يكشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۴
فلسفه نفس از ديدگاه دكارت - واپسين بخش
شكست يك نظريه
در نخستين بخش مطلب حاضر، نويسنده در نسبت ميان جهان فيزيكي و روح و يا جسم و روح به «اصل تجرد» و «ارتباط بين نفس و بدن» اشاره كرد و كوشيد تا به تبيين اين پرسش بپردازد كه آيا اين دو جوهر متفاوتند و در صورت متفاوت بودن آن مي توانند با هم متحدشده و امر واحدي را شكل دهند؟ اينك واپسين بخش مطلب را مي خوانيم:
002472.jpg
اين مفهوم كه دو جوهر متفاوت مي توانند متحد شوند تا چيز واحدي را شكل دهند في نفسه مبهم و مشكل خيز نيست. براي مثال، امروزه با اين تصور آشناييم كه هيدروژن و اكسيژن مي توانند متحد شوند و تشكيل آب دهند؛ به علاوه اين «وحدت جوهري» صفات «نوظهور» به وجود مي آورد- آب صفاتي دارد مانند قابل شرب بودن كه در اجزاي تشكيل دهنده آن وجود نداشتند- و مي توان تصور كرد كه اين مثال (گرچه البته مثال خود دكارت نيست) فهمي درباره اين مفهوم دكارتي مي دهد كه رخدادهايي مانند احساس ها هنگامي به وجود مي آيند يا حاصل مي شوند كه نفس و بدن متحد شوند، حتي گرچه آن رخدادها جزو ذات هيچ كدام از شيئي ممتد يا شيئي متفكر نباشند. با وجود اين، خود دكارت به وضوح احساس مي كرد كه تصور او از «وحدت جوهري» نفس و بدن مسايلي را پديد مي آورد. زيرا نفس و بدن تنها متفاوت نيستند، بلكه جواهري كاملاً ناسازگارند: آنها از نظر ويژگي هاي بنيادين شان، متقابلاً يكديگر را طرد مي كنند، زيرا نفس به عنوان چيزي ناممتد و تقسيم ناپذير تعريف مي شود، در حالي كه ماده در طبيعت خود ممتد و تقسيم پذير است و آسان نيست كه بدانيم چگونه امور ناسازگار مي توانند، در معنايي معقول، «متحد» باشند. همان طور كه دكارت تا اندازه اي با تأسف اين امر را بيان مي دارد.
«به نظر من نمي رسد كه ذهن بشر قادر باشد در يك زمان تمايز و وحدت بين بدن و روح را تصور كند، زيرا براي اين كار ضروري است كه آنها را به عنوان چيزي واحد تصور كند و در همان حال آنها را به عنوان دو چيز تصور كند و اين محال است.»
تعامل علي و سبب سازانگاري
تصور وحدت امور كاملاً ناهمگن، تنها جنبه مسأله خيز نظريه دكارت درباره نفس و ارتباط آن با بدن نيست. گفتار دكارت به كرات القاءكننده اين فكر است كه هم نفس از نيروي علي در برابر بدن برخوردار است (براي مثال نفس مي تواند موجب حركت بدن شود)، و هم بدن نيروي علي در مورد روح دارد (براي مثال رخدادهاي جسماني در خون و سيستم عصبي انفعالات و احساسها را «برانگيخته» مي كنند). بخش عمده اي از آخرين اثر دكارت، يعني انفعالات روح، به بررسي عملكردهاي اين جريان علي دوطرفه بين بدن و نفس اختصاص يافته است. متن ذيل توصيف وي از حافظه است:
«هنگامي كه روح مي خواهد چيزي را به ياد آورد، اين خواست غده صنوبري را به اين سو و آن سو خم مي كند، بدين ترتيب ارواح حيواني [ذرات ريز و سريعي كه از طريق سيستم عصبي جابجا مي شوند] را به سمت نواحي مختلفي از مغز مي برد تا با يكي از بخش هايي برخورد كنند كه حاوي ردپاهاي بجامانده از چيزي است كه مي خواهيم به ياد آوريم. اين ردپاها صرفاً ريشه در اين واقعيت دارند كه منافذ مغزي كه ارواح پيش از اين به موجب حضور اين چيز از آنها گذر كرده اند، به هنگام جريان دوباره ارواح در آنها بيش از ديگر منافذ آمادگي بازشدن دارند. بدين ترتيب ارواح هنگامي كه با اين منافذ برخورد مي كنند بسيار آسان تر داخل مي شوند و بدين وسيله در اين غده حركت خاصي را ايجاد مي كنند كه همان چيز را براي روح حاضر مي كند و موجب مي شود تا روح آن چيز را آن چنان كه مي خواست بازشناسد.»
آنچه در اينجا نظر خواننده را به خود جلب مي كند بيش از آنكه ارزش جزئيات تن كرد شناختي كهنه باشد (خوانندگان امروزه به آساني مي توانند رخدادهاي الكتروشيميايي در قشر مغز را جايگزين حركات غده صنوبري و ارواح حيواني دكارت كنند) شيوه اي است كه انتظار مي رود آن جزئيات تن كرد شناختي با رخدادهاي حوزه غيرفيزيكي روح جفت شوند). دكارت موفق شد مكانيسم هاي بسياري فراهم آورد تا آن حركات، به محض آنكه در غده صنوبري آغاز شوند، بتوانند به ديگر بخش هاي مغز و بدن منتقل شوند؛ اما ظاهراً او در حل اين مسأله اصلي ناكام مانده است كه چگونه روحي غيرجسماني مي تواند چنين حركاتي را در مكان اول، يعني غده صنوبري، آغاز كند و همين مشكل وقتي جريان علي در جهت ديگر است نيز وارد خواهد بود. دكارت توجه بسياري به مكانيسم هاي تن كرد شناختي معطوف مي دارد كه با آنها انگيخته هاي بدني مختلف موجب تغييراتي در سيستم عصبي و مغز مي شوند و روح را مستعد مي سازند تا عواطفي نظير خشم و ترس را احساس نمايد. اما او توضيح نمي دهد كه رخدادهاي صرف مغز، هر چند كه پيدايش تن كرد شناختي آنها پيچيده باشد، چگونه مي توانند از نيرويي برخوردار باشند كه رخدادهايي در حوزه نفساني برانگيزند يا موجب شوند.
چرا دقيقاً جنبه علي رابطه نفس- بدن براي دكارت مشكل خيز است؟ خلاصه جواب اين است كه او ظاهراً در سرتاسر مابقي مابعد الطبيعه و فيزيك خود، پيش فرض مي گيرد كه كنشهاي متقابل علي بايد به معنايي براي عقل بشر شفاف باشند. قضيه «معلول شبيه علت است» شعار رايج مدرسيان بود كه دكارت بي درنگ آن را مي پذيرد. او در براهين علي خود بر وجود خدا بر اين اصل تكيه مي كند كه علت شيئي كه از درجه معيني از كمال برخوردار است بايد خودداري كمالي به همان ميزان يا بيشتر باشد: هر چه در معلول يافت مي شود بايد در علت حاضر باشد. در فيزيك نيز اغلب به نظر مي رسد كه دكارت تمايل به استفاده از تبيين هايي دارد كه پيوندهاي شفاف بين علتها و معلولها را آشكار مي كنند (براي مثال، در توضيح قوانين حركت به الگوي انتقالي ساده توسل مي جويد- علت مقدار معين حركت را به معلول خود منتقل مي كند يا انتقال مي دهد). در همه اين موارد دكارت آشكارا در پي توانايي بر توسل به چيزهاي بسيار ساده و بديهي است: اگر نمي  توانستيم «ببينيم» كه معلول ها چگونه خصوصياتي را از علت هايشان به ميراث مي برند، مواردي در اختيار مي داشتيم كه «از هيچ» حاصل مي آيد، كه محال است. اما اكنون واضح است كه چنين شفافيتي نمي توانست در كنش متقابل نفس- بدن موجود باشد كه دكارت آن را با چنين جزئياتي در انفعالات روح وصف مي كند. پيوندهاي شفاف مادامي مي توانند آشكار شوند كه ما در حوزه تن كرد شناختي باقي بمانيم و دنبال كنيم كه چگونه تحريك اندامي حسي تغييراتي را در «ارواح حيواني» به وجود مي آورد كه اين خود موجب تغييراتي در حركات غده صنوبري مي شود. اما در پايان داستان، رخدادي نفساني وجود خواهند داشت كه صرفاً در روح ايجاد مي شود: پيشرفت آرام تبيين هاي علي ناگهان وادار به توقف مي شود. آنچه بر روي شكاف بين حوزه هاي جسماني و نفساني پل مي زند و هرچه كه باشد، ظاهراً براي تبيين علي مبهم باقي مي ماند، به معنايي كه دكارت معمولاً از تبيين علي مراد مي كرد.
راه دكارت براي دور زدن اين بن بست توسل به نيرويي فطري و مقرر شده از جانب خداوند براي نفس انسان است. خدا، در خلق روح انسان، آن را به نحوي ساخت كه هر گاه بدن كه نفس با آن متحد است به نحوي معين تحريك شود تجربه هاي مختلف حسي در نفس پديد خواهد آمد. بدين ترتيب، نفس از قابليتي فطري برخوردار است تا «به سبب برخي حركات جسماني در مغز رنگها را براي خود بازنمايد.» درواقع هيچ انتقال علي اصيل بين نفس و بدن وجود ندارد؛ «هيچ چيز از اشياء خارجي جز حركات جسماني به نفس نمي رسد»؛ ما احكامي درباره جهان خارج مي سازيم، نه بدين دليل كه اين چيزها از طريق اندامهاي حسي تصورات را به نفس ما منتقل مي كنند، بلكه از اين رو كه آنها چيزي را منتقل مي كنند كه، دقيقاً در زمان درست، به نفس موقعيتي مي دهند كه اين تصورات را به واسطه قوه اي فطري شكل دهد . آنچه ما در اينجا با آن روبه روييم بسيار يادآور پيشرفت هاي بعدي در قرن هفدهم است- سبب ساز انگاري مالبرانش و نظريه «هماهنگي پيشين بنياد» لايبنيتس، درسي كه بايد از اين امر آموخت اين است كه نظرات مالبرانش و لايبنيتس، چنانكه گاهي تصور مي شود، تلاشهايي عجيب و غريب براي سر هم بندي راه حلي موضعي براي مشكل كنش متقابل نفس- بدن نبودند كه دكارت براي فلسفه غرب به ارث گذاشته بود؛ برعكس، آنها سرمشق خود را از اصطلاحات خود دكارت و نيز تأكيد او گرفتند مبني بر اينكه رابطه بين رخدادهاي فيزيكي و پديده هاي نفساني را بايد بر طبق الگوي ارتباط هاي متقابل امر شده از جانب خدا تبيين كرد و نه بر طبق كنش هاي متقابل علي شفاف. به عبارت درست تر، جهان هاي ناهمگني نفس و ماده نمي توانند كنش متقابل داشته باشند، تنها احكام خداوند مي تواند عمل هماهنگ با هم آنها را تضمين كند.
از اين مطلب مي توان به آساني نتيجه گرفت كه نظريه دكارت درباره نفس يك شكست است؛ اما حس برتري را كه ممكن است مفسران جديد احساس كنند بايد به اين فكر تعديل كرد كه، حتي امروزه، بسيار مانده است تا تبيين منسجم و راضي كننده اي براي رابطه بين رخدادهاي مغز و تجربه آگاهانه فراهم آيد. آنچه مي تواند موضوع مفيدي براي تأمل باشد درك ضمني خود دكارت از محدوديت هاي شناخت بشر است. طرح دكارتي براي نظام متحد شناخت، كه بر اصول اوليه شفاف و واضح بنا نهاده شده باشد، به گاه مواجهه ذهن انسان با عظمت درك ناپذير خداوند متزلزل شد و به نحوي متفاوت، اين طرح هنگامي كه پايه اي ترين واقعيت آگاهي بشري- يعني تجربه هر روزه ما، به واسطه حواس دروني و بيروني مان، از جهان پيرامون ما و اوضاع و احوال بدني مان- را در علم ادغام كرد دچار تزلزل شد. دكارت براي تبيين آن آگاهي ناگزير به پذيرش آن بود كه تنها احكام خداوند، كه در نهايت براي عقل بشر مبهم اند، كفايت خواهد كرد. شفافيت علي جاي خود را به تقارن دايمي صرف مي دهد. اگر در اينجا نشاني از تفكر هيوم يافت مي شود، نبايد مايه شگفتي باشد، زيرا هر چند مفسران بسياري ممكن است بخواهند آن را رقابتي بين گروه هاي متخاصم عقل باوران و تجربه باوران بدانند، تاريخ اوايل دوره جديد فرشينه اي پيوسته باز است كه در آن نخها بي پايان با هم تلاقي مي كنند. تصويري كه به دست ما رسيده است حاصل دست هاي بسيار است، اما هر گونه بدان بنگريم در نقش دكارت به عنوان يكي از طراحان اصلي آن بحثي نمي تواند وجود داشته باشد.
نويسنده: جان كاتينگام
ترجمه: مجتبي درايتي

رويدادهاي انديشه
برگزاري نشست «فلسفه اسلامي»
گروه انديشه: بيست و سومين اجلاس بين المللي فلسفه باستان از تاريخ چهاردهم تا شانزدهم اكتبر در دانشگاه فوردهام آمريكا در حالي برگزار مي گردد كه بخشي از مباحث اين اجلاس در قالب پانل فلسفه اسلامي به بحث پيرامون محورهايي چون فلسفه ابن سينا، الهيات فلسفي و جايگاه انديشه اجتماعي _ سياسي در حوزه فلسفه اسلامي اختصاص داده شده است. به گزارش گروه فلسفي اشراق در اين بخش از اجلاس، جمهوري اسلامي ايران، دكتر عباس گوهري با مقاله «قابليت هاي ذهن در فلسفه ابن سينا» ، دكتر آريا عمراني با مقاله «توصيف علم الهي در فلسفه ابن سينا»، دكتر مصطفي يونسي با مقاله «ارتباط جامعه و گفتار در فلسفه فارابي» و دكتر مسعود فاطمي با مقاله «آينه: نمونه اي براي تفسير تجلي الهي در وجود» ، به ايراد سخنراني خواهند پرداخت. لازم به ذكر است كه اين اجلاس با همكاري جامعه مطالعات فلسفه يونان باستان و جامعه مطالعات علوم و فلسفه اسلامي و چندين بنياد فلسفي معتبر جهاني برگزار مي گردد.
در ضمن سايت كنگره، نشاني اينترنتي بخش فلسفه دانشگاه فوردهام، عناوين كنگره و پانل فلسفه اسلامي از اين قرار است.
۱- آدرس سايت كنگره
http://www.fordham.edu/philosophy/sagp_2005/htm
۲- آدرس اينترنتي دپارتمان فلسفه دانشگاه فوردهام http://www.fordham.edu/philosophy/news.htm#Confrence
۳- عناوين كنگره و پانل فلسفه اسلامي
Ancient and Medieval Philosophy 23rdAnnual Meeting Fordham University SAT II.6 Islamic Philosophy II: Philosophy of Ibn Sina
مراسم بزرگداشت استاد ابوالحسن شعراني
مهر: مراسم بزرگداشت استاد ميرزا ابوالحسن شعراني تهراني، روز شنبه ۳۰ مهر ماه در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي واقع در خيابان ولي عصر، پل اميربهادر، پلاك ۱۰۰ برگزار مي شود.
ميرزا ابوالحسن شعراني تهراني در سال ۱۳۲۰ قمري به دنيا آمد. وي مقدمات را در مدرسه خان مروي خواند. سپس به يادگيري فقه، اصول، معاني، منطق، كلام و حكمت روي آورد. از استادانش مي توان به آقاي شيخ بزرگ ساوجي، ميرزا محمود قمي (شاگرد ابوالحسن جلوه)، شيخ محمدرضا قمشه اي، ميرزا طاهر تنكابني و ميرزا علي اكبر يزدي اشاره كرد.
به گزارش مهر ، استاد شعراني به زبانهاي عربي، فرانسه و عربي تسلط داشت. از آثارش مي توان به تعليقات بر تفسير ابوالفتوح رازي، تعليقات بر تفسير مجمع البيان طبرسي، تعليقات بر وافي فيض كاشاني، تعليقات بر شرح اصول كافي ملا صلاح مازندراني، لغات القرآن، راه سعادت و نداي عدالت اشاره كرد. وي در سال ۱۳۹۳ قمري وفات نمود و پيكرش را در صحن حضرت عبدالعظيم در ري به خاك سپردند. از جمله شاگردان وي آيت  الله حسن زاده آملي است.
002475.jpg
باستان شناسي قرآن
مهر: حجت الاسلام سيد محمد علي ايازي، قرآن پژوه در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه مهر اظهار داشت: قصه هاي قرآني داراي دو نوع قابليت ويژه هستند كه با شناسايي و آگاهي دقيق از آنها مي توان فعاليتهاي اين حوزه را بخوبي ساماندهي، اجرا و ارائه كرد.
وي پردازش داستان را نخستين قابليت در اين زمينه اعلام كرد و گفت: فعالان عرصه هاي مختلف فرهنگي، هنري و اجتماعي مي توانند با استفاده از اصل داستان آن را در قالب اثري مكتوب نظير كتاب و يا مصور مانند تابلو، نقاشي و انيميشن براي اقشار مختلف جامعه، در گروههاي سني متفاوت ارائه كنند.
حجت الاسلام ايازي، قابليت ديگر داستانهاي قرآن كريم را ارائه محتوايي و پيامهاي آنها اعلام كرد و افزود: هنرمندان، نويسندگان و ديگر علاقمندان در اين زمينه مي توانند در فضايي خاص و تأثيرگذار، پيامهاي داستانهاي قرآن كريم را به شكلي تفسيري براي مخاطبان خود ارائه كنند.
اين قرآن پژوه در ادامه داستان نويسي و رمان نويسي، با الهام از قصه هاي قرآني را يكي از راهكارهاي ارزشمند و تأثيرگذار براي ارائه مفاهيم آموزه هاي قرآن كريم عنوان كرد و يادآورشد: در اين زمينه لازم نيست خود داستان بطور كامل طرح شود بلكه مي تواند داستاني برگرفته از قصه هاي قرآني باشد كه بصورتي غير مستقيم، ارائه كننده مفاهيم قرآني است، بي ترديد اين شيوه فعاليت مي تواند تأثيرگذاري مناسبي بر مخاطبان، بويژه نوجوانان و جوانان داشته باشد.
حجت الاسلام ايازي درمورد فعاليتهايي كه با بهره گيري از قصه هاي قرآني انجام شده، گفت: برخي از قصه هاي قرآني به تناوب مورد توجه فعالان عرصه هاي مختلف قرار گرفته، اما برخي از آنها نيز مورد توجه نيست، بعنوان مثال قصه حضرت يوسف در موارد متعددي مورد استفاده قرار گرفته، اما قصه هاي قرآني بسياري است كه تاكنون مورد عنايت هنرمندان و نويسندگان نبوده است.

تازه هاي انديشه
در سيزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم يك هزار عنوان كتاب با موضوع علوم قرآني به نمايش گذاشته شد
فارس: يك هزار عنوان كتاب به زبان عربي در موضوعات علوم قرآني، تفسير تجويد و كشف الآيات در بخش مكتوب سيزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم به نمايش گذاشته شده است.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از ستاد اطلاع رساني نمايشگاه قرآن كريم اين تعداد عنوان كتاب براي اولين بار طي سا ل هاي ۲۰۰۵ -۲۰۰۰ ميلادي در كشورهاي لبنان، سوريه و عربستان چاپ شده اند.
بنابراين گزارش كتابهاي مذكور توسط كتابخانه تخصصي مركز فرهنگ و معارف قرآن تهيه شده و اين كتابخانه در حال حاضر با بيست هزار عنوان كتاب به عنوان يكي از كتابخانه هاي تخصصي ايران در حوزه علوم قرآني به شمار مي آيد.
عرضه نرم افزار دايرة المعارف قرآني «مشكاة» در نمايشگاه قرآن
مهر: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان براي نخستين بار دايرةالمعارف قرآني مشكاة را در سيزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم عرضه كرده است. اين نرم افزار شامل كل قرآن با سه ترجمه، سه تفسير و سه قرائت است.
قرائتهاي قرآن توسط قارياني چون شاطري، قحطاني و پرهيزكار قرائت شده است و تفاسير ميزان، نمونه و نور به همراه ۴۰۰ ساعت تفسير صوتي با گفتار محسن قرائتي از ويژگيهاي اين نرم افزار جديد قرآني است.
امكان جستجو در كلمات متن قرآن و ترجمه و همچنين جستجو در الفاظ از ويژگيهاي ديگر نرم افزار دايرةالمعارف مشكاة است.
بر اساس اعلام ستاد اطلاع رساني نمايشگاه، آموزش تجويد قرآني نيز از طريق اين نرم  افزار امكان  پذير است.
نقش كلمات ، معاني كلمات و ريشه يابي كلمات از امكانات ديگر اين نرم افزار جديد است كه تحت ويندوز XP به راحتي قابل اجراست.
مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان نرم  افزار احكام و حج را نيز در نمايشگاه قرآن امسال عرضه كرده است. اين نرم  افزار براساس احكام رساله امام خميني(ره) تهيه شده است.
مقتل چهارده معصوم(ع) تهيه و تدوين مي شود
مقتل چهارده معصوم(ع) تهيه و تدوين مي شود مقتل چهارده معصوم(ع) به منظور تهيه منبعي دقيق و كامل براي بهره گيري عموم، از سوي پژوهشكده باقرالعلوم تهيه و تدوين مي شود.اين اثر مصائب وارد آمده به پيامبر اكرم(ص)، حضرت فاطمه (س) و ائمه اطهار(ع) را با ذكر مصائب وارد شده بر آنها، نحوه شهادت و شرايط و مسائل روزگار زيست آنها را به درستي نقل خواهد كرد.
۸۰ درصد فعاليت هاي تحقيقاتي و تدوين اين اثر به پايان رسيده و پس از اتمام، در قالب يك كتاب، چاپ و منتشر خواهد شد.
از آنجا كه در حال حاضر مرجع و منبعي دقيق و كامل براي ارائه مطالب مورد نياز در مورد ائمه اطهار وجود ندارد، اقشار مختلف براي دريافت اطلاعات مورد نياز اغلب به منابع غير موثق مراجعه مي كنند كه نتيجه آن رسيدن به اطلاعات نادرست است.
مقتل چهارده معصوم از سوي پژوهشكده باقرالعلوم و با همكاري معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي تهيه و تدوين مي شود تا ضمن رفع اين ضعف، منبعي دقيق و مناسب براي پاسخگويي به پرسش هايي كه در مورد اين مسائل وجود دارد، تهيه و در اختيار عموم قرار گيرد.
«هوسرل در متن آثارش» منتشر شد
فارس:كتاب «هوسرل در متن آثارش» نوشته «عبدالكريم رشيديان» به چاپ رسيد.
اين كتاب از ۱۴ فصل تشكيل شده است: زندگي و آثار، هوسرل و روان شناسي توصيفي برنتانو، اصالت طبيعيت، معنا، رويكرد طبيعي و رويكرد فلسفي، اپوخه، اگو، قصديت، نوئسيس و نوئما، پديده شناسي عقل، تقويم، مراتب تقويم عينيت ها، آگاهي و زمان، تاريخ و جهان زندگي (زيست جهان).
مولف در پيش گفتار خود آورده است:«دغدغه هاي اصلي ام اين بودكه همچون راهنماي گردشگران كه ديدني هاي يك شهر را به تماشاگران نشان مي دهد، من هم خواننده را در شهر پهناور فلسفه هوسرل بگردانم و خيابان ها، راه ها، ساختمان ها، زيرزمين ها، و حتي دگرگوني ها و نوسازي هاي آن را به آنها نشان دهم، اما به گونه اي كه فرصت انديشيدن و تامل مستقل و برداشت هاي متفاوت را از آنها سلب نكنم. پديده شناسي هوسرل را به شهري با دروازه هاي بسيار مي توان تشبيه كرد.
من مسيري را برگزيده ام كه شايد با سير فلسفي خود هوسرل ناسازگاري كمتري داشته باشد.»
استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي ادامه داده است: «هوسرل فيلسوفي است ناديده ناگرفتني. تأثير او بر فلسفه معاصر فقط با دو فيلسوف ديگر، ماركس و ويتگنشتاين قابل مقايسه است. اما با گذشت بيش از صد سال از شكوفايي فلسفي اين فيلسوف و تا شصت سال پس از درگذشت او هنوز هيچ كتابي از او به فارسي ترجمه نشده بود و اين شاخصي گوياست از دوري ما از انديشه هاي بنيادي فلسفه معاصر غرب. فيلسوفان ديگر نيز، جز اندك شماري از آنها، وضعيتي بهتر از اين نزد ما ندارند.»
كتاب «هوسرل در متن آثارش» از سوي «نشر ني» با ۶۷۶ صفحه، شمارگان ۲۲۰۰ نسخه در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |