چهارشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۴
تحليل مدير فني يوفا از استراتژي سه مرحله اي تيم ملي ايران
تقسيم انرژي و قدرت
011625.jpg
عكس : مجتبي جانبخش
امير بهادري نژاد
اندي راكسبرگ (راكسبرا با تلفظ اسكاتلندي) در حال حاضر يكي از معتبرترين كارشناسان فوتبال در سطح جهان به شمار مي آيد. وي در سال ۱۹۸۶ به سمت مربيگري تيم ملي فوتبال اسكاتلند منصوب شد و ۴ سال بعد اين تيم را به جام جهاني ايتاليا برد. با آن كه تيم اسكاتلند نتوانست از گروه خود صعود بكند اما بازي هاي خوبي از خود به نمايش گذاشت. در اين سال، راكسبرگ به عنوان مربي سال كشور اسكاتلند برگزيده شد. اما اين پايان ماجرا نبود چون دو سال بعد، اين مربي مستعد، تيم ملي اسكاتلند را براي اولين بار به مرحله پاياني رقابت هاي جام ملت هاي اروپا رساند. با آن كه تيم اسكاتلند در بازي پاياني گروه مقدماتي روسيه را شكست داد اما از صعود باز ماند. به هر حال بازي زيباي اسكاتلند مقابل روسيه باعث شد تا تماشاگران حاضر در ورزشگاه در پايان اين ديدار به تشويق تيم راكسبرگ بپردازند.
در سال ،۱۹۹۳ تيم اسكاتلند نتوانست با هدايت راكسبرگ به جام جهاني ۱۹۹۴ راه يابد به همين دليل وي از سمت خودكناره گيري كرد و با شركت در كلاس هاي متعدد مربيگري به دانش خود افزود.وي در سال ۲۰۰۳ به عنوان مدير فني در اتحاديه فوتبال اروپا (يوفا) مشغول به كار شد كه وظيفه اصلي وي، تحليل فني بازي هاي فوتبال، برگزاري كلاس هاي مربيگري، ارتباط مستمر با مربيان برتر قاره اروپا و انتشار مداوم مقالات جهت كمك به مربيان است.
وي در هفته دوم و سوم رقابت هاي راهيابي به جام جهاني در قاره آسيا ميهمان ويژه يكي از شبكه هاي تلويزيون ژاپن بود كه ۴ بازي ايران- ژاپن، بحرين- كره شمالي، ايران- كره شمالي و ژاپن _ بحرين را تحليل كرد. وي همچنين به ارزيابي فني دو تيم ايران و بحرين پرداخت و حتي گفته مي شود كه فدراسيون فوتبال ژاپن تحليل راكسبرگ را به صورت مكتوب در اختيار كادر فني تيم ملي قرار داده تا از نقطه نظرات وي در بازي هاي بعدي استفاده بكنند.مطلبي كه در پي مي آيد، ارزيابي فني راكسبرگ از تيم ملي فوتبال ايران است كه در جريان دو برنامه تلويزيوني به تشريح آن پرداخت. جالب اين كه وي علي كريمي، مهدوي كيا، زندي و دايي را به اسم مي شناخت و ساير بازيكنان را با شماره پيراهنشان معرفي مي كرد.بدون ترديد، نظرات مدير فني يوفا براي كادر فني و حتي بازيكنان ملي پوش كشورمان بسيار مفيد خواهد بود.
* اگر حقيقت را بخواهيد، هرگز تصور نمي كردم كه تيم ايران در تهران بتواند پس از دريافت گل مساوي از ژاپن به بازي بازگردد و پيروز از زمين خارج بشود. به هر حال بايد از برانكو تمجيد كرد كه روحيه شكست ناپذيري را به كالبد تيمش تزريق كرده است
تيم ملي فوتبال ايران در بازي دوم و سوم مرحله پاياني رقابت هاي راهيابي به جام جهاني در مجموع ۴ نيمه بازي مقابل دو تيم ژاپن و كره شمالي انجام داد كه در اين ۱۸۰ دقيقه (بدون احتساب وقت هاي اضافه شده در پايان هر نيمه) دو چهره متفاوت را از خود به نمايش گذاشت.
در واقع تيم ايران در ۴۵ دقيقه اول بازي با ژاپن در تهران، آرايشي كاملاً  تهاجمي داشت اما پس از اين كه در يك سوم پاياني اين نيمه به گل رسيد، كمي عقب كشيد كه نتيجه بازي را حداقل تا زمان فرا رسيدن استراحت بين دو نيمه حفظ بكند.
اما شيوه بازي تيم ايران در نيمه دوم بازي با ژاپن و هر دو نيمه بازي با كره شمالي تقريباً  يكسان بود البته تا فراموش نكردم به اين نكته اشاره كنم كه تيم ايران ۱۰ دقيقه پس از اين كه ژاپن گل مساوي را در نيمه دوم بازي تهران به ثمر رساند بار ديگر چهره هجومي به خود گرفت كه البته اين حملات پراكنده، بيشتر بر پايه احساسات و حمايت هاي تماشاگران بود كه در نهايت منجر به گل دوم وحيد هاشميان شد.
برداشت من از عملكرد تيم ايران در بازي با ژاپن و كره شمالي اين بود كه هدف مربي اين تيم (برانكو) ارزيابي حريف حداقل در ۲۰ دقيقه آغازين بازي است.
در واقع او هر بازي را به سه فاز مختلف تقسيم مي كند. همان گونه كه اشاره شد؛ فاز اول به ارزيابي حريف اختصاص دارد كه به همين دليل تيم ايران در اين مقطع زماني به بازي محتاط و عاري از ريسك مي پردازد تا اين كه به اصطلاح براي آغاز يورش اصلي گرم بشود.
پس از ارزيابي ابتدايي، نوبت به طراحي حملات مي رسد كه اوج اين حملات در ۲۰ دقيقه منتهي به فاصله بين دو نيمه احساس مي شود. در اين مقطع زماني فشار هافبك هاي تيم ايران بويژه از جناح راست روي دروازه حريف به حدي بالا مي رود كه در نهايت منجر به پديدار شدن گل مي گردد. اگر شما نيمه اول بازي ايران با ژاپن و كره شمالي را بار ديگر ارزيابي كنيد، واقعيت مطرح شده را به خوبي درك خواهيد كرد كه در هر دو بازي تيم ايران در نيمه دوم ۴۵ دقيقه اول به گل رسيد.
اما فاز سوم بازي تيم ايران پس از شروع نيمه دوم آغاز مي گردد. چون ايران با يك گل برتر نسبت به حريف به رختكن مي رود، سعي مي كند كه در ۴۵ دقيقه دوم به حفظ نتيجه بپردازد و به همين دليل ديگر خبري از يورش هاي همه جانبه نيست. مربي تيم ايران خوب مي داند كه تنها با امتياز مي توان به جام جهاني رسيد و مهم سه امتياز يك بازي است نه تعداد گل هاي به ثمر رسيده در هر بازي.
او مي داند كه امتياز پيروزي يك بر صفر به اندازه امتياز نتيجه ۲ بر صفر و يا ۳ بر صفر است به همين دليل دست به ريسك نمي زند.
البته در فاز سوم، تيم ايران به صورت كامل به لاك دفاعي فرو نمي رود بلكه مانند تيم هاي آلماني چشم به ضد حملات دارد تا اين كه با سه ضربه توپ را به محوطه جريمه حريف برساند و ضربه نهايي را وارد نمايد.
در بازي با ژاپن و كره شمالي گل هاي دوم تيم ايران نمونه بارز ضربه زدن به حريف در ضد حملات بود بويژه گل دوم ايران در برابر كره شمالي كه توپ با سه ضربه درون دروازه كره جا گرفت. ابتدا هاشميان توپ را به علي كريمي رساند و او با يك پاس عرضي نكونام را در موقعيت تك به تك قرار داد كه ضربه سوم، ضربه گل بود. البته اگر در نيمه دوم حريف تيم ايران موفق به زدن گل مساوي بشود آنگاه استراتژي كلي برانكو مجدداً  از ابتدا تكرار مي شود.
به عبارتي ديگر، اگر تيم ايران در نيمه دوم گل بخورد، براي چند دقيقه به ارزيابي حريف خواهد پرداخت تا اينكه از شوك دريافت گل خارج شود. بسياري از تيم هاي آسيايي با دريافت گل با شوك دراز مدت مواجه مي شوند و حتي در برخي مواقع تا پايان وقت بازي نمي توانند از اين شوك رهايي يابد اما از بخت خوش ايراني ها، شوك بازيكنان اين تيم پس از دريافت گل حداكثر ۱۰ دقيقه به طول مي انجامد و فاز دوم كه همان يورش و حمله همه جانبه است آغاز مي گردد.
اگر حقيقت را بخواهيد، هرگز تصور نمي كردم كه تيم ايران در تهران بتواند پس از دريافت گل مساوي از ژاپن به بازي بازگردد و پيروز از زمين خارج بشود. به هر حال بايد از برانكو تمجيد كرد كه روحيه شكست ناپذيري را به كالبد تيمش تزريق كرده است.
نكات مثبت استراتژي برانكو
يكي از نكات بارز استراتژي برانكو، تقسيم انرژي و قدرت بازيكنان براي ۹۰ دقيقه بازي است.او در فاز اول (۲۰ دقيقه نخست نيمه اول) با ارزيابي حريف، بازيكنانش را گرم مي كند و در فاز دوم تمام بازيكنان تيم به ويژه هافبك ها و مهاجمان تمام توان خود را در زمين خرج مي كنند. شايد سؤال شود كه آيا خرج كردن تمام توان بازيكنان در نيمه اول صحيح است يا خير. در پاسخ به اين سؤال بايد جواب مثبت بدهم، چون فاز دوم استراتژي تيم ايران منتهي به فاصله استراحت بين دو نيمه مي شود و بازيكنان خسته مي توانند با ۱۵ دقيقه استراحت در رختكن به تجديد قوا بپردازند.
* برانكو بايد قبل از تدافعي كردن تيمش، دورانديشي بيشتري داشته باشد چون جبران نتيجه و يا كسب پيروزي با بازيكناني كه خاصيت تدافعي دارند بسيار مشكل مي شود
آن سوي سكه
اما در سوي ديگر سكه، استراتژي برانكو حاوي يك نكته منفي است . قانع بودن كادر فني تيم ايران به نتيجه يك بر صفر به ويژه در بازي هاي خانگي بسيار پرخطر است. اگر تيمي در نيمه دوم موفق به زدن گل مساوي بشود و كاملاً به لاك دفاعي فرو برود، جبران نتيجه براي تيم ايران بسيار دشوار خواهد بود. به ويژه اينكه تيم ايران در مرحله برگشت دو بازي خانگي دارد. شايد اگر تيم ايران در فاز دوم و يا در دقايقي از فاز سوم، حملات خود را شدت بخشد و به برتري با دو گل برسد، با خيالي آسوده تر خواهد توانست نتيجه را حفظ بكند.
نكته منفي ديگري كه در تيم ايران مشاهده كردم، تعويض هاي زودهنگام مربي اين تيم براي ورود به فاز سوم است. در بازي با ژاپن اين نكته بيش از بازي با كره شمالي به نظر آمد. به نظرم برانكو در بازي تهران خيلي زود، يك هافبك تدافعي (علوي) را به تيمش اضافه كرد.
او بايد قبل از تدافعي كردن تيمش، دورانديشي بيشتري داشته باشد چون جبران نتيجه و يا كسب پيروزي با بازيكناني كه خاصيت تدافعي دارند بسيار مشكل مي شود.
تاكتيك  تيم ايران
اين روزها كمتر تيمي در فوتبال جهان با سه مدافع به ميدان مي رود و اغلب تيم ها با دفاع خطي ۴ نفره به ميدان مي روند. خط دفاعي تيم ايران هم ۴ نفره است اما دو اشكال اساسي در سيستم تدافعي اين تيم وجود دارد. در دفاع ۴ نفره هنگامي كه يكي از مدافعان كناري نفوذ مي كند سه مدافع ديگر بايد جاي خالي او را پر كنند. مثلاً اگر دفاع راست نفوذ كرد، مدافع مياني سمت راست بايد به كناره هاي راست زمين متمايل مي شود و دو مدافع ديگر نيز همزمان با او به جناح راست خط دفاعي گرايش پيدا بكنند.
هنگامي كه خط دفاعي تيم در پي نفوذ يكي از مدافعان كناري، سه نفر مي شود، طبيعي است كه در خط دفاعي حفره به وجود مي آيد كه وظيفه هافبك دفاعي، پر كردن اين حفره  است كه هافبك هاي دفاعي تيم ايران اين كار را خيلي خوب انجام نمي دهند.
نكته ديگر، هماهنگ نبودن مدافع چپ تيم ايران با هافبك چپ است. به عبارتي ديگر هنگامي كه تيم ايران آرايش تدافعي به خود مي گيرد هافبك چپ به جاي پر كردن فضاي كنار خط بيشتر به مركز زمين متمايل مي شود به همين دليل فضاي خوبي براي حريفان به وجود مي آيد. در بازي با ژاپن و كره شمالي، بازيكنان اين دو تيم اغلب حملات خود را از جناح چپ تيم ايران پايه ريزي كردند و گل تيم ژاپن نيز به دليل وجود همين مشكل در جناح چپ خط دفاعي تيم ايران به وجود آمد.جناح چپ تيم ايران بايد از سمت راست الگوبرداري كند. در جناح راست مهدي مهدوي كيا در فاز سوم استراتژي تيم ايران به اندازه فاز دوم مفيد و تأثيرگذار است و در امور تدافعي تيم مشاركت كامل دارد.ديگر اشكالي كه در روند حركتي تيم ايران مي بينم، گره خوردن بازي اين تيم به هنگام استفاده همزمان از دو هافبك تدافعي است. اين گونه به نظر مي رسد كه در وظايف محول شده به اين دو هافبك تداخل وجود دارد و به وظايف تعريف شده خود عمل نمي كنند.شايد بازي كردن آنها نزديك به هم و روي يك خط عامل اصلي بروز اين سردرگمي باشد.و آخرين مسأله اي كه در تيم ايران جلب توجه مي كند برابري نكردن وزن تهاجمي دو جناح اين تيم است. پايه و اساس حملات تيم ايران حمله از جناح راست با اتكا به اورلپ هاي مداوم كعبي و مهدوي كيا است در حالي كه در طول دو بازي ايران مقابل ژاپن و كره شمالي حتي به تعداد انگشتان يك دست، اورلپ از جناح چپ تيم ايران نديدم و تنها بازيكن ذخيره تيم ايران (نيكبخت) كه در اواخر هر دو بازي به ميدان آمد، چند حركت طولي انجام داد.
چشم انداز تيم ايران
به نظرم ايران به همراه ژاپن به جام جهاني خواهد رسيد .البته بحرين به طور حتم براي هر دو تيم مشكل ساز خواهد شد. تيم ايران از لحاظ تكنيك فردي برتري قابل توجهي نسبت به بازيكنان ژاپن و بحرين دارد و هر يك از بازيكنان اين تيم قادر هستند با يك جرقه جريان بازي را تغيير بدهند.
اگر تيم ايران بتواند سه نقطه ضعف خود را تا آغاز بازي هاي دور برگشت برطرف كند بدون ترديد به عنوان تيم اول گروه صعود خواهد كرد.مهم تر از همه، تيم ايران به يك هافبك طراح و خلاق نياز دارد، هافبكي كه در ميانه ميدان مانند روي كين و پاتريك ويرا يك ژنرال تمام عيار باشد و به بازي گروهي اين تيم، ريتم منظمي ببخشد.در تيم ايران هافبكي در مركز زمين نديده ام كه پاس هاي قطري بلند پشت مدافعان حريف ارسال كند و در دو ديدار با كره شمالي و ژاپن تنها يحيي گل محمدي و رحمان رضايي چند بار پاس هاي قطري و تعيين كننده ارسال كردند.همچنين تيم ايران براي بازي هاي برگشت بايد هماهنگي بيشتري ميان مدافع كناري و هافبك چپ خود ايجاد كند. مدافع چپ اين تيم بايد محافظه   كار و كلاسيك تر باشد و هافبك چپ نيز در امور تدافعي مشاركت نمايد.

ارزيابي نفر به نفر بازيكنان ايران توسط راكسبرگ
سربازان سختكوش برانكو
011601.jpg
ابراهيم ميرزاپور
او فيزيك مناسبي دارد و در خروج هاي تك به تك تمام اصول پايه دروازه باني را رعايت مي كند اما روي توپ هاي بلند كه به تير دورتر ارسال مي شود، ضعف دارد. فكر مي كنم كه ميرزاپور در هنگام ارسال توپ هاي بلند روي پاشنه خود تكيه مي كند به همين دليل در هنگام ترديد در حين خروج نمي تواند خيلي سريع به داخل دروازه بازگردد.
يحيي گل محمدي
او را بهترين عنصر تدافعي تيم ايران در مجموع دو بازي ديدم كه بازيخواني او جالب توجه است. وي همچنين از تكنيك خوبي برخوردار مي باشد اما سرعت وي مطابق با استانداردهاي جهاني يك مدافع مياني نيست.
رحمان رضايي
بلند قامت و مناسب براي پست دفاع مياني اما در برخي مواقع خيلي زود خط دفاعي را ترك مي كند. در واقع مهاجم نوك حريف او را همراه با خود به ميانه زمين و يا كناره خطوط طولي زمين مي برد و عملاً وي را از جريان بازي خارج مي كند.
حسين كعبي
يك مدافع راست كلاسيك كه از سرعت خوبي برخوردار است. تكل هاي خشن كعبي به ويژه تكل هاي از پشت وي نفس مربي تيم را در سينه حبس مي كند.
محمد نصرتي
فكر نمي كنم كه خود وي هم از بازي در پست دفاع چپ راضي باشد چون تمام ضربات خود را با پاي راست مي زند. او بايد بياموزد كه در هنگام زدن سر پشت مهاجمان حريف جاگيري نكند. جاگيري او را در حين به ثمر رسيدن گل اول ژاپن دوباره مرور كنيد.
ستار زارع
او كلاسيك تر از نصرتي است چون چپ پا مي باشد، اما وي نيز بي محابا تكل مي زند و بي جهت به تيم حريف ضربه ايستگاهي مي دهد. البته اعتماد به نفس اين بازيكنان قابل تحسين است.
محرم نويدكيا
نويدكيا نيز مانند نصرتي و فريدون زندي بيشتر گرايش به بازي در ميانه ميدان دارد و به همين دليل هنگامي كه به لب خط مي چسبد، ۵۰ درصد از قابليت هاي خود را از دست مي دهد. با اين حال، او كاملاً در خدمت تيم است.
جواد نكونام
من در طول اين دو بازي متوجه نشدم كه آيا او هافبك دفاعي تيم ايران است و يا تهاجمي. حركت او در بازي با كره كه منجر به گل دوم تيم ايران شد بسيار زيبا بود اما مربي تيم بايد وظايف نكونام را شفاف تر برايش تعريف بكند. به نكونام توصيه مي كنم كه بيشتر پاس  قطري و بلند بدهد و كمتر در ميانه ميدان با پاس هاي عرضي كوتاه به نزديك ترين يار كنار خود، به حريف اجازه جاگيري بهتر در خط دفاعي بدهد.
محمد علوي
او وظيفه تخريب بازي حريف را داشت اما وظايفش با نكونام تداخل داشت.
مهدي مهدوي كيا
فصل گذشته چند بازي او را در هامبورگ مشاهده كردم. وي واقعاً مؤثر بازي مي كند و در امور تدافعي مشاركت دارد. براي استفاده بهتر از مهدوي كيا بايد به وي خوراك داد كه خوراك وي، ارسال پاس هاي قطري بلند پشت مدافع چپ حريف براي اورلپ كردن است.
علي كريمي
بهترين بازيكن سال فوتبال آسيا در دو بازي مقابل ژاپن و كره خسته به نظر مي رسيد با اين حال دو پاس  گل داد و بازيكني كه بتواند با خستگي مفرط پاس  گل بدهد، حتماً بازيكن بزرگي است.علي كريمي كه بيشتر در عرض دريبل مي زند بايد نزديك تر به محوطه جريمه حريف كار بكند تا حركات وي منجر به ضربه پنالتي بشود.
واحدي نيكبخت
با آن كه چند دقيقه اي كوتاه به عنوان بازيكن ذخيره به ميدان آمد اما يك بازيكن درگير و جنگنده نشان داد. اگر قرار باشد او ۹۰ دقيقه  بازي كند بايد انرژي خود را براي تمام زمان بازي تقسيم بكند و حركات طولي اش در يك سوم خود دفاعي حريف تبديل به حركات قطري به طرف محوطه جريمه بشود.
فريدون زندي
او آنقدر تكنيكي نيست كه از وي انتظار داشته باشيم به دور زدن مدافع مستقيم خود بپردازد و پاس گل بدهد. فريدون در كايزرسلاترن نقش هافبك تهاجمي را دارد كه در هنگام خارج شدن مهاجم نوك كايزرسلاترن از جريان بازي به دليل يارگيري نفر به نفر، فرصت گلزني پيدا مي كند اما در تيم ايران نمي توان نقش هافبك تهاجمي را به او داد چون علي كريمي چنين نقشي را دارد.
علي دايي
دايي مدت كمي در ميدان بود و قضاوت در مورد وي دشوار است. اگر او مهاجم نوك ايران است بايد نزديك تر به دروازه حريف جاگيري بكند و براي توپ گيري به عقب باز نگردد.
وحيد هاشميان
او بهترين بازيكن تيم ايران در بازي با ژاپن بود كه استثنايي بازي كرد. بازي او مرا به ياد بازي رودفان نيستلروي مي اندازد كه با دوندگي هاي خود مدافعان حريف را كلافه مي كند و ضربات آخرش كشنده است.
گل دوم او به ژاپن كلاس بين المللي داشت. وحيد در بازي با كره شمالي كم فروغ بود چون چنين  مهاجماني نياز به حامي در اطراف خود دارند و نبايد آنها را در ميان مدافعان حريف تنها گذاشت.

نگاه امروز
پيامدهاي حضور درجام جهاني
صعود به جام جهاني و موفقيت در بزرگترين رويداد فوتبال جهان نهايت آرزو و آمال دولت ها در حوزه ورزش است. حضور در جام جهاني و كسب موفقيت در اين رقابت به اندازه اي ارزشمند است كه حتي به شركت در المپيك ترجيح داده مي شود. چه بسياري كشورهاي صاحب سبك در فوتبال جهان كه رقابتهاي فوتبال المپيك را جدي نمي گيرند و سرمايه گذاري اندكي براي تيم المپيك خود انجام مي دهند تمام توان خود را صرف حضور قدرتمند در جام جهاني و يا راهيابي به آن مي كنند.
راهيابي به جام جهاني نه تنها از بعد ورزشي بلكه از ابعاد سياسي، اقتصادي و اجتماعي نيز حائز اهميت است.
تيمي كه به جام جهاني مي رود، پيشنهادات هنگفتي از سوي شركت هاي توليدكننده لوازم ورزشي دريافت مي كند و همچنين از كمك هاي نقدي فيفا در قالب پاداش حضور در جام جهاني برخوردار مي گردد. تيمي كه به جام جهاني مي رود، راه را براي انتقال بازيكنان ملي پوش به باشگاههاي مطرح اروپايي هموار مي سازد كه از انتقال اين بازيكنان، ارز نصيب باشگاههاي داخلي مي گردد.
جامعه اي كه تيم ملي آن به جام جهاني راه مي يابد به يك جامعه شاد، پر تحرك و پر طراوت تبديل مي گردد و گرايش قشر جوان و نوجوان آن به فوتبال هم در كوتاه و هم در بلندمدت منجر به كاهش ناهنجاريهاي اجتماعي مي گردد.
از سوي ديگر نبايد از ياد برد كه اين روزها، فوتبال به سياست گره خورده است و سياستمداران سراسر جهان براي پيشبرد اهداف سياسي خود از اين پديده (فوتبال) بهره مي جويند.
در واقع مجموعه اين عوامل باعث شده تا كشورهاي اين كره خاكي براي حضور در جام جهاني بي تابي كنند.
فوتبال ايران تاكنون دو بار حضور در جام جهاني را تجربه كرده كه ۲۰ سال بين اين دو حضور فاصله افتاد. تيم ايران پس از حضور در جام جهاني ،۱۹۹۸ مي توانست بسيار راحت تر به جام جهاني ۲۰۰۲ راه يابد اما آن بازي پر التهاب در بحرين تمام معادلات را به هم ريخت.
هم اكنون تيم ملي ايران تنها ۴ امتياز با جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان فاصله دارد. كسب ۴ امتياز از ۲ ديدار خانگي مقابل كره شمالي و بحرين ما را به سلامت به آلمان خواهد رساند.
شايد روي كاغذ كسب ۴ امتياز از دو بازي خانگي آسان باشد اما حوادث در فوتبال قابل پيش بيني نيست. حالا كه مردم و رسانه هاي گروهي براي صعود تيم ملي به جام جهاني بسيج شده اند (كه اين حمايت همگاني در طول تاريخ فوتبال ايران كم سابقه و شايد بي سابقه بوده است) بازيكنان و كادر فني تيم ملي هم بايد به نوبه خود قدر اين فرصت طلايي را بدانند.
بايد براي آنان پيامدهاي مثبتي را كه راهيابي به جام جهاني براي كشور و ملت در بر خواهد داشت تشريح شود. به طور حتم اين يادآوري باعث افزايش حس مسئوليت پذيري بازيكنان خواهد شد. اين تيم بايد به جام جهاني برود. اين آرزوي قلبي تمام ايرانيان است.

توصيه هاي راكسبرگ
آرامش مربيان
011604.jpg
اندي راكسبرگ( سمت راست) در كنار اسكولاري مربي سابق تيم فوتبال برزيل و مربي فعلي پرتغال
يكي از معروف ترين مقالات اندي راكسبرگ مقاله «آرامش بخشيدن به مربيان» است. راكسبرگ در اين مقاله به مربيان تيم هاي ملي فوتبال جهان توصيه مي كند كه چگونه در دشوارترين شرايط و بازي هاي سرنوشت ساز، از فشارهاي روحي و رواني رهايي يابند.گزيده اي از اين مقاله را با هم مي خوانيم.
مربيان تيم هاي ملي و بازيكنان آن، نمايندگان يك كشور هستند و بايد آرزوهاي يك ملت را محقق نمايند. در صورتي كه يك مربي ناكام بشود، زير انتقادات مطبوعات و بازيكنان ناراضي تيم خود له خواهد شد. كه در آن زمان، مربي تيم ملي از خود سؤال خواهد كرد، آيا تحمل اين همه فشار براي مربيگري در تيم ملي ارزش دارد؟ البته فشار روحي وارد بر مربي تيم ملي با سطح توقع مردم و رسانه هاي گروهي رابطه مستقيم دارد. اولين فاكتوري كه مربي تيم ملي در جريان يك تورنمنت معتبر به آن نيازمند است، برخورداري از يك مدير روابط عمومي بسيار قوي در فدراسيون فوتبال آن كشور مي باشد.
شايد يك مربي نخواهد شخصاً به مطالعه روزنامه ها بپردازد اما مدير روابط عمومي وظيفه دارد كه با مطالعه تمام روزنامه ها، جو موجود در رسانه هاي گروهي را به اطلاع مربي برساند.
فاكتور بعدي، آشنا بودن مربي تيم ملي به اصول «مديريت بحران» است. مربيان معمولاً در هنگام پيروزي تيم شان با مشكلي مواجه نمي شوند اما به محض شكست خوردن به ويژه در بازي اول يك تورنمنت با بحران مواجه مي گردند.در هنگام وقوع بحران، مربي تيم بايد به مردم و رسانه هاي گروهي نشان بدهد كه تمام امور تيم ملي تحت كنترل وي مي باشد و تيمش به زودي آن شكست را فراموش خواهد كرد و در بازي هاي بعدي به پيروزي خواهد رسيد. در چنين شرايطي مربي نبايد حتي براي يك لحظه تمركز خود را از دست بدهد.هر مربي به شيوه اي منحصر به فرد فشارهاي روحي وارد شده از خارج زمين فوتبال را هضم مي كند. مواجهه با پرسش هاي ۲۰۰ خبرنگار كار آساني نيست، اما مربي بايد در چنين شرايطي كاملاً خونسرد باشد حتي اگر بحران، او را محاصره كرده باشد.
نكته اي كه مربيان نبايد از آن غافل شوند، يافتن زمان كافي براي استراحت و بازيابي است. يك مربي بايد از لحاظ روحي و جسماني از خود مراقبت كند، يعني بايد به اندازه كافي بخوابد و براي چند ساعتي خود را از تمام وقايعي كه در اطرافش اتفاق مي افتد كاملاً جدا نمايد.با اين حال، مربيگري در سطح ملي يك شغل بسيار پردرآمد است البته اگر مربي بتواند موفقيت كسب بكند. به هر حال اين شغل تنها براي عده انگشت شماري از مربيان فوتبال جهان ايده آل است.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |