دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۴
هشت سال پيش در چنين روزي...
001527.jpg
ياسر مرادي
هشت سال گذشت. گويي همين ديروز بود كه بيش ازبيست ميليون نفر يكپارچه نام «سيدمحمد خاتمي» را در برگه هاي انتخاباتي خود فرياد زدند. شايد از اين اتفاق جالب تر حضور حدود ۷۰ درصد مردم پاي صندوق هاي رأي بود كه شگفتي خيلي ها را برانگيخت. از فرداي آن روز اين جريان «حماسه دوم خرداد» نام گرفت و عده اي از نزديكان خاتمي با مصادره تمام حوادثي كه روي داد، خود را  «دوم خردادي» ناميدند. موج پيروزي هاي دوم خردادي ها يكي پس از ديگري ادامه يافت. انتخابات دور اول شوراهاي اسلامي، مجلس ششم، دور دوم انتخابات رياست جمهوري، فتح سنگر به سنگر نهادهاي كشور توسط اين جريان بود اما دقيقاً به همان اندازه كه پيروزي خاتمي در دوم خرداد شوك بزرگي را به پيش بيني هاي سياسيون وارد كرد، انتخابات دور دوم شوراها نيز آن خاطره را تكرار نمود. اكنون پس از هشت سال، دوم خردادي ها تمام سنگرهاي سياسي فتح شده را ترك گفتند و سيدمحمد خاتمي نيز دولت را ترك مي كند. حال اين سؤال مطرح است كه آيا دوم خردادي ها در ۲۷ خرداد موفق خواهند شد پيروزي هشت سال گذشته خود را تكرار كنند يا نه؟ مرور حوادث آن زمان و چگونگي وقوع دوم خرداد شايد در شرايط فعلي كشور كمك شاياني را به مردم كند؛ چرا كه جريانهاي تأثيرگذار در دوم خرداد ،۷۶ همگي امروز نيز در صحنه حضور دارند.اين مطلب رامي خوانيد.
در سال ۱۳۷۰ نزديك به دو سال پس از انتخاب هاشمي رفسنجاني به عنوان رييس جمهور و در پي اختلاف نظرهاي وي با مجلس سوم كه تحت كنترل جناح چپ آن زمان بود.
در انتخابات مجلس چهارم، مردم دست به انتخاب جديدي زدند ودر ميان ناباوري و براي ايجاد هماهنگي جريان موسوم به راست را برگزيدند تا دولت سازندگي بدون دردسر به كار ادامه دهد. اين مجلس بخشي از دوره اول رياست جمهوري آقاي هاشمي را شاهد بود گرچه در عمل نيز در زمينه مسائل اقتصادي و فرهنگي با هاشمي اختلاف نظرهايي را داشت كه اين اختلاف نظرها در دوره دوم رياست جمهوري هاشمي بيشتر شد تا سال ۷۶ ادامه يافت.بين دولت و مجلس علي رغم آنكه بخشي از مجموعه نيروهاي اصولي و ارزشي حمايت خود را از هاشمي اعلام كردند، اما اين اختلاف نظرهابه خصوص در مسائل اقتصادي تشديد  شد و در رأي اعتمادي كه مجلس چهارم به كابينه دوم هاشمي داد مرحوم نوربخش كه وزير اقتصاد و دارايي بود رأي نياورد.
تشكيل كارگزاران هم در اوايل مجلس پنجم گام ديگري بود كه در حقيقت زاويه اي را بين نيروهاي اصول گرا ايجاد مي كرد و گرچه آقاي هاشمي رسماً هيچ وقت پذيرشي براي رهبران اين مجموعه  به نام كارگزاران نداشتند اما در تلقي عمومي جامعه اين نكته وجود داشت كه تيم كارگزاران منبعث و ملهم از نظر ايشان است. دو سال پاياني رياست جمهوري هاشمي را بايد دو سال شكاف بيشتر بين مجموعه نيروهاي ارزشي و هاشمي ذكر كنيم.از سال ۷۵ كارگزاران و خصوصا مهاجراني كه در دوره خاتمي مدير جنجالي ارشاد او بود موضوع تغيير قانون اساسي و ايجاد امكان براي انتخاب آقاي هاشمي رفسنجاني براي سومين بار به رياست جمهوري را مطرح كرد. اما با شكست اين طرح غيرقانوني و غيرمنطقي و با نزديك شدن به موعد انتخابات هفتم رياست جمهوري از سال ۷۵ رايزني ها بين چهره ها و گروه هاي سياسي براي انتخاب رييس جمهور بعد از هاشمي آغاز شد.
كارگزاران ضمن عدم رضايت از قدرت و نفوذ روحانيت در قضيه انتخابات رياست جمهوري در ابتدا به دنبال ائتلاف با جامعه روحانيت مبارز برسر يك كانديدا بودند و حتي يكي از سه گزينه دكتر ولايتي، دكتر حبيبي يا دكتر حسن روحاني را به عنوان كانديداي موردنظر خود براي ائتلاف معرفي كرده بودند اما پس از نهايي شدن نامزد نهايي جامعه روحانيت و توافق برسر علي اكبر ناطق نوري، كارگزاران به دنبال توافق با ديگر كانديداها رفتند.
علت اصلي نگراني جناح راست از هاشمي رفسنجاني اين بود كه او سياست اصلي دولت خود را بر سرمايه گذاري فراوان بر روي طرح هاي عمراني گذاشته بود و اين امر چون سرمايه زيادي را جذب مي كرد تورم را تا حد زيادي افزايش داد كه بار اين تورم بيشتر بر دوش افراد مستضعف و قشر فقير جامعه وارد شد. اين امر تا جايي پيش رفت كه عباس شيباني در مجلس ابراز نگراني كرد كه زماني كه كشور ما به توسعه برسد و طرح هاي عمراني اجرا شود، فردي از گرسنگي زنده نخواهد ماند.
در آن شرايط ناطق نوري به عنوان كانديداي جريان ارزشي وارد ميدان شد. البته وزير اسبق اطلاعات آقاي ري شهري هم در صحنه حاضر بود و بخشي از اصول گرايان را با خود همراه نموده بود. در طرف مقابل گروهي كه مي توان به آنها لقب «چپ» را داد و بعدها رهبران جريان دوم خرداد شدند، به تكاپو افتادند كه براي انتخابات رياست جمهوري كه پيش رو داشتند، يك نامزد همفكر را تدارك ببينند.گرچه آنان پس از شكست در انتخابات مجلس چهارم تشكل هاي وابسته به خود را مضمحل مي ديدند و در طول هشت سال وارد فعاليت هاي سياسي و حتي انتخابات مجلس پنجم شدند اما وقتي دريافتند كه اين نوع بايكوت سياسي ثمري جز مرگ تدريجي سياسي آنها را دربر ندارد تصميم به فعال شدن در انتخابات رياست جمهوري گرفتند. اينك نيروهاي چپ سابق كه در مدت چند سال ركود به تكميل تسهيلات تكميلي خود پرداخته بودند به خصوص با ورود به رشته هاي جامعه شناسي و علوم انساني با آشناشدن با نظريات سكولاريستي امثال دكتر بشيريه و دكتر طباطبايي و با استشمام رايحه نظريات پوپر از زبان سروش در خود انگيزه كافي براي فعاليت سياسي يافتند. در ميان ايشان چهره هاي نوظهوري چون سعيد حجاريان مديركل قبلي وزارت اطلاعات به عنوان تئوريسين و عباس عبدي عضو سابق تسخيركننده لانه جاسوسي به عنوان طراح سياسي و مصطفي تاج زاده عضو مجاهدين انقلاب معاون اسبق وزارت ارشاد به عنوان لابي گر در ميان گروه هاي قدرت رشد كرده بودند. نيروهاي سياسي چپ چون بهزاد نبوي و موسوي خوئيني ها پشت سر آنها بودند و روزنامه سلام ارگان رسانه اي آنها بود كه چون تنها روزنامه تند اپوزيسيون دولت هاشمي به شمار مي آمد برد خوبي هم داشت.
گروه هاي چپ، ابتدا سعي كردند با مير حسين موسوي تماس بگيرند و ايشان را به شركت در انتخابات و نامزدي از سوي اين گروه ها ترغيب و تشويق كنند. وي اين پيشنهاد را نپذيرفت.
نامزدهاي بعدي گروه هاي چپ به ترتيب، آقاي موسوي خوئيني ها، سيد علي اكبر محتشمي پور بودند كه آنها هم نپذيرفتند. بنابراين گروه ها خسته و نااميد دنبال كانديداتوري خاتمي رفتند. اين گروه ها اولاً از پذيرش اين پيشنهاد توسط خاتمي و حضور فعال ايشان در عرصه رقابت انتخاباتي نااميد بودند و ثانياً از رأي آوردن ايشان نااميد بودند و همچنين در مورد طاقت آوردن آقاي خاتمي در برابر فشار و مشكلات انتخاباتي جناح مقابل هم اميدي نداشتند. وقتي كه در زمستان ،۷۵ از خاتمي خواستند كه از سوي گروه هاي چپ نامزد انتخابات رياست جمهوري شود ايشان اين تعبير را به كار بردند كه «برويد يك نفر ديگر را پيدا كنيد.»
001530.jpg
صادق زيباكلام: اشتباه تاريخي چپ ها اين بود كه دوم خرداد را محصول كار گروههاي چپ و نامزد چپ يعني آقاي خاتمي دانستند. آنان فكر كردند خودشان دوم خرداد را به وجود آورده اند و اصلاً فكر نمي كردند كه خيلي از كساني كه به خاتمي رأي دادند حتي نمي دانستند او به مدت ۵ سال وزير ارشاد كابينه آقاي هاشمي رفسنجاني بوده است.
خاتمي در ابتدا نپذيرفت و بعد با صحبت هاي زيادي كه مطرح شد و بعد از صحبت هايي كه با همفكرانشان در مجمع روحانيون مبارز داشتند بالاخره پذيرفتند و في الواقع با اكراه وارد عرصه رقابت هاي رياست جمهوري  شدند.هدف اوليه آنها نه پيروزي در انتخابات بلكه مطرح كردن جريان چپ مدرن و سنتي پس از هشت سال ركود در صحنه سياسي بود. آنان در حداكثر حالت خوشبيني حتي در آخرين روزهاي مانده به انتخابات اميدوار به رسيدن به مرحله دوم بودند. نكته جالب اين است كه نامزدي وي در ابتدا واكنش چنداني را از ناحيه جناح مقابل برنيانگيخت و اميد زيادي را در هواداران ايشان (گروه هاي چپ) ايجاد نكرد.جناح مقابل تا بهمن ۷۵ هيچ وقعي را به نامزدي خاتمي ننهاد و احساس مي شد جناح چپ صرفاً مي خواهد كه از فضاي انتخابات استفاده كنند و حرف هاي خود را بزنند. اما كم كم نظرسنجي ها و سفرهاي انتخاباتي خاتمي نشان داد كه اتفاقات تازه اي در حال روي دادن است. فروردين ۷۶ زماني بود كه طرفداران خاتمي فهميدند كه رأي كانديدايشان بيش از چيزي است كه فكر مي كردند در حالي كه جناح رقيب حتي تا نيمه دوم ارديبهشت ۷۶ اين احساس را پيدا نكرده بود. در اين زمان كارگزاران سازندگي كه بعضاً در مجلس پنجم اختلافاتي را با جناح اكثريت داشت، در يك چرخش دقيقه نودي به حمايت  از خاتمي برخواستند و هزينه هاي تبليغاتي را متقبل شدند.
به هر حال دوم خرداد فرا رسيد و سيدمحمد خاتمي توانست با ۱۴ ميليون رأي اختلاف با رقيب اصلي خود به پيروزي برسد.
در باب علل اين پيروزي سخن هاي زيادي گفته شده كه در اين ميان برخي از آنها را با هم مرور مي كنيم. محسن كوهكن سخنگوي هيأت رئيسه مجلس علت روي دادن دوم خرداد را چنين ارزيابي مي كند:
- طبع انسان با نوآوري و دست يافتن به راه حل هاي جديد سازگاري دارد و انسان به صورت طبيعي دوست دارد از وضع موجود به سمت وضع مطلوب سير كند و اين در مورد افرادي كه در رفاه كامل هستند نيز صدق مي كند.
اين مطلب در عالم سياست يك لعاب و رنگ خاصي را نيز به خودش مي گيرد. مردم در دنيا از حاكمان انتظار دارند وضعيت آنها را در ابعاد مختلف به سمت بهتر بودن پيش ببرند لذا اگر كسي بيايد و نويد وضعيت بهتري را در يك انتخابات بدهد، حرف او به نسبت فردي كه در صحنه حضور داشته صرفاً بايد صادقانه گزارش كارش را ارائه كند. در سال ۷۶ فضاي تبليغاتي كمتر به سوي برنامه هاي كانديداهاي رياست جمهوري بود و بيشتر فضاسازي هاي شخصيتي بود كه موج ايجاد مي كرد؛ مثلاً مي گفتند اگر زيد بيايد خيابانها را براي زن ها و مردها جدا مي كند يا مثلاً امر اگر بيايد آزادي هاي فردي بيشتر خواهد شد و اين طبيعي است كه همه از شعاري كه تهديد كننده آزادي باشد خوششان نمي آيد و طبيعي است كسي كه شعار باز كردن اين فضا را بدهد، در بين مردم جا باز كند.
اين امر چند عامل داشت: يكي اين كه در دوره ۸ ساله آقاي هاشمي برداشت برخي از مردم اين بود كه يك جناح كشور را اداره مي كند اما افرادي كه از نزديك در ارتباط بودند، خوب مي دانستند كه چنين چيزي نيست و حتي امروزه دوم خردادي ها آقاي هاشمي را يك چهره فراجناحي مي دانند. در دوره اول آقاي هاشمي كه مجلس سوم شكل گرفت، تعداد افرادي كه در كابينه مشخصاً وابسته به جناح اصول گرا بود حدود ۴ نفر بود و در دوره بعدي رياست جمهوري ايشان، اين تعداد به ۷ تا ۸ نفر افزايش پيدا كرد. افرادي كه اعضاي كابينه را از نزديك مي شناختند هيچ گاه معتقد نبودند، در زمان آقاي هاشمي دولت دست افرادي بود كه امروز آنها را اصول گرا مي نامند، بلكه آن زمان كابينه ايشان تركيبي از هر دو جناح بود. اين شرايط واقعي آن زمان بود اما يك شبكه اي موفق شد چنين به جامعه القاء كند كه يك تفكر هشت سال حاكم بوده و اين تفكر اجازه نداد آزادي هاي مصرح در قانون اساسي تحقق يابد. اجازه نداده مطبوعات رشد كند و...
صادق زيباكلام يكي از فعالان سياسي دوم خردادي نيز در اين باره چنين مي گويد: «در روز جمعه دوم خرداد ۷۶ آن واقعه باورنكردني رخ داد و به نظر من از فرداي اين روز، چپ وارد يك اشتباه حياتي و تاريخي شد.
مرادم از چپ ها، كساني است كه از فعالان ستادهاي انتخاباتي آقاي خاتمي و از نزديكان ايشان بودند و بعد از دوم خرداد مغز متفكر جريان اصلاحات به حساب مي آمدند. اشتباه تاريخي چپ ها اين بود كه دوم خرداد را محصول كار گروههاي چپ و نامزد چپ يعني آقاي خاتمي دانستند. آنان فكر كردند خودشان دوم خرداد را به وجود آورده اند و اين پيروزي با شعارهايي مثل توجه به جوانان، جامعه مدني، قانونگرايي، آزادي، دموكراسي و حقوق بشر به دست آمد و اصلاً فكر نمي كردند كه خيلي از كساني كه به خاتمي رأي دادند حتي نمي دانستند او به مدت ۵ سال وزير ارشاد كابينه آقاي هاشمي رفسنجاني بوده است.من معتقدم كه ما نان عدم محبوبيت رقيب را خورديم. در حالي كه دستياران ارشد آقاي خاتمي گمان كردند اين پيروزي محصول كار و فكر آنها بوده است. بالاترين دليل من براي تحليلي كه ارائه كردم اين است كه دوم خرداد فاقد طرح، برنامه و مديران مشخص بود.
گاهي يك حزب سياسي با برنامه مشخص وارد رقابت انتخاباتي مي شود و طرح هايش را در مورد دانشگاهها، مسائل قضايي، اقتصادي، سياست خارجي و مسائل فرهنگي اعلام مي كند و مديران ارشد خود را براي تحقق اين برنامه ها معرفي مي كند. اين حزب حتي اگر پيروز نشود، يك موفقيت به دست آورده است.
اما با رجوع به سال ۷۶ مي بينيم كه هيچ طرح منسجمي از آنچه مي خواستند انجام دهند وجود نداشته است. اين برنامه نه تنها در دوم خرداد ۷۶ وجود نداشت بلكه۶ ماه بعد از آن يا، ۱۰ ماه بعد و حتي ۶ سال بعد هم وجود نداشته است، آن چه معلوم بود فقط يك سري مفاهيم كلي، شعارها و اصطلاحات تعريف نشده بود. مثل قانونگرايي، جامعه مدني، پاسداري از حقوق شهروندي و آزادي مطبوعات. اما اينها شعار همه گروهها است. سؤال من اين است كه مگر جناح مقابل چيزي غير از اينها مي گفت؟ به نظر من به جز اين حرف هاي قشنگ و برخي اميد و انتظارهايي كه مولود دوم خرداد بود، چيز ديگري وجود نداشت و اساساً دوم خرداد هيچ طرح و برنامه و دستورالعملي نداشت و حتي در يك مورد از مسائل عمده كشور هم برنامه گام به گام اجرايي نداشت.
متاسفانه افرادي كه در اطراف خاتمي گرد  آمده بودند از درك اين نكته عاجز ماندند كه در هرحال
شخصيت خاتمي مورد قبول ملت واقع شده است و مردم ايران فقط به سيد محمد خاتمي راي داده اند نه به ديگران كه بسياري از انديشه هايشان حتي به مردم عرضه نشده بود

از اين گذشته، به تدريج معلوم شد كه مشكل فراتر از اين است و دوم خرداد فاقد تشكل، سازماندهي، رهبري، انسجام و اتفاق نظر است. چون همه اين عوامل، در بستر يك حركت اجتماعي و در طول مبارزه شكل مي گيرد حال آن كه بستر مورد اشاره اصلاً به وجود نيامده بود و واقعه دوم خرداد بيشتر معلول تصادف بود، بعد از آن، در طول هفت سال اخير اصلاح طلبان حتي از راه اندازي يك تشكل اجتماعي سياسي هم بازماندند.»
منوچهر متكي سخنگوي پيروان خط امام (ره) و رهبري هم در اين مورد چنين مي گويد: «به گمان من دو سه عامل موجب شد كه شرايط جديدي را مردم نهايتاً در دوم خرداد ۷۶ رقم بزنند. نكته مهم اين كه مردم در برنامه ريزي هاي انجام شده در فاصله بين نيمه اول دهه ۷۰ به دليل اين كه بنا به توسعه و بازسازي و سازندگي و اجراي پروژه هاي فراوان كه بسياري از آنها بركات زيادي براي كشور داشت و دارد، با مشكلات رو به تزايدي مواجه شدند. در حوزه هاي فرهنگي مسائلي ايجاد شده بود كه من تصور مي كنم كه اگر بپذيريم كه كشورداري، هم يك فن است و هم يك هنر، فن به جهت موضوعات پيچيده تخصصي كه در حوزه هاي مختلف امر كشورداري وجود دارد و هنر به دليل اين كه با جامعه و مردم سرو كار دارد و در واقع تعامل با مردم براي امر كشورداري امر بسيار مهمي است، ما در اين دو زمينه يا كاستي هاي زيادي داشتيم، يا تعاملات مناسب را نداشتيم.
به هر حال فارغ از تحليل هاي مختلفي كه درباره علل ايجاد دوم خرداد ارائه شده است، بايد به يك نكته اشاره كرد و آن اينكه اولين اثر مثبتي كه از دوم خرداد مي شد گرفت اين بود كه دولتمردان و مسئولين حكومت اسلامي به اين نكته اي كه همواره امام و مقام معظم رهبري به آن تأكيد مي كردند و آن نوع تعاملشان با مردم بود، رسيدند. هم ارزيابي فني تخصصي مردم از شرايط كشور و هم ارزيابي معنوي مردم از نوع تعامل حكومت با آنها. امروز در بسياري از كشورهاي جهان امر حكومت داري و كشورداري و اساسش بر عرضه مداري است يعني رئيس يك حزب كه به عنوان نخست وزير در آن كشور انتخاب مي شود و در انتخابات رأي اكثريت را به دست مي آورد مي داند كه اگر در شاخص هاي مربوط به زندگي مردم نتوانند تحولي ايجاد كند و يا احياناً آن شاخص ها افت پيدا كند در مرتبه بعد آراء مردم را نخواهد داشت. نيم درصد تورم افزايش پيدا كند و يا نيم درصد نرخ بيكاري رشد پيدا كند اين كافي است براي اين كه حزب حاكمي در انتخابات دوره بعدي شكست بخورد و به حزب اپوزيسيون و مخالف تبديل شود. بنده معتقدم كه به نوعي آسيب پذيري در اعتماد مردم در دوم خرداد ايجاد شده بود. بنابراين نوعي تحول خواهي، فضاي جديد و امكانات مناسب تر در حوزه هاي معيشتي و زندگي مردم موجب شده بود كه انتخاب متفاوتي در دوم خرداد داشته باشند. همه پيشتازان و مسئولين و يا مؤثرين در دوم خرداد اذعان مي كنند كه پيروزي آنها در دوم خرداد ناشي از رويگرداني مردم از سياست هاي دولت هاي گذشته و جريان حاكم بوده است.»
سرفصل جديد
دوم خرداد در حقيقت يك سرفصل جديد در تاريخ جمهوري اسلامي ايران بود.علاوه بر آنچه كه دو صاحبنظر فوق الذكر در تحليل اين واقعه بيان داشتند، به نظر مي رسد مهم ترين عامل در پديداري دوم خرداد، تحول عظيم اجتماعي بود كه در كشور رخ داده بود. تحولي كه حاكمان آن را نديده بودند و در مقابل جناح رقيب به خوبي آن را دريافته و از قضا فردي را به ميدان آورده بودند كه به جهت مختصات شخصيتي بيشترين سازگاري را با شرايط جديد داشت و در نتيجه مي توانست به عنوان نماينده فضاي حاكم بر جامعه در صحنه ظاهر شود.
حقيقت اين بود كه رقيب خاتمي با صداقت تمام به
شيوه هاي سنتي در چارچوب رهنمودهاي حكومتي وفادار مانده و حتي ادبيات سنتي آن را براي برقراري ارتباط با مردم حفظ كرده بود و علي رغم مخالفت با برخي از سياست هاي هاشمي گمان مي كردند اين سياست ها موجب تضعيف نظام است و به همين دليل خود را پيرو هاشمي رفسنجاني قلمداد مي كرد.
درحالي كه جامعه ايران در پي فراغت از جنگ طولاني با عراق فرايند يك تحول عميق را با سرعت هرچه تمام طي كرده بود. گروه هاي مرجع تغيير كرده بودند، نارضايتي از رفتار حاكمان به دليل عدول آنان از شعارهاي اوليه انقلاب رفته رفته فزوني مي گرفت، نيازهاي روحي، رواني و مادي ملت تغيير كرده بود، نسل جديدي كه اينك اكثريت راي دهندگان را به خود اختصاص مي داد ، اولويت هاي ديگري را مطرح مي كرد كه با اولويت ها و خواسته هاي مردم در اوايل انقلاب تفاوت بسيار داشت؛ قشر عظيم تحصيل كرده كشور بيش از هرچيز مطالبات سياسي را در دستور كار خود قرارداده بود و علاوه بر همه اينها ۸ سال اجراي برنامه سنگين سازندگي نارسايي هاي بسياري را بر فضاي اجتماعي كشور حاكم كرد كه زمينه ساز يك تحول عظيم در كشور بود. در اين شرايط انديشه پردازاني كه بر گرد خاتمي گرد آمده بودند اين تحولات را به خوبي دريافتند و در برنامه هاي خاتمي پاسخ به مطالبات جديد مردم را گنجاندند. در نتيجه با استقبال عموم مردم مواجه شدند.اما در اين ميان يك نكته بسيار مهم نيز وجود داشت و آن شخصيت جذاب سيد محمد خاتمي بود كه نجابت و صداقت دو ويژگي برجسته آن است. بيهوده نيست كه علي رغم ۸ سال تجربه حكومت داري هنوز هم از محبوبيت بالايي در ميان مردم برخوردار است. متاسفانه جرياني كه بر گرد خاتمي گرد  آمده بودند از درك اين نكته عاجز ماند كه درهرحال شخصيت خاتمي مورد قبول ملت واقع شده است و مردم ايران فقط به سيد محمد خاتمي راي داده اند نه به ديگران كه بسياري از انديشه هايشان حتي به مردم عرضه نشده بود. اگر مردم در انتخابات مجلس ششم به آنها روي آوردند صرفا با تلقي همراهي آنان با خاتمي بود و نه چيز ديگر.
اصلاحات مرده يا زنده
تروتسكي از رهبران انقلاب اكتبر روسيه وقتي ديد كه انقلاب بلشويكي از مسير خود منحرف شده است شعاري داد كه بعدها بسيار مشهور شد: «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب» . يكي از تئوريسين هاي جبهه دوم خرداد هم به تأسي از او با افول جريان متبوعش ندا برآورد «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» .
انقلاب مرده از ديد تروتسكي انقلابي بود كه از مسير خود خارج شده بود و انقلاب زنده انقلابي مجدد در جهت دستيابي به اهداف اوليه انقلاب پيشين بود.
اما آنچه در مورد ايران و جريان دوم خرداد اتفاق افتاد هم مي تواند از همين زاويه مورد بررسي قرار بگيرد.اما اصلاحات چه خواهد شد؟ اصلاحات و بسامان ساختن حيات اجتماعي براي ايرانيان فراتر از يك شعار سياسي، يك آرمان تاريخي است.
از عباس ميرزا وليعهد قاجار تاكنون، اصلاحات دغدغه اصلي انديشمندان ايراني بوده است. آنچه را بايد در مورد افول مجموعه دوم خرداد مورد توجه قرار داد نه دست كشيدن از اين آرمان كه سپردن پيگيري آن به گروهي ديگر است. مهمترين ايراد منتقدان جريان دوم خرداد به اين مجموعه اين نكته بود كه آنان براي پيگيري اصلاحات برنامه معيني نداشتند، يا آنكه به نوعي به جاي ارائه طرحي واقعي و عيني به انتزاعيات متوجه بودند.
آن زمان كه تقسيم بندي مبنايي اصلاحات آمريكايي، اصلاحات انقلابي مطرح شد، اصلاحات انقلابي در يك هدف گذاري مرحله بندي شده به مبارزه با فقر و فساد و تبعيض تعريف شد و اگر همين ها منظور نظر بازيگران سياسي قرار مي گرفت ديگر مجالي براي طرح شعار «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» به وجود نمي آمد.
واقعيت هم همين است كه اصلاحات ساختارشكنانه از انتخابات شوراي شهر دوم به احتضار افتاده بود و در اين ميان مي توان براي مطالبات حداكثري، فراقانوني و هنجارشكن اصلاح طلبان راديكال بيشترين سهم را در نظر گرفت. اين جريان حتي به دنبال ائتلاف با احزاب مخالف قانون اساسي نيز بود.امروز بايد با دركي صحيح از جريانات سياسي موجود، پرچم اصلاحاتي كه در دوم خرداد ۷۶ برافراشته شد به دست اصولگرايان اصلاح طلب داده شود.

نگاه امروز
معضلات جبهه دوم خرداد
جبهه دوم خرداد از يك روانپريشي نظري و نابهنگامي عملي رنج مي برد، از جمله نقاط ضعف اين جبهه را مي توان «تطبيق پذيري پايين - انعطاف ناپذيري بالا»ناميد.
اگر بپذيريم كه وجود يك خط مشي سياسي را كار ويژه هاي آن قوام و ثبات مي دهد، بي ترديد توجه به اقتضائات محيطي و شرايط بيروني تأثير بسزايي را در پهنه اشتراك اجتماعي آن ايفا خواهد كرد. توجه به اقتضائات محيطي، نكته اي است كه در اين بخش از نكات قابل تأمل مي باشد. بر اين باوريم كه توفيق در سازگاري با يك مشكل، پديده و يك شرايط ويژه راه را براي سازگاري موفقيت آميز با مشكلات محيطي بعدي هموار خواهد ساخت.
در اين رابطه عدم اقبال مردم به توسعه سياسي كه در انتخابات اخير به سوي توسعه اقتصادي و مطالبات معيشتي تغيير مسير يافت، در جاي خود قابل تأمل است، اگر جبهه دوم خرداد شرايط محيطي و خواست ها و مطالبات مردم را درك نكرده و بر طريق سابق خود پافشاري كند، بي ترديد توفيق هاي گذشته اش را نيز در اين ميان قرباني خواهد ساخت. يعني اگر خط مشي سياسي و اجتماعي دوم خرداد كه بر اساس يك سلسله الگوها طراحي و پرداخته شده است، بدون توجه به نيازهاي محيطي ادامه يابد، اين جبهه در برابر انتخابات آتي رياست جمهوري قرباني پيش فهم ها و پيش فرض هاي خود خواهد شد.
به هر تقدير باز هم تاكيد مي شود كه خط مشي هاي سياسي زماني مي تواند به حيات خود ادامه دهد كه ياهمچنان زمينه هاي كاركردهاي ويژه اش مهيا باشد و يا با توجه به متغيرهاي محيطي به نوسازي كاركردهاي خود براساس خواست هاي محيط بپردازد.
بي شك يك خط مشي كارآمد دست كم بايد در مورد مرزهاي كاركردي خود و روش هاي از ميان برداشتن كشمكش هايي كه درون اين مرزها پديد مي آيند از توافقي اساسي برخوردار باشد. مروري بر عملكرد جبهه دوم خرداد بيانگر آن است كه ستيزها و كشمكش در اين جبهه چنان وضعيتي را خلق كرده كه كمتر كسي باور آن را دارد كه دوم خرداد از انسجام لازم برخوردار باشد كه اگر جز اين بود، بي ترديد اين جبهه كه داراي اصول مشخص و مرام برجسته كار گروهي مي باشد، در انتخابات رياست جمهوري اختلافات عميق خود را به سطح نمي آورد. وجود تكثر شديد در معرفي كانديداها همچون معين، كروبي، عارف، كواكبيان و مهرعليزاده، به سطح آمدن اختلافات شديد ميان چپ هاي سنتي در اصول و مبنا با تكنوكرات هاي چپ كه بعضا داراي گرايش هاي سوسيال دموكرات مي باشند، همنشين و قرين با برخي از طيف ها كه اصولا به تحريم انتخابات عقيده دارند، فضايي را خلق كرده كه گروه هاي اين جبهه اختلاف و از هم گسيختگي را فرياد مي كنند.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |