دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۴
يادداشتي بر فيلم «مترجم» آخرين ساخته سيدني پولاك
خارج از دوران طلايي
001524.jpg
عليرضا آشوري
بگذاريد با يك بحث ظاهرا بي ربط شروع كنيم. فكر مي كنيد چقدر سوژه هاي نو و دست نخورده براي فيلمسازان باقي مانده است؟ بدون شك خيلي كم. از ميان تمام فيلم هايي كه در سراسر دنيا و به خصوص در هاليوود توليد مي شوند، سوژه نزديك به ۹۰ درصد فيلم ها تكراري است و پي رنگ داستاني آنها قبلا به كرات مورد استفاده قرار گرفته است. اين مشكل آنقدر شديد است كه فيلمسازان به دوباره سازي آثار قديمي روي آورده اند.
بنابراين بحث تكراري و كليشه اي بودن داستان فيلم ها ديگر خود تكراري شده است. چيزي كه مي تواند يك فيلم جديد را از فيلمي قديمي متمايز كند، صرفا به پردازش جزئيات حوادث و تا حدودي روابط بين شخصيت ها بازمي گردد وگرنه باقي قضايا از همان ابتدا قابل پيش بيني است.ظاهر فيلم «مترجم» آخرين ساخته سيدني پولاك هم مشابه چيزي است كه در بالا ذكر شد. فيلمسازي قديمي و سابقا با ابهت بعد از ۶ سال بالاخره فيلم جديدي ساخته و اين مي تواند به خودي خود كنجكاو برانگيز باشد. به خصوص كه از آخرين فيلم خوب و درواقع شاهكار او «از درون آفريقا» نزديك به ۲۰ سال گذشته است.
پولاك براي فيلم جديد خود به سراغ داستاني قديمي مي رود. همان پي رنگ معروف آدمي كه از توطئه اي باخبر مي شود و هيچ كس جز خرابكارها حرفش را باور نمي كنند. آلفرد هيچكاك مشهورترين آثارش را بر مبناي همين سوژه ساخته است. بقيه هم تا توانسته اند به اين سوژه جالب ناخنك زده اند. مي توان پرسيد كه پس چه چيزي براي پولاك باقي مانده است؟ عملا هيچ چيز.
نيكول كيدمن ستاره از نو احياء شده و اسكار برده در نقش سيلويا مترجم چندزبانه سازمان ملل ظاهر شده است. او مترجم فرانسوي و زبان هاي آفريقايي است. يك شب نجوايي را از داخل سالن تاريك اجلاس عمومي سازمان ملل مي شنود كه آن موقع براي او مفهومي ندارد اما فردا براساس يك تصادف متوجه مي شود كه قرار است رئيس جمهور يك كشور آفريقايي هنگام سفر به نيويورك و سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل ترور شود. او هم يكراست پيش پليس مي رود و پليس هم طبعا سازمان سيا را مطلع مي كند.
شون پن (كه  مي گويند رابرت دونيروي معاصر است) در نقش كلر افسر ارشد سيا پيگيري پرونده را برعهده مي گيرد. اما به هيچ وجه حرف هاي سيلويا را باور نمي كند. كلر تيپ كامل و تمام عيار پليس هاي اين قبيل فيلم هاست. مشكوك، بي اعتماد و از لحاظ عاطفي درهم شكسته كه بايد از شاهد خود حفاظت كند. سيدني پولاك همه چيز را مطابق همان كليشه هاي رايج پيش مي برد اما كم كم مترجم سر ناسازگاري مي گذارد و برگه هايي رو مي كند كه بي ترديد حاصل كار سه فيلم نامه نويس معروف آن است.
تقريبا از ابتداي فيلم يعني جايي كه كلر معتقد به دروغگويي سيلويا است، همه تماشاگران طبق سابقه ذهني خود از سوءظن او ناراضي هستند اما كمي كه ماجرا پيش مي رود، كم كم رفتارهاي عجيب و مرموز سيلويا جاي دو شخصيت مثبت اصلي ماجرا را با هم عوض مي كند و تماشاگر به واسطه چيزهايي كه ديده ديگر نمي تواند به سيلويا اعتماد كند و در نتيجه كلر به عنوان اصلي ترين شخصيت سمپات ماجرا عمده عاطفه تماشاگر را به خود جلب مي كند. سيلويا به وضوح چيزهايي را مخفي مي كند و وقتي كلر مرحله به مرحله سوابق زندگي و انگيزه هاي او را براي درگير شدن در ماجرا برملا مي كند، تماشاگر كه توقع تماشاي فيلمي سرراست و ساده را داشته بهت زده مجبور است ستاره محبوب خود را در قالبي خاكستري و نه مثبت تصور كند.
به اين بهانه پولاك و نويسندگانش هيجان و تعليقي دوجانبه به فيلم تزريق مي كنند. چون تماشاگر در عين اين كه نگران شكست خوردن عمليات گسترده مأموران امنيتي است،  از اين كه از سوي شخصيت مثبت ماجرا هم رودست بخورد مضطرب است.
گره گشايي نهايي فيلم و دستگيري تروريست در مراحل آخر ازجمله مؤلفه هاي كليشه اي فيلم مترجم است. تماشاگر از همان اوايل فيلم مي تواند حدس بزند اين ماجراها زير سر چه كسي است و پيچيدگي هاي عريض و طويل سياسي فيلم هم نمي تواند ظن نزديك به يقين مخاطبان را از بين ببرد. روبه رو شدن سيلويا و آن رئيس جمهور آدمكش آفريقايي هم كاملا قابل پيش بيني است؛ حتي شايد ديالوگ هاي بين شون پن و نيكول كيدمن هم چندان دور از ذهن نباشند. تماشاگر در انتهاي فيلم به هيچ وجه غافلگير نمي شود.به هر حال سيدني پولاك در خلق هيجان و تعليق موفق عمل كرده است. صحنه هاي انفجار و تيراندازي و تعقيب گرچه كليشه اي اما جذاب و پركشش اند.
شخصيت هاي متعدد و روابط جالب توجه ميان آنها يكي از جذاب ترين نكات فيلم است. رمز و راز سيلويا و ارتباطات سياسي عجيب و غريب او با برادر و دوستانش در تقابل شخصيت سرد و درهم شكسته كلر، زوج جذابي را شكل مي دهند.
اما اصلي ترين و مهم ترين عامل كشش و جذابيت مترجم بدون شك به دو بازيگر اصلي و فوق ستاره  آن برمي گردد كه مترجم فيلم تجاري سال هاي اخير اين دو به خصوص شون پن است. نيكول كيدمن در نقش سيلويا شخصيت در ظاهر معصوم و بيگناه ولي در اصل خطرناكي را تصوير مي كند كه به واسطه حضور او اين تضاد پررنگ تر و مؤثرتر مي شود. گرچه بايد پذيرفت كه كيدمن به اندازه فيلم هاي چند سال اخير خود در مترجم بازي درخشان و شاخصي نداشته است. شون پن  اساسا بد بازي نمي كند. بعيد است كسي از او تاكنون بازي بدي ديده باشد. در مترجم پن به خوبي از پس شخصيت ساده و بدون پيچيدگي كلر برآمده است. درواقع او براي بازي در اين نقش اصلا كار دشواري پيش رو نداشته است و باتوجه به بافت داستاني اثر به عنوان تنها شخصيت كاملا و واقعا مثبت فيلم حضوري مؤثر و تعيين كننده دارد. خود پولاك هم به سياق چند سال اخير نقش كوچكي را در فيلم بازي كرده است.
راستش مترجم براي آدمي با يال و كوپال پولاك نمي تواند فيلم مهمي تلقي شود اما بايد در نظر گرفت كه اين چهره درخشان دهه ۷۰ و ۸۰ سينماي هاليوود، مدت هاست فيلم خوبي ساخته و دو فيلم آخرش سابرينا و قلب هاي تصادفي دو شكست مطلق تجاري و هنري بوده اند. با اين پيش فرض آن وقت مترجم مي تواند اميدواري هايي را در ذهن علاقه مندان به سينما زنده كند. گرچه مترجم پولاك حتي نمي تواند نيمي از هيجان و تعليق فيلم سابق خود(سه روزكندور) را هم به تصوير بكشد ولي مي توان آن را به عنوان اثري قابل قبول با چند گره شخصيت پردازي جالب و حضور دو بازيگر محبوب از اين كارگردان كهنه كار پذيرفت.

گفت وگو با دكتر عليرضا سميع آذر
رئيس مركز هنرهاي تجسمي و سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران
اصالت انديشه در هنر جديد
001518.jpg
گفت وگو: پريس تنظيفي
اشاره؛ نحوه فعاليت هاي برون مرزي مركز هنرهاي تجسمي در سال هاي اخير، شيوه و اهداف موزه هنرهاي معاصر تهران در برگزاري نمايشگاه هاي مختلف اكنون از جمله موضوعات مورد بحث ميان هنرمندان و علاقه مندان به برنامه هاي هنري است.
در اين زمينه و نيز پيرامون مبحث تحولات فكري در مقوله هنر جديد و ويژگي هاي آن، نظريات دكتر عليرضا سميع آذر رئيس مركز هنرهاي تجسمي و سرپرست موزه هنرهاي معاصر را جويا شده ايم كه در قالب گفت وشنودي از نظرتان مي گذرد.

* سياست مركز هنرهاي تجسمي در برابر هنرمندان چيست؟ به چه هنرمنداني در اين مركز توجه مي شود و امكانات در اختيار آنان قرار مي گيرد؟
- ما در مركز هنرهاي تجسمي هيچ برنامه مشخصي براي گزينش هنرمندان نداريم و وظيفه هم نداريم تا هنرمندان را به شكل سلسله مراتبي دسته بندي كنيم.
نمايشگاه هايي در داخل كشور و يا خارج برگزار مي شود كه در اكثر موارد، انتخاب هنرمندان براي اين نمايشگاه ها توسط موزه هنرهاي معاصر و مركز هنرهاي تجسمي انجام نمي شود بلكه مدير و يا مسئولان آن نمايشگاه اقدام به اين كار مي كنند.
نمايشگاه هاي برگزار شده در موزه هنرهاي معاصر تهران، دو سالانه هاي هنري كه در دوره جديد آن ها توسط انجمن هاي هنري اداره مي شوند و يا نمايشگاه هاي خارجي كه توسط افراد خاص همانند مديران نگارخانه ها ترتيب داده مي شوند از اين دست هستند. در اين نمايشگاه ها هنرمندان، خارج از راي و اراده مركز هنرهاي تجسمي و موزه هنرهاي معاصر انتخاب مي شوند.
موزه هنرهاي معاصر و مركز هنرهاي تجسمي تنها بر سلامت روند انتخاب نظارت دارد تا مديران و مسئولان نمايشگاه ها به هر دليلي به برخي از هنرمندان فرصت ويژه اي كه استحقاق آن را ندارند اهدا كنند و يا برعكس، هنرمندان از فرصتي كه شايستگي آن را دارند محروم بمانند.
تأكيد مي كنم وجود اين نظارت هرگز به معناي آن نيست كه همكاران ما در مقام انتخاب هنرمندان براي نمايشگاه هايي كه حتي در خود اين موزه برگزار مي شود، قرار گيرند.
* نمايشگاه هايي همانند «پيشگامان هنرنوگراي ايران» چگونه برگزار مي شوند؟
- نمايشگاه هاي مرور بر آثار يك هنرمند كه نمايشگاه هاي پيشگامان هنر نوگراي ايران از آن جمله هستند تنها موردي است كه موزه هنرهاي معاصر براساس بررسي ها و نگاهي تحليلي به تاريخ هنر معاصر كشور، خود اقدام به انتخاب هنرمند و برگزاري نمايشگاه آثار وي مي كند. آخرين نمايشگاه ها از اين دست به ارايه آثار محسن وزيري مقدم ، منصوره حسيني و بهجت صدر اختصاص داشتند. پيش از اين نيز آثار هنرمنداني همانند سهراب سپهري ، حسين كاظمي ،هوشنگ پزشك نيا ،مسعود عربشاهي، پرويز تناولي ، مرتضي مميز و حسين زنده رودي در اين سلسله نمايشگاه ها به نمايش در آمده است و در آينده هنرمندان ديگري نيز كه در تكامل هنر معاصر ايران جايگاه مهمي به خود اختصاص داده اند، با مجموعه آثارشان معرفي خواهند شد.
* در اين صورت، آيا مي توانيد شيوه حاكم بر انتخاب هنرمندان براي حضور در نمايشگاه هاي خارجي را تشريح كنيد؟
- در اغلب نمايشگاه هايي كه خارج از كشور برگزار شده است، انتخاب هنرمند و آثار توسط مسئولان آن نمايشگاه، خواه ايراني و خواه خارجي انجام شده است و ما فقط نظارت كرده ايم تا انتخاب ها از چهارچوب مصالح عمومي نظام و موازين اخلاقي خارج نشود. اگر آثار در محدوده اين دو اصل قرار داشتند، ديگر ما هيچ دخالتي نكرده ايم زيرا معتقد هستيم در يك جو سالم هر كسي كه اقدام به برپايي نمايشگاهي مي كند، بايد از آزادي كامل براي انتخاب هنرمندان مورد نظر خود برخوردار باشد، در غير اين صورت اين افراد در دفعات بعدي با اكراه اقدام به برگزاري نمايشگاه آثار هنرمندان ايراني در خارج از كشور خواهند كرد، زيرا اين شك تقويت مي شود كه هنرمندان خاصي از سوي نهادهاي رسمي ايران مورد حمايت قرار مي گيرند و بقيه ناديده گرفته مي شوند.
در اين راستا اگر فردي به عنوان مدير يا مجموعه ساز نمايشگاهي در خارج از كشور به ما مراجعه كند و آگاهي لازم را از جامعه هنري ايران نداشته باشد، اطلاعات خود را در اختيار وي مي گذاريم.
* بي گمان مهم ترين و حساس ترين مسأله در برپايي نمايشگاه هاي خارجي مربوط به همين امر است. ماهيت اطلاعات ارايه شده از سوي موزه  هنرهاي معاصر و مركز هنرهاي تجسمي به مديران و مجموعه سازان نمايشگاه هاي خارجي، در انتخاب هنرمندان تأثيرگذار است. اطلاعاتي كه مراكز تحت نظر شما ارايه مي كنند شامل چه چيزهايي مي شود؟
- براي آن كه افراد مذكور درك درستي از فضاي هنري ايران به دست آورند فهرست و نشاني تمام نگارخانه ها، انجمن هاي هنرمندان ايراني، گروه هاي هنري و خانه هنرمندان ايران به آنها ارايه مي شوند.
بايد توجه داشت كه نه براي ما و نه براي هيچ فرد برگزار كننده نمايشگاهي اين امكان وجود ندارد كه براي هر نمايشگاه از كارگاه صدها هنرمند ايراني بازديد كنند تا گزينش خود را انجام دهند.
اين افراد سعي مي كنند قبل از ورود به ايران با خصوصيات كلي هنر ايران آشنا شوند و با مشورت هايي كه با هنرشناسان مورد اعتماد خود مي كنند، عده خاصي را بر مي گزينند و آثار مورد علاقه خود را از بين آثار آنان انتخاب مي كنند. موزه هنرهاي معاصر تهران در اين ميان تلاش مي كند تا از انحصاري شدن نام ها جلوگيري كند.
مديران نمايشگاه هاي خارجي به هيچ وجه مايل نيستند كه موزه هنرهاي معاصر تهران فردي را در ازاي حمايت هايي كه مي كند به نمايشگاه شان تحميل كند. برخي از هنرمندان ممكن است كمتر مورد توجه قرار بگيرند اما اين امر باعث نمي شود ما به عنوان بخشي از دولت سليقه و نظر شخصي خود را به هر برگزار كننده اي تحميل كنيم. اين نه كاري درست و نه به مصلحت هنر كشور است، مگر آن كه انتخاب هايي انجام شود كه به نحو فاحشي مغاير با سياست ها و استراتژي هاي نظام ما باشد كه در چنين مواردي ما همكاري با آن نمايشگاه را قطع مي كنيم.
براي نمونه حدود سه سال پيش موزه بايلر سوئيس آمادگي خود را براي برگزاري نمايشگاهي از هنرمندان مطرح ايران اعلام كرد. با اين وجود فهرست هنرمنداني كه آنها انتخاب كردند بيشتر از بين هنرمندان ايراني مقيم خارج كشور برگزيده شده بود و از هنرمندان داخل كشور نيز انتخاب هايي كرده بودند كه هويت و گوناگوني هنري ايران را نشان نمي داد، به همين دليل با برگزاري اين نمايشگاه با عنوان» نگاهي به هنر معاصر ايران «يا چيزي شبيه آن مخالفت  كرديم.
001521.jpg
* نمايشگاه هاي ديگري كه در خود موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار مي شوند همانند نمايشگاه« باغ ايراني» نيز برخي مواقع با انتقاداتي در مورد نحوه انتخاب هنرمندان روبه رو بوده است. روش و شيوه موزه هنرهاي معاصر تهران در برگزاري اين نمايشگاه ها چگونه بوده است؟
- براي برپايي هريك از اين نمايشگاه ها يك مجموعه ساز انتخاب مي شود. اين شيوه اي جديد است كه در تاريخ هنر ايران كمتر نشاني از آن مي توان يافت ولي در طول سه سال اخير در مورد نمايشگاه هايي كه در موزه هنرهاي معاصر تهران انجام مي شود، اعمال مي شود.
در برخي از موارد در كنار مجموعه ساز يك شوراي مشاوره هنري هم به فعاليت مي پردازد اما در بيشتر موارد خود مجموعه ساز تصميم گيرنده است.
موزه هنرهاي معاصر تهران از مجموعه سازهاي مهمان استفاده مي كند، در بسياري از موارد، خود پيشنهاد برپايي نمايشگاه را ارايه مي كنند. به اين ترتيب اين موزه تلاش مي كند تا از دانش افراد متخصص در زمينه هاي مرتبط با موضوع نمايشگاه براي كار مجموعه سازي نمايشگاه استفاده شود.
همچنين موزه هنرهاي معاصر يك شوراي علمي دارد كه با بررسي پيشنهادها برگزاري نمايشگاه ها را تاييد مي كند. در اين زمينه سه هدف اصلي را دنبال مي كنيم: پيش از همه سعي مي كنيم ارزش هاي متعالي فكري و فرهنگي را كه به شكلي در آثار هنري بازتاب مي يابند در نمايشگاه هاي خود ارايه نماييم. در واقع سعي مي شود، فرهنگ ايراني-اسلامي را كه با انديشه هنرمند ايراني همراه شده است، در يك فرصت نمايشگاهي تبلور يابد. توجه به آنچه از لايه هاي اصيل فرهنگ ايراني- اسلامي ناشي است در محور موكد فعاليت هاي موزه هنرهاي معاصر تهران قرار دارد. باغ ايراني نيز از همين نمايشگاه ها بود كه با هدف معرفي و نمايش اهميت باغ در فرهنگ و انديشه ايرانيان برگزار شد.
هدف بعدي بررسي دستاوردهاي هنر معاصر است. در اين رابطه سعي مي كنيم به عنوان يك مركز تحقيقي نمايشگاهي آثار و دستاوردهاي هنرمندان ايراني را نمايش دهيم. هدف سوم هم معرفي دستاورد تجربيات هنرمندان دنيا و ايجاد ارتباط علمي بين هنرمندان ايران و جهان است. برپايي نمايشگاه هاي خارجي همانند هنر معاصر انگلستان يا ژاپن از همين هدف ناشي مي شود.
* اما در سال هاي اخير، شاهد رواج نوع ديگري از هنر غير از هنر مدرن در نمايشگاه هاي موزه هنرهاي معاصر تهران هستيم. اين گرايش ها تا چه اندازه عمدي انجام پذيرفته و فكر مي كنيد اين گرايش ها تا چه ميزان همسو با هنر ايراني-  اسلامي است؟
- چيزي كه شما به عنوان هنر جديد از آن نام برديد، جريان هاي هنري نويني است كه نوعي آزادي را در بيان هنري به وجود آورده است. اين جريان ها از چهارچوب هاي كلاسيك فراتر رفته و هر روش اخلاقي كه هنرمند براي بيان منويات و انديشه هاي خود از آن استفاده مي كند، را مجاز مي شمارد. از جمله استفاده از چيدمان ها، ويديو، عكس و ساير امكانات بيان هنري.
از هنر جديد در پي اضمحلال هنر مدرن به ظهور رسيده و در حقيقت نوعي يورش عليه اين هنر بوده است. تلاش آن ها اين بود كه قراردادهاي هنر مدرن را چه در بعد روش ها و تكنيك هنري و چه در بعد غير مفهومي بودن هنر مدرن دنبال كند.
در واقع هنر جديد، تلاش مي كند رويكردي موضوع گرا با اصالت دادن به انديشه و محتواي اثر هنري را دنبال كرده و تكنيك اثر را تحت ا لشعاع آن قرار دهد.
غالب جريان هاي هنري كه در دوره مدرن به ظهور رسيدند از اين ويژگي  بي بهره اند به عنوان نمونه: كوبيسم و اكسپرسيونيسم انتزاعي، تنها بر تكنيك و ساختار اثر هنري متمركز بوده و هنر را از هرگونه قيد و تعهد انساني اي آزاد مي دانستند.
اما اين بن بست و فرجام هنر مدرن بود كه غرب به شدت مورد تهاجم روشنفكران قرار گرفت. از ديدگاه معاصر، هنر جديد داراي ظرفيت هاي بسيار سرشار براي بيان انديشه ها و اعتقادات است و بنابر اين بسيار بيشتر از جريان هاي دوران مدرن، مي تواند در خدمت مسايل انساني و فكري قرار گيرد و اين انگيزه اصلي ما در معرفي و ترويج اين جريان هنري بوده و هست در يك تابلوي آبستره يا كوبيستي، هنرمند تمام نيروي ذهني خود را به عوامل تكنيكي و ساختاري هنري معطوف كرده و بنابر اين از تمامي دغدغه هاي انساني، اجتماعي و اخلاقي فاصله گرفته است. اين چيزي است كه در هنر مدرن به ظهور و سپس به نهايت رسيده و حتي بسياري از هنرمندان ايراني را نيز گريبان گير خود كرد زيرا آن ها مي خواستند عيناً همان مدرنيسم غربي را نهايتاً با رنگ و بويي ايراني اجرا كرده و به نمايش گذارند. ديدگاه ما ناظر براين است كه بايد از محدوديت هاي هنر مدرن فراتر رفته و از قابليت هايي كه براي طرح مسايل اعتقادي در هنر وجود دارد، استفاده كرد.
بنابر اين ما در طول اين مدت با نمايشگاه هايي چون هنر مفهومي، هنر جديد، نگاه معنوي و همين مورد اخير نمايشگاه قرآن تلاش كرديم شيوه هنر پس از مدرن را كه داراي ظرفيت هاي بسيار عظيمي براي طرح مسايل انديشمندانه است، به كار گيريم.
* در واقع معتقديد كه اين هنر جديد(يا هنر پس از مدرن) ضمن اين كه يك زبان بسيار روزآمد به هنرمندان ما مي دهد كه به واسطه آن مي توانند با تمام دنيا رابطه بگيرند، اين پتانسيل را دارد كه هنرمندان ما آن چيزي را كه از هنر اسلامي، ايراني خود مي خواهند بيان كنند؟
- در تابلوهاي آبستره اي كه بسياري از هنرمندان ما خلق مي كردند، حداكثر يك رنگ و بوي ايراني مطرح مي شد. اين تابلوها معمولاً بدون عنوان بودند و مي توانستند در خارج از ايران ارايه شده اما به سختي ايراني قلمداد شوند. حتي اگر ما مي توانستيم حال و هوايي نيز در آن ها جست وجو كنيم، هرگز انتظار طرح مسايل فكري، اعتقادي، مشكلات و معضلات اجتماعي و آلام بشري را در آن نمي توانستيم داشته باشيم. در شيوه هاي جديد هنر آفرينش هنري داراي چنين استعدادي است كه هنر مي تواند بار ديگر موقعيت راهبردي و تنوير عمومي را از اين طريق به عهده بگيرد.
*آيا اين هنر جديد برخلاف هنر مدرن كه هنر براي هنر بود، هنري براي جامعه، انديشه و اخلاق است؟
- هنر جديد يورشي است عليه داعيه هنر براي هنر كه در دوره مدرن مطرح شد. هنر جديد هنري براي تعهد اجتماعي، انساني و هنرمندانه است. شما نمي توانيد در هيچ كجاي دنيا يك اثر هنري جديد بيابيد كه طرح يك مسأله مهم و يك دغدغه اساسي و فكري هنرمند و جامعه اش را در هسته دروني خود دنبال نكند. هنر جديد گونه اي آفرينش هنري در خدمت تكامل و تعالي بشر و نوعي ابزار خودآگاهي او نسبت به مشكلات و معضلات فكري،  اجتماعي و انساني است و در اين راه هم به موفقيت هاي زيادي نايل شده است. در واقع هنر جديد به نوعي بيان تبديل شده است كه انديشه در آن اصالت يافته است. با اين وجود تعهد هنر جديد به معني انطباق آن با اخلاق نيست بلكه هنر و اخلاق در موازات يكديگر حركت مي كنند و در بسياري از جوامع غربي هنرمندان پيشرو قراردادهاي اخلاقي حاكم را به چالش مي كشند.
* در اين صورت نسبت اثر هنري و اخلاق چيست و اثر هنري را چگونه بايد ارزيابي كرد؟
- اثر هنري پس از خلق از هنرمند جدا شده و حيات مستقلي را دنبال مي كند. هنرمند را مي توان در چهارچوبي اخلاقي ارزيابي كرد، اما اثر هنري در يك دستگاه نظري زيبايي شناسي قابل نقد و تحليل است. بسياري معتقدند كه گوهر هنر بر اخلاق تقدم دارد زيرا هنر از جوهر خلاقيت كه صفت باري تعالي است ناشي مي شود در حالي كه اخلاق از مناسبات ميان انسان ها زائيده شده و نسبي است.
هنر از ساحتي والاتر از اخلاق برخوردار است و به همين دليل بزرگان هنر در طول تاريخ جاودانه شده اند در حالي كه كمتر اثري از بزرگان اخلاق برجاي مانده است. هنرمندان پس از مصلحان ديني ماندگاران ترين نام ها در تاريخ بشري هستند.

گفت وگو با عوامل فيلم «مترجم»
اين فيلم، يك قطعه سياسي نيست
سيدني پولاك به كارگردان فيلم هاي دلهره آور روشنفكرانه (مثل «شركت» ) و بازيگران روشنفكر (مثل رابرت ردفورد، پل نيومن و مريل استريپ) شهرت دارد. فيلم جديد او «مترجم» دو بازيگر اسكار گرفته سينما نيكول كيدمن و شون پن را در كنار هم قرار مي دهد. كيدمن در فيلم نقش يك مترجم آمريكايي آفريقايي تبار سازمان ملل را بازي مي كند كه متوجه طرح ترور يكي از روساي جمهور يك كشور آفريقايي مي شود. اما اهميت فيلم «مترجم» در اين است كه صحنه هايي از آن در داخل ساختمان سازمان ملل فيلمبرداري شده است. مسئولين سازمان ملل تا قبل از اين به دلايل امنيتي اجازه فيلمبرداري از داخل اين ساختمان را به كسي نمي دادند. سيدني پولاك اولين فيلمساز تاريخ سينماست كه توانست اجازه فيلمبرداري در درون ساختمان سازمان ملل را پيدا كند. فيلمسازان قبلي كه صحنه هايي از فيلم هايشان در درون ساختمان فوق رخ مي داد، اين صحنه ها را در دكور فيلمبرداري كرده بودند.
* آلفرد هيچكاك (در كنار تمام مسايل و مباحث مختلف) به اين نكته مشهور بود كه اجازه فيلمبرداري در درون ساختمان سازمان ملل را به خاطر صحنه معروف قتل فيلم «شمال از شمال غربي» پيدا نكرد. شما براي كسب اجازه از چه شيوه هايي استفاده كرديد كه او نكرد يا نتوانست بكند؟
سيدني پولاك: مطمئنم اگر هيچكاك امروز زنده بود مي توانست اجازه فيلمبرداري در داخل ساختمان سازمان ملل را به دست بياورد. صادقانه بگويم، اين مسأله بيشتر از هر چيز ديگري به زمان برمي گردد. ما زماني براي كسب اجازه فيلمبرداري از داخل سازمان ملل به آنها مراجعه كرديم كه خود آنها هم علاقمند به همكاري در اين رابطه بودند و نسبت به آن ديد باز و مثبتي داشتند. در عين حال ما مسلح به چيزها و امكانات خوبي بوديم. براي مثال ما دو بازيگر فوق العاده را در نقش هاي اصلي داشتيم كه ديدگاه هاي خوب سياسي شان براي اعضاي سازمان ملل شناخته شده بود. همچنين خيال آنها از بابت نوع فيلمي كه ما مي خواستيم بسازيم راحت بود. آنها مي دانستند كه ما نمي خواهيم فيلمي تهيه كنيم كه مربوط به محدوده دبير كل سازمان شود.
* شون پن: صحنه هايي هم در اين رابطه داشتي كه از قصه فيلم حذف كردي؟
سيدني پولاك: من مي خواستم كه تحت هر شرايطي اين ساختمان را داشته باشم. بدون آن فيلم خالي و تهي به نظر مي رسيد. من با كوفي عنان ملاقات كردم و گفتم: «خيلي مايلم به اطلاع شما برسانم كه اي كاش مي خواستيم فيلمي پيام دار براي سازمان ملل بسازيم. اما اين طور نيست. فيلم ما يك كار دلهره آور است كه نگاهي دلسوزانه و همراه به اهداف سازمان ملل دارد. اما اين فيلم يك قطعه سياسي نيست.»
پن: البته ما احتمال اين قضيه را از نظر دور نداشتيم كه سازمان ملل مي داند نيكول كيدمن هم در فيلم هست. آنها مي خواستند او را ملاقات كنند.
پولاك: ما چيز زيادي در اين رابطه شنيده بوديم.
پن: اما بدون توجه به اين كه بخواهيم وارد اين بحث شويم كه سيدني مي خواست در آنجا يك نمايش پرسروصدا و شلوغ به راه بيندازد، به شما تضمين مي دهم او بسيار سرسخت بود. سيدني با كارهايش آدم را ديوانه مي كند، ولي هر آنچه كه مي خواهد بدست مي آورد.
نيكول كيدمن: بله، و اين نكته و امتياز خوبي براي يك كارگردان است. شما هميشه آدمي را ترجيح مي دهيد كه مي گويد دقيقاً چه چيزي مي خواهد و آن را در حضور خود شما بيان مي كند نه اين كه در فاصله برداشت دو نما، آن را تلفني به شما بگويد.
* آيا فيلمسازان ديگر چيزهايي را كه بخواهند به بازيگران خود بگويند، در فاصله برداشت دو نما و به شكل تلفني بازگو مي كنند؟
كيدمن (با خنده):احتمالاً.
پن: شايد فقط براي كلافه كردن نويسنده.
* سيدني، تو با بازيگران بزرگ و كلاسيكي مثل ردفورد، نيومن، استريپ و جين فوندا كاركرده اي. آيا از اول مي دانستي كه چه كساني را براي اين فيلم مي خواهي؟
- من اول نيكول را داشتم و خيلي سخت تلاش كردم تا بازيگر مردي را پيدا كنم كه بتواند باعث آزردگي خاطر او شود. منظورم آزرده خاطر كردن كاراكتر او در فيلم است. كل قصه فيلم در پنج روز رخ مي دهد و ما پنج صحنه مهم داريم كه اين دو كاراكتر روبه روي هم قرار مي گيرند. هر يك از اين صحنه ها هم حكم يك نمايش تك نفره را داشت. آنها مجبورند به شيوه مستقيم ضمن اين كه تلاش دارند نفر ديگر را مجذوب خود كنند، يكديگر را آزار بدهند. ما تا زمان شروع فيلمبرداري يك فيلمنامه كامل نداشتيم. اما با خودم فكر كردم كه اين مسأله اهميت چنداني ندارد. نيكول را كمي مي شناختم. شايد باعث خجالت بود كه از او بخواهم در فيلمي بازي كند كه فيلمنامه كاملي ندارد. اما شون را به خوبي نيكول نمي شناختم. از خودم پرسيدم آيا مي توانم از آنها بخواهم كه بدون خواندن فيلمنامه اين فيلم را براي من بازي كنند؟
وقتي فكر كردم به اين نتيجه رسيدم كه اين كار را انجام دهم. وقتي شون را ملاقات كردم به او گفتم:« اگر به جاي تو بودم، اين كار را نمي كردم و بدون خواندن فيلمنامه بازي در آن را قبول نمي كردم! »
پن: آره، درست است. فيلمنامه كاملي وجود نداشت. اما تو چيزهاي خوبي در دست داشتي. نيكول بود و مهم ترين نكته اين كه تو قبل از اين فيلم هاي خيلي خوب زيادي ساخته بودي بهش چي مي گن، اين ماجراي ساخت يك فيلم در سال؟
كيدمن: من خودم به اين شيوه كار كردن عادت دارم. سر فيلم «مولن روژ » هم ما فيلمنامه نداشتيم. ما يك كتاب تصويري داشتيم. اين همه آن چيزي بود كه باز (لورمن، كارگردان فيلم) به ما داد. او صحنه ها را سر صحنه فيلمبرداري مي نوشت و دوباره مي نوشت.«تولد »هم همينطوري بود. صبح اول وقت صفحات فيلمنامه مربوط به آن روز كار را دريافت مي كردم و بعد از ظهرش فيلمبرداري داشتيم.
* شون، براي اين كه آماده بازي در نقش خودت بشوي به مدرسه مخصوص مامورين امنيتي رفتي. آنجا چه ياد گرفتي؟
پولاك:او مثل يك بچه بود!
پن: آنجا چيز زيادي به من ندادند. مي خواستم ببينم آنها چه چيزي ياد مي گيرند. آنها آدم هاي ويژه اي هستند. شما متوجه نمي شويد اين مسايل چگونه روي بازي شما تأثير مي گذارد. وقتي نياز پيدا مي كني از آنچه كه ديده اي و شنيده اي راهنمايي و كمك مي گيري.
برگرفته از: مجله تايم ‎/ مترجم: كيكاووس زياري

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |