سه شنبه ۱۴ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۴۰
يك شهروند
Front Page

گفت وگو با امير حاج رضايي، كارشناس و مفسر فوتبال
نگاهي حسرت بار به گذشته
001437.jpg
عكس ها: علي اكبر شير ژيان
مهدي طاهباز
اواسط دهه 50 ، كلاس هايي در رابطه با فوتبال براي اولين بار در ايران تشكيل شد و من اين شانس را داشتم كه در آنها شركت كنم. آن زمان استادان خارجي فوتبال به ايران مي آمدند و به آموزش فوتبال مي پرداختند
در كدام محله تهران متولد شديد؟
متولد 13 شهريور 1325 هستم و در خيابان خراسان واقع در يكي از مناطق جنوبي تهران به دنيا آمدم.
در محله ما آدم هاي مختلفي با فرهنگ هاي گوناگون زندگي مي كردند. من برادرزاده مرحوم طيب حاج رضايي هستم. مرحوم طيب حاج رضايي در واقعه 15 خرداد توسط عوامل رژيم شاهنشاهي بازداشت شد. محله مذهبي بود و ريشه هاي مذهبي داشت. ورزشكارهاي مختلفي نيز در آن محله زندگي و رشد كردند.
با كداميك از ورزشكاران و فوتباليست ها هم محلي بوديد؟
از فوتباليست ها با آقايان پرويز قليچ خاني، علي پروين و چند نفر ديگر هم محله اي بوديم. مربي آن دوران ما نيز آقاي امير آصفي بودند كه ما را در زمين شماره 8 كه در ميدان خراسان واقع بود تمرين مي دادند. ما پس از بازي در كوچه و زمين هاي خاكي، فوتبال را به طور جدي نزد ايشان شروع كرديم.
آن موقع چند سال داشتيد؟
حدود 17 سال داشتم كه به تيم محلي كيان به مربيگري آقاي امير آصفي رفتم و مشغول بازي در آن شدم. كيان يك تيم محلي بود كه به دسته اول باشگاه هاي تهران نيز راه پيدا كرد. آن زمان بازي در دسته اول بسيار اهميت داشت و براي يك بازيكن بسيار مهم بود كه در دسته اول بازي كند.
مكان خاصي براي فوتبال در اختيارتان بود؟
خير. تهران قديم تفاوت هاي زيادي با تهران فعلي به لحاظ بافت شهري داشت. آن زمان هنوز بهشت زهراي فعلي افتتاح نشده بود و از زمين هاي آن براي دفن مردگان استفاده نمي شد. در جاده خراسان جايي به نام مسگرآباد وجود داشت كه اطراف آن پر بود از زمين هاي خاكي. البته نه زمين هاي خاكي مخصوص بازي. آنها زمين هاي لم يزرع وبايري بودند كه پر بود از سنگ و كلوخ و ما از آنها براي بازي استفاده مي كرديم. آن زمان جام هاي محله اي برگزار مي كردند و اين نوع مسابقات در محله هاي مختلف رايج بود.
جام ها و كاپ هاي محله اي چه تاثيري در رشد بازيكن ها و در مجموع بازيكن سازي داشت؟
ما آن زمان مربي به معناي واقعي نداشتيم، اما در تيم هميشه يك بزرگتر داشتيم كه ما را راهنمايي مي كرد و مي گفت كه كجا و چگونه بازي كنيم. ما هم به حرف هاي اين بزرگتر گوش مي كرديم، چون او به علت سابقه بيشتر بازي، تجربياتي كسب كرده بود و آنها را به نوعي به ما منتقل مي كرد. من تا زماني كه خدمت آقاي امير آصفي رفتم، مربي نداشتم و به صورت خود جوش بازي مي كردم.
چرا الان كمتر شاهد مسابقات محله اي هستيم؟
چون شرايط اجتماعي تغييرات زيادي كرده و بافت شهرنشيني نيز دگرگون شده است. آن زمان در شميران، فرشته، الهيه و خيلي جاهاي ديگر زمين هايي مناسب بازي كردن وجود داشت كه هم اكنون در آنها ساختمان سازي شده است.
بعد از خيابان خراسان به كدام محله براي زندگي رفتيد؟
بعد از خيابان خراسان به خيابان خواجه عبدالله انصاري و سيد خندان رفتيم و سپس به پاسداران نقل مكان كرديم كه هنوز هم منزل پدري من در آنجا واقع است.
در اين سالها به محله قديمي خود سرزده ايد؟
محله ما تغييرات زيادي به لحاظ بافت شهري و حتي آدم ها كرده است. گاهي به محله قديم سرمي زنم و نگاهي حسرت بار به آن مي اندازم، ولي كسي از هم محلي هاي ايام جواني را به ياد نمي آورم.
چرا نگاه حسرت بار؟
تهران آن زمان به اين شكل كنوني پرحجم و شلوغ نبود و فضاي شهر آرامش خاصي داشت. بنابراين من نگاه حسرت باري نسبت به گذشته دارم.
در تيم كيان چه مدت بازي كرديد؟
آقاي امير آصفي مربي اين تيم يك شخصيت اخلاقي و ورزشي بسيار بزرگ بود. وقتي تيم ملي جوانان ايران براي اولين بار در سال 1964 با مربيگري آقاي حسين فكري به المپيك راه پيدا كرد، آقاي آصفي كاپيتان تيم ملي ايران بود. در تيم كيان آقايان ظلي، جانملكي و ... نيز بازي مي كردند. اين تيم هيچ وقت در رده مدعيان جاي نداشت، اما در معرض خطر و سقوط به دسته پايين تر نيز قرار نگرفت. ما با جوانان كيان شروع كرديم، ولي بعد از چند وقت به تيم اصلي راه پيدا كرديم كه افتخار بزرگي برايمان محسوب مي شد. آن زمان بازي در ليگ دسته يك براي خيلي ها آرزو بود و يك افتخار محسوب مي شد.
در تيم كيان چند وقت بازي كرديد؟
از سال 40 تا حدود سالهاي 46 و 47 در اين تيم بازي كردم تا اينكه به دلايل عديده اي اين تيم منحل شد. تيم كيان بودجه چنداني نداشت، به طوري كه حتي وقتي با باشگاه به مسافرت مي رفتيم، خرج سفر را خودمان پرداخت مي كرديم. پس از مدتي بازيكن هاي تيم، جذب تيم هاي ديگر شدند و كيان تقريبا از هم پاشيد. آقاي پروين به پيكان رفت، آقاي جانملكي به پاس رفت و ...
چرا بعد از كيان براي بازي به تيم ديگري نرفتيد؟
من قصد پيوستن به تيم پاس را داشتم. مي خواستم به دانشكده پليس بروم و در باشگاه پاس هم به بازي فوتبال بپردازم، اما مواجه شدم با مشكلاتي كه برايم به وجود آوردند و موانعي كه بر سر راهم گذاشتند. دليل اين كارها هم به عمويم مربوط مي شد كه در جريان قيام 15 خرداد بازداشت شده بود. حتي آقاي اسدالهي كه اميدوارم هميشه سلامت و سرزنده باشند، تلاش زيادي كردند تا اين مشكلات حل شود، اما مقررات آن روز به من اين اجازه را نمي داد كه با توجه به وضعيتم وارد سيستم نظامي بشوم. اين مسئله روي روحيه من تاثير منفي بسياري گذاشت، به طوري كه فوتبال را به كل رها كردم و به خدمت سربازي رفتم.
در مجموع بعد از اينكه عمويم طيب حاج رضايي محكوم و تيرباران شد،خانواده ما به شكلي تحت نظر قرار گرفت. مزاحمت هاي فراواني از سوي رژيم براي خانواده ما ايجاد شد. از ايجاد مشكل در زمينه استخدام اعضاي خانواده گرفته تا سنگ اندازي در كارهاي مختلف. اين مسائل براي من به صورت يك عامل بازدارنده درآمده بود.
ديگر هيچ وقت به بازي فوتبال ادامه نداديد؟
چرا در دهه پنجاه يك فصل در راه آهن بازي كردم. يك فصل هم در ماشين سازي تبريز به عنوان آخرين فصل بازيگري توپ زدم. البته فرصت هاي ديگري هم براي بازي فراهم شد كه از دست رفتند. البته الان كه به گذشته نگاه مي كنم، مي بينم كه با استفاده از تجاربي كه طي اين سالها به دست آورده ام، در كارهاي بعدي ام موفق تر بوده ام.
001443.jpg
يازده سال پيش به استاديوم رفتم و ديگر پايم را در آنجا نگذاشتم تا 5 فروردين امسال كه مي بايست به همراه آقاي فردوسي پور مسابقه ايران و كره شمالي را از محل بازي گزارش و تفسير مي كرديم
بعد از اينكه فوتبال بازي كردن را كنار گذاشتيد چه كرديد؟
بازهم دنبال توپ رفتم، اما به شكلي ديگر. اواسط دهه 50 ، كلاس هايي در رابطه با فوتبال براي اولين بار در ايران تشكيل شد و من اين شانس را داشتم كه در آنها شركت كنم. آن زمان استادان خارجي فوتبال مثل آقاي دتمار كرامر به ايران مي آمدند و به آموزش فوتبال مي پرداختند. نظام آموزشي فيفا طي اين سالها تغييرات زيادي كرده است. الان به ترتيب كلاس هاي b،c و a تشكيل مي شود و سپس با توجه به سهميه اي كه فيفا براي كشورها تعيين مي كند كلاس هاي حرفه اي تشكيل مي شود و از هر كشور چند نفر به اين كلاس ها راه مي يابند.
اين سهميه بر چه مبنايي تعيين مي شود؟
بر مبناي ظرفيت هاي فوتبال هر كشور، الان تكثر كشورهاي در حال رشد و توسعه باعث شده تا فيفا محدوديت هايي را اعمال كند، چون به هر حال هر چيزي ظرفيت و گنجايشي دارد.
شركت در كلاس هاي مربيگري چقدر روي شما تاثير گذاشت؟
من در آن كلاس ها چون بسيار علاقه مند و پيگير بودم، همواره با نمره ممتاز قبول مي شدم. پس از آمدن آقاي كرامر به ايران و تشكيل اين كلاس ها، فدراسيون فوتبال وقت از اينگونه كلاس ها با حضور مربيان داخلي الگوبرداري كرد. البته قبل تر از آن سه نفر از مربيان آن دوران آقايان رنجبر، مهاجراني و ابوطالب به ژاپن رفتند و دوره مربيگري را گذراندند. بعد از آن بود كه فدراسيون فوتبال تلاش كرد تا اين كلاس ها در ايران هم برگزار شود. من هم جزو شركت كنندگان در اين كلاس بودم كه به همراه 17 نفر ديگر موفق شديم نمره قبولي بگيريم.
با چه افرادي در اين كلاس ها همدوره بوديد؟
آقايان مصطفي عرب، همايون شاهرخي، جمشيد  وطن دوست، حميد شيرزادگان و ...
برگزاري اين كلاس ها چقدر روي فوتبال ايران در آن زمان تاثير گذاشت؟ اين كلاس ها تاثيرش كوتاه مدت بود يا بلند مدت؟
آن زمان بازار كار براي همه ما مهيا نبود. البته ما تفاوت هاي ديدگاهي زيادي با هم داشتيم. من به شدت عاشق فوتبال بودم، ولي بعضي از دوستان با اين ديد كه مدرك به وضعيت شغلي شان كمك كند، در اين كلاس ها شركت كردند و هرگز وارد فوتبال جدي نشدند. ما تعداد كمي بوديم كه مي خواستيم وارد فوتبال شويم و فقط در اين رشته كار كنيم. يكي از شاگردان اين كلاس ها آقاي علي محمد مرتضوي بودند. ايشان معلم آقاي مجيد جلالي و از معدود كساني بودند كه فوتبال را در رده مربيگري و آموزش ادامه دادند. آقاي مصطفي عرب هم باشگاه عقاب را مي چرخاندند يا مثلا چند نفر هم به سطوح مديريتي در فدراسيون فوتبال مشغول به كار شدند.
در چه تيم هايي به مربيگري پرداختيد؟
در ابتدا مربيگري يك تيم به نام سعدآباد كه در زمين خاكي بازي مي كرد را بر عهده گرفتم و موفق شدم اين تيم را به دسته اول برسانم. در اين تيم به همراه آقاي اربابي كار مي كرديم و بازيكناني مثل آقايان مهدي معمار و محسن عاشوري در آن بازي مي كردند.
سعدآباد هم كه به سرنوشت تيم كيان دچار شد...
بله، اين تيم هم وقتي اوج گرفت، بازيكنانش را ازدست داد و از هم پاشيد. آقاي اربابي هم اين تيم را كه متعلق به خودش بود به گسترش واگذار كرد و آقاي نادر لطيفي در سال اول و سپس آقاي ذوالفقارنسب، مربيگري اين تيم را بر عهده گرفتند.
البته من آن سالها چند تجربه مربيگري در سطح تهران و ايران هم انجام دادم و دوبار مربي تيم تهران الف شدم كه يك بار با اين تيم قهرمان جام قدس كه بين منتخبان استان ها انجام مي شد، دست يافتيم. سه بار هم مربي تيم ملي جوانان ايران بودم و در تيم هاي دارايي و بانك تجارت هم مربيگري كرده ام. الان هم مدتي است كه به دلايل شخصي اين كار را رها كرده ام.
بيشتر بچه هاي نسل سوم و همسن و سالهاي من از ديدن و تماشاي فوتبال به اين ورزش علاقه مند شده اند. در مورد نسل شما چطور؟ علاقه به فوتبال با بازي كردن آن به وجود آمد يا تماشاي آن؟
نسل من با بازي كردن يا تماشاي فوتبال از نزديك، به آن علاقه مند شده است. البته اين مسئله در مقاطع مختلف متغير بوده است. من حدودا 20 ساله بودم كه تلويزيون وارد خانه ها شد. آن زمان به صورت خيلي محدود يادم هست كه چند بازي را به طور سياه و سفيد از امجديه پخش كردند. من از بچگي به چند چيز خيلي علاقه مند بودم. يكي فوتبال و به طور كل ورزش بود. من كلا به ورزش علاقه داشتم و آن را تعقيب مي كردم. مثلا من به خاطر تماشاي كشتي در ورزشگاه هفت تير فعلي خيلي كتك خوردم. به فيلم و سينما هم خيلي علاقه مند بودم و گاهي پيش مي آمد كه در روز چهار تا فيلم تماشا مي كردم.
چطور به سمت سينما كشيده نشديد؟ با توجه به اينكه در دوره اي مجبور شديد فوتبال را كنار بگذاريد.
هيچ وقت به فكرم نرسيد يا موقعيتش فراهم نشد، ولي مدت هاست كه سينما را پيگيرانه دنبال مي كنم، فيلم مي بينم و به سينما مي روم. البته فقط و فقط يك علاقه مند به سينما هستم و نه كارشناس آن.
آخرين فيلمي كه ديده ايد چه بوده است؟
چند فيلم مختلف را طي چند روز اخير تماشا كرده ام. يكي موسيو ابراهيم با بازي عمر شريف بود كه با ديدن عمرشريف در اين فيلم ياد دكتر ژيواگوي ديويد لين افتادم. با ديدن عمر شريف كه مثل خود من غبار پيري روي صورتش نشسته بود، حس نوستالژيك عجيبي به من دست داد. دو فيلم هم با كيفيت بسيار بد از تلويزيون تماشا كردم. يكي سامورايي، ساخته ژان پير ملويل و ديگري ارتباط فرانسوي، ساخته ويليام فردكين. البته چند حادثه باعث شده كه چند وقت اخير كمتر به سينما براي تماشاي فيلم بروم، يكي اينكه من مدتي است در شهرستان ها مشغول كارم و كمتر در تهران هستم. ديگري هم اينكه چند ماه پيش همسرم را از دست دادم و اين مسئله تاثير روحي بدي روي من گذاشت و باعث شد ديگر حوصله خيلي از كارهاي قديم را نداشته باشم. آخرين فيلمي هم كه در سينما ديدم، زن زيادي ساخته خانم ميلاني بود.
از كارگردان هاي ايراني به كدام يك علاقه منديد؟
با فيلم ها به طور كاملا حسي ارتباط برقرار مي كنم و شايد هيچ منطق و استدلالي براي تشخيص خوبي يا بدي فيلم نداشته باشم. همزمان با موج نو سينماي ايران كه با دو فيلم قيصر آقاي كيميايي و گاو
آقاي مهرجويي شروع شد، من اين دو فيلم را در سينما تماشا كردم. متاسفانه با فيلم گاو مشكل داشتم و اين مشكل از آقاي مهرجويي نبود، بلكه از خود من ناشي مي شد. من به مسائل فلسفي علاقه اي ندارم و مطالعاتم در اين زمينه نزديك به صفر است، ولي آقاي مهرجويي تحصيلات فلسفي دارند و فيلم هايشان حال و هوايي متاثر از فلسفه دارد.
البته همه فيلم هاي مهرجويي فلسفي نيستند...
بله، مثلا با فيلم هايي مثل ميهمان مامان يا اجاره نشين ها كه به نوعي يك كمدي تراژيك هستند، ارتباط برقرار مي كنم.
نگفتيد به چه كارگرداني علاقه داريد...
علاقه من به كارگردانان نسبي است و مطلق نيست. من به فيلم هاي پيش از انقلاب آقاي كيميايي مانند قيصر و گوزن ها علاقه خاصي دارم. به ديالوگ هاي فيلم هاي مرحوم علي حاتمي هم علاقه مندم. چون يك آدم عاطفي و احساساتي هستم، مي توانم ارتباط خوبي با فيلم هاي حاتمي برقرار كنم. به برخي تك فيلم هاي بعضي فيلمسازان مانند ماديان ساخته علي ژكان هم علاقه دارم. دندان مار را هم بهترين فيلم كيميايي در بعد از انقلاب مي دانم. دقايق و سكانس هايي از ديگر فيلم هاي كيميايي را نيز دوست دارم و هميشه دوست داشته ام كه كيميايي به دوران گذشته خود برگردد و فيلم هايي در سبك و سياق آثار اوليه اش بسازد.
به سينماي كيارستمي هم علاقه منديد؟ يادم مي آيد در يكي از برنامه هاي نود پس از باخت 4 سال پيش ايران به بحرين كه باعث تضعيف شديد روحيه بازيكنان شده بود، شما آنها را به تماشاي فيلم زندگي و ديگر هيچ كيارستمي دعوت كرديد...
اولين برخوردم با سينماي كيارستمي يك فيلم كوتاه بود درباره فردي كه براي تماشاي فوتبال به استاديوم آمده و در آنجا خوابش مي برد. بعد هم فيلم گزارش را در سينما ديدم. بعد از انقلاب هم فيلم هاي خانه دوست كجاست، زندگي و ديگر هيچ، زير درختان زيتون و ... را در سينما تماشا كرده ام. الان هم كه ايشان جهاني شده اند و تعداد كمي در ايران مي توانند فيلم هاي جديد كيارستمي را تماشا كنند. مثلا من هنوز فيلم باد ما را خواهد برد را نديده ام.
اولين فيلمي كه در سينما ديديد را به ياد داريد؟
بله، فيلم سامسون و دليله را در سينما رامسر در خيابان ري تماشا كردم. در دوران كودكي و نوجواني زياد به سينما مي رفتم. سينما رامسر هم هر چند روز يك بار يك فيلم جديد خارجي اكران مي كرد و من هم تقريبا همه آنها را مي ديدم.
گويا با ادبيات هم رابطه خوبي داريد...
بله، از دوران نوجواني كتاب خواندن را شروع كردم و برخوردم با كتاب ها نيز حسي بوده است. البته هيچ وقت به سراغ كتاب هاي معمولي نمي روم و به سراغ كتاب هايي مي روم كه با ذهنم كلنجار بروند. خواندن كتاب برايم ابزاري شده براي چيزهايي كه مي خواهم انتقال بدهم.
فوتبال را دوست داريد از تلويزيون تماشا كنيد يا ترجيح مي دهيد به استاديوم برويد؟
مطلقا رفتن به استاديوم را دوست ندارم. 11سال پيش به استاديوم رفتم و ديگر پايم را در آنجا نگذاشتم تا 5 فروردين امسال. شرايط عوض شده است. رفتار مناسبي در استاديوم ها با آدم هايي كه عمرشان را در فوتبال اين مملكت صرف كرده اند، نمي شود. 5 فروردين هم چون مي بايست به همراه آقاي فردوسي پور مسابقه ايران و كره شمالي را از محل بازي گزارش و تفسير مي كرديم، به استاديوم رفتم.
فكر مي كنيد تيم ملي فوتبال ايران در جام جهاني موفق عمل كند؟
با چشم اندازي كه الان وجود دارد خير. آقاي برانكو تجربياتي داشتند و اين تجربيات به ايشان آدرس داد. ايشان ديدند كه مردم ما فدراسيون آقاي صفايي فراهاني را به خاطر عدم راهيابي به جام جهاني نبخشيدند. آقاي برانكو به دنبال نتيجه گرايي رفتند و اگر قرار بود تيم ايران بين دو ايده نتيجه گرايي و فوتبال زيبا يكي را انتخاب كند، من مطمئنا كنار آقاي برانكو قرار مي گرفتم، اما در فوتبال دنيا نتيجه گرايي هميشه مقطعي بوده و در طولاني مدت جواب نمي دهد.
نكته ديگر هم اين است كه انديشه هاي شما بايد با توانايي هاي بازيكنان مطابقت داشته باشد. ببينيد وقتي وحيد  هاشميان وارد سيستم بازي آقاي برانكو شد، نتواست آنگونه كه بايد موفق عمل كند. انرژي وحيد هاشميان در تيم ايران محبوس شده است.  هاشميان به هيچ وجه بال چپ نيست. او بازيكني است با مختصات يك مهاجم نوك حمله. ما در حمله دو نوع مهاجم داريم.
بازيكناني مثل فان نيستلروي كه ضربه آخر را مي زنند، درگيري دارند، شجاعت دارند و تمام كننده هستند. يك نوع مهاجم هم داريم كه در سمت چپ به عقب مي آيند، قدرت دريبل زني دارند، از سرعت بالايي برخوردارند، قدرت حمل توپ دارند و مثل تيري هانري كه در فوتبال كلاسيك يك بغل چپ است و از نظر تعريف فوتبال با نيستلروي متفاوت است. نه او مي تواند جاي نيستلروي بازي كند و نه برعكس. مشكلات تيم ملي نبايد در شادي مردم غرق شده و ناديده گرفته شود.
ديگر تيم هاي آسيايي چه وضعي دارند؟ آيا در جام جهاني آينده باز هم يك تيم آسيايي مي تواند در جمع چهار تيم برتر باشد؟
فكر نمي كنم. در جام جهاني گذشته تيم هاي آسيايي پيشرفت محسوسي نسبت به گذشته داشتند، اما نه در اين حد كه مثلا كره جنوبي چهارم شود. جام جهاني گذشته شرايط خاصي داشت كه فكر نمي كنم تكرار شود.

به جاي مقدمه
001440.jpg
يك
اگر برنامه نود را ديده باشيد، قطعا با اين نظرهم عقيده هستيد كه وقتي امير حاج رضايي به عنوان كارشناس در برنامه حضور دارد، برنامه از حال و هوايي متفاوت برخوردار است. حاج رضايي ضمن اشراف كامل روي فوتبال و تاكتيك ها وتكنيك هاي مختلف آن، با بياني شيوا و متين به بررسي مسابقات برگزار شده و نيز نوع بازي تيم ها مي پردازد.
امير حاج رضايي امروزه از معدود كارشناسان فوتبال در ايران است كه با تسلطي كامل روي مباحث مختلف مي تواند علاقه مندان تفسير و آناليز اين ورزش دوست داشتني را ارضا كند.
در برنامه هايي كه امير حاج رضايي كارشناس آن است، اگر هوشنگ نصيرزاده نيز به عنوان كارشناس داوري حضور داشته باشد، آن وقت يك تركيب طلايي شكل مي گيرد كه قطعا فوتبال دوستان از تماشاي چنين برنامه اي لذت خواهند برد.
دو
حاج رضايي ميانه بسيار خوبي با سينما و ادبيات دارد. او يك فيلم بين به معناي واقعي است و كمتر مي توان فيلم مطرحي را پيدا كرد كه از زير دستش در رفته باشد و آن را نديده باشد.
اگر چهار سال پيش و زمان شكست تيم ملي ايران از بحرين را به ياد داشته باشيد، اميرحاج رضايي در برنامه نود حاضر شد و پيشنهاد جالبي مطرح كرد.
آن زمان در شرايطي كه تقريبا روحيه تمامي ايرانيان به شدت خراب و ناراحت بود و از همه بدتر بازيكنان تيم ملي ايران در وضعيت روحي نامناسبي به سر مي بردند، حاج رضايي پيشنهاد داد تا بازيكنان تيم ملي به تماشاي فيلم زندگي و ديگر هيچ ساخته عباس كيارستمي بنشينند. (ماجراي اين فيلم به سه روز پس از زلزله ويرانگر خردادماه سال 69 در گيلان مربوط مي شود. پدر و پسري براي اطلاع از سلامت بازيگران فيلم خانه دوست كجاست كه ساكن رودبار هستند، به منطقه زلزله زده مي روند. راهبندان جاده اصلي، آن دو را ناگزير مي كند از راه هاي فرعي به روستاهاي ويران شده بروند. در هر خرابه اي تلاش براي ادامه زندگي وجود دارد به طوري كه گويي مصيبتي رخ نداده است...)
حاج رضايي در عين حال يك كتابخوان پيگير نيز هست و آثار نويسندگان مختلف ايران و جهان را دنبال مي كند. او سعي مي كند به تناوب در تفسيرهايش از فوتبال، پلي نيز به ادبيات و سينما بزند و هر از گاهي نقل قولي از بزرگان عرصه ادبيات در سخنانش به كار برد.
سه
حاج رضايي دوران بازيگري چنداني در فوتبال ندارد. او با اينكه يك عاشق واقعي فوتبال بوده و هست، اما به دلايل مختلفي نتوانسته در تيم هاي زيادي توپ بزند. او برادرزاده طيب حاج رضايي است، كسي كه در جريان قيام 15 خرداد حاضر نشد رودرروي امام خميني قرار بگيرد و به همين سبب توسط رژيم شاهنشاهي دستگير و تيرباران شد. اين مسئله باعث شد تا سنگ اندازي هاي زيادي پيش روي امير حاج رضايي و خانواده اش در آن سالها شود و اين مسئله تا جايي پيش رفت كه او مجبور شد بازي فوتبال را كنار بگذارد.
حاج رضايي چند فصل در تيم دسته اولي كيان بازي كرده و دو فصل نيز در تيم هاي راه آهن تهران و ماشين سازي تبريز حضور يافته است، اما او از اولين كساني است كه از اولين دوره كلاس هاي مربيگري فيفا در ايران فارغ التحصيل شده و تاكنون در كلاس هاي مربيگري فراواني نيز شركت كرده است. حاج رضايي در تيم هايي مانند بانك تجارت و ... به عنوان سرمربي حضور داشته، زماني در تيم ملي ايران به عنوان مربي در كنار علي پروين روي نيمكت نشسته و سه بار هم مربي تيم ملي جوانان ايران بوده است.
او اين روزها با اينكه پيشنهاداتي براي قبول مربيگري تيم هاي مختلف دارد، اما به دلايلي شخصي ترجيح مي دهد فقط به كار مشاوره و كارشناسي فوتبال بپردازد و اوقاتش را صرف ديدن فيلم يا خواندن كتاب كند.
چهار
در طول گفت وگو وقتي حرف محله قديمي امير حاج رضايي به ميان آمد، اشك در چشمانش حلقه زد، لحظه اي مكث كرد، بغضش را فرو برد و گفت: نگاهم به گذشته حسرت بار است...

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   دخل و خرج  |   زيبـاشـهر  |
|  شهر آرا  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |