سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۱۶
به مناسبت سالگرد الحاق تاريخي آلمان شرقي به آلمان غربي
اتحاد دو پايتخت؛ افول كمونيسم
002679.jpg
آرش نهاوندي
فروپاشي ديوار برلين يكي از بزرگترين رخدادهاي قرن بيستم را رقم زد. اين واقعه بزرگ تاريخي كه در سوم اكتبر سال 1990 به وقوع پيوست، سرمنشا تحولات عديده اي در بلوك شرق شد كه از عمده ترين اين وقايع، وحدت دو آلمان و فروپاشي اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي را مي توان نام برد.
اما آنچه كه اين تحولات ژئوپوليتيك بر مبناي آن رقم خورد، اتحاد دو آلمان پس از سقوط ديوار برلين بود؛ واقعه اي كه آلمان شرقي (جمهوري دموكراتيك آلمان GDR) و آلمان غربي (آلمان فدرال FRG) را مجددا بر مبناي يك حاكميت، متحد كرد. در واقع انتخابات روز 18 مارس 1990 در آلمان شرقي كه مذاكرات ميان دو آلمان را درپي آورد، در نهايت منجر به امضاي معاهده وحدت سرزميني شد.هم زمان با اين مذاكرات، نيروهاي اشغالگر با ارائه طرحي به نام معاهده دو به اضافه چهار، استقلال آلمان واحد را به رسميت شناختند.
در نتيجه مفاد اين قرارداد، آلمان واحد عضويت خود را در جامعه اروپا (بعدا اتحاديه اروپا) و پيمان آتلانتيك شمالي ناتو، حفظ كرد.
البته در اين قرارداد، واژه اتحاد مجدد جايگزين اتحاد شد، زيرا پيش از آن، ايالت هاي آلماني تبار در سال 1871 تحت لواي يك حاكميت واحد قرار گرفته بودند.
پيشينه
پس از خاموش شدن شعله هاي خانمانسوز جنگ جهاني دوم در اروپا، آلمان به چهار منطقه اشغالي تقسيم شد.برلين - مركز شوراي نظارت نيروهاي متفقين- نيز بر همان اساس چهار قسمت شد. اگرچه هدف اوليه نيروهاي اشغالگر، اداره آلمان تحت وحدت مرزي بود، اما از سال 1947 و بروز شكاف ميان شوروي و بلوك غرب به رهبري آمريكا، آلمان رسما به دو قسمت تقسيم شد. در اين زمان، آلمان فدرال و برلين غربي از بطن مناطق تحت اشغال فرانسه، بريتانيا و آمريكا زاده شد.به تبع تحولاتي كه در بخش غربي آلمان به وقوع پيوست، شوروي نيز حكومت آلمان شرقي را به پايتختي برلين شرقي تاسيس كرد.
در سال 1949 نيز بخش هاي زيادي از شرق آلمان به لهستان و اتحادجماهير سوسياليستي شوروي منضم شدند.از اين زمان به بعد، ميان آلمان فدرال و جمهوري دموكراتيك آلمان (شرقي) رقابتي سياسي برسر جانشيني آلمان سابق در عرصه بين المللي درگرفت.
همين عامل سبب شد تا سياستمداران ارشد كشورهاي اشغالگر براي تامين منافع خود در آلمان، پيشنهاداتي را براي وحدت مجدد ارائه دهند.در همين راستا اولين پيشنهاد را ژوزف استالين، رهبر اتحاد شوروي در سال 1952 مطرح كرد.
در اين طرح پيشنهاد تاسيس يك آلمان مستقل با تعيين خطوط مرزي شرقي در خط اودرنيز ارائه شده بود.
در ادامه اين پيشنهاد، خروج نيروهاي متفقين از آلمان نيز مدنظر قرار گرفته بود.پس از مطرح شدن اين پيشنهاد از سوي استالين، دولت آلمان غربي تحت رهبري كنراد آدنائر كه گرايش به غرب داشت، از مذاكرات با كشورهاي اروپاي غربي حمايت كرد و خواستار آن شد كه مسئله اتحاد مجدد طي يك همه پرسي و نظارت بين المللي مطرح شود.شرايط دولت آدنائر از سوي شوروي رد شد. اين درحالي بود كه پيشتر نيز استالين پيشنهاد اتحاد مجدد آلمان تحت مرزهاي سال 1937 را مشروط به پيوستن آلمان به پيمان ورشو ارائه داده بود.
پس از شكست طرح هاي اتحاد مجدد، دولت آلمان شرقي، شهروندان خويش را از خروج از كشور منع كرد و مرزي را در سال 1961 بنا نهاد كه ديوار برلين بخشي از آن بود.اين تحولات و تاسيس كشور آلمان شرقي تا اوايل دهه 1970 كه در روابط ميان دو آلمان بهبود نسبي حاصل شد، از سوي آلمان غربي و متحدانش در ناتو مورد پذيرش قرار نگرفت.
پايان جدايي
در اواسط دهه 1980 همچنان چشم انداز اتحاد دو آلمان با توجه به حاكميت نظام كمونيستي در آلمان شرقي، تيره و تار مي نمود، اما اميدها در اين باره مجددا با انجام تغييرات در نظام حكومتي شوروي پررنگ شد.
در واقع از سال 1985 و با روي كار آمدن ميخائيل گورباچف اصلاح طلب در شوروي، موجي از اصلاحات، بلوك شرق را دربرگرفت.اين امواج سهمگين درنهايت، موج شكن هاي سواحل پرتلاطم كمونيسم را درهم شكست و فروپاشي كل بلوك شرق را كه زماني بسيار غيرمحتمل به نظر مي رسيد، درپي آورد. در ماه اوت 1989، مجارستان كه ديگر كشوري كمونيست تلقي نمي شد، محدوديت هاي مرزي خود را با اتريش لغو كرد و در سپتامبر همان سال 13 هزار شهروند ساكن آلمان شرقي از طريق مجارستان به غرب اروپا گريختند.
در اواخر سال 1989 نيز تظاهرات عظيمي عليه نظام حكومتي آلمان شرقي برپا شد.
قيام گسترده مردم آلمان شرقي در نهايت منجر به كناره گيري اريك هونكر، رهبر وقت آلمان شرقي از قدرت شد.با روي كار آمدن دولت جديد، محدوديت هاي مرزي آلمان شرقي نيز در 9 نوامبر 1989 برچيده شد.
همزمان با اين تحولات ناگهاني، مردم به سمت ديوار برلين كه محدوديت عبور و مرور ديگر در محدوده آن وجود نداشت، هجوم آوردند و از دروازه اي كه ديگر نگاهبانان از آن حفاظت نمي كردند، پس از نزديك به چهار دهه گذر كردند.
در 18 مارس 1990 نيز اولين انتخابات آزاد در آلمان شرقي برگزار شد و مردم به پايان عمر دولت و جدايي از آلمان غربي راي دادند؛ همانگونه كه يكي از تحليل گران بنام اهل بخش شرقي آلمان نيز گفته است: موجوديت لهستان حتي پس از فروپاشي كمونيسم ، حفظ خواهد شد، اما آلمان شرقي بدون كمونيسم موجبي براي بقا ندارد .
با روي كار آمدن دولت جديد در  آلمان شرقي تحت نخست وزيري لوتار دمزير ، مذاكرات اين كشور با مقامات آلمان غربي، بريتانيا،  فرانسه، ايالات متحده و شوروي به منظور تعيين پيش شرط هاي اتحاد مجدد آلمان برگزار شد.در جريان اين مذاكرات اتحاد شوروي به رغم موافقت با اتحاد دو آلمان با پيوستن آلمان شرقي به ناتو مخالفت كرد. در پايان اين دور از مذاكرات و باتوجه به مخالفت شوروي، توافقي ميان اعضا به اين مضمون به دست آمد كه آلمان متحد عضو ناتو باقي بماند، اما نيروهاي پيمان آتلانتيك شمالي در آلمان شرقي مستقر نشوند. به موازات اين مذاكرات چند جانبه، گفت و گوهاي دو جانبه اي نيز ميان آلمان شرقي و غربي به منظور اتخاذ راهكارهايي جهت ايجاد وحدت اقتصادي، اجتماعي ومالي ميان دو آلمان برگزار شد. در پايان مذاكرات ياد شده، دو طرف بر سر تمامي موارد مطروحه به توافق رسيدند و مفاد اين موافقتنامه از تاريخ يك ژوئيه به اجرا درآمد.
پيرو اين تحولات، پارلمان آلمان شرقي (فولسكامر) نيز طرح الحاق به آلمان غربي را در تاريخ 23 اوت 1990 تصويب كرد و معاهده اتحاد دو آلمان (آينگونگسورتراك) نيز در تاريخ 31 اوت 1990 ميان آلمان غربي و آلمان شرقي به امضا رسيد. در تاريخ 12 سپتامبر نيز معاهده نهايي كه ضامن بقاي تماميت ارضي آلمان و خروج نيروهاي اشغالگر از دو بخش آلمان بود، براساس قرارداد ياد شده دو به اضافه چهار، مورد توافق قرار گرفت و جوهر امضاي طرفين، پاي آن حك شد.
با الحاق پنج ايالت (بودسلاندر) آلمان شرقي به آلمان غربي، فرآيند اتحاد مجدد دو آلمان رسما در تاريخ 3 اكتبر 1990 به پايان رسيد.
پس از اتمام فرآيند تاريخي الحاق آلمان شرقي به آلمان غربي، دو راه پيش روي ايالت هاي تازه منضم شده به آلمان فدرال قرار گرفت. براساس شق اول كه در قانون اساسي آلمان فدرال (گروندگستس) نيز مورد پيش بيني قرار گرفته شده، شيوه اجراي قوانين و تمامي شئون مملكت داري نيز به ايالات منضم شده شرقي تعميم داده مي شدند.
طبق شق دوم، دو دولت سابق مي بايست با توافق  مرضي طرفين، قانون اساسي جديدي را براي اداره آلمان متحد تدوين مي  كردند. در پايان و پس از چند دور مذاكره تصميم به اجراي شق اول گرفته شد كه بر مبناي آن قانون اساسي جمهوري قديم فدرال آلمان در تمامي كشور با لحاظ مسائل موجود در بخش شرقي تعميم مي يافت.
تاثيرات اتحاد مجدد
اتحاد مجدد دو آلمان تاثيرات بسيار مخربي بر اقتصاد آلمان گذاشته و سبب كند شدن روند رشد اقتصادي اين كشور طي سالهاي اخير شد. اين اتحاد ميمون و خجسته تاكنون هزينه اي بالغ بر 5/1 تريليون يورو (9/1 تريليون دلار) بر دولت آلمان تحميل كرده است.
براساس برآوردها، اين مبلغ گزاف حتي بيش از بدهي هاي ملي دولت آلمان است. يكي از دلايل اين امر را مي توان در اقتصاد ضعيف آلمان شرقي جست وجو كرد، بويژه هنگامي كه با اقتصاد بيش از حد توسعه يافته آلمان غربي مقايسه شود.
البته عوامل ديگري نظير وحدت پولي دو كشور و ادغام مارك آلمان شرقي با مارك آلمان غربي تحت عنوان دويچه مارك را نيز بايد در اين ميان دخيل دانست. وحدت پولي دو آلمان بيش از پيش ضعف صنايع آلمان شرقي را سبب شد؛ همين عامل سبب شده است تا دولت آلمان و جامعه جهاني سالانه مبلغ ويژه اي معادل 100ميليارد يورو را براي بازسازي اقتصاد بخش شرقي آلمان اختصاص دهند.
اين وضعيت به دليل آن رخ داد كه در حالي كه طي دهه 1980 اقتصاد سرمايه داري  آلمان غربي گام هاي سريعي را رو به جلو برمي داشت، اقتصاد كمونيستي آلمان شرقي با به قهقرا رفتن، دوران افول خود را طي مي كرد. اما كمك هاي مالي بخش غربي آلمان به بخش شرقي، اقتصاد آلمان توسعه يافته را نيز تحت تاثير بحران هاي شرق آلمان قرار داده است. خصوصي سازي كارخانه ها و موسسات اقتصادي- دولتي، آلمان شرقي نيز هزينه هاي گزافي را بر دوش غربي ها گذاشت. علاوه بر اين، پس از اتحاد مجدد، صدها هزار نفر از مردم آلمان شرقي در جست و جوي زندگي بهتر به آلمان غربي مهاجرت كردند.
اين مسئله سبب كاهش نيروي كار در آلمان شرقي و به تبع آن، تضعيف بيش از پيش اقتصاد آن منطقه از كشور شد.

اضمحلال پرده آهنين
فروپاشي ديوار برلين و اتحاد مجدد دو آلمان، سرآغاز دوران جديدي از روابط سياسي در اروپا بود.
در اين عصر جديد،  كشورهاي بيشتري، پس از تجزيه كشورهاي كمونيست به كشورهاي اروپايي اضافه شدند.در كنار اين تحولات، اخيرا 10 كشور ديگر اروپايي عمدتا از بلوك شرق به اتحاديه اروپا پيوستند تا خاطرات كمونيسم اروپايي به طور كامل از اذهان نسل جوان پاك شود و واژگاني نظير پرده آهنين، كاربرد خود را براي هميشه از دست بدهند.بيش از همه، روسيه كه خود را ميراث دار اتحاد جماهير شوروي مي داند، از وضعيت جديد ابراز نگراني كرده است ،ساكنان كرملين بر آنند تا بار ديگر خرس خفته را از خواب طولاني 15 ساله بيدار كرده و عظمت سابق را مجددا به سرزمين
تزار ها بازگردانند.

يك جنازه بلاتكليف به نام لنين
نمادهاي اتحاد جماهير شوروي پس از فروپاشي اين اولين رژيم ماركسيست، يكي پس از ديگري به فراموشخانه تاريخ سپرده شدند.
در اين ميان جنازه موميايي  شده ولاديمير لنين - پايه  گذار شوروي - تنها نمادي است كه تاكنون نسبت به بقا يا امحاي آن تصميمي گرفته نشده است.
با اين حال، بقاي اين موميايي معاصر، به تصميم سران كنوني كرملين بستگي دارد و با توجه به موضع  گيري  هاي اخير، بعيد به نظر مي  رسد اين جنازه به صورت موميايي حفظ شود و احتمال آن مي  رود كه مقامات فعلي روسيه، فرمان خاكسپاري آن را صادر كنند.
در همين چارچوب نماينده رئيس جمهوري روسيه در حوزه مركزي اين كشور، خواستار دفن جسد لنين ، رهبر انقلاب كمونيستي و بنيانگذار شوروي در خاك، مانند هر انسان ديگرشد.
گئوركي پولتاوچنكو قرار داشتن پيكر موميايي شده لنين - كه به گفته وي در سال 1917 در كشور فتنه به پا كرده است - در مركز كشور و نزديك كاخ كرملين را عادلانه ندانست. وي گفت: صرف نظر از هر برخورد و نگاه تاريخي، جسد لنين بايد مانند بقيه انسان ها به خاك سپرده شود.
آنچه كه موجب مطرح شدن دوباره بحث خاكسپاري جسد لنين شده، بازگرداندن جسد آنتون دنيكين ، ژنرال ارتش سفيد (ضد بلشويكي) روسيه از نيويورك است كه قرار شده در مسكو به خاك سپرده شود.
نيكيتا ميخالكوف كارگردان مشهور و رئيس اتحاديه سينماگران روسيه نيز نگهداري جسد لنين در آرامگاه ميدان سرخ را نمايش بت پرستي خوانده كه هزينه زياد مالي نيز دارد.
وي گفت: براساس وصيتنامه ولاديمير اوليانوف مشهور به لنين ، وي بايد همراه با مادرش در قبرستان ولكف سن پترزبورگ به خاك سپرده مي شد. اين شخصيت فرهنگي روسيه گفت: در اين صورت بايد از مقبره لنين پاسداري شود تا افرادي از آن سوء استفاده نكرده يا به آن توهين نكنند. چند ماه پيش نيز كليساي ارتدوكس روس، خواستار دفن جسد موميايي شده لنين كه در مقبره شيشه اي ميدان سرخ مسكو در معرض نمايش عموم قرار دارد، شده بود. وسولد چاپلين معاون اداره روابط بين المللي كليساي ارتدوكس روس اعلام كرده كه اينگونه نمايش جسد از نظر آئين مسيحيت غيرقابل قبول است.
به گفته وي جسد لنين، رهبرانقلاب كمونيستي و بنيانگذار شوروي به يك مركز جلب گردشگران تبديل شده است.
اداره مركزي مسلمانان روسيه نيز از نظر كليساي ارتدوكس حمايت مي كند. به نظر روحانيون مسلمان، جسد لنين بايد به شيوه انساني به خاك سپرده شود و طرفداران لنين بايد خاكسپاري جسد وي را نوعي احترام به وي تلقي كنند. هر چند ماه يك بار، به منظور انجام امور شيميايي جهت جلوگيري از فساد جسد لنين، آرامگاه وي يك تا دوماه به روي بازديدكنندگان بسته مي شود. تصميم نگاه داشتن جسد لنين پس از مرگ وي در سال 1924، از سوي دومين كنگره شوراهاي اتحاد شوروي اتخاذ شد.
جسد خواهر وي ماريا و همسرش نادژدا كروپسكايا در داخل ديوار كرملين دفن شده  است. پس از فروپاشي شوروي، موضوع نگاهداري يا دفن جسد لنين مطرح شد، ولي نه در ميان مردم و نه مقامات در اين مورد يگانگي وجود ندارد.
كارشناسان مي گويند: با فعاليت هايي كه براي نگاهداري جسد لنين انجام مي شود و هزينه شدن سالانه 5/1ميليون دلار، جسد مي تواند تا يكصد سال ديگر هم سالم بماند.
مقبره شيشه اي لنين در بنايي از گرانيت قهوه اي رنگ در پاي ديوار كرملين در ميدان سرخ مسكو واقع شده است.از زمان مرگ لنين در سال 1924چند مقبره براي نگهداري جسد وي كه شكل ظاهري خود را كاملا حفظ كرده، ساخته شده است.
مقبره فعلي لنين در سال 1932ساخته شده و بازديد از آن براي عموم رايگان و آزاد است.
اين مقبره يكي از جاذبه هاي ميدان سرخ مسكو براي گردشگران خارجي است.

پيشخوان
002607.jpg
عرب نيوز
روزنامه عرب نيوز، انفجارهاي مهيب در جزيره بالي را براي عنوان خبر و عكس اول خود برگزيده است. اين روزنامه به نقل از مقامات اندونزي نوشته است: دست كم سه بمب در جزيره بالي منفجر شد كه بر اثر انفجار اين بمب ها، حداقل 19 نفر كشته و بيش از 50 نفر زخمي شدند. سوسيلوبامبانگ يود هويونو، رئيس جمهوري اندونزي اين حملات را محكوم كرده و آن را يك اقدام جنايتكارانه توصيف كرده است.
002610.jpg
چايناديلي
روزنامه چايناديلي خبر و عكس اول خود را به برگزاري مراسم پنجاه و ششمين سالگرد روز ملي چين اختصاص داده است. به همين مناسبت يكهزار و 500 مدعو از هنگ كنگ، ماكائو و تايوان در ضيافتي كه به ميزباني ون جيابائو، رئيس جمهور چين برپا شده بود، حضور يافتند. رئيس جمهوري چين طي اين ضيافت، فرا رسيدن سالگرد روز ملي چين را به مردم اين كشور تبريك گفت.
002625.jpg
ال موندو
روزنامه ال موندو درخواست پادشاه اسپانيا براي حفظ وحدت ملي در اين كشور را براي موضوع عكس و خبر اول خود برگزيده است. خوان كارلوس، پادشاه اسپانيا در شهر ساراگوسا ، طي سخناني تصريح كرد كه در قانون اساسي بر وحدت ملي تاكيد شده است. سخنان  خوان كارلوس پس از آن عنوان مي شوند كه در ايالت كاتالونيا بسياري از مقامات خواستار كسب خودمختاري شده اند و حتي برخي از افراطيون نيز بحث استقلال را مطرح كرده اند.
002643.jpg
لاراسون
روزنامه اسپانيايي زبان لاراسون چاپ آرژانتين، خبر اول خود را به وقوع حادثه اي تكان دهنده در اين كشور اختصاص داده است.
طي اين حادثه كه در شهر سانتافه رخ داد، سه دزد، صاحب يك نانوايي را به همراه پنج نفر از كارگرانش در تنور نانوايي  با 70 درجه حرارت محبوس كرده بودند.
فرياد و سر و صداي محبوسان سبب شد تا يكي از مشتريان نانوايي آنان را پيش از خفه شدن نجات دهد.

شهرهاي جهان
قربانيان جنگ - سارايوو
سينا خاكياني - سارايوو، پايتخت و بزرگترين شهر بوسني و هرزگوين است. جمعيت اين شهر بر اساس آمارگيري هاي سال 1991 نزديك به 450 هزار نفر بود، اما اكنون جمعيت اين شهر در حدود 300 هزار نفر برآورد مي شود.
سارايوو از نظر تاريخي و فرهنگي شهري بسيار غني است. اين شهر در سال 1461 ميلادي و در زمان حكومت امپراتوري عثماني ساخته شده است. اكنون سارايوو مركز استاني به همين نام نيزهست. استان سارايوو يكي از 10 استان كشور بوسني محسوب مي شود. رودخانه ميلياكا، درست از مركز شهر رد مي شود و زيبايي خاصي به آن مي بخشد. سارايوو از نظر آب و هوايي، بين اروپاي مركزي از شمال و آب و هواي مديترانه اي از جنوب قرارگرفته است. تابستان هاي اين شهر گرم است و دماي هوا در اغلب روزها تا 35 درجه سانتي گراد نيز مي رسد و برعكس، زمستان هاي بسيار سردي هم دارد كه غالبا با برف  هاي سنگين همراه است. گرم ترين ماه سال، ماه جولاي است كه متوسط دما در آن 19 درجه  سانتي گراد است. از طرف ديگر سردترين ماه سال آگوست است كه متوسط دماي هوا در آن يك درجه زيرصفر است. به طور كلي متوسط درجه حرارت هوا در طول سال در سارايوو 10 درجه سانتي گراد است.
از نظر بارندگي، سالانه 900 ميلي متر در اين شهر باران مي بارد. پرباران ترين ماه در سارايوو، اكتبر با 8904 ميلي متر بارش و كم باران ترين ماه، فوريه با 6104 ميلي متر بارش است.
بعد از پايان جنگ جهاني دوم، سارايوو به يكي از مهمترين مراكز صنعتي در يوگسلاوي سابق تبديل شد. شهر، توسعه پيدا كرد و بلوك هاي ساختماني مدرني در غرب بافت قديمي شهر ساخته شدند كه معماري خاص و مخصوص به خودشان را داشتند. سارايوو در سال 1984 ميزباني مسابقات المپيك زمستاني را برعهده گرفت و به همين خاطر دهه 1980 ميلادي شاهد تحولات و سازندگي هاي فراواني در شهر بود.
در ششم آوريل سال 1992، سارايوو توسط نيروهاي نظامي صرب محاصره شد؛ محاصره اي كه تا اكتبر سال 1995 باعث مرگ ومير عده زيادي از مردم بي گناه شهر و مهاجرت بسياري از آنها شد. محاصره سارايوو طولاني ترين جنگ دوران مدرن را رقم زد كه از آوريل 1992 آغاز شد و تا 29 فوريه 1996 به طول انجاميد. درگيري ها در اين سالها ميان دولت بوسني كه تازه استقلالش را از يوگسلاوي اعلام كرده بود و نيروهاي نظامي صرب بود كه خود، خواهان جدايي از دولت تازه تاسيس بوسني بودند. در طول آن سالها هزاران نفر در سارايوو-  از جمله عده بسيار زيادي از مسلمانان اين شهر- كشته شدند. بر اساس گزارش هاي آن زمان، هر روز به طور متوسط 330 گلوله توپ به اين شهر شليك مي شد كه خرابي هاي بسيار وسيعي را از خود به جاي گذاشت.
بعد از پايان جنگ، سارايوو كه همواره تركيبي از اقوام و نژادهاي مختلف را در خود داشت، عده زيادي از جمعيتش را از دست داده بود. علاوه بر عده زيادي كه از اين شهر به ديگر كشورها پناهنده شدند، عده زيادي از صرب هاي سارايوو هم بعد از پايان جنگ به جمهوري صربستان مهاجرت كردند، به طوري كه تا سال 2002 تنها 10 درصد اهالي شهر را صرب ها تشكيل مي دادند.
بعد از پايان جنگ و محاصره سارايوو، اين شهر شاهد پيشرفت هاي بسيار زيادي بود؛ به طوري كه امروز به يك پايتخت كاملا مدرن اروپايي تبديل شده است. تا سال 2004 تقريبا تمام خرابي هاي ناشي از جنگ در اين شهر بازسازي شد. ساخت وسازهاي سريع در اين شهر، آن را به يكي از بزرگترين شهرها در ميان ديگر شهرهاي يوگسلاوي سابق تبديل كرده است. بر اساس آخرين آمار گيري ها در سال 2002، جمعيت شهر به همراه حومه هاي آن به 400 هزار نفر مي رسد كه هنوز 20 هزار نفر از جمعيت آن پيش از آغاز جنگ كمتر است، اما با اين روند رو به رشد بدون شك سارايوو در آينده نه چندان دور به دوران طلايي دهه 80 خودش برخواهد گشت، اما جاي زخم اين سالها هرگز از تاريخ اين شهر پاك نخواهد شد. سارايوو مهمترين شهر بوسني و هرزگوين از لحاظ سياسي است و مقر دولت اين كشور و وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي همگي در اين شهر قرار دارند. سارايوو جزو معدود شهرهاي بوسني و هرزگوين است كه دولت مستقلي آن را اداره مي كند.
بزرگترين نژاد تشكيل دهنده جمعيت سارايوو، بوسنياك ها هستند كه تعداد آنها به 230 هزار نفر مي رسد و تقريبا 77 درصد جمعيت شهر را تشكيل مي دهند. بعد از آنها، صرب ها با 35 هزار نفر در جاي دوم قرار دارند و كروات ها با 22 هزار نفر، سومين قوم پرجمعيت اين شهر محسوب مي شوند.
مردم سارايوو هميشه به ميهن پرستي شهرت داشته اند؛ آنها تعصب خاصي نسبت به شهرشان دارند و آهنگ عشق من سارايوو كه كمال مونته نو خواننده معروف، آن را خوانده است، اثباتي بر اين موضوع است.
گفته مي شود سارايوو تنها شهري در دنيا است كه همزمان در آن صداي دعا و نيايش را از مساجد، كليسا هاي ارتودكس يا كاتوليك و پرستشگاه هاي يهوديان مي توان شنيد. صنعت توريسم يكي از مهمترين صنايع شهر است كه با برقراري ثبات در منطقه، اين روزها در حال پيشرفت گسترده اي است. كوه هاي پوشيده از برف اين شهر و امكانات ورزشي مناسب كه از بازي هاي المپيك زمستاني 1984 به جاي مانده ، اين شهر را به محل كاملا ايده آلي براي ورزشكاران و دوستداران ورزش هاي زمستاني تبديل كرده است.
در گذشته هاي دورتر نيز اين شهر در مسير ارتباطي مهمي قرار داشته و بسياري از مسافران امپراتوري هاي اتريش، مجارستان يا عثماني در اين شهر توقف مي كرده اند. سارايوو نزديك به 50 هتل مختلف دارد كه البته هتل هاليدي اين شهر از ساير هتل هاي آن معروف تر است. گردشگران سارايوو به 4 علت عمده اين شهر را انتخاب مي كنند؛ دسته اول براي ديدن بقاياي سالهاي جنگ و محاصره به اين شهر مي آيند. دسته دوم، آثار تاريخي شهر را مدنظر دارند. دسته سوم به خاطر طبيعت كم نظير آن مناطق به سارايوو سفر مي كنند و دسته چهارم هم علاقه مندان به ورزش هاي زمستاني هستند.

جهانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |