چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۳۴
زندگي لابه لاي اسباب  و وسايل اضافي خانه
اينجا انباري است
002187.jpg
شيرين نجوان
فكر كردن به اين موضوع كمي سخت است؛ چرا كه عادت كرده ايم در برابر برخورد با چنين موضوع هايي به راحتي پس شان بزنيم و با جمله ساده حالا يك لقمه نان درآوريم تا برسيم به اين حرف ها اصل ماجرا را لگد مال كنيم و برويم... اما فكر كردن به اين موضوع كمي سخت است؛ چرا كه معمولاً چنين مباحثي را مخصوص قشري خاص مي دانيم؛ قشر مرفه و بي درد جامعه... و سختي اين موضوع وقتي لمس مي شود كه بار ديگر به چراهايي برسيم كه نمي دانيم پاسخ اش كجاست؛ زماني كه خسته از يك روز كاري به اميد كسب آرامش به منزل بازمي گرديم و پس از گذشت لحظاتي احساس مي كنيم خستگي مان چندين برابر شده است يا زماني كه همه امور در منزل مان هماهنگ است اما نمي دانيم كه چرا وقوع اتفاقي ساده و معمولي، عصبي و برآشفته مان مي كند و يا زماني كه روحي از بي حوصلگي و افسردگي بر ما غلبه پيدا مي كند در حالي كه تا لحظاتي پيش- قبل از آن كه وارد خانه مان شويم- همه چيز رو به راه بود و... در اغلب مواقع بارها به چنين چراهايي مي رسيم اما يا خستگي حاصل از كار روزانه اجازه نمي دهد و يا شايد ديگر حوصله فكر كردن نداريم. اين موضوع سخت، هسته آسان دارد؛ چيدمان و دكوراسيون منزل... كه بارها درباره آن خوانده و يا شنيده ايم اما در بسياري اوقات از فلسفه اساسي آن و تأثيرش بر روابط فردي، زندگي روزمره، كار و تجارت مان بي خبر مانده ايم.
عباس اعتماد زاده- صاحب امتياز و مدير مسئول فصلنامه معماري داخلي- دكوراسيون و چيدمان فضاي داخلي منازل را يكي از عوامل مؤثر در كيفيت و شادابي زندگي مردم عنوان مي كند؛ عاملي كه مي توان آن قدر ساده و سهل به آن نگاه كرد كه ديگر ارزش فكر كردن نداشته باشد در حالي كه به راحتي بر وضعيت جسمي و روحي مان، نوع رابطه با همسر و فرزندانمان، آرامش و شادابي مان تأثيري مستقيم دارد... حالا به آرامي مي توانيم به پاسخ سؤال هايي كه گاهي درگيري ذهني مان مي شود، نزديك شويم.
عصبي و افسرده
اعتماد زاده به منظور شرح ساده تأثير نوع چيدمان و دكوراسيون محيط بر روان افراد مي گويد: ... روزي يكي از نقاش هاي معاصر خاطره اي برايم تعريف كرد. زماني كه در دوران كودكي حين بازي شيشه منزل شان را مي شكند و پدر با مشاهده آن- تا زماني كه شيشه تعويض شود- بارها او را تنبيه مي كند. چند روز بعد برادر او چنين كاري را تكرار مي كند اما در كمال تعجب از تنبيه پدر خبري نبوده است. او سالها در پاسخ اين سؤال كه چرا؟ باقي مي ماند تا زماني كه پس از رسيدن به مقام استادي و تكميل تحصيلات به مبحث خطوط و تأثير آن بر روان انسان مي رسد و سپس پاسخ سؤال قديمي اش را مي يابد. او به ياد مي آورد كه در زمان شيشه شكستن او، تراشه هاي شيشه روي قاب پنجره باقي مانده اما هنگام شيطنت برادر، كل شيشه فرو ريخته بود و قاب خالي به نظر مي رسيد.
تأثيرات خطوط شاخه اي و درهم مي تواند روحيه اي عصبي در فرد ايجاد كند و اين در حالي است كه در بسياري اوقات به ترك هاي عميق و پوسته هاي ورقه شده رنگ ديوار خانه هايمان عادت كرده ايم و اين عادت باعث شده است كه ديگر انگيزه اي براي از بين بردن شان باقي نماند، غافل از آن كه با مشاهده روزانه آن عصبانيتي بي دليل در وجودمان جريان مي يابد كه گاهي به تنهايي و يا همراه شدن با اتفاقي ناخوشايند غوغا به پا مي كند. اعتماد زاده با يادآوري دوران جنگ تحميلي و نماي پنجره هايي كه با چسب هاي كاغذي- به صورت ضربدر- پوشيده مي شد، معتقد است: در آن زمان مردم به رغم شرايط متلاطم حكام، مضطرب و ناآرام بودند؛ چه زماني كه در منزل و يا در خيابان سپري مي شد. آنها با مشاهده روزانه خطوط نامنظم روي پنجره ها هر روز عصبي و مضطرب تر مي شدند، غافل از آن كه يك خط ساده مي تواند انسان را ديوانه و به جنون برساند.
محمدرضا كاظمي- طراح داخلي- معتقد است: 80-70 درصد خانه هاي ما فضايي به شمار مي آيند كه پس از ورود روح افسردگي را القا مي كنند؛ چرا كه اغلب خانه ها عاري از هرگونه تزئين و سليقه است و چيدمان منزل به صورت ناآگاهانه و غيراصولي انجام مي شود. او يكي ديگر از عواملي كه روح افسردگي را به خانه ها تزريق مي كند فرهنگ اشتباهي است كه از ديرباز همراه ما ايراني ها بوده است؛ هرچه خوب است براي مهمان!
گاهي اوقات چنين دلايل ساده اي سبب خنده مان مي شود و باور نمي كنيم كه واقعاً چنين عواملي نيز مي توانند روحيه مان را دگرگون كنند و شادابي و نشاط را به خانه هايمان بازگرداند... اما بايد باور كنيم كه با برداشتن تابلويي با خطوط كج و معوج- كه به انگيزه داشتن سبك مدرن آن را خريده ايم- از روي ديوار يا با محو كردن ترك هايي كه هر روز آنها را مي بينيم و يا با دوست داشتن بيشتر خودمان و استفاده از وسايل مورد علاقه مان، مي توانيم زماني كه به خانه برمي گرديم به خستگي هايمان باري اضافه نكنيم و سبب شادابي بيشتر روحيه مان شويم.
تأثيري پنهان در روابط
اما شايد غيرواقعي به نظر برسد كه مي شود نوع رابطه اعضاي خانواده را نيز به دكوراسيون و چيدمان وسايل مربوط دانست. اعتماد زاده در اين رابطه معتقد است: معماري داخلي رابطه انسان ها را نيز دربرمي گيرد. زمان چيدمان وسايل منزل اين شما هستيد كه تصميم مي گيريد چگونه دو صندلي را مقابل هم قرار دهيد و فضايي براي گفتمان به وجود آوريد.
با نگاهي دقيق به فضاي كنوني منزل مان به راحتي مي توان تشخيص داد كه تعيين نقطه اي كه مي توان آن را مركز توجه ناميد اغلب جايي است كه تلويزيون گذاشته شده است و رديفي از مبل ها و يا به روش سنتي، پشتي ها، رو به سوي آن قرار گرفته اند. ما در خانه هايمان عادت كرده ايم در كنار هم بنشينيم، نه روبه روي هم و زماني نيز كه تقريباً روبه روي هم در حال صحبت هستيم، نگاهمان مدام به صفحه تلويزيون گره مي خورد. وجود چنين شرايطي به آرامي تأثيري منفي به خصوص در روابط همسران مي گذارد و به اين ترتيب به لحظات سكوت و يا زمان هايي كه با هم حرف مي زنيم اما يكديگر را نگاه نمي كنيم اضافه مي شود.
كاظمي در اين رابطه معتقد است: اگر درزمان هاي قديم گوشه اي از اتاق مان مخصوص سماور و بساط چاي بود امروز نيز مي شود در گوشه اي از اتاق نشيمن ميزي كوچك با دو صندلي قرار داد. استكان هايي زيبا چيد و علاوه بر صرف چاي فرصتي براي گفت وگو پديد آورد.
همين طور الهه زرنگار- طراح داخلي- مي گويد: ما خانه هايمان را به گونه اي آرايش مي دهيم و مي چينيم تا براي ديگران باشد و يادمان رفته است كه بايد در منازل مان راحت باشيم و احساس آرامش داشته باشيم. گاهي به چيدمان اتاق نشيمن چنان رسمي پرداخته مي شود كه معمولاً اعضاي خانواده تمايل پيدا مي كنند بيشتر وقت شان را در اتاق خواب ها بگذرانند و به اين ترتيب به آرامي روابط افراد از همه جدا و مجزا مي شود و مي ماند تنها لحظاتي كه مختص صرف غذاست و آن نيز معمولاً با تماشاي تلويزيون رو به كمرنگي مي رود. اما در كنار چيدمان وسايل، استفاده از ابزاري چون گياه نيز مي تواند در صميمي كردن فضاي خانه بخصوص زماني كه مي خواهيم مكاني را براي گفت وگو ايجاد كنيم مؤثر است. اما اين در حالي است كه اغلب اوقات مجبوريم به دليل زندگي كردن در آپارتمان گلدان هايمان را در راه پله ها بگذاريم آن هم در صورتي كه مدير ساختمان مخالفتي نداشته باشد.
اعتماد زاده مي گويد: ما بخشي از طبيعت هستيم و به آن وابسته. بنابراين به گياهان علاقه منديم و تلاش مي كنيم تا بخش كوچكي از آن را به محيط خانه هايمان وارد كنيم. همين طور با بهره مندي از تأثير رنگ سبز از شادابي و آرامش بهره مند مي شويم. وي تأثير رنگ ها را فراتر از آن مي بيند كه بشود به سادگي ازكنار آن گذشت. ... طبق تحقيقي كه بر روي اثر معروف لئوناردو داوينچي، لبخند ژوكوند، انجام شد به اين نتيجه رسيدند كه تلفيق رنگ هاي به كار برده شده در اين تابلو رنگ خاكستري مطلوبي ايجاد مي كند كه تأثير بسياري روي لكه زرد چشم دارد و اين رنگ هماني است كه انسان به دنبالش مي گردد. از نظر وي تمام علايق انسان و آنچه او را تحت تأثير قرار مي دهد فلسفه اي مخصوص به خود دارد و طبق فرمول هاي رياضي قابل محاسبه است و اين مبحث آن قدر پيچيده است كه نياز به ساعت ها نوشتن دارد...
آنچه وجود ندارد
اما همه آنچه تاكنون توصيف شد، شايد همچنان در زمان حال مسائلي بي اهميت به نظر برسد و بخواهيم براي بسياري از معلول ها به دنبال علت هاي جدي تري بگرديم، اما واقعيت اينجاست كه اغلب كشورهايي كه امروز در گروه كشورهاي پيشرفته قرار مي گيرند با در نظر گرفتن علومي چنين و انتقال به مردم، از اثرات معجزه آساي آن بهره مند هستند. اعتمادزاده، دقت در انتخاب وسايل مورد نياز و تأثير آن بر انسان را مربوط به زمان فراعنه مي داند- هزاران سال پيش- چرا كه آنها اولين قومي بودند كه بدن انسان را تشريح و نيازهاي آن را شناسايي كردند. وي در اين رابطه مي گويد: در زمان جنگ جهاني دوم آلمان ها به شدت دنبال اين بودند تا راندمان فعاليت هايشان را بالا ببرند. در آن زمان منشي ها تأثير زيادي بر پيشبرد روند يك مجموعه داشتند. مديران به دنبال آن بودند تا كارايي آنها را به نوعي افزايش دهند از اين رو ترفند هاي بسياري را انتخاب كردند، اما هيچ كدام به نتيجه نرسيد و اغلب آنها ساعت هاي كمتري را صرف فعاليت هاي مفيد مي كردند تا زماني كه ايده ساده تعويض صندلي ها جدي گرفته شد و آنها صندلي هاي طراحي را براي منشي ها استفاده كردند كه خود ماجرايي داشت؛ روزي يكي از طراحان آلماني كه از موزه فراعنه بازديد مي كرد، صندلي فرعون را ديد. نظرش را جلب كرد و آن را صندلي آرام و راحتي ديد. از روي آن طراحي كرد و ساخته شده آن در اختيار منشي ها قرار گرفت. غيرقابل باور بود. راندمان كاري 5/23 درصد افزايش يافته بود. بعدها نيز اين صندلي در اتومبيل فولكس واگن به كار رفت و قرار بر اين بود كه هر آلماني اين ماشين را داشته باشد.
وي اضافه مي كند: آنچه فلسفه اين صندلي به شمار مي آمد در اين بود كه به دليل نوع ساخت، قسمت تكيه گاه از پشت كليد ها را دربرمي گرفت و چنين شرايطي حالتي آميخته با آرامش را به وجود مي آورد كه سبب راحتي كارمندها مي شد و آنها ساعت هاي بيشتري را به كار اختصاص مي دادند. اين جريان نشان مي دهد كه هزاران سال پيش مصري ها به چنين دانشي رسيده بودند، چرا كه آنها نيازهاي بدن انسان را مي شناختند و در مقابل براي آن رفع نياز مي كردند.
...اما در مقابل امروز در جامعه ما چه مي گذرد و چه ملاكي براي انتخاب وسايل مورد نيازمان داريم، به غير از آن كه چه طرحي به اصطلاح مد شده است. اعتمادزاده در حالي كه به صندلي- با طرحي متفاوت- در دفتر كارش اشاره مي كند، مي گويد: شما ببينيد كه آيا از چنين مدلي در جايي ديگر پيدا مي كنيد. طراحي اين صندلي با من بوده است و طبق نيازهاي بدن مان طراحي شده است. وي ادامه مي دهد: اقوام مختلف معماري داخلي متفاوتي دارند و ما نمي توانيم از آنچه مد مي شود و وارداتي است بدون تغيير استفاده كنيم و اين درحالي است كه بازار مبل ايران مملو از كالاهاي چين و تركيه شده است. مسئولان ما در اين رابطه اطلاعاتي ندارند و يا اگر داشته باشند يك لحظه درنگ نمي كنند تا به فكر تغيير بيفتند و... وي ادامه مي دهد: ... و تفاوت چنين است كه در سوئد و نروژ به دليل قد بلند شان نوع ساختار مبلمان، هماهنگ با ويژگي آنهاست و يا آمريكايي هايي عادت دارند خودشان را به روي مبل پرت كنند. بنابراين از مبل هاي راحتي بزرگ استفاده مي كنند و يا فرانسوي ها كه در مقابل، با ظرافت و آرامش مي نشينند و حركت مي كنند وما غافل از همه اين تفاوت ها، واردات بدون تغيير داريم و از اثرات زيانبار آن در درازمدت بي خبريم.
اما همه آنچه از مرزهاي خارج از ايران تزريق مي شود، طول عمري دارد كه پس از صرف آن و رسيدن به زيان هايش يا دستخوش تغيير مي شود و يا جايگزين طرح ديگر. كاظمي مي گويد: آنچه امروز به عنوان كفپوش خانه ها- سراميك- مد شده است سالهاست كه در منازل اروپايي ها استفاده نمي شود به جز مواردي كه آن نيز مختص فضاهاي وسيع است، چرا كه اين سبك نمي تواند عايق مناسب به حساب بيايد و يا آشپزخانه هاي اپن كه معضلي براي خانواده هاي امروز شده است. در كشورهايي كه در معماري زبانزد هستند از اين نوع آشپزخانه تنها در آپارتمان هاي بسيار كوچك استفاده مي شود اما در اينجا آشپزخانه هايي كه تنها با يك ديوار كوتاه از اتاق نشيمن جدا شده است را در آپارتمان هاي 200 متري مان هم مي بينيم و مي رسيم به جايي كه امروز اكثر مردم سراغ ما مي آيند و مي خواهند به نحوي اين فضاي لخت را بپوشانند و معمولاً نيز به پرده هاي كركره اي- Shaderoll- روي مي آورند. اين پرده ها نيز مخصوص چنين مكاني نيست و براي اتاق هاي خواب استفاده مي شود و ظرف مدت كوتاهي فنرهايشان از كار مي افتد و... اعتماد زاده نيز مي گويد: آشپزخانه اپن   با فرهنگ ما سازگار نيست. اگر كشورهاي اروپايي از اين سبك استفاده كردند به اين دليل بود كه آنها زماني را براي پخت غذا صرف نمي كنند و زمان برايشان اهميتي خاص دارد، در حالي كه پخت و پز در ميان مردم ما فرهنگي است كه نياز به امكانات خاص خودش را دارد. غذاهاي بودار و چرب كه مستقيماً به فضاي  نشيمن منتقل مي شود و... .... و تمام شرايط تحميلي كه شامل اسباب و اثاثيه منزل مي شود تا معماري داخلي و خارجي فشاري مضاعف و مخفي به حساب مي آيد كه زندگي روزمره مان را در برگرفته است و سنگيني اين فشار زماني بيشتر جلوه مي كند كه در كنار مشكلات روزانه قرار مي گيرند و به آرامي  بخشي از اعصاب و روحيه مان را هدف قرار مي دهند كه شايد امروز برايمان بي اهميت ترين موضوع باشد.
ما نمي دانيم
.... اما اگر كاستي هاي بسياري در انتخاب نوع وسايل مان، چيدمان و در كل معماري داخلي مان وجود دارد... درصد بسياري به عدم آگاهي بازمي گردد. وقتي بعد از 227 سال رشته معماري داخلي جايي در دانشگاه هايمان باز مي كند و وقتي پس از اين همه سال انديشه اين كه معماري داخلي رشته اي لوكس و تزئيني است، كنار گذاشته مي شود، به آرامي راهي براي تنفس اين رشته باز مي شود و مردم متوجه مي شوند كه وقتي زمان انتخاب و چيدمان وسايل شان مي رسد با مسائل مختلفي ازجمله روحيه شان، حجم شان، روابط شان و... در ارتباط اند. آگاهي و سپس نياز مردم قطعاً در اين سطح باقي نخواهد ماند و روزي خواهد رسيد كه رفع نياز آنها تنها با دو مجله موجود امروز- معماري داخلي و ايران آذين- امكان پذير نخواهد شد. اعتماد زاده مي گويد: مردم بايد به دنبال اطلاعات مورد نيازشان باشند، جست وجو كنند و بدانند كه معماري داخلي چه تأثيراتي بر زندگي روزمره شان دارد.
و كاظمي اضافه مي كند: تا زماني كه مردم خانه را به شكل خوابگاه و يا غذاخوري مي بينند و تا زماني كه پول درآوردن را ارجح بر هر چيزي مي دانند، نمي توانند به اهميت اين موضوع پي ببرند.
علي ياوري- طراح- نيز عدم آگاهي مردم را سبب چيدمان هاي غيراصولي و انتخاب هاي نابه جاي وسايل مي داند. از نظر او مد   و چشم  و هم چشمي  است كه دكوراسيون امروز منازل مان را مي سازد. به همين دليل است كه پس از وارد شدن به خانه اي براي اولين بار احساس خفگي مي كنيم و عدم راحتي معذب مان مي كند، مي خواهيم از آنجا برويم و نياز به تغيير محيط بر ما فشار مي آورد. وي ادامه مي دهد: ما نمي دانيم كه چه وسايلي براي آپارتمان هاي كوچك 70-60 متري مان مناسب است. يك روز سينماي خانگي مد مي شود، يك روز مبلمان استيل و يك روز... اما نمي دانيم كه هركدام در چه خانه اي استفاده مي شود. تنها مي خواهيم داشته باشيم؛ چرا كه مد است. كاظمي از اشتباه هاي مشابه در خانه هاي ايراني مي گويد: ما به رنگ ديوارهايمان اهميت نمي دهيم و نمي دانيم كه براي اتاق هاي خواب بايد از رنگ هاي تند و يا آرام بخش- آبي و زرد، سفيد و قرمز،  صورتي و آبي كم رنگ- استفاده كرد و رنگ هاي خنثي- كرم و استخواني- براي پذيرش و اتاق نشيمن است. همچنين عادت كرده ايم كه از نورهاي مستقيم سقفي براي پذيرايي و اتاق نشيمن استفاده كنيم در حالي كه بايد از آباژور و نورهاي مكمل كه به صورت غير مستقيم تابيده مي شود استفاده شود. و دليل اش نيز اين است كه تلويزيون امواج بسياري دارد كه به تنهايي نور زيادي را به چشم وارد مي كند و با روشن بودن لامپ هاي فراوان در كنار آن فشار زيادي به چشم وارد مي شود. وي اضافه مي كند:  ما نمي دانيم كه بوفه هاي بزرگ براي آپارتمان  هايي كوچك با اتاق نشيمن كوچك تر مناسب نيست و از طرفي بوفه ها جايگاه ظروف كريستال معمولي به شمار نمي آيند، بلكه در همه جاي دنيا از آن براي نگهداري وسايل و ظروف عتيقه با ارزش استفاده مي كنند. همين طور آشپزخانه كه چيدمان خاص خودش را دارد؛ سينك ظرفشويي و گاز بايد حداقل يك متر فاصله داشته باشد- چرا كه آب باعث خاموش شدن و كثيفي گاز مي شود- و يا گاز و يخچال كه بايد حداقل يك متر فاصله داشته باشند- زيرا حرارت گاز به بدنه يخچال برخورد مي كند و به موتور آن فشار مي آيد... يا پرده هاي والان دار و چند لايه كه مخصوص پنجره هاي كوچك در آپارتمان هاي زير صد متر نيست و باعث بسته و خفه شدن محيط مي شود. علي ياوري در اين رابطه مي گويد:  تلفيق اجناس كه هر روز مد و به دكوراسيون منزل اضافه مي شود بايد با شناخت همراه باشد، به عنوان مثال اگر مي خواهند از آفتابه و لگن قديمي به عنوان نمادي از گذشته استفاده كنند، بدانند كه بسيار زيباست، اما بايد تناسب حفظ شود و بدانند كه در كنار چه وسايلي قرار مي گيرد و آيا با آنها هماهنگ است. و اين درحالي است كه اغلب در كنار وسايل و ابزار مدرن چيده مي شوند، اما مي توان فضايي مجزا- هر چند كوچك- به گذشته اختصاص داد... و موردهاي بسياري كه اگر به طور كامل به آن پرداخته شود نياز به ساعت ها صحبت كردن است.
براي ما نيست
...اما با همه اين وجود مردم همچنان پرداختن به چنين بحثي را مختص قشر مرفه جامعه مي دانند. قطعاً چنين تفكري قابل قبول است، چرا كه طي چند سال گذشته تأسيس شركت هايي كه خدمات دكوراسيون، تزئين و چيدمان منازل را انجام مي دهند- اغلب در مناطق مرفه- با دريافت مبلغ هاي سنگين كه گاهي از چند ميليون نيز فراتر مي رود، به اين امر مي پردازند و به طور حتم برخورداري از چنين امكاناتي براي قشر متوسط و پايين جامعه غيرقابل تصور است. اعتمادزاده مي گويد: كمك به دكوراسيون منازل مردم در قشرهاي پايين جامعه مي تواند در حال حاضر تنها افزايش آگاهي و جست و جوي مردم باشد. قطعاً چنين راه حلي به دليل وجود شرايط حاضر است، چرا كه هنوز حتي صنف و اتحاديه اي تشكيل نشده است و اغلب افرادي كه در اين زمينه فعاليت مي كنند- بدون تحصيلات آكادميك- به دنبال فعاليتي بازاري هستند و با كسب مبالغ هنگفت در اين رشته ارائه خدمات مي كنند. كاظمي مي گويد: ... دليل مبالغ بالاي چنين خدماتي اين است كه ما گاهي اوقات اجناس خانه اي را كه مي خواهيم چيدمان اش را انجام دهيم خودمان انتخاب مي كنيم. اين انتخاب شامل وسايل منزل، كف پوش ها، كاغذهاي ديواري و... است و به دليل كيفيت پايين محصولات داخلي مجبوريم از اجناس خارجي با گمرك بالا استفاده كنيم كه اين شرايط به اضافه دستمزد كار هزينه بالايي را به وجود مي آورد. اما با همه اين اوصاف همچنان راهي براي افراد با سطح مالي متوسط وجود دارد. وي مي گويد: ... ما با استفاده از برنامه اي رايانه اي- Three home- نيز طراحي و دكوراسيون منازل را انجام مي دهيم كه هزينه چنداني ندارد. مردم با پرداخت 30-20 هزار تومان مي توانند در منازل شان چيدماني اصولي انجام دهند. به اين ترتيب كه ما از اتاق ها و محل مورد نظر عكسي ديجيتالي تهيه مي كنيم. آن را به برنامه  رايانه مي دهيم و دكوراسيون اصولي طراحي مي شود اما با اين وجود مردم همچنان استقبالي نمي كنند!

در انتظار مهمان
زماني در خانه هاي قديم، بهترين اتاق با وسايل رفاهي مناسب را براي مهمان اختصاص مي دادند و همين طور از هر چيز بهترين اش براي مهمان بود و اين فرهنگ همچنان در زندگي هايمان جريان دارد. شايد امروز ديگر فضايي وجود نداشته باشد كه بتوان براي مهمان اختصاص داد اما همچنان روي مبل هايمان پارچه اي سفيد پهن مي كنيم و يا فرش هايمان را با روفرشي مي پوشانيم تا زماني كه مهمان بيايد و پرده برداري كنيم! ما همچنان ظروف لب پر و سرويس هاي ناقص را براي خودمان استفاده مي كنيم و ظروف زيباي انباشته شده در گنجه ها را مي گذاريم تا زماني كه مهمان سر برسد. چنين روشي كه اغلب در خانه هاي ما ايراني ها حاكم است به راحتي عاملي اضافه بر شرايط نامطلوب به حساب مي آيد تا خود را از جذابيت هاي ساده اما تأثيرگذار محروم كنيم و به فرزندهايمان القا كنيم كه ما شايستگي استفاده از وسايل زيبا را نداريم و بايد منتظر مهمان باشيم!

كوتاه
سبقت نسل ها
يوسف بهمن آبادي- جامعه شناسي نسلي در گفت وگو با دكتر غلامرضا غفاري‎/ سومين بخش- درميان شكاف هايي كه در جامعه بررسي مي كنيم وقتي از نسل صحبت مي كنيم، عنصري به نام زمان خيلي مهم تلقي مي شود، چرا كه وقتي نسل را در معناي جمعيت شناختي در نظر بگيريم، آن را در قالب يك دوره سني لحاظ مي كنيم، اما وقتي كه از شكاف بين شهر و روستا صحبت مي شود آنجا ديگر شكاف، خصلت زماني ندارد، بلكه بيشتر خصلت افقي دارد يا به عبارت ديگر خصلت مكاني.
وقتي جامعه با عدم تجانس و پراكنش جمعيت (روستا يا شهر) مواجه مي شود، به دنبال آن، با پاره اي از شكاف هاي اجتماعي مواجه مي شود كه چه بسا ممكن است موجب بحران اجتماعي هم شود. مگر اينكه ملاكمان را نظام انتظارات، منافع و خواسته ها در نظر بگيريم، يعني اين انديشه را داشته باشيم كسي كه مهاجرت مي كند خواسته ها، انتظارات و منافع تازه اي پيدا مي كند كه اين عامل ممكن است زمينه يك حركت اجتماعي را فراهم كند.
آقاي دكتر! نقش وسايل ارتباط جمعي را در اين خصوص چگونه ارزيابي مي كنيد؟
اگر اين نوع نگاه را نسبت به نسل داشته باشيم كه نسل ها به تبع تغيير و تحولاتي كه در ذهنيت آنها، در باورهاي ذهني و در ابژه هايي كه دارند، رخ مي دهد، تفكيك و تمايز پيدا مي كند، به طوري كه هر نسلي و ظرفيت ذهني خاص، باورها و ايده هاي خاص خود را دارد اين امر را مي پذيريم كه رسانه ها به عنوان يكي از عوامل مهم در ايجاد تغييرات، نقش انكارناپذيري در بروز شكاف نسلي ايفا مي كنند.
رسانه ها، به دليل گستره و ضريب نفوذ و سيطره بالايي كه دارند باعث مي شود خيلي سريع، ذهنيت و ايده هايي را كه در يك نسل وجود دارد، تغيير دهند. در عصر حاضر در پي هر دهه، افراد ذهنيت خود را عوض مي كنند در حالي كه قبلاً عمر هر نسل 25-20 سال بوده است و هر فردي در زندگي خود سه نسل را مي ديده است، اما امروزه نسل ها به 10 سال كاهش يافته اند و اگر كسي 70 سال عمر كند در واقع 7 نوع تحولات ذهني را تجربه مي كند و اين ناشي از رويكرد رسانه هاست.
همان گونه كه گفتيد، شكاف نسلي به عنوان يك امر طبيعي در همه جوامع ديده مي شود،  حال چگونه مي توان ميزان آن را در روند طبيعي خود قرار داد؟
ما نبايد اجازه دهيم كه نسل هايمان از يكديگر فاصله بگيرند. به عبارت ديگر نبايد نسل هاي قبلي مان را متوقف كنيم تا ايستايي را تجربه كنند و در مقابل، نسل جديد با سرعتي بسيار بالا حركت كند.
ما براي اينكه جلوي شكاف نسلي را بگيريم بايد تعامل و تفاهم نسلي را به جاي تعارض نسلي جا بيندازيم. اگر ما به دنبال تعامل و تفاهم نسلي نرويم و به نوعي از
ساز و كارهايي كه بتواند اين دو نسل را به هم نزديك كند سرباز زنيم بدون شك، همگرايي نسلي را به تعارض نسلي مبدل خواهيم كرد. به خصوص در دنياي امروز كه تأثيرات غيرقابل منعي از بيرون روي جوامع وارد مي شود. ما بايد به نوعي به نسل قبلي بگوييم كه شما با يك سرعت بيشتري حركت كنيد، در عين حال هم به نسل جديد هم اجازه ندهيم كه تفاوت زيادي با نسل قبلي پيدا كنند. اين تفاهم و تعامل نسلي بايد جاي تعارض و تقابل نسلي را بگيرد.
همچنين ما بايد زمينه را اينگونه مهيا كنيم كه نسل جديد خود را بي نياز از نسل قديم نكند و از تفكر نسل قديم به بهانه تمام شدن تاريخ مصرف آن، آن را از صحنه حيات اجتماعي خارج كنند. ما بايد در نسل جديدمان اين رويكرد را به وجود آوريم كه بداند بايد از تجربه نسل قبل استفاده كند تا اين پيوستگي نسلي دوام پيدا كند، اما اگر چنين كاري انجام ندهيم نسل جديد يك نسل رها شده و بريده از گذشته خواهد بود كه موجب بروز مسائل بسيار عديده اي در رابطه با هويت خواهد شد.
اين تعامل چگونه صورت مي گيرد؟
اساساً ما اگر تفاوت ها را بيابيم روي انتظارات، منافع و آرمان ها معنا كنيم، مي توان از تجارب مختلفي استفاده كرد، چرا نسل جديد حاضر نمي شود كه ميزبان نسل قديم شود و نسل قديم هم به خود اجازه نمي دهد كه ميزبان نسل جديد شود؟!
به عنوان مثال همين جشن فارغ التحصيلي دانشجويان را در نظر بگيريد. چرا در اين جشن ها نبايد از نسل قديم دعوت كرد تا آنها هم نقش آفريني كنند يا برعكس، در تصميم گيري ها و نشست هايي كه نسل هاي قديم انجام مي دهند، چرا از نسل جديد دعوت نمي شود؟
مهم ترين نكته اي كه براي تفاهم وجود دارد، تفاهمي است كه براساس يك رابطه شكل مي گيرد. اين رابطه به نظر مي رسد كه هر دو نسل نسبت به همديگر از يك گوش شنوا برخوردار باشند. نسل قديم نبايد فكر كند هر آنچه او مي گويد همه آنها را نسل جديد بپذيرد و نسل جديد هم حق دارد نسبت به آنچه كه او در نقشه برنامه طرح خود مي دهد تغييراتي اعمال كند و در عين حال هم نسل جديد، بايد در طراحي نقشه ها و برنامه ها به تجربه هاي نسل قديم رجوع كند. اگر اين رجوع به يكديگر داشته باشد، قطعاً يك تعامل شكل مي گيرد.
مثال ديگري كه مي توان اشاره كرد آن چيزي است كه در هيأت هاي مذهبي مي بينيم. پاره اي از هيأت ها سنتي است كه در برخي از آنها مي بينيم كه حتي يك جوان در آن ديده نمي شود، در هيأت هاي مذهبي مدرن هم افراد مسن و ريش سفيد را نمي توان يافت. به نظر من اگر چنين روالي ادامه پيدا كند، حداقل براي نسل جديد بسيار خطرساز است.
نسل قديم بايد سعه صدر بيشتري داشته باشد و نسل جديد را به درون خود وارد كند و در عين حال، نسل جديد هم بايد بداند كه بخشي از دانش ها و تجربه ها در اختيار نسل قديمي هاست.

ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
زيبـاشـهر
عكاس خانه
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |