سه شنبه ۲۱ تير ۱۳۸۴
گزارشي از جلسه نقد مجموعه آثار «سيد مهدي موسوي»
فقط به خاطر خودت
001032.jpg
محمدرضا وهاب
اين هم از عجايب روزگار است كه در خراسان يعني مهد ديرينه سنت گرايان و در نشستي با حضور كلاسيك ها و نئوكلاسيك هاي باسابقه اي چون غلامرضا شكوهي، محمدكاظم كاظمي، سيد ابوطالب مظفري و... دفتر غزل مهدي موسوي نقد شود كه يكي از پر سر و صداها، كنگره بازها و صاحب ادعاهاي غزل جوان ماست؛ غزلي كه به پست مدرن، متفاوت و غزل دهه هفتاد مرسوم شده است اما همه چيزي هست غير از آن قالبي كه ما تا به حال و حتي بعد از نيما از غزل شناخته ايم. اگرچه آنها حرف ديگري دارند و انگشت روي قالب بودن غزل مي گذارند.
مهدي موسوي با اينكه غزل او را نمي پسندم، استعداد خدادادي و جوهر شعري شاياني دارد و بالاخره اينها هم براي خودشان صدايي هستند....

توكلي
نشست روز سه شنبه ۲۴ خرداد ۸۴ در تالار دانشكده پرستاري دانشگاه علوم پزشكي مشهد برگزار شد. در ابتداي نشست سيد مهدي موسوي به بررسي تبارشناسي غزل پست مدرن پرداخت و گفت: «غزل ما در سالهاي پيش از انقلاب با غزل هاي نئوكلاسيك بهمني، منزوي و بهبهاني و پيش تر از ايشان با نيستاني در حال تنفس بود. غزل نئوكلاسيك با حفظ فضا زبان را نو كرد، دايره واژگاني جديد شد، عشق زميني شد و عدم تغيير اين مسايل به ايستايي غزل نئوكلاسيك انجاميد.»
وي در باره غزل پس از انقلاب گفت: «شعر حوزه با قيصر امين پور و عليرضا قزوه و عبدالجبار كاكايي شكل گرفت ولي پس از مدتي كار به جايي رسيد كه بطور مثال در جوانان امروز كه مسئول صفحه اش سهيل محمودي بود همه شعرها مثل هم بودند و حتي پس از مدتي مدل شعر خواني  ها مثل هم شده بود.»
وي با ناميدن نسل خود به عنوان نسل طلايي كرج افزود: «نسل طلايي كرج و جاي جاي ايران چنان كردند كه غزل به سمت روايت پيش رفت. اين رويه دو ويژگي كلان داشت: ۱) روايت ۲) جزء نگري. همچنين استفاده از كلمات جديد و فضاهاي سوررئال نيز از ويژگي هاي غزل روايي بود كه ما هم به آن پيوستيم.»
وي افزود: «كم كم شعر شده بود داستان منظوم و جدول ضربي بين زن ومرد و .. پس نيازي جديد به وجود آمد و ما كاشفش بوديم.» در ميانه سخنان موسوي، غلامرضا شكوهي از پيشكسوتان غزل خراسان با سئوالي كه بيشتر به استفهام انكاري مي ماند به عدم اعتدال موسوي اشاره كرد.
محمدرضا شالبافان از تهران افتتاحگر نقد اين كتاب بود. وي ضمن اشاره به ارتقاء جايگاه امروز موسوي نسبت به گذشته شعري وي گفت: «موسوي مانند تمام غزل سراياني كه به گونه اي طبيعي بالغ شده اند ابتدا از تجربه هاي كلاسيك آغاز كرد. پس از آن ما شاهد آثاري نئوكلاسيك هستيم كه نسبت به كليت جريان نئوكلاسي سيسم برجستگي خاص ندارند نمونه اين اشعار در« پر از ستاره ام اما...»به چشم مي خورد. اما اكثريت اشعار« اينها را...» غزل هايي تشكيل داده اند كه اگر چه به ظاهر محتوايي تغزلي دارند اما از زبان گوينده اي هستند كه از وضعيت دنياي اطرافش در آشوب است و اين خشم را بر سر يك نفر به نمايندگي دنياي اطراف يعني معشوق پياده مي كند. در ادامه رويه شعري وي ما شاهد اشعاري هستيم كه به انتقاد مستقيم از وضعيت دنياي امروز مي پردازد كه حدود نيمي از قصايد موسوي چنين اند. پس از اين نگرش موسوي راوي از خشم خود خسته مي شود و در ادامه راه تنها به توصيف دنياي اطراف مي پردازد كه نيم ديگر قصايد وي و تعداد قابلي از غزلهايش به اين نگرش پهلو مي زنند اما اتفاق شاعري وي در آخرين منزل راه اوست. موسوي ديگر با آشوب دنياي اطراف خودماني شده است و درهاي ذهن خود را بر روي آشوب گشوده است و اين بسيار نزديك تر است به موقعيت پست مدرن.»
هادي منوري دومين منتقد اين جلسه بود. وي گفت: «در اين كتاب دغدغه شاعر عليرغم وجود مثنوي و قصيده، غزل است و چرايي آن برمي گردد به كل جريان غزل امروز .در دنياي شعري امروز غزل خودش را تطبيق داده با مسائل اجتماعي و ثابت شده كه قالب خوش دستي است و ظرفيت دارد اما درباره كتاب، در برخورد اول به رندي در اسم كتاب بر مي خوريم و حتي طرح جلد كتاب نيز چنين است. سهل و ممتنع بودن و ايهام داشتن اسم اين كتاب از رندي هاي حافظانه است. شاعر حرف هاي امروزي مي زند و كلمات مدرن و پست مدرن نه تنها در كارهاي موسوي بلكه در كارهاي شاعران ديگر اين رويه هم زياد است. هر كس مي خواهد شعر را امروزي كند، به كلمات اطراف دست مي يازد در حالي كه اين ابزار است و مهم استفاده از آنهاست. ميزان تأثير شعر برانسان براي لذت مهم است.»
منوري ضمن طرح دو پرسش براي ارزيابي جايگاه شاعري موسوي گفت: «از خود بپرسيد كه: ۱) احساستان پس از خواندن شعرهاي موسوي چه ميزان است؟ ۲) چقدر از اشعار موسوي حفظ هستيد؟ هر چه بيشتر، موسوي شاعرتر.»
منوري اضافه كرد: «يكي از نقاط مثبت اين است كه موسوي شاعر امروزي است كه به گذشته رويكرد مثبتي دارد و مانند خيلي از شاعران امروزي گذشته را انكار نمي كنند كه اين تفاوت مدرن است و پست مدرن كه مدرن ها گذشته را انكار مي كنند ولي پست  مدرن ها با آن تعامل دارند كه انكار گذشته يعني از بين بردن هويت  ما.»
محمدكاظم كاظمي: در شعر موسوي هم زبان و هم خودِ شعر جدي گرفته شده است از جمله تكرارها و تغيير رويه زباني بدون در نظر گرفتن خيال اما از طرفي افراط به شعر لطمه زده است
و مي توانست با اعتدال بيشتر، مطلوب تر باشد. زبان مهدي موسوي پر دست انداز است همانگونه كه جاده پردست انداز خواب شاعر را مي پراند اما سرعت را هم كم مي كند

مهدي شكري از شاعران جوان كرجي به عنوان منتقد بعدي نشست گفت: «شعر مهدي موسوي ريشه در دو عامل دارد ۱) ادبيات شكوهمند و فخيم فارسي ۲) نگاه به جهان تازه و نو كه در مقابله با سنت بديع و بكر است
( با نرم بالاتر و ديد متفاوت تري از آنچه در سبك خراساني به چشم مي خورد) و عصيان در برابر عشق كه به عنوان نمونه مي توان از ابيات و مصاريع زير ياد كرد:
تو مي زني با گيتار برقي ات زن را!
يا :
بمعنياندي اين واژه هاي ابتر را
منتقد ديگر نشست ابوطالب مظفري بود و گفت: «در هر جامعه اي زبان و افكار خاصي هنجار هستند و شاعران هر زمانه به نوعي از هنجار تبعيت مي كنند. به طور مثال در بيت حافظ مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو در مرحله اول حافظ در فرهنگ زمان خودش كه جهان مزرعه آخرت است تصرف چنداني نكرده، مرحله دوم تناسب زيبايي شناسي جامعه آن زمان را به رسميت مي شناسد و در مرحله سوم زبان آن زمان را به رسميت مي شناسد. اما شاعر بعضي جاها از اين مراحل هنجاري عدول مي كند. به مولانا كه مي رسيم در صد عدول از هنجار را زياد مي بينيم.» وي با طرح اين سئوال بحث خود را ادامه داد: «زماني كه شاعر در فضاي غيرمتعادل باشد كه در مدت كوتاهي مولفه هاي قوي مختلف اجتماعي عوض شوند كه جامعه امروز نيز چنين است وظيفه شاعر چيست؟
وي افزود:« شاعر نمي تواند با مولفه هاي قديمي همراه باشد كه موسوي در خيلي جاها وضعيت جهان امروز را نشان مي دهد كه هيچ چيز سر جاي خودش نيست. موسوي در «اينها را ...» شعري متعادل در زبان متعادل دارد كه رگه هاي خروج از هنجار هم ديده مي شوند مثل مثنوي ابتداي كتاب، ولي در «فرشته ها ...» قالب را مسخره مي كند كه دريافت وي از دنياي امروز است.
محمد كاظم كاظمي از شاعران و منتقدان مطرح سالهاي گذشته شعر فارسي از ديگر چهره هاي نام آشناي نشست بود كه در نقد خود بر كتاب گفت: «استقلال رويه به همراه ناميدنِ رويه چون باعث محدوديت افراد مي شود نقطه ضعف افراد است و باعث انفعال و من چندان با آن موافق نيستم همچنين ما با نامگذاري جمع كثيري از مخاطبان را از خود مي رانيم.»
وي افزود: «موسوي بسيار بر زبان قهار و مسلط است. در سالهاي گذشته، از زباني فخيم به زباني كم تشخص رسيديم و تمام انتظارات مخاطب را به تخيل محدود كرديم. ولي در شعر موسوي هم زبان و هم خودِ شعر جدي گرفته شده است از جمله تكرارها و تغيير رويه زباني بدون در نظر گرفتن خيال.» كاظمي ضمن اشاره به افراط موسوي گفت: «افراط به شعر لطمه زده است و مي توانست با اعتدال بيشتر و در حد مناسب و معقول، مطلوب تر باشد. زبان مهدي موسوي  پر دست انداز است همانگونه كه جاده پردست انداز خواب شاعر را مي پراند اما سرعت را هم كم مي كند.»
زهرا معتمدي نيز در بررسي رويه موسوي گفت: شعر موسوي بسيار زن محور است و زن در شعر موسوي دور از دسترس نيست. زن خيلي ملموس است مي توان گفت: زن در شعر موسوي قطب است.
از ديگر چهره هاي منتقد جلسه، مجيد نظافت بود، نظافت ضمن اشاره به اينكه با اكثر تعريف  هايي كه از موسوي شده موافق است گفت: مقدمه رندانه دست منتقد را نسبت به نقد بسته است. تعدد استفاده از واژه زن و كلمات وابسته به آن مانند معشوق و مادر در اشعار موسوي اذيت كننده است چرا كه هر كس از نيمي زن و نيمي مرد تشكيل شده. اين در شاعران جوان قابل بخشش است اما ...»
ديگر منتقد نام آشناي اين نشست محمود اكرامي بود. وي گفت: «تكرار بايد متناوب و متناسب باشد اگر زياد باشد به حشو مي انجامد و اگر بيش از حد باشد به ضد خودش مي انجامد.» وي در باب جسارت هاي موسوي گفت: «جسارت هاي زباني و مضموني وي را مي ستايم ولي هر چيزي كه غيرمعمول و تعجب برانگيز بود درست نيست.» وي افزود: «از ويژگي هاي ديگر موسوي نزديك شدن به ذهنيت و زبان مخفي مردم است كه من مثبت ارزيابي اش مي كنم اما نزديك شدن به ذهن و زبان مردم كار جديدي نيست.» وي در پايان سخنان خويش گفت: «مد به علت اينكه باعث تمايز مي شود باعث پيشرفت است.»
اما جزء نامهايي كه قرار بود در جلسه حضور پيدا كند نام«محمد علي بهمني» نيز به چشم مي خورد كه به دليل مشكلات شخصي در آخرين ساعات از حضور در نشست باز ماند اما نقطه نظرات خود را در مصاحبه اي كه در ويژه نامه نشست منتشر شده بود مطرح كرد. در اين مصاحبه مي  خوانيم:«يكي از امتيازات و تكيه هايي كه مي شود روي آثار جناب موسوي داشت، (البته در هنر نمي توان گفت اين يك نفر اين كار را كرده) درك او از جمع و هنر فهميدن زمانه خويش است. يكي از شگردهاي موفقيت او، بازنگري گذشته در آثارش خصوصاً در كتاب اول وي «فرشته ها ...» است.
همچنين نكته خوبي كه مي شود روي آن تأكيد كرد اين است كه به امثال ما نشان مي دهد كه موسوي قدرت بيان پيشينه دار داشته و دارد ولي به دليل درك درستي از زمانه بايستي كاري انجام دهد و چيزي به غزل اضافه كند. اين كتاب گوياي اين مسئله است و در بيان اين مورد هم موفق بوده است.»

گوشه
كسي روي بامهاي شهر راه مي رود
پيشكش به جانباز شيميايي شهيد «امير نادران»
و به مناسبت سومين سالروز شهادت آن بزرگوار
زهير توكلي
كسي روي بامهاي شهر راه مي رود
پا برهنه ابرها را مي شكافتي و چشمانم مهتاب مي رفت
كسي روي بامهاي شهر راه مي رود
هي رفيق، آن صاعقه بود يا رگهاي قدسي تو مي رقصيدند در آسمان
پلك بستم و آن قله مفقود را ديدم من بود كه ابرها هميشه اش بودند
اينك سنگريزه ها و صخره هاي تاريكم همه خيسند از صداي تو *
آن فقيد سعيد همين ساعد و همين انگشت هاي سپيد است كه به هر تكان مژه من بر مي خيزند، مي درخشند، تاريك مي شوند
كه مثلا همه ي زنده هاي ناپديد را به رخ من بكشي؟ ها؟ خود تويي؟
بزن،بزن، آن شلاق تسمه دارت را بزن
تا استخوانهايم را برقصاند
اما اي يار براي تركيدن صخره هاي تخت سينه ام
از اين همه باران چهار قطره بس است اي يار
به عدد چهار انگشت جدا افتاده نام تو
از صداهاي زمينيان
همان چهار ستاره دنباله دار كه بي صدا رفته اند، كه بي صدا رفته اند

ديشب از سقف صداي پا مي آمد كه دور مي شد
مي رفت گامهايش را بزند بر گامهاي شهر
( لب كدام پنجره جامش را جا گذاشته
و در اين شهر يكي امشب جانش بر لب مي رسد كه بغضش در خواب هم باز نمي شود )
خواستم برخيزم ديدم خوابم
برگشته بود و سقف مي ريخت
خواستم بيدار شوم
چشمهايم پر از گچ بود
حالا صداي پايي كه با همه ي پاها فرق مي كرد
پايي كه روي تابوتم قدم مي زد
و تابوتم روي پاهايي بود كه هنوز روي زمين مي رفتند
نه روي بامها و تابوتها
و نه روي قبر من كه مي رود و مي آيد
و دور نمي شود روي قبرهاي ديگر شهر
مي آيد و مي رود
مي رود و مي آيد
روي قبر من

* گفته بودي هر كوهي ستاره اي دارد
كه شبي خرقه ي صاعقه ها بر دوش
به پرسش آن شانه هاي خسته پا يين مي آيد
و چه سنگريزه ها و چشمها كه خيس مي شوند
و چه صخره ها و بغضها كه مي تركند ...
يا علي

مرور
001029.jpg
اشاره: غزلهايي كه در پي مي آيد به عنوان تكمله اي بر گزارش امروز صفحه و براي آن است كه خواننده گزارش بتواند دورنمايي از شعرهاي مهدي موسوي را پيش چشم داشته باشد.
(۱)
نعش هفتاد و دو تا قمقمه در خون مانده
جاده خالي است فقط لاله گلگون مانده
عشق رفته است،دم ظهر به غارت رفته است
جشن پيروزي اين لشكر ملعون مانده
تا ابد دور همين ثانيه ها مي چرخد
هر كه از دايره حادثه بيرون مانده
كاشكي چرخ زمان رو به عقب برگردد
آرزويي است كه در سينه اكنون مانده
همه رفته اند از اينجا فقط از دشت جنون
اشك ليلا و تن بي سر مجنون مانده
اين كه پوشيده به خود جامه مشكي شب نيست
روز پيش است كه با چهره محزون مانده
قلم از پاي فتاده است... و دفتر گيج است
شاعر غمزده در هق هق مضمون مانده
صبح جاي غزل تازه شاعر خالي است
وسط دفتر او لكه اي از خون مانده
(۲)
دو چشم تر آوردم كه تر قبول كني
دلي شكسته برايت اگر قبول كني
نه اينكه خانه تو جاي هيچ من باشد
كه راضي ام فقط از پشت در قبول كني
غرور هست و خدا هست و گريه اي هم هست
و اين ترانه اگر بيشتر قبول كني
چه مي شود كه بگويم: بمان، بماني و بعد
بگويمت كه مرا هم ببر قبول كني
دلم به قيمت عشقت در انتظار توام
كه اين معامله را با ضرر قبول كني
هميشه در قفس چشمهات خواهم ماند
اگر پرنده بي بال و پر قبول كني
براي گفتن از تو غزل مجال كمي است
اميدوارم اين مختصر قبول كني
(۳)
مرا بگير و هي ذره ذره آب بكن
مرا خودم كه خودم نيستم حساب بكن
من از تمامي درها تو را صدا كردم
تو از تمامي درها مرا جواب بكن
بهشت كوچك خود را به سيب من نفروش
از اين فرشته مغضوب اجتناب بكن
تو آن شراب كهن بوده اي كه از تاريخ
رسيده است به من پس مرا خراب بكن
فقط بيا و بگير اين دل مرا بعداً
اگر كه عاشق من نيستي عذاب بكن
كدام مرد؟! كدامين زمان؟! كدامين بيت؟!
خودت بيا و در اين شعر انتخاب بكن

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |