پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۴
سايه سنگين
000135.jpg
عباس لقماني
پس از ناآرامي هاي دانشجويي در تابستان سال ۱۹۸۹ در چين، اتحاديه اروپا در اقدامي هماهنگ با آمريكا چين را تحريم نظامي كرد.با آغاز دور جديد گفت وگوهاي مقامات غربي با پكن و تغييرات سياسي ماه هاي اخير در اين كشور، بعضي از كشورهاي اروپايي ازجمله آلمان و فرانسه كه نگران اوضاع اقتصادي در كشورشان هستند ؛جست وجو براي يافتن شريك هاي تجاري وپايان دادن به تحريم اقتصادي پكن را در دستور كار خود قرار داده اند.
صدراعظم آلمان گرهارد شرودر هفته گذشته در سخناني در پارلمان آلمان گفت كه زمان براي بازنگري تحريم تسليحاتي چين فرا رسيده است و وزير خارجه آلمان يوشكا فيشر نيز جمعه گذشته در جلسه وزيران خارجه اتحاديه اروپا در لوكزامبورگ خواسته آلمان را مطرح كرد.
واكنش وزيران خارجه اتحاديه اروپا به اين درخواست ولي نشان داد كه اروپا هنوز  آمادگي لغو اين تحريم را ندارد. در درجه اول آمريكا با رايزني با چند كشور اروپايي و در صدر آنها انگلستان مخالفت خود را با اين تصميم اعلام كرد. آلمان و فرانسه پس از جلسه روز جمعه در اقدامي هماهنگ از رييس سياست خارجي اتحاديه اروپا خاوير سولانا خواستند تا ضمن سفر به واشنگتن خواستار موافقت مقام هاي كاخ سفيد با اين پيشنهاد شود.
بنيتا فردرو كميسر خارجي اتحاديه اروپا نيز اعلام كرد كه به نظر نمي رسد لغو تحريم تسليحاتي چين پيش از سال آينده مسيحي امكان پذير باشد.
در همين رابطه وزير خارجه لوكزامبورگ از چين خواست ضمن رعايت مبناي حقوق بشر در حل مساله تايوان نيز كوشا باشد.
پس از دوران رياست لوكزامبورك، انگلستان كه خواستار ادامه تحريم چين است رياست اتحاديه اروپا را برعهده خواهد گرفت و از اول ماه ژوئيه تا پايان سال جاري مسيحي كه انگلستان رياست اتحاديه اروپا را برعهده دارد تغييري در رويه اتحاديه اروپا نسبت به چين امكانپذير نيست.
اتحاديه اروپا درحالي كه روابط اقتصادي نزديكي با تايوان دارد ولي چشم به بازار پررونق  چين دوخته است. تايوان هرچند از لحاظ سياسي با چين فاصله گرفته است ولي از لحاظ اقتصادي روز به روز به اقتصاد چين بيشتر تنيده مي شود.
اوضاع سياسي در تايوان همانند ايرلند شمالي و كوزوو بسيار پيچيده و براي كساني كه جغرافياي سياسي منطقه را نمي شناسند قابل درك نيست.
جمعيت تايوان كه ۹۰ درصد آن را كساني تشكيل مي دهند كه ريشه چيني دارند ولي آنگونه كه چين ادعا مي كند به سرزمين مادري چين وابسته نيستند.
دولت مركزي چين تا سال ۱۸۸۵ از تايوان به عنوان جزيره وحشي نام مي برد و امپراتوران چين از اين جزيره به عنوان بخشي از چين ياد نمي كردند. در سال ۱۸۸۵ چين، تايوان را به عنوان يكي از استان هاي چين قلمداد كرد و ده سال پس از آن اين جزيره را به عنوان غرامت جنگي به ژاپن واگذار كرد.
در سال ۱۹۴۵ اين جزيره به نام جمهوري چين از طرف ژنرال «چيان كاي چك» اعلام ظهور كرد.
دو سال پس از آن «چيان چك» از چين فرار كرد و كمونيست ها زمام امور را در چين به دست گرفتند. رقابت مائوتسه تونگ و ژنرال پير بر سر حاكميت به تمامي سرزمين چين ابعاد تازه اي را به اين رقابت داد. هر دو ادعا مي كردند كه نماينده مردم چين هستند و بايد به عنوان چين از سوي جهان شناسايي شوند.
حزب كومين تانگ كه ژنرال «چيان كاي چك» بنيان نهاده بود ولي در تايوان نيز با مخالفت هايي روبه رو شد و مردم محلي كه خواستار حكومتي دمكراتيك و آزاد بودند مسايلي را براي حاكمان تازه تايوان به وجود آوردند. با توجه به تهديدي كه همواره از سوي چين مطرح بود وضع فوق العاده سياسي تا اواخر دهه هشتاد ميلادي بر تايوان حاكم بود.
در دوران جنگ سرد نيز رقابت ابرقدرت ها بر اين جزيره سايه افكند و بالاخره پس از برقراري روابط سياسي آمريكا و چين در زمان رياست جمهوري نيكسون كفه ترازو به نفع چين سنگيني كرد. سياست آ مريكا در قبال چين كه با آغاز گفت وگوها تحت عنوان سياست پينگ پنگ ابعاد ديگري يافت با سفر يك گروه از ورزشكاران آمريكايي براي بازي پينگ پنگ به چين و پس از آن سفر نيكسون به پكن صفحه تازه اي را در سياست خارجي آمريكا گشود.
جدايي طولاني از چين و به دست آوردن و يافتن هويت تازه، تايوان را هر روز زيادتر از چين جدا كرد و تايوان كه براي بقاي خود چشم به غرب دوخته بود همانند كره جنوبي اقتصاد خود را سامان داد. تايوان كه روابط تنگاتنگي با غرب داشت تا سالها توانست از سوي بسياري از كشورهاي جهان كه روابط سياسي با چين نداشتند به عنوان نماينده مردم چين خودنمايي كند. اما با تماس هاي بيشتر غرب با چين به خصوص پس از مرگ مائوتسه تونگ اوضاع به گونه اي ديگر شد. چين شرط برقراري رابطه را به موضوع تايوان كه در آن هنگام جمهوري چين خوانده مي شد موكول كرد و سرانجام تايپه مجبور شد با تغيير نام جمهوري چين به تايوان حتي از اين خواسته كه نماينده تمام مردم چين است دست بردارد، ولي چين پا را از اين فراتر نيز نهاد و تهديد كرد كه شناسايي دولت تايپه نيز مانع عادي شدن روابط كشورها با چين است.
از دهه هفتاد ميلادي به بعد تايوان ديگر قادر نبود همه كشورهاي غربي را با سياست هاي خود هماهنگ كند و فقط آمريكا در قراردادي امنيت جزيره را تضمين كرد. چين نيز كه با نگراني به دمكراتيزه شدن تايوان نگاه مي كرد تهديدهاي خود را افزايش داد. به گفته مقام هاي تايواني هزاران نيروي آماده نظامي چين، تايوان را زيرنظر گرفته و موشك هاي چيني به سوي هدف هايي در تايوان نشانه رفته اند.
در تايوان نيز دو جريان موازي درحال شكل گيري است. اكثريتي كه هويت تازه را پذيرفته اند و خود را جدا از چين مي دانند و اقليتي كه اعتقاد دارند همانند هنگ كنگ مي توان در چارچوب يك چين واحد زندگي كرد.
اين دو نگرش ولي تاثيري در تپندگي اقتصادي دو كشور نداشته است و روابط اقتصادي دو كشور هر روز بيشتر از پيش رونق مي گيرد. براساس آخرين آمارها شركت هاي تايواني بيش از ۷۰ ميليارد دلار در سال هاي اخير در چين سرمايه گذاري كرده اند. اكنون چين بيشتر از آمريكا در تايوان سرمايه گذاري كرده است و مقام اول را از آمريكا گرفته است.

آقاي ايكس
000132.jpg
جورج كانن (سمت راست) با رييس جمهور شوروي نيكلا شورنيك
امير صديق
در سال ۱۹۴۶ سفارت آمريكا در مسكو تلگرافي را به واشنگتن مخابره كرد كه در تاريخ سياسي غرب پس از جنگ دوم جهاني به «تلگراف طولاني» معروف شد.
اين تلگراف را معاون سفير آمريكا در مسكو براي مقامهاي آمريكايي فرستاد و به دولت آمريكا هشدار داد كه استالين سياست توسعه به غرب و ديگر كشورهاي دنيا را با شدت دنبال مي كند.
مخابره كننده اين تلگراف ديپلمات جواني به نام جورج كانن بود كه در سالهاي بعد به يكي از اثرگذارترين شخصيتهاي آمريكايي در فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي تبديل شد. كانن ماه گذشته در سن ۱۰۱ سالگي در حالي درگذشت كه به آرزوي خود در فروپاشي شوروي رسيده بود. در دانشگاههاي غرب بررسي و اثرگذاري اين سياستمدار كهنه كار كه استاد علوم سياسي دانشگاه پرينستون نيز بود به يكي از دروس اصلي دانشجويان تبديل شده است. در مطلبي كه در پي مي آيد در كنار بررسي تفكرات او نگاهي به دوران جنگ سرد نيز خواهيم افكند.

هيچ كشوري به تنهايي آنقدر قوي نيست كه بتواند سرنوشت جهان را در دست گيرد، اين جمله معروف جورج كانن گويا امروز در آمريكاي جورج بوش طرفدار ندارد و حاكمان كاخ سفيد براي اندرز پيرمرد فقط به يك تمسخر اكتفا مي كنند.
آقاي «ايكس» كه به اين لقب در دنيا معروف بود در ژوئيه سال ۱۹۴۷ با اين نام در مجله معروف سياست خارجي مقاله اي نوشت كه به عنوان شاهكار شناخت شوروي در مقالات سياسي از آن ياد مي شود.
او در اين مقاله از سياستي در قبال شوروي به نام «مهار» نام برد كه سالها چارچوب سياست خارجي آمريكا را تشكيل مي داد. در پشت نام آقاي «ايكس» سالها بعد مشخص شد كه ديپلمات جواني به نام جورج اف كانن مخفي شده است. جورج كانن برنامه ريز و عملگرا بود و از او به عنوان اثرگذارترين سياستمدار آمريكايي در ۱۰۰ سال اخير نام برده مي شود.
او به همه كساني كه سياست متعادلي را در برابر استالين تعقيب مي كردند حمله مي كرد و به آنان كه گروه تحت پوشش وزير خارجه وقت آمريكا جان فاستر دالاس را تشكيل داده بودند هشدار مي داد كه سياست آنان در قبال استالين او را در مقابله با غرب حريص تر خواهد كرد. او عقيده داشت كه سياستي كه او پيشنهاد مي كند نه فقط به «مهار» شوروي بلكه به فروپاشي آن نيز خواهد انجاميد. او در دو مورد ديگر نيز بر سياست خارجي آمريكا اثر گذاشت.
بازسازي اروپاي پس از جنگ دوم جهاني كه به «طرح مارشال» معروف شد از برنامه هايي بود كه او به مارشال ارايه داد. پس از آن گفتگوهاي آمريكا با سفير وقت شوروي «ياكوب مالك» در مورد صلح در شبه جزيره كره كه به جنگ خونين كره نيز پايان داد از دستاوردهاي برنامه ريزيهاي او بود. كانن از سال ۱۹۵۰ از وزارت خارجه آمريكا رفت و به عنوان استاد تاريخ در دانشگاه پرينستون مشغول تدريس شد. مسير سياست خارجي آمريكا در آن دهه با ديدگاههاي او تطابق نداشت. او همواره تاكيد مي كرد كه مقصودش هرگز مهار نظامي و يا مقابله با شوروي از طريق زور نبوده است. به همين دليل مخالف تشكيل پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) بود و در سال ۱۹۵۷ ميلادي نيز پيشنهاد فاصله گرفتن نيروهاي نظامي در اروپا از كنار مرزهاي كشورهاي كمونيستي را مطرح كرد. او كه در كودكي در آلمان به مدرسه مي رفت در سالهاي تدريس زيادتر به اروپا و اتحاد جماهير شوروي نظر داشت و در سالهاي پيري بالاخره به آرزوي ديرين خود در پايان دادن به جنگ سرد رسيد.
او در سال ۱۹۵۲ به عنوان سفير آمريكا به مسكو اعزام شد ولي استالين او را اخراج كرد. در سال ۱۹۶۱ سفير آمريكا در يوگسلاوي شد و براي مدتي كوتاه پس از ترك وزارت خارجه آمريكا اين پست را پذيرفت. كانن در زمان رئيس جمهوري آيزنهاور براي هميشه صحنه علمي را به صحنه سياسي ترجيح داد. سياستهاي كنوني دولت آمريكا در قبال كشورهايي كه در تضاد با منافع آمريكا هستند همگرايي با آنچه كانن تدريس مي كرد ندارد و هر چند مي توان از او به عنوان يكي از معدود سياستمداران متفكر آمريكايي نام برد ولي با مرگ او اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه آيا با شروع زمامداري بوش دوران سياستمداران متفكر در آمريكا نيز به پايان رسيده است. در پاسخ مثبت اين پرسش نبايد تعلل كرد.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
ايران
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |