پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴
مصطفي آجرلو:
شوق ورزش كردن را بايد زنده كرد
002193.jpg
سه شاخه ورزش ديني عدالت، اخلاق و فرهنگ
طرح جامع ورزش قابـل اجـرا نيسـت
انسان سالم محور توسعه پايدار

مصطفي آجرلو در يك نگاه
002184.jpg
002181.jpg
* ۴۵ ساله متاهل داراي دو فرزند
* كارشناس مديريت دولتي دانشگاه تهران
* كارشناسي  ارشد مديريت دولتي دانشگاه تهران
* معاون لشكر ۲۷ حضرت محمد رسوالله(ص) و مسئول پشتيباني آموزش منطقه ۱۰
* مسئول آموزش بين المللي و معاون آموزش ستاد مشترك سپاه
* قائم مقام تربيت بدني سپاه پاسداران
* عضو هيات علمي دانشگاه امام حسين(ع) و استاد دانشگاه امام حسين(ع)
* رئيس هيات فوتبال نيروهاي مسلح
* مسئول تربيت بدني نيروي مقاومت بسيج كل كشور
* مدير عامل باشگاه مقاومت(بسيج)
* مديرعامل باشگاه فتح
* مديريت تربيت بدني نيروي انتظامي و مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي پاس
* نايب رئيس و دبيركل اتحاديه فوتبال كشور
* رئيس هيات مديره خبرگزاري ورزش ايران (ايپنا)
* مدير مسئول روزنامه پاس جوان
جهانگير كوثري
براي ورزش در سطح بالا نسبت به مفهوم ورزش براي همه، و ارتقاي فعاليت جسمي، ورزش براي مدارس و ارگانهاي ديگر جامعه، برنامه هاي آموزش غيررسمي، به ويژه در كشورهاي روبه توسعه، چه اهميتي بايد قائل شد؟ هزينه ورزش رقابتي سطح بالا كه در ليست پرهزينه شده است- شتابان تر از شمار افراد شركت كننده در آن رشد مي كند. اولويتي كه در برابر كشورهاي روبه توسعه قرار دارد برآوردن نيازهاي بنيادي مردم است.
002190.jpg
آيا ورزش سطح بالا را بايد نيازي بنيادي براي باشگاه ها دانست؟ آيا سرمايه گذاري در اين سطح و ميزباني رويدادهاي ورزش بين المللي، كار بخردانه است؟
اقتصاددانان در پاسخ به اين پرسشها يگانگي ندارند.
پول لازم براي تسهيلات ضروري را به دشواري مي توان فراهم كرد و نگهداري از اين تسهيلات نيز دشوار است. اين تسهيلات با نيازهاي مردمان همخواني خواهد داشت و به وابستگي تكنولوژيك به ديگر كشورها نيز مي انجامد، چرا كه تجهيزات كمكي پيچيده اي مورد نياز است. در اين ميان ارتقاي فعاليت هاي فرهنگي نيز بخشي جدايي ناپذير است. در واقع ايجاد باشگاهها، مديريت كلان بر آنها، حفظ معيارهاي فني و اخلاقي نيز جزو برنامه هاي سنگين در اين رهگذر خواهد بود. زماني كه اين اتفاق با مديريت صحيح به وقوع بپيوندد، ورزش يك دارايي عمومي مي شود حركت هايي كه در چند سال اخير در باشگاه هاي ايران (باشگاه به معناي واقعي يك مجموعه) اتفاق افتاده است، نويد روزهاي بهتري را مي دهد. اداره و طراحي برنامه يك مجموعه ورزشي به سختي اداره و تشكيلات ورزش است و در مواقعي با دست خالي شايد دشوارتر. باشگاه فرهنگي و ورزشي پاس در اين راستا به دستاوردهاي مطلوب دست پيدا كرده است و نشانه هايي از مديريت كلان ورزش در آن به چشم مي خورد. مصطفي آجرلو در زماني سخت شكل مديريت تازه اي را در ورزش اعمال كرده است كه در كليت اين گفتگو به آن خواهيد رسيد. نظرات و طرحهاي مصطفي آجرلو مي تواند در برنامه كلان توسعه و برنامه هاي راهبردي بيشترين راندمان را براي جامعه جوان ما داشته باشد.
ورزش و تربيت بدني را در جامعه چگونه مي توان نهادينه كرد؟
موضوع نهادينه كردن ورزش در جامعه يك مسئله چند بخشي و چند وجهي است. ورزش اصولا يك پديده چند بعدي است و ما در دنياي امروز با ورزش به مفهوم مجرد و سنتي آن روبرو نيستيم. ورزش حركتي فرهنگي است كه در پي آن علاوه بر رقابت و وحدت، اراده انسان ها متبلور مي شود. نياز به فعاليت هاي تربيت بدني در جامعه يك نياز دوجانبه براي ملت و دولت مي باشد و توسعه متوازن در حوزه هاي مختلف ورزش مي تواند علاوه بر اثرات بهداشتي، موجب شادماني و نشاط جامعه شود. فهم جديد از ورزش بايد ورزش را پديده اي مركب و پيچيده بداند.
اجازه بدهيد براي اين كه اين پديده مركب را به طور جزءجزء بررسي كنيم، مقدمه اي را بگويم؛ورزش به دو حوزه «درون ورزش »و «بيرون ورزش»تقسيم مي شود و در واقع مي توانيم دو نوع نگاه به ورزش داشته باشيم؛ يكي نگاه از درون و يكي نگاه از بيرون. كه اين هر دو نگاه براي ما نتايجي دارد. در نگاه از بيرون ما ورزش را به عنوان يك پديده اجتماعي مي بينيم كه در ارتباط مستمر با ديگر پديده ها قرار دارند. ورزش در ارتباط با صنعت(ورزش صنعتي) - ورزش در ارتباط با فرهنگ(ورزش فرهنگي) - ورزش در ارتباط با مقوله هاي اجتماعي(ورزش اجتماعي) - ورزش در ارتباط با سياست(ورزش سياسي) - ورزش در ارتباط با ايدئولوژي(ورزش ايدئولوژيك) و هكذا.
پس نگاه «برون ورزشي »اين نتايج را حاصل مي كند. از همين رو هر يك از اين كليد واژه ها خود يك مسأله اساسي ورزشي اند. مثلاً اينكه در بخش اقتصادي و صنعتي چگونه بايد از ورزش درآمدزايي كرد. يا اينكه ورزش در بخش فرهنگي، چه نقشي در ساختن فرهنگ جامعه دارد. يا ورزشكار چه سهمي در ساختن الگو براي جوانان ايفا مي كند. رسالت ورزش در بخش بيروني بسيار پر حجم و وزين است و ما با ورزش به عنوان يك پديده چندوجهي مواجهيم. پديده اي كه به شدت دچار تغيير شده است و از ذات سنتي خود فاصله گرفته است و در ارتباط و تعامل با مفاهيم مختلف و پديده هاي متفاوت اجتماعي است. از همين رو حتي مي توانيم بگوييم كه ورزش خود را نه فقط به عنوان تاكتيك و استراتژي، بلكه به عنوان يك راهبرد مستقل مطرح كرده است. حتي مي توان گفت كه ذيل اين راهبرد كلان، مقوله هاي متفاوتي شكل مي گيرد.
در واقع ورزش، موضوعي درگيرنده، توده وار، بسيج كننده و زنده و شاداب است كه هر لحظه در جامعه احساس مي شود. پس مي توان گفت در بحث نظري يكي از مهم ترين راهكارهاي نهادينه كردن ورزش در جامعه، تبديل شدن مسائل حوزه ورزش به مسئله اي فراگير و كلان است و وارد شدن آن از حاشيه به متن.
اما در بخش «درون ورزش»ما به دو ورزش قهرماني و همگاني مواجهيم، كه بحث هاي اجرايي ورزش به اين دو بخش مربوط مي شود.
با توجه به اين مقدمه كه در نگاه جزئي به ورزش ما را كمك مي كند، ما در مرحله اول كه بيشتر معطوف به امور بنيادي و تئوريك است براي نهادينه كردن ورزش و تربيت بدني در جامعه اين گونه بايد عمل كنيم؛ براي نهادينه كردن ورزش بايد نسبت به نظام ارزشي ورزش بايد فعال باشيم. نظام ارزشي به اين معنا كه اين باور را در مديران نظام و مردم ايجاد كنيم كه ورزش يك موضوع كلان، استراتژيك و بنيادي است. يعني زمينه هاي تئوريك نهادينه كردن ورزش را آماده كنيم. البته، در اين بخش به نظر من، رويكرد مقام معظم رهبري به ورزش كاملا ما را ياري مي كند. ايشان نگاه بسيار مثبتي به ورزش دارند و استراتژي هاي فراواني براي ورزش ترسيم كرده اند، اين كه ايشان مي فرمايند، ورزش امر به معروف و يا نهي از منكر است و يا اين كه ايشان در برخورد با ورزشكاران، بسيار به آن ها محبت مي كنند از مصاديق همان رويكرد مثبت ايشان است. در بحث نظام ارزشي ما چنين پشتوانه مستحكمي را داريم كه ورزش را در وضعيت خوبي قرار مي دهد. البته نظام ارزشي ورزش بايد به گونه اي توصيف شود كه اجماع كاملي ميان مديران اجرايي كشور حاصل گردد و باور عمومي مديران به ورزش، باوري جدي گردد.
خب، وقتي اين اتفاق افتاد، ما در مرحله بعد با نظام هنجاري (قانوني) ورزش در ارتباط هستيم. در بخش قانوني بايد نظام ارزشي تجلي يابد. چه در دولت، چه در مجلس و در تمامي مراجع رسمي نظام و مهم تر از همه در بخش قانونگذاري بايد به ورزش توجه ويژه گردد. پس براي نهادينه كردن ورزش و تربيت بدني در جامعه ما ابتدا بايد نظام ارزشي ورزش را لحاظ كنيم، بعد نظام قانوني آن را و سپس با رفع مشكلات كلان، ورزش در جامعه نهادينه مي شود.
وقتي تلويزيون، رسانه هاي عمومي، مديران كشور، آموزش و پرورش و ديگر ارگان ها ورزش را باور كردند و بعد زمينه هاي قانوني هم مهيا بود، بعد ما به تدريج به سمت نهادنيه شدن ورزش در جامعه مي رويم. چه در بخش قهرماني و چه در بخش همگاني. البته براي اين كه ورزش نهادينه شود، بايد به مشكلات و مسائل كلان آن كاملا آگاه بود و براي آن راه حل يافت كه بنده به چندين مورد از اين مشكلات اشاره مي كنم؛
در بخش قهرماني، مهم ترين مسائل ورزش ما، موضوع افتخار و غرور ملي، ورزش علمي و متكي به دانش، امكانات سخت افزاري ورزش، توسعه ورزشي و... است و در بخش ورزش همگاني، كمبود اماكن ورزشي عمومي، نبود عزم جدي براي سلامتي جامعه و ارتباط تنگاتنگ توسعه پايدار و انسان سالم از اهميت فراواني برخوردارند. البته يكي ديگر از مسائل مهم باز تعريف ورزش بانوان است، به طوري كه ما در بخش قهرماني امكانات لازم را در رشته هاي مقدور براي بانوان مهيا كنيم و در بخش همگاني زمينه ورزش بانوان را مطرح كنيم. چون به هر حال هم سلامتي بانوان براي ما اهميت زيادي دارد و هم قهرماني و رشد شخصيت اجتماعي آنان ضمن اين كه ورزش بانوان عقب ماندگي هايي دارد كه با نرخ رشد بالا بايد اين عقب ماندگي جبران شود.
در مجموع بايد بگويم كه به طور فهرست وار مسائل اساسي ورزش به شرح زير مي باشد:
۱- فقدان توليد دانش نزد جامعه ورزش
۲- بحران در هويت ورزش به عنوان موضوعي كلان (بالا بودن نسبت پتانسيل بالفعل نسبت به پتانسيل هاي بالقوه ورزش)
۳- عدم برقراري نسبت منطقي ميان ورزش و پديده هاي اجتماعي
۴- سياست زدگي ورزش در بخش نهادي
۵- تعريف ورزش به عنوان عامل افتخار ملي
۶- توسعه علمي و مادي ورزش در عرصه دانش و ثروت
۷- نهادينه كردن ورزش همگاني به عنوان عامل سلامت جامعه
۸- بازنگري در ورزش مدارس و نهادهاي آموزشي
۹- راه هاي جذب بخش خصوصي به سرمايه گذاري در ورزش
۱۰- اهتمام به ورزش بانوان در دو سطح ورزش همگاني و قهرماني
۱۱- ساختار نداشتن ورزش كشور
۱۲- فقدان نيروي انساني در بخش مديريت و مربيگري
۱۳- عدم توزيع مناسب بودجه ورزش
۱۴- نداشتن عدالت جنسيتي در توزيع امكانات
در مجموع دولت و سازمان ورزش بايد شرايطي را به وجود بياورد كه ورزش كردن براي همه آسان شود. همه اقشار بايد امكان ورزش كردن داشته باشند. ما حتي بايد در نوع شهرسازي اين موضوع را در نظر داشته باشيم. همان طور كه پارك مي سازيم، بايد اماكن ورزشي هم بسازيم. محدوديت اماكن ورزشي براي بانوان، ورزش نكردن را در خانواده ها فراگير مي كند. طبق فرمايش امام خميني(ره)، مرد از دامن زن به معراج مي رود. اگر اين جمله را كه جمله اي كلان و مربوط به همه ابعاد زندگي است در ورزش وارد كنيم، حتما بايد زنان كشور امكان ورزش همگاني داشته باشند تا آمادگي تربيت فرزندان خود را داشته باشند.
ورزش دو بعد دارد؛ يكي بعد جسماني است كه معطوف به سلامتي جامعه مي شود و بعد ديگر بعد روحاني است كه انسان با ورزش به تعالي مي رسد و ارزش هايي مثل مروت و محبت در جامعه ترويج مي شود. پس در مجموع راه هاي نهادينه كردن ورزش به طور خلاصه اين گونه هستند؛
۱- وارد كردن ورزش در متن زندگي مردم
۲- تبديل شدن ورزش به موضوعي كلان و استراتژيك
۳- فعال كردن نظام ارزشي ورزش
۴- تبلور نظام ارزشي در نظام قانوني براي مهم انگاشتن ورزش
۵- شناختن مشكلات ورزش و ارائه راهكار براي آن ها
۶- آسان كردن فرايند ورزش كردن براي عموم مردم
۷- فرهنگ سازي توسط رسانه هاي گروهي براي عمومي شدن ورزش
پيرامون ابعاد اهميت ورزش عمومي و قهرماني و اجتماعي، سياسي، امنيتي، اقتصادي، بهداشتي و راهكارهاي توسعه ورزش همگاني چه برنامه هايي را مي توان لحاظ كرد؟
ورزش همگاني هم هدف است و هم وسيله. در نگاه وسيله اي ما براي اينكه در توسعه ، صنعت و كار به نيروي انساني سالم نيازمنديم، پس راهي جز ورزش نداريم.
«انسان سالم محور توسعه پايدار است.» از همين نگاه نشأت مي گيرد. پس در اينجا ورزش ضرورت و اجبار است و وسيله است براي توسعه. بايد و نبايد در نگاه وسيله اي به ورزش همگاني حاكي از نگاه حداقلي به ورزش است. يعني ما ورزش مي كنيم كه سلامت باشيم تا در توسعه با بحران عدم سلامتي نيروي انساني مواجه نشويم. پس با كليد واژه هايي مانند، «ورزش كارگري»، «ورزش كارخانه اي»، «ورزش اجباري براي ادارات» و... مواجه هستيم.
در اين بخش دولت بايد بسترسازي سخت افزاري و نرم افزاري كند. يعني آن بخشي از كارمند و كارگر و نظامي و... كه تحت پوشش دولت هستند، نبايد فقط از سر اجبار ورزش كنند. ما بايد آنها را متقاعد كنيم كه ورزش در بهبود زندگي فردي آنها و روحيه آنها تأثير مثبت مي گذارد. بعد هم امكانات را مهيا كنيم. ما در سپاه پاسداران، نيروي مقاومت بسيج و نيروي انتظامي به اين سمت حركت كرديم.
ورزش براي آنها از نگاه وسيله اي به نگاه «هدف دار» تبديل شد. يعني اجبار به اختيار تبديل شد.
از نظر امكانات ورزشي، نيروي انساني مجهز شد و ورزش به شكل ضرورت درآمد. حالا اين بايد در سطح ادارات و نهادهاي دولتي تعميم يابد تا نگاه وسيله اي به هدف دار تبديل گردد.
در واقع راهبرد اصلي بنده در مورد ورزش همگاني تبديل نگاه اجباري، وسيله اي و سلبي به نگاه اختياري، هدف دار و ايجابي است.
اينكه ما به طور يكپارچه چه در نهادهاي دولتي و چه در عموم جامعه به اهميت ورزش پي ببريم. چه عيبي دارد كه زنگ ورزش مدارس ما به اندازه رياضي و فيزيك و شيمي طولاني باشد. مگر بچه ها ورزش را دوست ندارند، پس چرا ما مانع مي شويم. من دليل اين منع را نمي فهمم. حتماً بايد تجديدنظر شود در نظام آموزشي ما. متاسفانه تعريف از ورزش، به تفريح منجر مي شود و اين خود نگاه وسيله اي است. پس ما درباره تبديل ورزش وسيله  اي به ورزش هدف دار در نهادهاي دولتي و زير نظر دولت راهكارهاي زير را پيشنهاد مي كنم؛
۱- تعريف معنادار ورزش به منظور توليد مفهوم«ورزش همگاني به  عنوان موضوعي هدف دار نه وسيله اي»
۲- تعريف مجدد ورزش به منظور عاملي جهت بهبود كيفيت زندگي
۳- تعريف جديد ورزش همگاني و «ورزش عامل سلامت اجتماعي» در نظام آموزش و پرورش و تبديل ورزش تفريحي به ورزش هدف دار
۴- حاكم كردن رويكرد ورزش اختياري و بهينه ساز در كارخانه ها و نهادهاي صنعتي.
۵- مهيا كردن امكانات سخت افزاري و نرم افزاري توسط سازمان تربيت بدني به منظور تسهيل ورزش همگاني
۶- اختصاص دادن اماكن عمومي به عموم جامعه براي ورزش همگاني
البته ذكر اين نكته هم ضروري است كه در بخش غيردولتي كه علاقه مندان به طور خاصي ورزش مي كنند، ما مي توانيم با حمايت از گروه هايي كه ورزش همگاني را حمايت مي كنند، نهادهاي خصوصي ورزش همگاني را مورد حمايت قرار دهيم تا سلامتي و شادابي و نشاط در جامعه ايجاد شود. مكان هاي ديگري هم كه بايد فعال شوند مساجد و پايگاه هاي بسيج هستند. در اين دو نهاد هم بايد اهتمام نسبت به ورزش به وجود آيد و به عنوان يك كار فرهنگي دنبال شود. چه عيبي دارد كه مساجد ما و پايگاه هاي بسيج در بخش ورزش همگاني موثر باشند. حالا به طرق مختلف، البته اين وظيفه سازمان ورزش و سازمان ورزش حرفه اي در قدم اول و بعد ساير نهادهاي دولتي است كه به موضوع ورزش همگاني دامن بزنند. به هر صورت ورزش همگاني به شدت مهم است و بايد به آن اهتمام داشته باشيم. ما در نيروي انتظامي ورزش محلات را ترويج كرديم و ماموران پليس خيابان ها را بستند تا مردم ورزش كنند، حالا چه فوتبال، چه واليبال و چه هر ورزش ديگر و اين روش هم جواب داد و ما آن را در صورت هاي گوناگون بايد دنبال كنيم.
در بخش ورزش همگاني من سه نكته را لازم مي دانم كه بايد بگويم؛
۱ـ زن مسلمان ايراني بايد زن سالم، شاداب و سلامت باشد. وظيفه تربيت فرزندان برعهده اوست و اين وظيفه كمي نيست. پس ما بايد براساس اين فرض امكاناتي را فراهم بياوريم كه بانوان ايراني بتوانند ورزش همگاني را انجام دهند و اين يك وظيفه مهم براي دولت است.
۲- ورزش عامل بهينه ساز سلامت در جامعه است. يك نوع پيشگيري ارزان قيمت است كه كم ترين هزينه را براي دولت دارد. در عين حال عامل شادابي و نشاط اجتماعي است. پس تمام اين مزيت ها ما را به اهميت نهادينه كردن ورزش همگاني در جامعه مي رساند.
۳- در بخش ورزش همگاني يكي از موضوعات مهم، عدالت است. ما هنوز نتوانستيم عدالت را ميان تمام مردم جامعه برقرار كنيم. يعني مردم ما اين امكان را ندارند كه به طور مساوي از فرصت هاي ورزشي استفاده كنند. مثلا ما يك مجموعه اي را درست كرده ايم كه فقط مخصوص طبقه خاصي از اجتماع است كه صاحب دارايي هاي زياد هستند. اين گونه مكان ها هم كه با كمك دولت درست شده و بعضا دولتي هم هست، در اختيار قشر خاصي قرار داده مي شود. اين يك معضل جدي است كه بيشتر در مورد آن سخن مي گويم و بحث ديگر متوازن نبودن امكانات در شهرهاي مختلف است. در بعضي از شهرها ما به شدت با فقر امكانات ورزشي مواجه هستيم كه سازمان ورزش و ادارات كل تربيت بدني بايد فعال شوند. ابتدا بايد دولت زير ساخت هاي ورزشي را ايجاد كند و بعد ما از مردم توقع ورزش همگاني داشته باشيم. اگر امكانات به طور عادلانه تخصيص داده شود، فرهنگ ورزش همگاني بين مردم فراگير مي شود.
ما در مورد ورزش همگاني بايد ساختارشكني كنيم و به شدت و بسيجي وار ورزش همگاني را فراگير نماييم. تمام نهادهاي نظام بايد با محوريت سازمان ورزش اين بحث را دنبال كنند. البته رفتارهايي كه مشوق مردم به ورزش باشد هم بايد انجام دهيم. بايد شوق ورزش كردن در مردم را زنده كرد.
مقام معظم رهبري فرمايش نيكويي در اين مورد دارند. ايشان مي فرمايند: « وظيفه اصلي و اول دولت و مسئولين ورزش اين است كه اين شوق [ورزش كردن] را در مردم زنده كنند.»
بخشي از اين شوق فرهنگ سازي است، بخشي امكانات سخت افزاري است و بخش ديگر قهرماني هاي ورزشكاران ملي است كه مردم را ترغيب به ورزش مي كند. ما بايد كاري كنيم كه ورزش در متن زندگي مردم قرار بگيرد و نقش و كاركرد جدي و مهمي در زيست اجتماعي ايفا نمايد.
نقش ورزش و اخلاق به ويژه در ورزش قهرماني در جامعه را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
به اصلي ترين بخش ورزش رسيديم. نقش اخلاق در ورزش قهرماني. بسيار موضوع مهمي است، براي ما كه مي خواهيم مباني ورزش را در نظام اسلامي تبيين كنيم و بعد آن را به بهترين نحو اجرا نماييم. من مي خواهم باب بحث جديدي را تحت عنوان ورزش ديني يا ورزش معنوي بگشايم و نسبت به اين الگو كه خود به آن اعتقاد فراوان دارم و معتقدم اكنون زمان اجراي اين الگو فرا رسيده است. توضيح بدهم؛ ورزش ديني سه پايه مهم و اصلي دارد كه اين سه اصل، سه شاخه مهم ورزش ديني هستند؛
يكم؛ عدالت - دوم؛ اخلاق - سوم؛ فرهنگ
ورزش كشور زماني به سمت ديني شدن و معنوي شدن پيش مي رود كه نسبت به اخلاقي شدن، عادل شدن و فرهنگ سالاري حركت كند. در بحث عدالت ما عدالت را در دو بخش مختلف ورزش مد نظر داريم؛ هم ورزش قهرماني و هم ورزش همگاني. در مورد ورزش همگاني قبلا توضيح دادم. اما در مورد ورزش قهرماني مايل هستم كه كمي توضيح بدهم؛ مرحله اول عدالت در ورزش قهرماني، عدالت در شناخت استعدادها است و اين كه فرصت مساوي به همه استعدادها براي بالفعل شدن داده شود. مثلا جوان تهراني كه صاحب استعداد ورزشي است، فرصت مساوي با جواني داشته باشد كه در يك روستاي دوردست زندگي مي كند، اين عدالت در شناخت استعدادهاست كه برعهده دولت و سازمان ورزش است. اين استعداديابي زماني عادلانه مي شود كه دولت به تناسب هر شهر و روستا امكانات ورزشي داير كند و مردم را تحت پوشش قرار دهد. ما در اين بخش فراوان مشكل داريم و عزم جدي براي حل آن ها مي خواهيم. من بعضي اوقات تعجب مي كنم كه ركود ادارات كل تربيت بدني را در اين بخش ها مي بينم. بايد طوري برنامه ريزي كنيم كه مديران ورزش به خودشان بيايند و اين كاستي ها را برطرف كنيم. بخش دوم عدالت در ورزش قهرماني عدالت در مسابقات ورزشي است كه در داوري تجلي مي يابد. داوري ما در تمامي رشته ها مشكلات بنيادي دارد و اين به عدالت در مسابقات لطمه مي زند. بهبود معيشت داوران از اولويت هاي اصلي سازمان ورزش بايد باشد. يك بخشي در سازمان بايد مامور شود و نسبت به اين موضوع فعاليت كند. هم بحث معيشتي و مالي بايد حل شود و هم بحث ارزشي و معنوي.
در بخش سوم هم كميته هاي انضباطي ما بايد به طور كلي بازسازي شوند و اصلاح گردند. قانون ها قديمي است و به روز نشده است، ضمن اين كه آراي كميته هاي انضباطي هم تحت تاثير لابي هاي قدرتمند است و اين توليد فساد در ورزش مي كند. اگر عدالت در اين سه بخش ورزش قهرماني صورت نپذيرد، مخصوصا در دو بخش آخر، جامعه ورزش فاسد مي شود. اين از اولويت هاي اصلي سازمان ورزش است. در اين بخش بايد شجاعانه و قاطعانه برخورد گردد و از رودربايستي پرهيز شود. ريشه هاي فساد در ورزش بايد خشك شود. البته پيشنهاد بنده اين است كه معاونت قضايي در سازمان ورزش علاوه بر معاونت حقوقي فعاليت خود را آغاز كند تا در بخش عدالت كارها سامان داده شود.
پايه دومي كه ورزش ديني را تقويت مي كند، فرهنگ است. در بخش فرهنگ ما معضل جدي در ورزش كشورمان داريم. دلايل آن هم كاملا مشخص است. ما در گذشته دو نوع مدير داشتيم كه بر ورزش حاكم بودند. يكي مديران صنعتي و يكي هم مديران سياسي. مديران صنعتي براساس رفتارهاي تكنوكرات خود، قبل از اين كه به جنبه فرهنگي و ارزشي ورزش توجه كنند، ورزش را صنعتي نگريستند. پس با انسان ها مثل مواد اوليه كارخانه برخورد شد. اين كه ما در جامعه اي ديني با مباني مشخص زندگي مي كنيم، فراموش شد و در مورد ورزش به عنوان كالايي صنعتي تصميم گيري شد. حاكميت چندين ساله اين گروه بر ورزش كشور، موجب شد تا طبقه اي متوسط با خصلت هاي تكنوكراتي كه از تمكن بالاي مالي هم برخوردار بودند، غالبا در ورزش مدير شوند و امكانات ورزش در اختيار آن ها قرار گرفت. از بودجه دولت، مجموعه هاي ورزشي درجه اول ساخته شد اما در اختيار مردم مستضعف و محروم قرار نگرفت، بلكه به همان طبقه متمكن اختصاص يافت. ورزش صنعتي در اختيار صاحبان زر. اين رويكرد بسيار خطرناك از دلايلي است كه ورزش همگاني در جامعه فراگير نشد و امكانات به قشر خاصي اختصاص يافت. عدم مديريت مناسب اين گروه باعث شد تا حتي خصلت هاي محترم سنت هم فراموش شود و ورزش بدون توجه به خصلت هاي بومي، مدرن گردد. البته در دوران مديريت صنعتي ها، مديران متعهد و مسلمان هم كمتر ديده مي شدند. حضرت آيت الله خامنه اي رهبر فرزانه انقلاب حتي از مديران ارشد ورزش خواستند كه از نيروهاي متعهد و متخصص خواهش شود تا با تمام آبروي خود به ورزش بيايند، اما اين فرمايش توسط مديران صنعتي هرگز به طور كامل عملي نشد. پس از مديران صنعتي، مديران سياسي در سازمان حاكم شدند كه براي سياست بازي شرايط را مهيا ديدند. در اين دوره نه تنها دردي از ورزش دوا نشد، بلكه عملكرد كاملا سياسي باز هم ورزش را يك كالاي سياسي كرد در دست سياست بازان. پس از انتخاب دكتر احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور اين اميدواري در ميان جامعه ورزش وجود دارد كه دوران صنعتي ها و سياسي ها در ورزش تمام شود و نگاه هاي ديني، فرهنگي، ارزشي و ورزشي بر سازمان ورزش حاكم شود.
اما در مورد اخلاق كه پايه سوم است و بسيار مهم است؛
اخلاق  گزينه اي است دووجهي با وجوه خوب و بد. رفتارهاي آدمي در اين گزاره سنجيده مي شود و از همين رو به دو بخش اخلاقي و غيراخلاقي تقسيم مي شود. اخلاق در واقع معيار رفتار آدمي است كه در همه عرصه ها به عنوان اصل و مبنا وجود دارد و با مقوله هاي گوناگون در ارتباط است، اعم از سياست، اقتصاد و حتي ورزش.
همان طور كه گفتم ورزش اصالتاً زاده سنت است و فرزند سنت است، هر چند حالا مدرن شده باشد، اما ذاتاً و فطرتاً سنتي است.
ورزش در مفهوم ذاتي و پهلواني خود به اخلاق چسبيده است و اصلاً يك گزاره اخلاقي است، اما در ورزش مدرن به سبب اينكه نتيجه اصالت پيدا كرده است و قهرماني ارزش شده است، پس همه براي برتري تلاش مي كنند تا جايي كه توجيه وسيله براي هدف به يك امر عمومي در ورزش مدرن تبديل شده است.
در مقابل اين آسيب، امروز در دنيا «اخلاق حرفه اي» جايگزين «اخلاق فطري» شده و ورزشكاران بواسطه قانون نسبت به آن ملتزم هستند. اخلاق حرفه اي به ما مي گويد اگر تو بازيكن هستي و با باشگاه X قرارداد داري، حق نداري، همزمان با باشگاه y براي فصل آيند ه ات مذاكره كني. هر وقت قراردادت تمام شد آزادي براي مذاكره. اگر ورزشكاري به اين قانون بي توجه بود، حتماً طبق قانون با او برخورد خواهد شد. اين يك اصل پذيرفته شده است در تمام دنيا كه به ورزش حرفه اي تعهد دارند. آنها به اخلاق حرفه اي هم تعهد دارند.
سواي اخلاق حرفه اي كه از ملزومات ورزش حرفه اي است، ما به لحاظ پشتوانه ديني وملي نسبت به اخلاق حساسيت هاي خاصي داريم و اعتقاد داريم كه اخلاق حرفه اي حداقل و مي نيمم اخلاق است و يك حداكثري وجود دارد كه براي ما سرمشق است.
فكر مي كنم با يك مثال مي توانم منظور خود را به طور واضح بيان كنم؛
چند سال پيش، هنگام برگزاري تور معتبر دوچرخه سواري «تور دوفرانس»كه مهم ترين مسابقه دوچرخه سواري در جهان است و نزديك صد سال قدمت دارد، رقابت  اصلي ميان «لانس آرمسترانگ»و «يان اولريش»وجود داشت. آرمسترانگ پس از چندين مرحله اول بود و اولريش دوم.
در يكي از مراحل اين تور، كه اين دو دوچرخه سوار از بقيه فاصله گرفته بودند،  ناگهان در يك پيچ «اولريش»زمين مي خورد واز آرمسترانگ عقب مي افتد. اينجا هيچ قاعده نوشته شده اي نزد اخلاق حرفه اي به آرمسترانگ نمي گويد كه بايست تا رقيبت بلند شود. اما اخلاق فطري چيز ديگري مي گويد. پس آقاي آرمسترانگ مي ايستد تا رقيبش بلند شود و باهم ادامه دهند.
اينجاست كه به طور واضح اخلاق فطري پررنگ مي شود و ورزش مجال بروز اخلاق مي شود. اين شايد شبيه ترين رفتار به پورياي ولي باشد كه ريشه در فرهنگ غني ما دارد.
بر همين اساس سازمان ورزش بايد به نقش تربيتي، الگويي و اجتماعي ورزشكار توجه كند و نبايد بي تفاوت باشد كه البته بنده در تعريف ورزشكار به عنوان يك طبقه در بخش قبلي نسبت به اين موضوع به طور مفصل توضيح داده ام. ضمناً بايد بگويم كه اخلاق يك موضوع ظريف و لطيفي است كه نمي شود با بخشنامه و اجبار و دستورالعمل آنها را نهادينه كرد. اگر بخشنامه اي و قانوني باشد آن مربوط به اخلاق حرفه اي است، اخلاق ذاتي چيز ديگر است، كه به روحيات آدم ها و برخورد ما بازمي گردد كه اگر ما به عنوان مسؤول آدم هايي اخلاقي باشيم، نهايتاً اخلاق حاكم مي شود كه البته بحث هاي بيشتري مي طلبد كه وقت بيشتري را مي خواهد. اما اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه ورزشكاران ما انسان هاي قابل احترام و اخلاقي هستند و همواره بنده در برخورد با آنها به اين نكته پي برده ام. در مجموع فكر مي كنم كه اين سه پايه، نقش اساسي را در تعميم ورزش ديني و معنوي دارند. نمونه اين جوانان ورزشكار مسلمان آقاي رضازاده است كه به خوبي نام مبارك حضرت عباس (ع) را در تمام دنيا جلوه گر شدند و اين رفتار پسنديده مورد استقبال مردم و جوانان مذهبي ايران و شيعيان جهان قرار گرفت. البته اگر اجازه بدهيد در بحث فرهنگ و اخلاق من يك نگراني را بيان كنم. متاسفانه برخي از جوانان ما الگوهاي غربي ورزش را براي خود معيار قرار مي دهند كه اين رفتار نگران كننده است و بايد نسبت به آن هوشيار باشيم. ورزش وسيله تعالي انسان است نه انحراف انسان. وسيله ساخته شدن روح آدمي است و نديده شدن جسم. ما بايد اين نقش الگو بودن را براي جوانان ورزشكار تفهيم كنيم تا اين نگراني مرتفع شود.

همشهري: تمام سئوالات و جوابها در اين صفحه نگنجيد. دنباله مطلب را در شماره هاي بعد مي خوانيد.

ورزش
ادبيات
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
موسيقي
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |