دوشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۸۴
دو نگاه به فيلم «قهرمان» به مناسبت اكران فيلم در سينماهاي تهران
روايت چندگانه
011805.jpg
قهرمان Ying Xiong
*كارگردان ژانگ ييمو *فيلمنامه: لي فنگ، ونگ بين و ژانگ ييمو *مدير فيلمبرداري: كريستوفر دويل *موسيقي: تان دون *بازيگران: جت لي، توني لونگ، مگي چونگ، ژانگ زي يي، دوني ين و چن دائومينگ *۹۶ دقيقه
خلاصه داستان
چين دوران باستان،  زمان حكومت اولين امپراطور چين. حكومت چين به هفت منطقه تقسيم و هر قسمت حكمران مستقلي دارد. كين سلطان منطقه جنوبي از سوي تروريست هايي كه قصد جانش را دارند، مورد حمله و تهديد است. بزرگترين وحشت او از سلحشوراني به نام «شمشير شكسته» و «برف پرنده» و «آسمان» است. يك روز يكي از كارمندان معمولي كاخ سلطنتي سلطان وارد محدوده قصر مي شود. او ادعا مي كند توانسته تمام دشمنان سلطان را در چند نبرد سخت و پرتنش شكست دهد. مرد قصه مبارزات خود را تعريف مي كند. او از چگونگي غلبه بر «اسكاي» در يك دوئل مي گويد و توضيح مي دهد كه چگونه از عشق بين «شمشير شكسته» و «برف پرنده» استفاده كرد تا بتواند آنها را مغلوب كند. آيا مي توان اين قصه عجيب و شگفت انگيز را باور كرد؟
نگاه اول
بدون هيچ شك و ترديدي «قهرمان» كه سال ۲۰۰۳ نامزد دريافت اسكار بهترين فيلم خارجي سال شد، يك اثر خارق العاده است. ژانگ ييمو جشن باشكوهي از افه هاي صوتي و تصويري به راه مي اندازد و اكشن فيلم سخت و تماشايي است. همه اينها به فيلم يك زيبايي نفس گير مي دهد. انتظار تماشاي يك «ببر غران و اژدهاي پنهان» ديگر را نداشته باشيد. فيلم آنگ لي چشم انداز ويژه و هولناك خويش را داشت و اين فيلم هم حال و هواي خاص خودش را دارد.تلاش سلطان كين براي يگانگي و وحدت چين به شكلي جذاب به روي پرده سينما منتقل شده است.
اين قصه باستان بر روح و قلب بيننده اثر مي گذارد. جت لي در نقش آدمي بي نام و نشان، مرموز است و تماشاچي را مشتاق مي كند كه پيگير قصه اي شود كه دارد تعريف مي كند. قصه هاي لي همه در چند فلاش بك به تصوير كشيده مي شود. اما در حقيقت فيلم نه سه قصه _ كه مربوط به سه دشمن سلطان مي شود _ كه چهار قصه دارد. هر قصه رنگ خاص خودش را دارد كه متناسب با حال و هواي آن قصه است. نوع كار ييمو در اينجا تا حدودي شبيه «رائومون» آكيرا كوروساوا مي شود. او بيننده را با قصه ها تنها مي گذارد تا خودشان تصميم بگيرند كه آيا آنها را باور كنند يا يك دروغ ذهني (از سوي لي) بپندارند. صحنه هاي نبرد بهترين صحنه هاي فيلم هستند و كار مدير فيلمبرداري عالي است، او نگاهي شاعرانه به موضوع دارد و خلق صحنه ها از نگاه يك شاعر، جلوه ويژه اي به صحنه هاي فيلم (حتي و بويژه صحنه هاي نبرد) مي دهد. اما اين فيلم هيچ نشانه اي از ژانگ ييمويي كه فيلم هاي «فانوس سرخ» و «زندگي» را كارگرداني كرده ندارد.
پيتر تراورس
نگاه دوم
«قهرمان» اولين فيلم كارگردان تحسين شده چين، ژانگ ييمو در زمينه ژانر سينماي هنرهاي رزمي / اكشن است. در حالي كه زمينه هايي از «ببر غران و اژدهاي پنهان» آنگ لي (كه سينماي رزمي قاره آسيا را به دوستداران بين المللي سينما معرفي كرد و راه را براي نمايش اين گونه فيلم ها باز كرد) در اين فيلم وجود دارد، اما پيدا كردن شباهتها بين اين دو كار چندان ساده اي نيست. در حقيقت «قهرمان» وجه اشتراك بيشتري با كارهاي دهقاني آكيرا كوروساوا فيلمساز برجسته و كلاسيك ژاپني دارد تا با كار آنگ لي. فيلم از نقطه نظر سبك عالي و شگفت انگيز است. تصاوير آرام و مسالمت آميز به سمت قصه. حركت مي كنند و سرشار از روش ها و سنت هاي قديمي قصه گويي هستند. ماجرا به آهستگي افشا مي شود و پرورش و گسترش كاراكترها را در طول قصه (و همراه با آن)شاهد هستيم. در اين رابطه ديالوگ ها نقش خيلي مهمي دارند. «قهرمان» بهترين نمونه و مثال براي جلوه هاي بصري شاعرانه است. لحن روايتي فيلم هم در اين حالت در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد.
«قهرمان» به عامه پسندي «ببر غران» (البته اگر بتوانيم اين فيلم را جزو كارهاي عامه پسند بدانيم) نيست. با وجودي كه فيلم صحنه هاي هنرهاي رزمي زيادي دارد، اما باز هم نمي توانيم احساس كنيم كه در فيلم اكشن خيلي زيادي وجود دارد. سكانس هاي نبرد خيالي سوررئال و متنوع هستند. پرواز و بالارفتن ها از ديوارها تماشايي هستند. هيچ خون و خونريزي وجود ندارد. در فيلم وقتي كاراكترها ضربه شمشير مي خورند مي ميرند، اما خوني از بدنشان جاري مي شود. اين در حالي است كه رنگ و رنگ آميزي صحنه ها نقش بسيار مهمي در نوع روايت فيلم دارند.
قصه فيلم در چين دوران فئوداليسم رخ مي دهد. چنين قصه و حال هوايي شايد براي تماشاچي غير چيني كمي غريب به نظر برسد. اما براي همراهي با قصه فيلم نياز چنداني به شناخت تاريخي كشور چين وجود ندارد. فيلم كه بلافاصله بعد از ساخت در آسيا و اروپا به نمايش درآمد، خيلي دير به آمريكا رسيد. شركت ميراماكس كه امتياز پخش فيلم را در آمريكا خريداري كرده بود، اشتباه بزرگي مرتكب شد و تصميم گرفت فيلم را براي مدتي به آرشيو بايگاني بسپارد. اگر تلاش هاي كوئينتين تارانتينو نبود، شايد اكران عمومي فيلم باز هم به عقب مي افتاد.
از «راشومون» - كه متد تأثيرگذار جديدي را پايه گذاري كرد و يك ماجرا را از ديدگاه ها و نقطه نظرات مختلف و متفاوت به نمايش گذاشت - و تأثير آن بر ذهنيت ژانگ ييمو مي توان صحبت كرد. حتي صحنه هاي نبرد فيلم كه از فن هنرهاي رزمي بهره گرفته هم شبيه سكانس هاي درگيري فيلم هاي دهقاني كوروساوا است. بعد از «فانوس سرخ» اين اولين فيلم ييمو است كه اهميت رنگ و نوع استفاده از آن در آن به شكلي آشكار پيداست. در فيلم (و در هر قصه اي كه تعريف مي شود) يكي از رنگ هاي سرخ، آبي، سفيد و سبز غالب است. عنصر باد هم يكي از عناصري است كه در فيلم اهميت زيادي دارد و كارگردان استفاده خيلي خوبي از آن كرده است.
جيمز براردينلي

گفت وگو با استاد زمان زماني، نقاش
نقش  آموزش در ارتقا ي هنر نقاشي
011808.jpg
عادل جهان آراي
اشاره:هنر، مرز و بوم نمي شناسد و هنرمند نيز در ذات خود همه جاي هستي را زادبوم خود مي داند. همان گونه كه هنر از مرزها مي گذرد، هنرمند هم مي تواند مرزها را درنوردد و هنرش را در گستره گيتي پرواز دهد.
نمي توان به دليل وابسته و دلبسته بودن به يك محيط به هنرها و دانش  هاي فرامرزي توجه نكرد و فقط نقش خاص خويش بر بوم تنهايي كشيد. هنرمنداني هستند كه از ايران به ديگر كشورها مهاجرت كرده اما در عين حال كه اصالت خود را حفظ كردند با بهره گيري از امكانات و دانش محيط خويش آثار جديدي را خلق كردند و خود را نيز به دانش و فناوري روز مسلح ساختند. «زمان زماني» نيز از زمره اين هنرمندان است كه گرچه سالهاست در خارج از ايران زندگي مي كند، ولي كوشيده است تا در چنبره روزمرگي گرفتار نشود و خود را با زمان و عصر خويش هماهنگ سازد. وي در حال حاضر مقيم ايالات متحده است و نمايشگاه هاي متعددي از تابلوهاي نقاشي خود را در شهرهاي مختلف آمريكا به معرض تماشا مي گذارد.با او گفت وگويي انجام داده ايم كه مي خوانيد.

* لطفاً در ابتدا مختصري درباره زندگي و سابقه فعاليت هاي هنري خود توضيح بفرماييد.
- من سال ۱۲۹۹ در شهر بابل به دنيا آمدم و سومين فرزند دكتر حسين زماني هستم كه جزو اطباي بابل بوده اند. پدرم فرزند بزرگ ميرزا زين العابدين طبيب بود كه چهار پسر ايشان هم طبيب بوده اند و سه دختر نيز داشت. دو برادرم نيز هر دو طبيب شدند و اتفاقاً من هم قرار بود كه پزشكي بخوانم و همچون برادرانم راه پدرم را ادامه دهم ولي متأسفانه نتوانستم به افتخار پزشكي نايل آيم، البته فقط ۲ سال را در دانشكده استانبول گذراندم اما نه استعدادي نشان دادم و نه اين كه وضع مالي درخشاني داشتم كه بتوانم به تحصيل ادامه دهم و در تركيه، آن هم زمان جنگ جهاني دوم طاقت بياورم، و به وطن مراجعت كردم.
پس از مراجعت به ايران در كنكور دانشكده هنرهاي زيبا در دانشگاه تهران شركت كردم. انتخاب اين رشته به خواست خودم بود نه خواست پدر و اتفاقاً ديگر بستگان. در كنكور اول شدم و با رتبه ممتاز و گرفتن مدال هنگام فارغ التحصيل شدن در حقيقت توانستم پدرم را خوشحال كنم و كدورت او را مرتفع سازم. بعد از آن در مؤسسه الما (elma) چاپ و سيلك اسكرين، روزنامه اطلاعات، روزنامه كيهان، مؤسسات تبليغاتي زيبا و ماه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و از همه مهمتر مؤسسه انتشاراتي فرانكلين (كتابهاي درسي) همكاري مي كردم. اتفاقاً از همين مؤسسه بورسي را براي طراحي كتابهاي درسي دريافت كردم و چند ماهي را به اتفاق دوستم پرويز كلانتري به آمريكا رفتيم و در دانشكده كلمبيا نيويورك دوره هايي را گذرانديم. در مراجعت از آمريكا طراحي كتابهاي درسي ايران و افغانستان را به عهده گرفتم و با همكاري ساير دوستان اين كار را به پايان برديم.
* هنر نقاشي را نزد چه استاداني فرا گرفتيد و شيوه كار آنها چه بود؟
- البته من با استادان فراواني كار كردم شخصيت هاي برجسته هنري زيادي كه اكنون نام همه آنها را به خاطر ندارم ولي تا آنجايي كه حافظه ياري ام مي دهد خدمت شما عرض مي كنم. در مدرسه ابتدايي زنده ياد محمدناصر صفا طراح كتاب هاي درسي؛ در دبيرستان استاد ارژنگي و در دانشگاه، استادان بزرگي چون علي محمد حيدريان كه خود از شاگردان برجسته كمال الملك بود، گدار، مهندس فروغي، مهندس آفتاندليان و خانم امين فر.اما از هنرمندان و نقاشان خارجي بايد بگويم كه با بسياري از هنرمندان امپرسيونيست به خصوص گوستاو كليمنت اتريشي كار كردم كه كارهايش را خيلي دوست دارم. اما در كار آبرنگ جان پيك استاد من بود كه ايشان سفرهاي فراواني در دنيا كرده و نقاشي هاي آبرنگ پر ارزشي به موزه ها اهدا كرده است؛ از جمله اين كه به ايران سفر كرد و از دماوند تابلوي آبرنگ زيبايي كشيده كه اثري فوق العاده است. همچنين هنرمندان فراواني كه مورد احترام من هستند، بسياري از آنها صاحب سبك اند و به نگارش كتاب پرداخته اند. شرح كارها و سبك هاي اين بزرگواران خود دفتر و كتابي جداگانه را مي طلبد.
* با توجه به اين كه شما نزد اساتيد مختلف و با سبكهاي متفاوت كار كرديد، خود براساس چه سبكي كار مي كنيد؟
- در نتيجه كار كردن با استادان امپرسيونيست، خودم نيز به اين سبك علاقه مند شدم و در حال حاضر براساس اين سبك كار مي كنم. چه آن موقع كه در ايران بودم و چه حالا به اين شيوه كار مي كنم، البته به كارها و سبك هاي نو نيز علاقه مندم. كارهاي متعددي انجام دادم و چند نمايشگاه چه در زمينه كاشي و چه با رنگ و روغن و آبرنگ در شهرهاي آمريكا داشته ام كه مورد استقبال و توجه محافل هنري و مردم قرار گرفته است.
* با توجه به اين كه سالهاست در ايران حضور نداريد ولي مطلع شديم كه كماكان با محافل هنري بالاخص نقاشان و دنياي نقاشي ايران ارتباط داريد؛ جنابعالي وضعيت نقاشي ايران و سبك هاي متفاوتي كه در ايران كار مي شود را چگونه مي بينيد و فكر مي كنيد كه اين سبك ها بانقاشي روز دنيا هماهنگي دارند يا خير؟
- وضع نقاشي ايران را بسيار خوب مي بينم. شايد وسايل كارشان گران باشد و امكانات آنها كمتر،اما از لحاظ دانش، نگاه و تكنيك از خارجيان كمتر نيستند. الان نقاشان برجسته اي در ايران وجود دارند كه باعث افتخار من و همه ايرانيان است. كار مدرن، پيروان فراواني دارد. هنرمندان رشته گرافيك كارهاي پرارزشي را ارائه مي كنند كه من از ديدن آنها لذت مي برم. همچنين در زمينه عكاسي پيشرفت بسياري حاصل شده است.
* براي پيشرفت نقاشي ايران چه راهكاري را پيشنهاد مي كنيد؟
- من خود نيازمند آموختن و تجربه هستم و شاگرد كوچكي كه در خود نمي بينم براي نقاشي ايران با وجود بزرگان اين رشته در كشور، راه و پيشنهادي بدهم، اما بد نيست چيزهايي را كه در اينجا - آمريكا- به كودكان مي آموزند، يادآوري كنم تا بتوان از اين تجربيات در آموزش ابتدايي براي كودكان ايراني استفاده كرد. در اينجا كودكان را از ۳ يا ۴ سالگي در كودكستان ها، آزاد مي گذارند؛ همه نوع وسائل نقاشي و هنري و سراميك در اختيار كودكان قرار مي دهند تا مجسمه سازي و نقاشي كنند و هر چه مي خواهند انجام دهند. از زمان كودكي آنها را به موزه ها مي برند و كتاب هاي فراواني در اختيارشان مي گذارند، هرگز به كودك تكليف نمي كنند كه اين كار را بكن يا آن كار را نكن؛ نمايشگاه هاي متعدد در سنين مختلف براي نقاشي و ساير كارهاي هنري در دانشكده هاي هنري برگزار مي كنند و سرانجام اين كه مردم را براي خريد تابلو و رفتن به نمايشگاه ها تشويق و ترغيب مي كنند.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |