پنجشنبه ۷ مهر ۱۳۸۴
بررسي تاريخي روابط ايران و آمريكا
چشم طمع
001755.jpg
ياسر مرادي
انقلاب اسلامي، در نقطه اي كه سياست پردازي بين المللي آن را «جزيره ثبات» مي پنداشتند، به پيروزي رسيد. ايالات متحده آمريكا همان زمان بارها و بارها طرح كودتا را موردآزمايش قرار داد و بالاخره با احضار ژنرال هايزر به ايران، كوشيد تا آن را به مرحله عمل درآورد ولي اين اقدام به عنوان اولين عمل براندازانه آمريكا به شكست منتهي شد و تا امروز هيچ يك از اقدامات و طرح هاي آمريكا، مؤثر واقع نشده است. شايد نكته اي كه براي بسياري از مردم جذاب باشد، تاريخچه رابطه ايران و آمريكاست. سابقه اين رابطه به ۱۸۰ سال پيش و به ورود ميسيونهاي مذهبي آمريكايي به ايران برمي گردد.
اهميت روابط ايران و آمريكا در حوزه سياست خارجي و امنيتي و به طور كلي، جايگاه آن در سرنوشت آينده كشور بركسي پوشيده نيست. در شرايط كنوني، برخورد درست با اين مسأله درصد بالايي از ظرفيت ها و فعاليت هاي دستگاه ديپلماسي كشور را به خود اختصاص داده است. از اين رو بيان دقيق و حقيقي وقايع مي تواند درك درستي از مسير تحولات و نهايتاً تصميم گيري نهايي را به ما بدهد. از اين رو مروري اجمالي و فهرست وار بر اين روابط ۱۸۰ ساله خواهيم داشت.

آغاز روابط
سابقه روابط ما با آمريكا به اواسط قرن نوزدهم برمي گردد. اين روابط با خدمات آموزشي و بهداشتي آمريكا در ايران آغاز شد. از سال ،۱۸۳۲ هيأت هاي مذهبي آمريكا به ايران وارد شدند.
نخستين سند تاريخي روابط كشور هم به عهدنامه دوستي و تجاري ايران و آمريكا مربوط است كه در دسامبر ۱۸۵۶ ميان دو طرف امضا شد و از سال ۱۸۸۳ ايران و آمريكا به بازگشايي سفارتخانه در دو كشور اقدام كردند.
ايرانيان در آن زمان استعمارگران مختلفي نظير روس و انگليس را آزموده و نسبت به آنها ديد منفي داشتند ولي اساساً آمريكا را كشوري عاري از اهداف استعماري مي پنداشتند. از سوي ديگر آمريكا به خاطر حضور انگليس و روس در ايران، حضور خود را به صورت تدريجي و با احتياط انجام مي داد.
در دي ماه ۱۲۶۱ (ژانويه ۱۸۸۳)، نخستين وزير مختار آمريكا با نام ويليام بنجامين به تهران آمد و نامه هاي رئيس جمهوري آمريكا را به ناصرالدين شاه تسليم كرد. پنج سال بعد، نخستين سفير ايران با نام حاج حسين قلي خان نوري به واشنگتن رفت.
روابط آمريكا با ايران هر روز در حال پيشرفت بود به نحوي كه در بهمن ۱۲۸۹ (۱۹۱۱ ميلادي) مجلس شوراي ملي قرارداد استخدام مستشاران آمريكايي را براي وزارت ماليه تصويب كرد و چند ماه بعد مورگان شوستر به اتفاق ۱۶ نفر ديگر از همكارانش وارد تهران شد اين گسترش روابط كم كم منافع انگليس و روس را به خطر انداخت از اين رو در آذرماه همان سال سفارت روسيه ضرب الاجلي را بر مبناي سه اصل اخراج مورگان شوستر، استخدام اتباع خارجي با اجازه روس و انگليس و پرداخت خسارت لشگركشي روسيه به ايران به دولت داد و براي آن ۴۸ ساعت مهلت قرارداد. پس از اين جريان ايران درصدد دلجويي از آمريكايي ها برآمد و مجلس شوراي ملي استخراج نفت ايران از طريق كمپاني استاندارد اويل آمريكا در مناطق آذربايجان، گرگان، مازندران، گيلان و خراسان را تصويب كرد.
آمريكا فعال تر شد
ايالات متحده در نخستين سال هاي پس از جنگ جهاني اول، سعي كرد نقش خود در ايران را پررنگ تر كند. اين امر تا حدي پيش رفت كه به مقابله با تهديدهاي فرضي اي پرداخت كه متوجه حاكميت و استقلال ايران بود. آمريكا به تدريج نقش انگليس را در ايران كمرنگ نموده و در اين زمينه به رقابت جدي با شوروي پرداخت. البته نه تنها در ايران بلكه از نظر آمريكا، به حداقل رساندن نفوذ شوروي در خاورميانه و حفظ جريان نفت به نفع غربي ها، اهميت فوق العاده اي داشت. آمريكا در اين دوره (يعني ما بين جنگ جهاني اول و دوم) سعي نمود محور فعاليت هاي خود را بر روي مباحث اقتصادي معطوف دارد اما اين امر با مخالفت هاي جدي در داخل ايران مواجه مي شد. آغاز تحولات اين دوره را مي توان سفر دكتر آرتور ميلسپو در مقام رئيس كل ماليه ايران به كشورمان ارزيابي كرد. يك سال بعد يعني خرداد ،۱۳۰۲ مجلس شوراي ملي قانون استقراض پنج ميليون دلار از آمريكا و مذاكره درباره استقراض ۳۵ ميليون دلار ديگر از بانك هاي اين كشور را تصويب نمود.
اين بهبودي روابط در سال ۱۳۰۲ و ۱۳۰۶ با مشكلاتي مواجه شد. اولين مشكل بحث قتل ماژول ايمبري، يكي از كاركنان سفارت آمريكا، در جريان حادثه سقاخانه بازارچه شيخ هادي بود و دومين قضيه، الغاي كاپيتولاسيون توسط رضا شاه بود. در شهريور ۱۳۲۰ بالاخره ايران به دست متفقين اشغال شد و رضاشاه كه در اين اواخر به حمايت رسمي از هيتلر پرداخته بود دچار مشكلاتي شد. در اين زمان بود كه فرانكلين روزولت، رئيس جمهور وقت آمريكا در پاسخ رضاشاه در مورد اشغال ايران به دست نيروهاي شوروي و انگليس، ضمن تشريح اوضاع جهان و لزوم جلوگيري از سياست توسعه  طلبي و جاه طلبي هيتلر يادآور شد كه درباره حفظ استقلال و تماميت ارضي ايران لزوم صدور بيانيه اي از طرف دولت هاي انگليس و شوروي لازم است.
در همين زمان بود كه نخستين گروه از نيروهاي نظامي آمريكا با نام ميسيون هاي نظامي به ايران وارد شدند. در شهريور ۱۳۲۲ هم شاه جديد ايران به مناسبت الحاق ايران به دولت هاي پيروز ارتش متفقين، تلگرافهايي را براي انگليس، آمريكا و شوروي مخابره كرد. سه ماه بعد در پي سفر روزولت به ايران، مذاكرات سران سه كشور آمريكا، انگليس و شوروي در كنفرانس تهران آغاز شد. يك سال بعد آمريكا كمي از رقباي قديمي خود پيشي گرفت چرا كه دولت هاي ايران و آمريكا تصميم گرفتند هيأت هاي نمايندگي سياسي خود را در دو كشور از مقام سفارت به سفارت كبري ارتقاء دهند. در مرحله بعد آمريكا طي يادداشتي از شوروي و انگليس خواست در راستاي اجراي قرارداد پوتسدام، نيروهاي خود را از مارس ۱۹۴۶ از ايران خارج كنند. اين روابط زماني به اوج خود رسيد كه محمدرضا شاه در آبان ۱۳۲۸ به دعوت ترومن (رئيس جمهور وقت آمريكا) به مدت ۴۸ ساعت به واشنگتن سفر كرد. به دنبال اين سفر هم موافقتنامه كمك دفاعي متقابل ايران و آمريكا در واشنگتن به امضاء رسيد.
مصدق به قدرت رسيد
نفوذ آمريكا هر روز در ايران افزايش مي يافت اما مجلس شوراي ملي و سنا در اقدامي ضرب الاجلي تصميم گرفتند صنعت نفت را ملي كنند. به دنبال اين تصميم در ارديبهشت ۱۳۳۱ مصدق به عنوان نخست وزير انتخاب شد. به دنبال اين امر رئيس جمهور آمريكا به مصدق اعلام كرد، دولت آمريكا براي كمك به ايران تمايلي ندارد و در قضيه نفت دخالت نمي كند. مصدق نيز در مرحله بعد و در راستاي ملي كردن صنعت نفت قطع روابط سياسي ايران و انگليس را در مهر ۱۳۳۲ اعلام كرد. آمريكا و انگليس كه نمي توانستند به خطر افتادن منافعشان را به نظاره بنشينند در اقدامي راديكال، كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را رقم زدند. آمريكا با اين عمل خود نشان داد كه دوران استعمار قانوني و دوستانه به پايان رسيده و اگر منافع استعماريش تهديد شود به اقدامات نظامي نيز روي خواهدآورد. اين كودتا از آن نظر در زنجيره رويدادهاي روابط ايران و آمريكا اهميت دارد كه در ماهيت فعاليت هاي آمريكا در ايران و مسير مناسبات دو كشور تغييراتي اساسي را ايجاد كرد. سقوط اتئلاف مصدق- كاشاني و بازگشت شاه به قدرت، نفوذ ايالات متحده به جاي بريتانيا، آغاز دور جديدي از وابستگي و استبداد را فراهم آورد. از اين تاريخ به بعد شاه ايران حكومت خود را مديون آمريكا مي دانست لذا روابط دو كشور هم به مرحله جديدي وارد شد. به موازات بيشتر شدن مناسبات حاكميت ايران با مقامات آمريكايي، زمينه هاي ايجاد فاصله بيشتر ميان افكار عمومي داخل كشور با نقش ايالات متحده در ايران فراهم شد. به همين دليل كارشناسان معتقدند روابط ايران و آمريكا هيچ گاه شكل طبيعي نداشته و نقشي كه آمريكا در سقوط مصدق داشته، چهره آمريكا را براي ايرانيان آشكارتر نموده است .پس از اين كودتا، حكومت پهلوي ۲۶ سال ديگر بر ايران حكومت كرد كه در اين سالها دو رويداد و سياست كلي آمريكا در قبال ايران رخ داد. رويداد اول تحكيم موقعيت سياسي- اقتصادي آمريكا در ايران بود كه در فاصله زماني۱۳۳۲ تا ۱۳۴۱ رخ داد و رويداد دوم واگذاري نقش ژاندارم منطقه به ايران بود كه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در دستور كار قرار گرفت.
آمريكا يك گام به جلو
پس از كودتاي ۲۸ مرداد، نيكسون (معاون رئيس جمهور آمريكا) به تهران آمد. اين سفر نيكسون اعتراضات شديد جريانات دانشجويي را به دنبال داشت كه طي آن سه تن از دانشجويان در ۱۶ آذر به شهادت رسيدند. محمدرضا شاه در دومين سفر خود به آمريكا در تير ۱۳۳۷ با آيزنهاور ملاقات كرد و به دنبال اين سفر آمريكا موافقتنامه اي را با ايران امضا كرد. ايران در اين مورد گفت كه موافقتنامه مزبور جنبه دفاعي دارد و اگر شوروي قصد تجاوز نداشته باشد، هرگز آن كشور را تهديد نمي كند.
يك سال پس از سفر شاه به آمريكا، آيزنهاور ديدار شاه را پاسخ داد و وارد تهران شد. رئيس جمهور بعدي آمريكا جان.اف كندي بود كه در دوره وي آمريكا براي جلوگيري از نفوذ كمونيسم در كشورهاي جهان سوم به اصلاحات و مبارزه با فساد اقدام كرد. آمريكا در اين راستا به اصلاحات ارضي و جانشين كردن كمك اقتصادي به جاي كمك هاي نظامي دست زد و اتخاذ سياست ژاندارمي براي حفاظت از منابع آمريكا از سوي ايران با پشتيباني ايالات متحده در راستاي آموزه نيكسون يكي از مشخصه هاي بارز روابط ايران و آمريكا در طول ساليان ۴۱ تا ۵۷ بود. در اين دوره عايدات نفتي ايران سير صعودي داشت و شاه بيشترين درآمد نفتي را در راستاي افزايش توان نظامي ايران به كار بست.
در كنار اين امر، آمريكا كاملاً از سياست ها و برنامه هاي داخلي شاه مانند اصلاحات ارضي، حمايت مي كرد. در همين راستا انقلاب سفيد شاه به عنوان نماد برنامه هاي وي براي ايران مطرح شد و مطبوعات و مقامات آمريكايي شاه را چهره اي مترقي و اصلاح طلب ناميدند. در مقابل شاه ايران نيز مي كوشيد آمريكا را حامي استقلال ملي ايران نشان دهد و در اين راه براي قانع كردن افكار عمومي داخلي به روابط گذشته دو كشور اشاره مي كرد.
در سال هاي منتهي به پايان اين دوره، كه با وقوع انقلاب اسلامي مقارن شد، به دليل وقوع برخي از تحولات، شائبه حمايت آمريكا از مخالفان شاه ايجاد شد. با وجود اين، تا كنون هيچ سندي بر حمايت آمريكا از عناصر مخالف شاه وجود ندارد.
نكته ديگر مقاومت نيروهاي مذهبي در مقابل اين بهبود روابط بود امام خميني به ويژه پس از رحلت آيت الله بروجردي به عنوان معترض اصلي برنامه هاي استعماري آمريكايي ها به حساب مي آمد. پس از دستگيري ايشان در خردادماه ،۱۳۴۲ تظاهرات گسترده اي در تهران انجام شد كه طي آن مأموران شاه به مردم حمله و تعدادي از آنها را كشته و زخمي كردند.
يك سال پس از اين جريان قرارداد كاپيتولاسيون در مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد. براساس اين قانون استعماري، حق رسيدگي به جرايم آمريكايي ها در ايران از دادگاه هاي كشور سلب شد. بعد از اين مصوبه ننگين شاه به دعوت جانسون به آمريكا رفت. پس از مدتي امام خميني(ره) حمله شديدي را به تصويب قانون كاپيتولاسيون كردند. همين امر موجب تبعيد ايشان به تركيه شد. دو ماه پس از تبعيد امام از ايران، محمدبخارايي در اعتراض به تصويب قانون كاپيتولاسيون، حسنعلي منصور، نخست وزير وقت را ترور كرد.
همزمان با مخالفت هاي جدي داخلي، آمريكا سعي نمود براي خنثي سازي اين جريانات داخلي روابط خود با تهران را بهبود بخشد از اين رو در ارديبهشت ،۱۳۴۶ ريچارد نيكسون (معاون سابق رياست جمهوري آمريكا) براي ديداري خصوصي با شاه وارد تهران شد و مدتي بعد شاه مجدداً براي ملاقات با جانسون به واشنگتن سفر كرد. يك سال بعد شاه سفر ديگري به آمريكا انجام داد و پس از اين سفر دولت انگليس اعلام كرد به زودي تمام نيروهايش را از منطقه خارج خواهد كرد. از ديگر تبعات اين سفر مصوبه كنگره آمريكا بود. اين كنگره ايران را از مقررات محروميت از دريافت سلاح هاي سنگين و مهم مانند هواپيماهاي جت و انواع موشك ها معاف كرد و براساس اين مقررات،  از نظر آمريكا، ايران جز كشورهاي كم رشد محسوب نمي شود. ايران هم در مقابل هر روز امتياز تازه اي به آمريكا اعطا مي كرد تا اينكه حوزه علميه قم وارد قضيه شد و با صدور اطلاعيه اي نسبت به پيامدهاي وخيم سپردن كشور به بيگانگان هشدار داد.
كارتر رئيس جمهور شد
آبان ماه ،۱۳۵۵ كارتر به مقام رياست جمهوري آمريكا انتخاب شد. وي كه آخرين رئيس جمهور آمريكايي بود كه با شاه ايران رابطه داشت بر سر سه مسئله اساسي حربه هاي نظامي، عدم رعايت حقوق بشر و افزايش بهاي نفت، دچار اختلافات جدي با محمدرضا شاه شد. در آن سال ها اردشير زاهدي سفير ايران در آمريكا بود. وي در مصاحبه اي در آن زمان عنوان كرد: «ايران به تنهايي وسيع ترين بازار براي كالاهاي آمريكايي در منطقه است.»
وي توجه مقامات آمريكايي را به اين نكته جلب كرد كه اگر خواسته هاي ايران را درك نكنند، ممكن است اين بازار بزرگ را از دست بدهند. وي همچنين در مورد دانشجويان مخالف ايراني در آمريكا افزود: «حرف هاي اين جوان ها همه مسخره است. بايد ديد كه آيا آنها واقعاً ايراني اند و مزدور و اجير شده نيستند.»
اين اظهارات زاهدي نشان دهنده بي تفاوتي و عدم واقع بيني رژيم ايران نسبت به مخالفت هاي موجود در زمينه گسترش روابط با آمريكا مي باشد.
پس از افزايش اين اعتراضات و تظاهرات مختلفي كه حتي توسط ايرانيان مقيم آمريكا و هنگام سفر شاه به واشنگتن صورت گرفت، كارتر شخصاً تصميم گرفت به ايران سفر كند. وي در اظهاراتي اغراق آميز در آذر ۵۶ ايران را جزيره ثبات در منطقه آشوب زده قلمداد كرد. اين اظهارات وي در حالي ايراد شد كه يك سال بعد رژيم پهلوي سقوط كرد البته در اواخر عمر حكومت پهلوي و با محتمل شدن سقوط اين رژيم، برخي مخالفت ها از درون آمريكا هم صورت گرفت. به عنوان مثال در ارديبهشت ۱۳۵۷ يك سناتور دموكرات دولت كارتر را از فروش ۷۰ فروند هواپيماي اف-۱۴ و ۱۴۰ فروند هواپيماي اف-۱۵ به دولت ايران به شدت منع كرد. وي هشدار داد كه اگر رژيم ايران تغيير كند، ممكن است تمامي اين سلاح ها را دولت ديگري عليه منافع آمريكا در خاورميانه به كار گيرد. بعد از اين گونه اظهار نظرها، در خردادماه همان سال مذاكرات ايران و آمريكا درباره خريد نيروگاه هاي هسته اي منتفي شد و عملاً به شكست انجاميد.
001770.jpg
نيمه دوم سال ۵۷ ، تظاهرات و اعتراضات داخلي در ايران شكل بسيار جدي به خود گرفت. پس از كشتار ۱۷ شهريور در جمعه سياه، كارتر از سازمان سيا به علت ناتواني اش در پيش بيني حوادث ايران انتقاد كرد. در دي ماه نيز سوليوان، سفير آمريكا در تهران طي ملاقاتي با شاه، دستورالعمل دولت آمريكا درباره خروج شاه از ايران را به وي ابلاغ كرد.
بالاخره در دي ماه در سخنراني رهبر انقلاب در پاريس پس از روي كار آمدن بختيار عنوان شد: «آمريكا كه سقوط شاه را فهميده است و آن را قطعي مي داند، اينك راه هاي تازه اي در پيش گرفته است. آمريكا فهميده است كه راه نظامي فايده ندارد.»
پيروزي انقلاب
طوفان انقلاب اسلامي «جزيره ثبات» مورد اشاره كارتر را به لرزه انداخت و تلاش هاي مكرر و بي ثمر غرب براي شكست انقلاب و جلوگيري از فرجام پيروزمند آن به جايي نرسيد. با پيروزي انقلاب و استقرار نظام نوپاي جمهوري اسلامي، استراتژي هاي غرب به ارزيابي نشسته و در پي پاسخ به اين سؤال برآمدند. در آن زمان توجه استراتژيست هاي غربي در درجه اول به دو نكته بود:
۱- اهميت ايران در تأمين نفت و تضمين امنيت خليج فارس به عنوان «انبار نفت جهان»
۲- اهميت ژئوپلتيك ايران به عنوان «مهمترين پايگاه استراتژيك غرب»
اسحاق رابين سياست پرداز صهيونيسم شكست آمريكا و به طور كلي غرب در ايران را تغيير تناسب نيروها به سود شوروي در منطقه پنداشت. فرانسوا ميتران دبير كل حزب سوسياليست فرانسه به عنوان يكي از رهبران ايدئولوژيك دنياي غرب نخستين كسي بود كه به پديده اي نو توجه كرد و آژير را به صدا درآورد. او بلوك غرب و شرق را متوجه خطر اساسي و تعيين كننده اي ساخت كه تاكنون از ارزيابي آن غفلت مي ورزيدند. او درست دو روز پس از پيروزي انقلاب در ۲۴ بهمن ۵۷ چنين هشدار داد كه: «انقلاب از نوع انقلاب ايران در كشورهاي همسايه نيز روي خواهد داد.» انقلاب ايران رژيم هاي مرتجع منطقه را زير و رو خواهد كرد. ميتران به عنوان ايدئولوگ سوسياليسم- صهيونيزم و حلقه رابط ميان امپرياليسم غرب و كمونيسم در اين «آژير» كوشيد تا با تأكيد بر وجود «شيعيان زياد» در آسياي مركزي، اتحاد شوروي را نيز به ژرفاي خطر انقلاب اسلامي متوجه كند. او به درستي انقلاب ايران را يك «رستاخيز مذهبي» و نه يك انقلاب اسلامي سياسي صرف مي ديد كه امواج آن پژواك جهاني خواهد يافت.
آمريكا تنها در ماه هاي منتهي به وقوع اين تحول بزرگ متوجه شد كه شاه ديگر نمي تواند در ايران بماند. انقلاب واقع شده در ايران با سقوط شاه و قابليت تأثيرگذاري بر منافع آمريكا در سطح منطقه موجب شد تا موقعيت آمريكا در ايران و منطقه به طور جدي با چالش روبه رو شود. مرور وقايع و تحولات نخستين سال پيروزي انقلاب ايران نشان مي دهد كه مقامات كاخ سفيد به شدت مي كوشيدند تا موقعيت از دست رفته خود را بازسازي كنند. با وجود اين، مشاهده مي شود كه هر چند روابط ايران و آمريكا به يكباره قطع نشد اما به سرعت رو به تيرگي نهاد و در ماجراي گروگانگيري سفارت آمريكا در آبان ماه سال ۵۸ به طور كامل قطع شد. از اين رو مروري بر اتفاقات حادثه بر اين دوره خواهيم داشت.
در بحبوحه انقلاب
۱۶ دي ماه خبر ورود مخفيانه ژنرال  هايزر معاون فرماندهي نيروي هوايي آمريكا در اروپا، به ايران فاش شد. وي در كتاب خاطراتش چنين مي نويسد: «من براي بررسي اين مسئله كه انجام يك كودتا چگونه امكانپذير است و يا اصلاً به مصلحت هست يا نه؟ به تهران آمدم اما از واشنگتن دستور صادر شد كه براي واشنگتن حياتي است كه در ايران، دولت قوي و باثباتي به رهبري بختيار برقرار شود.» به دنبال اين امر وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد با دولت بختيار همكاري كامل خواهد داشت. كسينجر پس از ورود امام به تهران چنين گفت: كه آمريكا هيچ گاه يك متعهد مقيدتر از شاه نداشته است و نسبت به ايران غفلت كرده است. الان هم بيم آن مي رود كه انقلاب اسلامي به ديگر كشورها نيز سرايت كند و گناه اين حركت متوجه هدف توخالي دفاع از حقوق بشر است.
روابط ايران و آمريكا از فرداي پيروزي انقلاب به سطحي رسيد كه بنا به اذعان بسياري از كارشناسان، واقعه تسخير سفارت آمريكا به دست گروهي از دانشجويان پيرو خط امام در تاريخ ۴ نوامبر ۱۹۷۹ (۱۳ آبان ماه ۵۸) در واكنش به سياست ها و رفتار آمريكا در ۲۵ سال گذشته و در برابر انقلاب مردم ايران قابل پيش بيني بود. بنابر اين هر چند اين حادثه تأثيرات شگرفي در روابط خارجي ايران داشت، اما وقوعش را در آن مقطع زماني نبايد بسيار عجيب دانست.
آمريكا مدت ها بود كه به وجود عوامل مستقيم خود در دولت موقت(مانند اميرانتظام) و نيز به گرايشات فكري غرب گرايانه برخي از اعضاي آن اميد جدي بسته بود. او دولت موقت را اهرم ليبرالي مي دانست كه امواج انقلاب را مهار خواهد كرد و به تدريج ايران را مجدداً به حوزه نفوذ آمريكا باز خواهد گرداند.
اين حركت عظيم كه« انقلاب دوم » نام گرفت و امام خميني آن را انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميد آمريكا را به تكاپو واداشت.
دانيل كرين نماينده كنكره آمريكا گفت:« من به كارتر اصرار كرده ام كه ناو هواپيمايي آمريكايي را به خليج فارس بفرستد تا نشان دهد عموسام جدي است. »
جان كانالي نامزد رياست جمهوري حزب جمهوري خواه گفت: اشغال لانه جاسوسي بايد با عكس العمل شديد دولت آمريكا روبه رو شود حتي اگر به تحريم نفتي ايران منجر شود. ما بايد هر چه زودتر تصميم بگيريم... واشنگتن نبايد اجازه دهد مورد مسخره و استهزا قرار بگيرد. در پاسخ به اين تهديدهاي مكرر، امام خميني در جمله تاريخي و معروف خود بيان كردند:
« آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. » ايشان همچنين خطاب به برخي هواداران آمريكا در ايران گفت:« آدمي كه ملي است با آمريكا دشمن است همان طور كه همه ملت ما دشمن است. همان طور كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مي داند. براي اين كه دشمن شماره اول ما (شاه) را برده است. آمريكا نگه داشته، آن وقت هم كه او بود دشمن شماره يك ما آنها بودند.»
به هر حال در مراحل اجرايي كارتر با صدور دستورالعمل اجرايي شماره ۴۷۰۲ واردات نفت ايران به آمريكا را ممنوع اعلام كرد. چند روز بعد هم فرمان ۱۲۱۷۰ به بلوكه كردن تمامي دارايي هاي ايران نزد بانك هاي دولتي و خصوصي آمريكا در داخل و خارج از كشور اقدام كرد. فروردين ۵۸ هم صادرات كالاهاي آمريكايي به ايران قطع شد و بالاخره ۱۹ فروردين جيمي  كارتر در يك سخنراني تلويزيوني قطع روابط ديپلماتيك بين آمريكا و ايران را اعلام كرد.
امام خميني هم در پيامي در اين زمينه فرمودند: «اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد كه بتوان گفت به خير و صلاح اين ملت مظلوم است، همين قطع روابط با ايران است.» پس از مدتي آمريكا تصميم به عمليات نظامي براي آزادسازي گروگانهاي خود گرفت، البته ابتدا آخرين شانس آشتي را آزمود و سعي كرد از موضعي فروتنانه با ايران برخورد كند. كارتر در نامه مورخ ۲۶ مارس ۱۹۸۰ خود خطاب به امام خميني چنين نوشت: «ما آماده  پذيرش حقايق جديد كه مولود انقلاب ايران است مي باشيم. اين امر همچنان هدف و آرزوي ما است.» كارتر كه در همين زمان مخفيانه مشغول مذاكرات پشت پرده با بني صدر و قطب زاده بود، نامه فوق را مخفيانه براي امام ارسال داشت. آنها مي خواستند تا گشايش «كانال محرمانه» با رهبري انقلاب را دستاويز طرح هاي آينده خود قرار دهند اما امام(ره) بلافاصله دستور انتشار اين نامه را دادند و نقشه كارتر را نقش بر آب كردند. بدين سان آمريكا هر گونه اميد به سازش با رهبري انقلاب را از دست داد و توطئه تجاوز نظامي در دستور كار قرار گرفت.
آخرين حربه ها
بخش اول حمله نظامي با نام «عمليات نجات» بود كه به ماجراي طبس معروف شد. بهانه تجاوز نظامي «نجات» گروگانها بود ولي علت واقعي چيز ديگري بود. آمريكا قصد داشت ضربه شديدي را كه با اشغال لانه جاسوسي به حيثيت جهاني و مطامع او وارد شده بود، جبران كند. برژينسكي مي نويسد: «اگر اين كار با موفقيت انجام مي شد آمريكا يك بار ديگر زور بازوي خود را نشان مي داد چيزي كه ۲۰ سال است به آن احتياج دارد.»
در اين عمليات كشورهاي مصر، عربستان، تركيه، عمان و پاكستان امكانات خود را در اختيار آمريكا قرار دادند. اسنادي كه بعداً فاش شد نقش بني صدر و قطب زاده را در رأس اين نيروها روشن ساخت. اين كودتا به لطف الهي و با ايجاد طوفان شن در طبس ناكام ماند.
بخش دوم استراتژي نظامي آمريكا چيزي نبود جز حمله نظامي صدام حسين به ايران. نكته ديگر اين كه همزمان با تجاوز طبس، «سيا» ، از طريق شاپور بختيار در تدارك طرح كودتاي «نوژه» بود، واشنگتن در اين انديشه بود كه آيا اول كودتا را انجام دهد و يا حمله نظامي را از طريق عراق عملي كند. سرانجام به گفته يكي از سران «كودتاي نوژه» ، پس از سفر بني  عامري به پاريس در اسفند ،۵۸ طرح حمله عراق در «تقدم ۲» قرار گرفت و «تقدم ۱» به كودتا داده شد اما اين كودتا هم ناكام ماند.
حمله صدام به ايران به تحريك آمريكا
به دنبال شكست مكرر طرح هاي آمريكا براي آزادسازي گروگانها، امام خميني (ره) چهار پيش شرط را براي آزادي گروگانها اعلام كرد: «بازگرداندن دارايي هاي شاه، تعهد به عدم مداخله در ايران، آزاد كردن دارايي هاي ايران در آمريكا و نهايتا لغو ادعاهاي آمريكا عليه ايران» به عنوان شروط امام (ره) عنوان شد. ناكامي آمريكا از اقدامات اطلاعاتي امنيتي و سياسي _ نظامي و فشار به ايران براي آزادسازي گروگانها، همسويي منافع آمريكا با عراق زمينه هاي حمله عراق به ايران را فراهم آورد. استراتژي آمريكا در جنگ ايجاد موازنه و جلوگيري از پيروزي ايران بود برژينسكي براي آماده سازي و اطلاع از وضع عراق براي شروع جنگ سفرهاي محرمانه مكرري به بغداد كرد بطوري كه مجله «ژورنال استريت» يكي از اين سفرهاي محرمانه را فاش ساخت و «تايمز» لندن مورخ ۱۷ ژوئن ۱۹۸۰ به ملاقات برژينسكي و صدام حسين اشاره كرد. حاصل تمام اين تمهيدات اين بود كه در ماه سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۵۹) جنگ با تعرض ارتش عراق به خاك ايران آغاز شد.
جنگ تحميلي تجربه اي كاملا نو و بي سابقه بود كه مضمون اساسي آن همگامي و هماهنگي كامل دو ابرقدرت شرق و غرب و اشتراك منافع آنها در يك محور كه جلوگيري از گسترش امواج جهاني انقلاب اسلامي بود . BBC به اين واقعيت چنين اعتراف مي كند كه «يكي از جنبه هاي بسيار غيرمعمول جنگ ايران و عراق آن است كه دو ابرقدرت شوروي و ايالات متحده آمريكا هر دو جانب يك طرف جنگ، يعني عراق را گرفته اند.»
اين جنگ برخلاف تصور استراتژيك هاي واشنگتن نه تنها به يك توطئه موفق براندازي بدل نشد بلكه به سرنوشت ساير توطئه ها بدل گرديد. در ارديبهشت ،۶۱ آنگاه كه رزمندگان در حال آزادسازي اراضي اشغالي خوزستان بودند، الكساندرهيگ، وزير جنگ آمريكا به وزراي عضو پيمان ناتو گفت: «پيروزي هاي ايران منافع آمريكا را به خطر انداخته است» . سوم خرداد ۶۱ و پس از آزادسازي خرمشهر، برژينسكي چنين اعلام خطر كرد: «اگر ايران از خطوط دفاعي عراق بگذرد فقط به آن كشور قناعت نمي كند. جنگ ايران و عراق امنيت خاورميانه را به خطر انداخته است.» و بالاخره جرج شولتز در ۱۵ مه ۱۹۸۶ در سخنراني خود در جمع صهيونيست هاي آمريكا گفت: «خطر در خليج فارس يك خطر واقعي است. اگر پيروان خميني در منطقه پيشرفت كنند، منافع استراتژيك آمريكا آسيب خواهد ديد و بديهي است كه منافع اسرائيل نيز ضرر خواهد كرد.»
از سوي ديگر شوروي هم كه سعي مي كرد بي طرفي خود را در جنگ اعلام كند در ۱۹۸۳ رسما اعلام كرد كه شوروي در جنگ از عراق حمايت مي كند.
روزشمار رابطه ايران و آمريكا در طول جنگ
پس از آغاز حمله عراق به مرزهاي ايران، حجت  الاسلام هاشمي رفسنجاني در ۲۲ مهر ۵۹ تأكيد كرد: «ما آمريكا را از اول دشمن خود مي دانستيم و اكنون نيز، آتش افروز اصلي اين جنگ مي دانيم. ما احتمال اينكه آمريكا قدمهاي بزرگ تري را هم بردارد مي دهيم.»
در بهمن ماه ۵۹ و پس از آزادسازي گروگانهاي آمريكايي توسط ايران، وزير خارجه آمريكا اعلام كرد: «آمريكا حضور نظامي خود را در منطقه خليج فارس تقويت خواهد كرد تا به موقعيت كشورهاي متمايل به غرب مثل عراق كمك كند.» به دنبال مواضع متخاصمانه آمريكا در مقابل ايران، امام خميني  (ره) فرمودند: «دشمن مشترك ما و دولت هاي اسلامي، آمريكا و اسرائيل است.» آيت ا... خامنه اي رئيس جمهور وقت هم فرمودند: «اگر كوچكترين نشانه اي از دخالت آمريكا ببينيم، منابع حياتي اش را در منطقه از بين مي بريم.» حجت  الاسلام هاشمي رفسنجاني نيز تأكيد كرد: «طراحي جنگ ايران و عراق از سوي آمريكا صورت گرفته و عمال آمريكا خرج آن را تقبل كردند.»
در همان زمان جورج شولتز وزير خارجه آمريكا ايران را حامي تروريسم خواند و از هم پيمانان خود خواست تا ارسال اسلحه به ايران را متوقف كنند. به دنبال اين اظهارات، آمريكا ايران را در صدر فهرست حاميان تروريسم قرار داد. آمريكا به همين حد كفايت نكرد و در سوم خرداد ۶۴ وارد فاز عملي تري شد. در آن زمان راديو آمريكا اعلام كرد: «ريگان آماده است در صورت كشته شدن يكي از گروگانها از سوي گروه جهاد اسلامي در لبنان، قم، خارك و بندرعباس را بمباران كند.»
سال ۶۵ هم نقطه عطفي در روابط ايران و آمريكا به حساب مي آيد. در ۴ خرداد اين سال هيأتي آمريكايي به سرپرستي مك فارلين به تهران وارد شد. در اين سفر آمريكا تلاش پنهاني براي معامله با ايران و ارسال اسلحه به كشور ما را دنبال مي كرد. در پي فاش شدن سفر مك فارلين به تهران، مشاور امنيت ملي ريگان و معاون وي بركنار شدند. ريگان اين ماجرا را بزرگترين شوك دوران رياست جمهوري خود عنوان كرد.
پس از اين جريان آمريكا وارد فاز نظامي در خليج فارس شد. آنها ابتدا خليج فارس را مين گذاري كردند. سپس به چند قايق گشتي سپاه پاسداران حمله و تعدادي از ايرانيان را به شهادت رساندند. در مرحله بعد هم به سكوهاي نفتي ايران حمله كردند. و بالاخره در ۱۲ تير ماه ۶۷ يك فروند هواپيماي مسافربري ايران بر فراز خليج فارس را مورد هدف حمله ناوگان خود قرار داده و تمام ۲۹۰ سرنشين آن را از جمله ۶۶ كودك را به شهادت رساندند.
ايران بالاخره قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت. امام (ره) در پيامي به مناسبت پذيرش اين قطعنامه چنين فرمودند كه: «امروز يكي از افتخارات بزرگ ملت ما اين است كه در برابر بزرگترين نمايش قدرت و آرايش ناوهاي جنگي آمريكا و اروپا در خليج فارس صف آرايي كرد و اينجانب به نظاميهاي آمريكايي و اروپايي اخطار مي كنم كه تا دير نشده و در باتلاق مرگ فرو نرفته ايد، از خليج فارس بيرون برويد و هميشه اين گونه نيست كه ناوهاي شما هواپيماهاي مسافربري ما را سرنگون كنند و ممكن است فرزندان انقلاب ناوهاي جنگي شما را به قعر آبهاي خليج فارس بفرستند.
جنگ تمام شد
با پذيرش قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت سازمان ملل از سوي تهران و پايان يافتن جنگ ايران و عراق در تير ماه سال ،۱۳۶۷ عمده نگاه مسئولان جمهوري اسلامي متوجه مسائل و مشكلات داخلي، بويژه بازسازي زيرساختهاي اقتصادي و جبران خسارات واردشده طي هشت سال جنگ تحميلي شد. بدين ترتيب، در خارج از ايران، تحليلي پديد آورد مبني بر اين كه ايران از ايدئولوژي محوري در سياست خارجي دست كشيده است، اما برخي از مواضع مقامات نظام در برخي از زمينه ها از جمله حكم تاريخي امام(ره) مبني بر ارتداد سلمان رشدي ثابت كرد كه همچنان، ايدئولوژي اسلامي ركن اساسي منافع ملي ايران است. همچنين مخالفت با برنامه ها و حضور غرب و آمريكا در منطقه و سياستهاي استثماري آنها با همان جديت سابق در دستور كار سياست خارجي و امنيتي ايران قرار گرفت.
از طرف ديگر، مقاومت ايران در مقابل توطئه هاي غرب در طول جنگ تحميلي موجب شد تا غرب و آمريكا برنامه هاي جديدي براي مهار انقلاب اسلامي ايران تدارك ببينند. اين در حالي بود كه برخي از تحولات منطقه اي از جمله حمله عراق به كويت در اوايل دهه ۹۰ نيز به شدت بر روابط دوجانبه ايران و آمريكا تأثير گذاشت.
اعمال سياست مهار از سوي آمريكا عليه ايران و عراق از جمله راهبردهاي مهم آمريكا بود كه از همان آغاز دهه ۹۰ به صورت رسمي اعلام شد. در اين راستا، آمريكا ضمن آن كه مي كوشيد. سياستهاي منطقه اي ايران را مهار كند، با واردكردن اتهامات چهارگانه (حمايت از تروريسم، تلاش براي دستيابي به سلاحهاي كشتار جمعي، مخالفت با صلح خاورميانه و نقض حقوق بشر)، وجهه نظام را در عرصه هاي بين المللي خدشه دار و طي اين سالها، انواع تحريمهاي اقتصادي، تجاري و تكنولوژيكي را عليه تهران اعمال كرد.
با وجود اين، طي سالهاي پاياني دهه ۹۰ اعلام شد سياست مهار در مقابل ايران و عراق عملاً به شكست انجاميده است. شاهد محكم بر اين مدعا را بايد در وقوع برخي از تحولات از جمله اشغال عراق در اوايل سال ۲۰۰۳ جست وجو كرد. ايران نيز توانست با استفاده از ديگر منافع و ظرفيتهاي موجود منطقه اي و جهاني در مقابل سياست مهار كه ريشه اي كاملاً  صهيونيستي داشت و در حقيقت همان سياست تغيير رژيم از طريق تغيير رفتار يا تغيير ساختار بود، مقاومت كند و اين سياست را به شكست بكشاند.
با قرارگرفتن در سالهاي نخستين هزاره سوم ميلادي و با گذشت بيش از ۲۵ سال از تاريخ قطع روابط، هنوز تغيير چشمگيري در مناسبات دوجانبه اتفاق نيفتاده، اين در حالي است كه تحولات جديدي در حوزه روابط دو كشور به وقوع پيوسته است.
وقوع حادثه تروريستي ۱۱ سپتامبر ،۲۰۰۱ شرايط ايجاد تغييرات بنياديني را در راهبردهاي امنيتي ايالات متحده فراهم آورد و از اين رهگذر بر مناسبات ايران و آمريكا نيز به شدت تأثير گذاشت. در سال ۲۰۰۲ جورج بوش، رئيس جمهوري آمريكا، ايران را يكي از اضلاع سه گانه محور شرارت در كنار عراق و كره شمالي دانست كه در پي آن، بحراني ترين وضعيت ميان ايران و آمريكا پديد آمد.
بدين ترتيب، به رغم گذشت حدود سه سال از آن زمان هنوز نمي توان چشم انداز روشني را براي آينده مناسبات دو كشور و سياست هاي آمريكا در برابر ايران تصور كرد و از ديدگاه نخبگان سياسي و امنيتي، ابهامات و پيچيدگي هاي فراواني در روابط دو طرف وجود دارد.
فرجام سخن
امروز ايران در شرايط خاصي به سر مي برد. آمريكا حضور خود را در منطقه بسيار پررنگ  كرده است. آنها با دادن هزينه هاي بسيار زيادي در افغانستان و عراق يعني شرق و غرب ايران، حلقه تشكيل شده بر دور ايران را تنگ تر نموده اند. از سوي ديگر بحث عدم استفاده ايرانيان از فناوري هسته اي را به طور جدي دنبال مي كنند.
همانطور كه بررسي پيشينه روابط ايران و آمريكا نشان مي دهد آمريكا تنها يك ساختار سياسي وابسته را تحمل پذير مي داند و با هرگونه داعيه استقلال طلبي و هويت مستقل فكري- سياسي در ديگر كشورها در چالش است. به هر حال بحران و چالش در ذات روابط ايران و آمريكا نهفته است. آمريكا براي تأمين منافع خود متكي بر ابزارهاي قدرت، بويژه قدرت نظامي به دنبال تغيير در رفتار با رژيم هاي سياسي در كشورهاي منطقه و ايران است. هرگونه خوش بيني براي بهبود روابط بر پايه تعريف منافع مشترك در پايان تنها به سود آمريكا خواهد بود و نتيجه اي براي منافع و امنيت ملي ما نخواهد داشت.
منابع و پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود مي باشد

نگاه امروز
فرو ريختن ديوار بي اعتمادي
احمد دوراني
بسياري بر اين گمان بودند كه دوران رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي باب جديدي در روابط ايران و آمريكا را خواهد گشود. طرح بحث گفت وگوي تمدن ها، برخي مباحث و موضع گيري  هاي دو طرفه و مواضع نرم آمريكا در اين دوره اين گمان را تقويت مي كرد. مادلين آلبرايت وزير وقت امور خارجه آمريكا پس از رأي آوردن خاتمي گفت كه:« آمريكا تحولات تهران را پيگيري مي كند اما هنوز مردد است كه آقاي خاتمي، رئيس جمهور جديد ايران بتواند در سياست دولت ايران تغيير مثبتي ايجاد كند.» ششم خرداد ۷۶ و چند روز پس از رأي آوردن خاتمي هم سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفت كه: «آمريكا به گفت وگو با ايران تمايل دارد اما موضوع اساسي تغيير رفتار جمهوري اسلامي است، نخستين و آخرين تحليل ما از انتخابات دولت جديد براساس رفتار بين المللي اين كشور قرار خواهد داشت.» در ۱۸ دي ماه  همان سال سيدمحمد خاتمي در گفت وگو با شبكه CNN آمريكا نسبت به مهمترين مسائل بين دو كشور ايران و آمريكا موضع گيري كرد. خاتمي شكسته شدن ديوار بلند بي اعتمادي ميان ايران و آمريكا را خواستار شد.
در فروردين ماه سال بعد، كلينتون فرا رسيدن عيد نوروز را به ايرانيان و آمريكاييان ايراني تبار تبريك گفت. بعد از اين اقدامات سمبليك كه هيچ نتيجه عملي را هم به دنبال نداشت آمريكا ۷ شركت روسي را به اتهام انتقال فناوري توليد موشك به ايران تحريم كرد. كلينتون همچنين در نامه اي به دميرل به طور رسمي خواستار انصراف تركيه از خريد گاز ايران شد. بعد از اين جريانات رهبر معظم انقلاب فرمودند:« آمريكا به چيزي كمتر از سلطه بر ايران قانع نيست. قطع رابطه با آمريكا به نفع ملت ايران است.» سال ۲۰۰۰ ميلادي مادلين آلبرايت طي سخناني در شوراي روابط خارجي ايران و آمريكا به نقش منفي واشنگتن در جريان كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اعتراف كرد. پس از به قدرت رسيدن جورج بوش در آمريكا، مواضع ايالات متحده در قبال ايران خصمانه تر شد. جورج بوش طي سخناني، ايران را در كنار دو كشور عراق و كره شمالي محور شرارت خواند.
شرايط امروز جهاني قطعاً  صعب و دشوارتر از روزهاي اول انقلاب و جنگ تحميلي نيست. امروز اروپا و كشورهاي غيرمتعهد موضعي هماهنگ با آمريكا را اتخاذ نخواهند كرد. ايران هم به يكي از قدرتمندترين كشورهاي منطقه تبديل شده و  توان او در موازنه هاي منطقه قابل چشم پوشي نيست. قطعاً  آمريكا زماني دست از سر ما برخواهد داشت كه مطيع و تابع محض او باشيم و در غير اين صورت اين تنش براي هميشه ادامه خواهد داشت.
برقراري مجدد رابطه مسالمت آميز با آمريكا در اين شرايط غيرممكن به نظر مي سد. به عبارت ديگر اصل و اساس انقلاب ما براي قطع دست استعماري آمريكا و غرب در ايران بود. اگر قرار باشد بر همان پايه و مباني استعماري قبلي رابطه اي برقرار شود، اصل و اساس و هدف انقلاب و استقلال ملت بزرگ ايران زمين زير سؤال خواهد رفت.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |