سه شنبه ۲۱ تير ۱۳۸۴
سياست
Front Page

به مناسبت سالگرد شكست كودتاي پايگاه هوايي شهيد نوژه
كودتاي نافرجام
001038.jpg
يوسف فاطمي
امروز ورق زدن برگ برگ تاريخ اين مرز و بوم به ويژه براي جواناني كه آن روزها را خوب به ياد ندارند، ثمره مهم «اعتمادبه نفس و خودباوري» را به دنبال خواهد داشت. از جمله اقدامات براندازانه آمريكا پس از شكست حمله نظامي به طبس، طرح ريزي كودتاي موصوف به نوژه در تير ماه ۵۹ بود كه قبل از هر اقدامي در آخرين لحظه ها با درايت آيت ا... سيدعلي خامنه اي با شكست مواجه شد. از اين رو مروري مختصر براين واقعه خواهيم داشت.
تاريخچه كودتا
كودتا ابتدايي ترين و خشن ترين شكل توطئه است كه طي سال هاي متمادي در كوره تجربه هاي مكرر توسط افراد مختلف آزموده شده است. از معروفترين نمونه هاي آمريكايي كودتا، مي توان به كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ايران، كودتاي ژنرال پينوشه در شيلي و معروف ترين نمونه روسي آن كودتاي ماركسيستي افغانستان اشاره كرد.
در تاريخ ايران معاصر دو نمونه موفق كودتا وجود دارد. نخست كودتاي ۳ اسفند ۱۲۹۹ كه توسط سيد ضياء طباطبايي و رضاخان ميرپنج و با هدايت ژنرال آيرون سايد انگليسي به فرجام رسيد و منجر به تأسيس سلسله پهلوي شد. دوم كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه با برنامه ريزي مشترك سازمان سياي آمريكا و سرويس اطلاعاتي انگليس و با رهبري روزولت (مامور عاليرتبه سيا) اجرا شد و منجر به تجديد حكومت محمدرضا پهلوي گرديد.
در كوران اوجگيري انقلاب اسلامي، واشنگتن بارها طرح كودتا را مورد آزمون قرارداد و بالاخره با ارسال ژنرال  هايزر به ايران كوشيد تا آن را به مرحله عمل در آورد و اين تلاش نهايتاً عقيم ماند. حتي در روز پيروزي قطعي انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ مجدداً طرح كودتا سران كاخ سفيد را وسوسه كرد و از هايزر خواسته شد بار ديگر مجددا به ايران بازگردد. هايزر به علت اقامت در ايران در كوران انقلاب واقعيت را دريافته بود و لذا عدم حمايت مردم ايران از اين جريان را مطرح كرده و به روساي خود مي گويد كه در اين شرايط كودتا در ايران عملي نيست ولي استراتژيست هاي واشنگتن حاضر به تمكين در برابر اين واقعيت نبودند و انديشه كودتا آنان را مدام وسوسه مي كرد تا بالاخره بار ديگر خود را در ماجراي كودتاي نوژه آزمودند و اين بهاي گزافي بود كه «سيا» بابت اين وسوسه پرداخت.
كودتاي نوژه كه نمونه هاي بسيار كوچك تر آن رژيم هاي بسياري را در سراسر جهان سرنگون كرده بود و به جرأت مي توان ادعا كرد كه كودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ در مقايسه با آن بازي كودكانه اي بيش نبود، در ۱۸ تيرماه ۵۹ خنثي شد اما آمريكا از اين شكست درس نگرفت و به تلاش هاي خود براي اجراي طرح هاي كودتايي ديگر ادامه داد.
در فاصله شكست «كودتاي پايگاه هوايي شهيد نوژه» تا «كودتاي قطب زاده» در فروردين ۶۱ يعني در طول ۵/۱ سال سه توطئه كودتايي ديگر نيز به سرنوشت نوژه دچار شد.
اولين گروه براندازي «پارس» بود، دومين گروه براندازي «نمارا» بود و سومين گروه «نيما» نام داشت و چهارمين گروه كه قطب زاده نام آن را «نجات انقلاب ايران» گذارده بود. ارتباط تمامي اين گروه ها باواسطه يا بي واسطه به سازمان جاسوسي «سيا» برمي گردد. شخصي به نام آرمين با نام مستعار «آرش» ضمن تماس با خانواده پهلوي در مصر و ژنرال علاء در آن كشور گروه پارس را تشكيل مي دهد. پس از دستگيري اين باند، نظام متوجه باند ديگري به نام «نمارا» شد كه عامل ارتباطي اين شبكه پزشكپور بود كه در تماس مستقيم با اسرائيل بود و رهبر آن سرهنگ رضازاده بود. بعد هم شبكه نيما كشف شد كه خط ارتباطي اين شبكه با «سيا» ، «جبهه ملي» و دكتر منوچهر شايگان بود. اين افراد حتي كابينه خود را هم تشكيل داده بودند. در پي چنين شكست هاي متوالي بود كه «بنياد هريتچ» اعلام داشت: «انقلاب ايران خود را مستحكم كرده و مخالفين خود را در هم كوبيده تا حدي كه يك انقلاب يا كودتا در آينده نزديك غيرممكن است.»
شكل گيري يك توطئه
در بهار سال ،۵۸ سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمري محمدباقر بني عامري در صدد برآمد تا از مواضع غرب نسبت به ايران اطلاع يابد و براساس آن ميزان موفقيت تدارك يك توطئه را عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ارزيابي كند.
سرهنگ عطاءا... باي احمدي افسر ارتش و دوست بني عامري كه با «سيا» مرتبط بود و قصد خروج از ايران را داشت، مأموريت يافت نسبت به نظر غرب به ايران كسب اطلاع كند. او ابتدا طي تماس تلفني به او اطلاع داد كه نشانه اي دال بر همسوئي قطعي غرب جهت براندازي جمهوري اسلامي وجود ندارد اما پس از يك ماه عامل مذكور از آتن گزارش داد كه آمريكا آماده حمايت از نيروهايي است كه قصد براندازي نظام جمهوري اسلامي را دارند. اين تماس بلافاصله به نزديكي بني عامري با هواداران بختيار از طريق يكي از عوامل فعال شاپور بختيار در ايران به نام «ابوالقاسم خادم» انجاميد.
در دي ماه سال ۵۸ هواداران بختيار سازماني به نام «نقاب»   را تشكيل دادند كه هدف آن براندازي نظام بود. پيش از تصويب كودتا در اسفند ۵۸ در ستاد بختيار دو طرح براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي در دستور كار قرار داشت.
۱ - ائتلاف ارتجاع دموكراتيك (مصر) و سنتي (شيوخ خليج فارس) و چپ نما (عراق) در جهان عرب و تبديل رژيم صدام به بازوي آن، براي حمله به غرب و جنوب ايران.
۲ _ ائتلاف چهره هاي سياسي (جبهه ملي)، مذهبي (برخي روحانيون سازشكار) و نظامي (از ملي گرا تا شاه پرست) جهت تدارك يك كودتاي گسترده.
پس از واقعه طبس، بختيار تحت فشار آمريكا و انگليس به سازماندهي اجزاء كودتا براي مقابله همه جانبه با نظام شتاب بخشيد و اولويت كودتا را تصويب كرد. اين ستاد داراي شاخه هاي متعدد سياسي، نظامي و مالي _ لجستيكي بود.
شاخه سياسي تحت نظارت رضا مرزبان و ابوالقاسم خادم فعاليت مي كرد. شاخه نظامي آن نيز زير نظر بني عامري با هدف نفوذ در ارتش، نيروي هوايي، جذب عناصر نظامي و نيروهاي سازمان اطلاعات ساواك و شاخه مالي _ لجستيكي با مسئوليت منوچهر قرباني فر و با هدف تأمين مخارج مالي كودتا و ارسال كمك هاي تسليحاتي در داخل كشور انجام وظيفه مي كرد.
چگونگي انتخاب پايگاه شهيد نوژه
از نظر رهبران «نقاب» فتح تهران مساوي با پيروزي در سراسر كشور تلقي مي شد. آنان با تجربه و تصويري كه از كودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ داشتند، تصور مي كردند با سقوط تهران، كل كشور از آن تبعيت خواهد كرد. با اين تصور، طبيعي تر اين بود كه مبدأ و مركز كودتا، پايگاه يكم نيروي هوايي در مهر آباد باشد اما اين پايگاه در مناطق مسكوني محصور و در دسترس مردم بود. كودتاگران از اين بيم داشتند كه در روز عمليات پس از پروازهاي نخستين و بمباران اهداف تعيين شده، مردم از هر سو به پايگاه هجوم ببرند و امكان فرود و صعود را از هواپيماها بگيرند و كودتا با شكست مواجه شود.
پايگاه نوژه در آن زمان و در ارتباط با كودتاگران، به دليل امتيازاتي كه داشت براي اهداف كودتا مطلوب تشخيص داده شد. اين پايگاه در ۶۰ كيلومتري همدان و دور از دسترس مردم قرار داشت. براي تصرف اين پايگاه ۱۲ تيم مركب از كلاه سبزهاي تيپ نوهد و همچنين ۴۰۰ نفر از فريب خوردگان ايل بختياري و ۱۲ راهنما از داخل پايگاه در نظر گرفته شده بود. پيرو هماهنگي هاي ايجاد شده ميان دو سناي تهران و پاريس، حملات زميني و هوايي عراق عليه ايران با نزديك شدن زمان كودتا گسترش يافت. قرار بر اين بود كه در پي حملات هوايي عراق آژير قرمز پايگاه به صدا درآيد و پرسنل هوايي به آماده كردن هواپيماها مشغول شوند. پس از آماده شدن هواپيماها و پس از روشن شدن هوا، خلبانان وابسته به كودتا در ظاهر براي حركت به سمت مرزها و تلافي حملات عراق و در واقع براي حركت به سوي تهران و بمباران اهداف از پيش تعيين شده، از روي باند پرواز كنند. با رسيدن هواپيماها به تهران، قرار بود بيت امام در جماران، مهرآباد، نخست وزيري، ستاد مركزي سپاه پاسداران، كميته، پادگان ولي عصر(عج)، امام حسين(ع)، كاخ سعد آباد و... بمباران شوند.
بيت امام نه فقط اولين هدف عمليات هوايي را تشكيل مي داد بلكه بمباران آن نيز با ساير اهداف، كاملاً متفاوت بود. براي اين منظور سه هواپيما به خلباني سه تن از بهترين خلبانان كودتا در نظر گرفته شده بود. هواپيماي اول به خلباني سروان نعمتي مأموريت داشت ۴ بمب ۷۵۰ پوندي بر روي هدف رها  كند. هواپيماي دوم دو عدد موشك ماژر يك شليك مي كرد- جماران تنها هدفي بود كه براي حمله به آن از موشك استفاده مي شد- مأموريت هواپيماي سوم پرتاب ۴ بمب ضد نفر خوشه اي بود. طبق تحليل كودتاگران صرف وجود امام به معناي شكست كودتا بود زيرا وجود امام منجر به حضور مردم در صحنه مي شد و حضور مردم در صحنه مساوي با حذف آنان از صحنه بود.
بعداز كودتا هم قرار بود بختيار ۴۸ ساعت بعداز كودتا با هواپيما به ايران بيايد. آنان قصد داشتند خيلي ها از جمله آيت الله خلخالي را بدون محاكمه و فوراً تيرباران كنند.
چگونه كودتا لو رفت
يكي از خلباناني كه ۶ ماه قبل از كودتا از سوي گروه پشتيباني نقاب مورد شناسايي قرار گرفته بود، سه روز مانده به موعد كودتا، در پايگاه هوايي شهيد نوژه مطلع شد كه براي ايفاي نقش در كودتا در نظر گرفته شده است.
او جهت آگاهي از مأموريتش بايد با سروان نعمتي ملاقات مي كرد. پس از ديدن سروان نعمتي در پايگاه قرار شد براي صحبت مشخص و مفصل در تهران او را ببيند. روز سه شنبه در تهران به منزل نعمتي رفت تا در جريان امر قرار گيرد. نعمتي به او گفت: «مأموريت تو بمباران بيت امام است و ما مي توانيم تا پنج ميليون نفر را بكشيم.» گويا شگرد نعمتي اين بود كه در نخستين ديدار توجيهي كودتا به خلبانان عضو گيري شده چنين جمله اي را مي گفت تا از ميزان آمادگي آنها براي شركت در كودتا و كشتار ميليوني (در صورت لزوم) اطلاع يابد. خلبان در مقابل نوع مأموريت و وسعت كشتار غافلگير و مردد شد. اما به دليل تصوري كه از اكثريت و قدرت كودتاگران داشت بيمناك شد كه اگر واكنش منفي نشان دهد، جانش در خطر قرار گيرد.
پس از خروج از خانه همين تشويش و نگراني بر جان او چنگ انداخت. او در خانه موضوع را با مادرش در ميان مي گذارد و مادرش به او مي گويد اگر جلوي اين كار را نگيري حلالت نمي كنم.
«بالاخره تا ساعت ۱۲ شب با مادر و برادر كوچكترم درباره اين موضوع صحبت مي كردم و تصميم گرفتم موضوع را به جايي و يا كسي اطلاع بدهم ولي چون نعمتي گفته بود در جاهاي مختلف از جمله سپاه نفراتي داريم و خيلي ها از جمله برخي روحانيون وابسته اين كار را تأييد كرده اند مي ترسيدم به هر كسي اين موضوع را بگويم شايد يكي از همان نفرات باشد و نه تنها نتيجه اي نگيرم بلكه بلايي سر خودم بياورند... بالاخره تصميم گرفتم موضوع را به آقاي خامنه اي بگويم.»
او نيم ساعت پس از نيمه شب از خانه بيرون آمد. سپس به سپاه پاسداران مستقر در پادگان ولي عصر (عشرت آباد) تلفن زد و گفت: موضوع بسيار مهمي است كه بايد فوراً با آقاي خامنه اي در ميان گذارد. سپاه براي آن كه مجال تصميم و چاره انديشي داشته باشد پاسخ داد ۲۰ دقيقه ديگر مجدداً تماس بگيرد. پس از تلفن دوم، سپاه به وي گفت كه براي توضيح بيشتر نزد آنان برود. خلبان، اگر چه به همه مشكوك بود ولي چاره اي نداشت و به پادگان رفت. پاسداراني كه با او برخورد كردند، كوشيدند تا از آنچه در سر دارد مطلع شوند. خلبان مقاومت كرد و براي نشان دادن اهميت مسئله و دستيابي به آيت ا... خامنه اي به افشاي شغل خود و اينكه خطر بزرگي ايران و موجوديت جمهوري اسلامي را تهديد مي كند، اكتفا كرد. سپاه پادگان وليعصر با كميته سه راه امين حضور تماس گرفت و اندكي بعد چند نفر از كميته مذكور خلبان را به خيابان ايران، منزل آيت ا... خامنه اي بردند.ادامه ماجرا از زبان رهبر انقلاب اين گونه است.
«يك شبي حدود اذان صبح ديدم كه در منزل ما را مي زنند. دري كه بين محل پاسدارها و داخل حياط بود. به شدت  هم مي زدند. از خواب بيدار شدم ديدم آقاي مقدم است. گفت : كه يك ارتشي آمده و مي گويد با شما يك كار واجب دارد. فوريتاً گفتم كجاست؟ گفتند در حياط نشسته. رفتم در اطاق پاسدارها ديدم كه يك نفري همان دم در تكيه داده به ديوار. با حال كسل و آشفته و خسته و سرش را فرو برده بود. همان  طور كه نشسته بود گفتم شما با من كار داريد؟ بلند شد و گفت بله! گفتم چه  كار داري؟ گفت كار واجبي دارم و فقط به خودتان مي گويم و شايد يادم نيست گفت مربوط به كودتاست. به هر حال من حساس شدم از حرفش. گفتم من نماز مي خوانم و مي آيم. رفتم نماز را خواندم، آمدم او را صدايش كردم در حياط. البته احتمال اين هم بود كه اين مثلاً سوء نيتي داشته باشد. اما ديدم نمي شود به حرفش گوش نداد. او هم اصرار داشت كه تنها به من بگويد و اين كه به هيچ قيمتي اگر كس ديگري باشد نخواهد گفت. آوردمش در حياط. تابستان و تيرماه بود، يك جايي گوشه حياط نشستيم، گفتم قضيه چيست؟ گفت كودتايي قرار است بشود! گفتم تو از كجا مي داني؟ بنا كرد شرح دادن... آثار بي خوابي شب و خيابان گردي و خستگي و افسردگي شديد و ضمناًسراسيمگي و هيجان دراو پيدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمي زد و من مجبور بودم براي اينكه حرف از او دربياورم و ببينم چه مي گويد مكرر از او سوال مي كردم و خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعي تشكيل شده و تصميم بر يك كودتايي گرفته شده كه يك عده اي توي كارند و پول هايي به افراد زيادي دادند. به خود من هم پول دادند و قرار است كه در آن واحد در تهران و همدان جلسه اي انجام بگيرد، يك عده اي از تهران جمع مي شوند مي روند همدان و شب در همدان اين كار انجام مي گيرد و آنهايي كه در همدان هستند كار را كه در آنجا انجام دادند، مي آيند تهران، جماران و چند جا را بمباران مي كنند ؛ سپاه پاسداران و يكي دو جاي ديگر و يادم نيست، شايد مجلس را. پرسيدم كي قرار است اين كودتا انجام بگيرد ؟ گفت امشب و شايد گفت فردا شب. گويا دقيقاً يادم نيست. من ديدم مسئله خيلي جدي است و بايستي آن را پيگيري بكنيم. البته در اين بين احتمال اين را مي دادم كه حال عادي نداشته باشد و يا متعادل نباشد. احتمال دادم اين يك سياست باشد كه بخواهند ما را سرگرم كنند. اما در عين حال اصل قضيه اينقدر مهم بود كه با وجود اين احتمالات لازم بود كه ما دنبال قضيه باشيم.»
آيت ا... خامنه اي در ادامه در اين باره چنين مي فرمايند:
«گفتم شما [خلبان] بنشين تا من ترتيب كار را بدهم. نشاندمش و آمدم داخل اطاقم. ضمناً آقاي هاشمي شب منزل ما بود... به آقاي هاشمي گفتم چنين قضيه اي است... بعداً تلفن كردم به محسن رضايي. آن موقع مسئول اطلاعات سپاه بود. گفتم فوري بيا اين جا و يك نفر ديگر كه او هم يك جاي ديگر كار اطلاعاتي مي كرد، به هر دوشان گفتم فوري بيائيد كه يك مهمي را بايد بگويم. آن جوان  را خواستيم آمد و گفتم بنشين همين جا و به آنها گفتم اطلاعاتش را بگيرند. اينها يكي دو ساعتي با هم صحبت كردند و اطلاعاتش را يادداشت كردند. مقطع مقطع مي گفت. اما مجموعاً اطلاعات خوبي به دست آمد. محل تجمع آنها كه مي خواستند بروند، پارك لاله بود. او اسم پارك لاله را هم ظاهراً نمي دانست. جايش را مي دانست... اين آقايون مشغول كار شدند. مقدمات بازجويي را فراهم كردند كه هم در همدان و هم در پارك لاله بتوانند پيگيري كنند. البته سپاه كشف كرده بود از مدتي پيش كه كودتايي قراراست انجام بگيرد. شايد هم فهميده بود كه اين كودتا در پايگاه شهيد نوژه باشد. اما نمي دانست زمانش كي است و اين برايشان مهم بود. رضائي همان روز گفت ما اين را فكر مي كرديم دو سه هفته ديگر يا يك ماه ديگر انجام بگيرد» .
بالاخره در شب كودتا، بيش از ۲۰۰ نفر از كودتاگران از جمله قربانيفر در منزل فردي به نام نور كه در حوالي جام جم بود آماده بودند تا با دريافت علائم موفقيت كودتا، صدا و سيما را تصرف كنند ولي به آنها اطلاع مي رسد كه عمليات لو رفته و آنها فرار مي كنند.
قربانيفر از طريق كردستان به تركيه فرار كرد. قادسي قبل از كودتا و بدون اينكه كسي را مطلع سازد از «سويس اير» بليط رفت و برگشت تهيه مي كند تا اگر كودتا با شكست مواجه شد او گريخته باشد و اگر با پيروزي توأم بود سريع بازگردد.
بني عامري هم از سيستان و بلوچستان به خارج فرار كرد. باي احمدي هم در سال ۶۸ در هتلي در دبي توسط اشخاص ناشناس به ضرب گلوله كشته شد و بدين ترتيب كودتايي كه به پيروزي آن چنان اميد بسته شده بود كه طرح جانشين براي آن در نظر گرفته نشده بود به لطف الهي و درايت آيت ا... خامنه اي به شكست انجاميد.
امام امت پس از پايان عمليات خنثي سازي كودتا (۲۰/۴/۵۹) در حسينيه جماران سخنراني كردند. ايشان در بخش هايي از سخنان خود اين چنين به مسئله كودتا اشاره كردند: «توطئه اي كه معلوم است كه چنانچه موفق به كشفش هم نشده بوديم و قيام هم كرده بودند [مردم] خفه مي كردند آنها را ... آن روز كه فانتوم آنها آمد و اينجا را خراب كرد و من هم رفتم سراغ كارم، ملت دستش باز و با مشت محكم اسلام را حفظ بكند... اين احمق ها نفهميدند اين را كه با چهار تا مثلاً سرباز، سربازها كه با اينها موافق نيستند، با چهار نفر از اين درجه داران و امثال اين ها مي شود يك مملكت چهل ميليوني كه همه مجهز هستند، اينها بتوانند فتح كنند. اينها غلط فكر كردند. اينها نفهميدند كه شوروي با همه سلاح هاي مدرني كه دارد و با همه ابزاري كه دارد در افغانستان پوزه اش به خاك ماليده شده است.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |