظ محيط زيست است. داشتن يك باشگاه شكار آراسته و مجهز چه بسا بتواند افزون بر اينكه موجبات با هم نشستن شكارچيان را فراهم آورد، مكاني براي به نمايش گذاشتن تروفه هاي شكار همه شكارچي هاي ايران از شكارهاي تمام دنيا باشد و نيز جايي براي ديدارهاي دوستانه و تجديد خاطرات و تماشاي فيلم هاي شكار و شنيدن داستان هاي زندگي شكارچيان. هيچكس به اندازه يك شكارچي عاشق طبيعت، به حفظ انواع شكار و حفظ محيط زيست كشور خود و تمام جهان نمي انديشد.

دكتر حميدرضا ناطقي: دادستان اسلحه و مهمات
شكارچي ها و آنتي ها؛ يك هدف و دو ديدگاه 
030735.jpg
دكتر حميدرضا ناطقي مزيناني از معدود مديراني است كه بيش از 20 سال است در سمت دادستان اسلحه و مهمات كشور و مسوول صدور مجوز سلاح شكارچيان انجام وظيفه مي كند. ناطقي به واسطه شغلش بيش از هركس با شكارچيان سروكار دارد. او جوابگويي سوالات ما را با توجه به مشغله فراواني كه دارد به ديگر متخصصان وا مي گذارد، اما به طور كلي مي گويد:
مفهوم شكار و شكارگري، به ويژه در ايران، چنانكه بايد تبيين نشده و شكارچي به صورت كامل و درست معرفي نگرديده است. به گمان من شكارچي انساني است اصولي، منطقي و مآل انديش كه بيش از ديگران نسبت به طبيعت وحيات وحش حساس است. چرا كه اگر طبيعت حفظ نشود و وحوش وجود نداشته باشند، او نمي تواند از ورزش مورد علاقه خود لذت ببرد و آن را ادامه دهد. لذا در درجه اول بايد بدانيم كه شكارچي كيست و نگاه او نسبت به حيات وحش چگونه است؟ ممكن است بسياري تصور كنند كه شكارچيان افرادي سنگدل هستند، اما اگر كمي بيشتر با شكارچيان واقعي ورزشي (يا به عبارتي، شكارچيان تروفه) سروكار داشته باشيد در مي يابيد كه اغلب آنان داراي روحي بس لطيف و نسبت به طبيعت و حيات وحش بسيار مهربان و با عطوفت هستند.
اگر بخواهم با عبارات علمي تري مساله را بررسي و تفاوت بين شكارچيان و حفاظت گران مخالف شكار (يا به عبارتي سبزها و آنتي ها) را آشكار سازيم به اين نتيجه مي رسيم كه تفاوت ديدگاه بين آنان بسيار اندك است. هر دو گروه به حفاظت شديد معتقدند، هر دو گروه به تكثير و نگهداري و رهاسازي معتقدند و نگاه هر دو گروه نسبت به محيط زيست، پوشش گياهي، حيات وحش و جز آن يكي است. شايد اگر بخواهم تفاوت عمده دو ديدگاه را در يك جمله برشمارم اين است كه شكارچيان به تداوم نسل يك گونه و حفاظت آن تمركز دارند، ولي آن دسته ديگر به تداوم و حفظ هر واحد از آن گونه فكر مي كنند. البته اين مساله بحث مبسوطي را مي طلبد كه اميدوارم در روزنامه به صورت عميق و ريشه اي به آن بپردازيد، چرا كه بسيار مهم و ضروري است و كمتر به آن پرداخته شده است.
من درباره شكارها بارها گفته ام كه چيزي را كه خداوند حلال فرموده و بهره گيري از آن را براي آحاد انساني مجاز و مشروع شمرده ما نمي توانيم بدون دلايل قوي عقلاني و منطقي ممنوع و انسان ها را از آن محروم سازيم. در باب شكار حتي شما در حديث و كلام خداوند مي بينيد كه اشارات متعددي هست. داستان مشهور حضرت ابراهيم خليل(ع) و عشق بي حد و حصر او به ذات اقدس ملكوتي و محو او در جمال بي مثال حضرت حق، مي خوانيم كه چون حضرت حق ابراهيم را به دوستي برگزيد ملائكه را گران آمد. پس جبرئيل را فرمود كه بر قله فلان كوه برو و آواي يا قدوس بركش. جبرئيل امين چنان كرد و چون ابراهيم شنيد چنان از آن آوا از خود بي خود شد كه فرياد زد هركه هستي يك بار ديگر اين آواز در ده و يك گله ام از آن تو. و گفته اند كه ابراهيم(ع) هزار گله داشت و هر گله سگي با قلاده طلا. جبرئيل ياقدوس ديگري كشيد و ابراهيم گله اي ديگر بخشيد و به همين ترتيب تا آنجا كه هر چه داشت به عشق نام دوست داد. آخر الامر گفت يا قدوسي ديگر گوي و جانم تو را. كه جبرئيل به حضرت حق عرض كرد حالا دريافتم كه او را به حق به دوستي برگزيده اي و خليل ناميده اي. بعد جبرئيل گله هاي ابراهيم را به او بر مي گرداند و آن پيامبر بزرگوار مي گويد: ما آنچه كه در راه دوست داده ايم چگونه توانيم بازستاند؟ پس جبرئيل مي فرمايد اين گوسپندان را در كوه رها كنيم كه تا ابد بچرند و زياد شوند و مردمان با شكار و صيد از آنها برخوردار شوند و اين قوچ و ميش ها و كل و بزهاي كوهي از همان گله ابراهيم است و هركس به شكار از آنان برخوردار شود، بر سر خوان نعمت الهي نشسته است.
خب، ما اين حديث ها را داريم و بزرگان ما در باب شكار و صيد به درستي و كمال سخن گفته اند و اتفاقا اگر در آثار آنان تدقيق و تعميق داشته باشيم، بسياري از اركان حفاظت و نحوه شكار صحيح و انساني را هم برشمرده اند و لذاست كه در يك كلام بايد بگويم شكار درست و اصولي و منطقي و مبتني بر كارشناسي نه تنها به طبيعت و حيات وحش صدمه نمي زند، بلكه به حفاظت و شتاب گيري روند آن و يافتن نقاط كور و مشكلات آن كمك هم مي كند و ممنوع سازي شكار هم اگر مبتني بر علم و آگاهي (و در صورت لزوم در مناطق خاصي) نباشد، فقط باعث مي شود شكارچي مجاز نتواند به ورزش حلال و مورد علاقه خود بپردازد و دست متخلف باز مي شود براي شكار غيرمجاز.

كار لوكس نكنيد
030732.jpg
محمدعلي اينانلو
دوستان عزيز ايرانشهري بايد ببخشيد، سوال هايتان سخت ناپخته و ساده انگارانه است. شما نوشتيد، سازمان محيط زيست هم بخشنامه كرد، شكار 5 سال ممنوع شد، همه تفنگ به دست هاي كشور يك ميليون و 600هزار كيلومتري از كنستال تا تندوره از انزلي تا برس ، از هورالعظيم تا سرخس مثل بچه آدم تفنگ هايشان را در پستو آويختند و براي اردك هاي ماماني و قوهاي نازنين تكه هاي نان بربري ريختند و از سبد پيك نيكشان كه با پارچه چهارخانه سفيد وقرمز زينت شده، فلاسك قهوه را در آوردند و ضمن نوشيدن كاپوچينو از نگاه كردن به بازي جوجه  اردك ها لذت بردند، دوستان عزيز لطفا بيدار شويد، شما در مملكتي زندگي مي كنيد كه برخي از مردم پول خريد گوشت ندارند و آهو را به چشم 30 كيلو گوشت كه بيخودي پا در آورده و فرار مي كند، مي بينند. لطفا اينقدر لوكس، آخرين سيستم و آكبند نباشيد، لطفا از اتاق هاي گرم و نرم براي 70 ميليون آدم با ده ها گونه و شكل و زبان و فرهنگ نسخه هاي سانتي مانتال صادر نكنيد. هنوز كفن آن محيط بان بيچاره اي كه در آذربايجان تير خورد خشك نشده است، او هم به خاطر همين نسخه پيچيدن هاي لوكس در اتاق هاي گرم و نرم تيرخورد. آن ابلهي هم كه او را كشت و فردا پس فردا قصاص مي شود هم همينطور. دوستان عزيز، شكار را ساده نگيريد، شكار ذات خشني دارد،  دست يازندگان به آن و مقابله  كنندگان واقعي با آن،  تفنگ و سرب دارند و باروت و هزاران كيلومتر ميدان و شب هاي تاريك و ظهرهاي تفتيده با پوتيني كه هفته هاست از پا درنيامده و جورابي كه به خاطر عرق كردن هاي مكرر اگر هم اكنون از پوتين درآورد -اگر از پايش جدا شود- مثل خود پوتين راست مي ايستد. چرا مسايل را آنقدر ساده مي انگاريد و به جاي حل آنها خيلي شيك صورت مساله را با پاك كن هاي صورتي  خوشرنگ پاك مي كنيد؟ شكار هم چه از آن خوشمان بيايد، چه نيايد، چه با آن موافق باشيم چه نباشيم، يك پديده موجود و ملموس اجتماعي است كه وجود دارد و مانند همه پديده هاي ديگر اجتماع زير و بم ها ، چم و خم ها و بود و نبودهاي خود را دارد، با همه تبعات وعلل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه هرگونه تصميم گيري درباره آن مي بايست،در نظر گرفتن همه اين علل در تبعات باشد.
لطفا ظن بد نبريد، من سنگ خود را به سينه نمي زنم، سالهاست كه تفنگ را آويخته و دوربين برداشته ام، سالهاست كه به دنبال شكار بزرگ كه در اين سوال ها منظور نظر شماست نيستم، منظور از نوشتن اين نامه هم دفاع از كشتار حيوانات نيست، با اين نامه سعي در اين دارم كه از بالا رفتن آمار محيط بان هاي كشته شده و شكارچيان قصاص شده جلوگيري كنم؛ كاري كه 12سال پيش زماني كه شكار و طبيعت را منتشر مي كردم، كردم. اما مسوولان وقت سازمان محيط زيست خوششان نيامد و همين شد كه مي بينيد، من در آن زمان هم به خاطر سالها گشتن در طبيعت، سالها خوردن چاي دودي سرشاخه هاي اورس كوهستان و قيچ كوير با شكاربان ها و شكارچي ها با چم و خم و زير و بالاي اين كار آشنا بودم، مطلبي نوشتم با عنوان امكان اجراي قانون . زماني بود كه سازمان در حال تغيير مقررات و بالا بردن جرايم بود، در آن مطلب سعي كردم بفهمانم كه چاره كار، وضع مقررات شديد و بگير و ببند نيست. آن زمان هم خواستم بگويم كه در اتاق هاي گرم و نرم ننشينيد و قوانين لوكس صادر نكنيد كه موفق نخواهيد شد. 12 سال پيش، كشته شدن شكاربان آذربايجاني و قصاص شدن شكارچي را پيش بيني مي كردم، آن زمان هم گفتم كه آقايان احتياط كنيد، شكار ذات خشني دارد، دست يازندگان به آن و جلوگيرندگان آن سرب دارند و باروت، اينها را در مقابل هم قرار ندهيد. چاره كار، كار فرهنگي است. آقايان خوششان نيامد، دلخور هم شدند، نتيجه همين شد كه مي بينيد؛ بالا رفتن آمار كشته شدگان.
دوستان عزيز ايرانشهري، اكنون به شما هم مي  گويم، به عنوان كسي كه موهايش را در هر دو اين كارها شكار و روزنامه نگاري سفيد كرده است به شما هم مي  گويم، شما به عنوان كساني كه در اين وادي قلم مي  زنيد مسووليت سنگيني داريد، شيك عمل نكنيد. شكار هم مانند همه پديده هاي اجتماعي موجود، زير و بم ها و تبعات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود را دارد با ذاتي خشن تر، با حكم صادر شده از مركز و با بخشنامه هاي ساده اداري كار درست نمي  شود، ممنوعيت، كار را بدتر مي كند. چاره كار، كار فرهنگي همه جانبه است كه زيرنظر متخصصان اين كار بايد انجام شود و همه بايد در آن سهيم باشند، از راديو و تلويزيون و مطبوعات گرفته تا سازمان حفظ محيط زيست و جنگلباني و پليس و دادستاني. يادآور مي شوم كه نيروي انتظامي چند سالي است با كار درست فرهنگي در كارش موفق بوده است.
دوستان عزيز، سوال هايتان ناپخته و ساده انگارانه است، آنها را پس بگيريد و اگر واقعا مي خواهيد كاري به نفع طبيعت مظلوم اين مملكت بكنيد، كار ريشه اي بكنيد.
خير! موافق نيستم، با ممنوعيت شكار حتي براي يك فصل هم موافق نيستم. سرنا دارد از سر گشادش زده مي شود و صدايي بس ناخوشايند دارد. چگونه فكر مي كنيد حيات وحش خوش ييلاق را كه طبق قانون، در فصل زايش حيوانات حتي محيط بان ها نيز اجازه ورود به آن را ندارند، مي توان حفظ كرد در حالي كه در امن ترين محدوده آن آغل هاي بسيار است با هزاران گوسفند و صدها سگ و ده ها چوپان؟ چگونه فكر مي      كنيد حيات وحش توران ، دره انجير و بهرام گور را مي     توان حفظ كرد در حالي كه صدها موتور تريل در آن مي     چرخند و آهو را در حال شيردادن بره اش مي     كشند، لانه يوزپلنگ را با توله هاي گرانبهايش آتش مي    زنند و محيط بان ها توان و امكانات كافي براي مقابله با آنها را ندارند؟چگونه مي   خواهيد حيات وحش قاميشلو را نجات بدهيد در حالي كه اتوبان 6بانده از وسط آن مي   گذرد؟ چگونه مي توانيد با اين سوال ها حيات وحش كشوري را نجات دهيد كه برخي از مردمش پول خريد گوشت را ندارند و به آهو به چشم 30 كيلو گوشت در حال فرار نگاه مي كنند. اينها يك درهزار آن چيزي بود كه مي بايست گفته مي شد. اگر بخواهيد كار ريشه اي و فرهنگي بكنيد، آنگاه من هم مانند صدها كساني كه موهايشان را در آفتاب كوير و سرماي زمستان سفيد كرده اند. نظراتم را خواهم گفت، سوال هايتان را پس بگيريد و كار لوكس نكنيد.

|  ايرانشهر  |   دخل و خرج  |   سفر و طبيعت  |   محيط زيست  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |