يكشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۴
خانه دايي جان ناپلئون در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد
آيا انگليسي ها از توطئه چيني دست كشيده اند؟!
002046.jpg
ناصر تقوايي: مدير توليد سريال دايي جان ناپلئون، باغي را در لاله زار مي شناخت كه به من معرفي كرد. اين باغ كه چند عمارت را در خود جاي داده بود، براي فضاي كار ما كه مي خواستيم چند خانواده را در كنار هم و در خانه هاي مجزا نشان دهيم، كاملاً مناسب بود
حميدرضا حسيني
قرقره هاي دو سه متري كابل كه از ميان كوچه هاي تنگ و پيچ در پيچ راه خود را باز مي كنند، موتورهايي كه سراسر حاشيه خيابان و پياده رو را اشغال كرده اند، ساختمان هاي زهوار در رفته اي كه هراز چند گاهي با اتصال سيم هاي پوسيده طعمه آتش مي شوند، آدم هاي نابابي كه زمزمه سي دي و پاسور و ورق زير لب دارند و چند سينما و تئاتري كه حالا فقط خاطره اند، واقعيت خياباني را شكل مي دهند كه «سلطان صاحب قران» اراده فرموده بود «شانزه ليزه» دار الخلافه باشد!
«لاله زار» شاه خوش خيال، هرگز شانزه ليزه نشد، اما به زور و ضرب تجدد هم كه شده آبرويي براي خود كسب كرد؛ چند سينما تئاتر معروف داشت، يك گراند هتل شيك، كلي مغازه صفحه فروشي و پياده روهايي كه پر بود از آدم هاي متجدد و شبه متجدد. هر چه بود كمتر كسي گمان مي برد گراند هتل زيبا بارانداز شود و آن صفحه فروشي  ها الكتريكي و آن پياده روها پاركينگ موتور و گاري دستي. چه كسي نفرين كرده بود كه لاله زار خير از زندگي نبيند؟
با اين حال در همان هجوم الكتريكي ها و كوچ سينما تئاتر ها، «ناصر تقوايي» توانست در اين شانزه ليزه بي يال و دم ،باغ و عمارتي را بيابد كه مي توانست شايسته «دايي جان ناپلئون» فاتح جنگ هاي كازرون و ممسني و قهرمان مبارزه با انگليسي ها باشد و اصلاً درست مثل خود او: محو در خاطره ها، دلبسته گذشته و خوفناك از آينده!
خودش مي گويد: «مدير توليد سريال دايي  جان ناپلئون باغي را در لاله زار مي شناخت كه به من معرفي كرد. اين باغ كه چند عمارت را در خود جاي داده بود، براي فضاي كار ما كه مي خواستيم چند خانواده را كنار هم و در خانه هاي مجزا نشان دهيم، كاملاً مناسب بود.»
البته بخش هايي از باغ مانند پشت عمارت اربابي كاملاً ويران بود و عوامل سريال ناگزير شدند كه دو سه ماهي براي مرمت آن وقت بگذارند، اما تنوع فضا در اين لوكيشن بزرگ حرف نداشت. به گفته تقوايي، تمام بخش هاي سريال در همين باغ و به مدت شش ماه فيلمبرداري شد. حتي بازار نيز با استفاده از دكور درون باغ ايجاد گرديد تا گروه توليد مجبور نشوند به كوچه و خيابان بروند.
از آن سال (۱۳۵۵) تاكنون، ديگر هيچ فيلمي در باغ و عمارت هايش جلوي دوربين نرفت و اين البته بسي مايه شگفتي است. چگونه ممكن است لوكيشني با اين قابليت ها و با آن محبوبيتي كه از كار تقوايي كسب كرد، از چشم فيلمسازاني كه دكور لاله زار در شهرك سينمايي را نخ نما كرده اند، دور بماند؟! به هر روي دايي جان ناپلئون فقط شش ماه ساكن خانه اربابي باغ بود، اما خانه در ۲۹ سال بعد نيز به نام او خوانده شد: خانه دايي جان ناپلئون. راستي مالك اصلي خانه چه كسي بود؟
وقتي ناصر الدين شاه قاجار (۱۳۱۳- ۱۲۶۴ ه . ق) به هواي احداث شانزه ليزه در تهران، از ميانه باغ بزرگ لاله زار، خياباني را عبور داد و شاخ و برگ درختانش را هيزم اجاق ها ساخت، زمين هاي اطراف رو به ترقي گذاشت و خريداران بسياري ميان اشراف پيدا كرد. آن چنان كه از اسناد مربوط به دهه ۱۳۰۰ ه. ق برمي آيد، اراضي باغ لاله زار بر حسب نقاط آن از ذرعي (ذرع= ۰۴/۱ متر) يك تومان تا هفت ريال و شش ريال به فروش مي رسيد و باغ به سرعت در حال تبديل به محله اي تجارتي، متجدد و «شيك» بود. از اين حيث جاي تعجب نداشت كه «علي اصغر خان امين السلطان» صدر اعظم ناصر الدين شاه نيز در آن حوالي باغ و عمارتي را براي خود دست و پا كند. ته مانده اراضي امين السلطان در لاله زار، اكنون همان باغي است كه خانه دايي جان ناپلئون لقب گرفته و با ۹ هزار متر مربع مساحت، يك در به كوچه «اتحاديه» در لاله زار دارد و يك در به كوچه اي در خيابان فردوسي. اما اين باغ، تا از صدراعظم ناصر الدين شاه به دايي جان برسد، راهي طولاني در پيش داشت.
امين  السلطان در دوره مظفر الدين شاه نيز مقام صدارت را حفظ كرد و سپس در زمان مشروطيت با آن سابقه استبدادي، نخست وزير مشروطه شد، در سال ۱۳۲۵ ه. ق در صحن بهارستان و به ضرب گلوله «عباس آقا صراف آذربايجاني عضو انجمن نمره ۴۱ فدائيان ملت» از پاي درآمد. املاك بي حد و حصر او ميان ورثه تقسيم شد و باغ لاله زار نيز به مالكيت خانواده اتحاديه درآمد. خانم دكتر «منصوره اتحاديه» از نوادگان اين خانواده و استاد تاريخ دانشگاه تهران در اين باره مي گويد:
«در سال ۱۲۶۶ ه. ش (۱۳۰۵ ه.ق) عده اي ازصراف هاي تبريز شركتي را با نام شركت اتحاديه تأسيس كردند كه حدود ۱۵ سال فعال بود. نماينده اين شركت در تهران، حاجي لطف علي، پسر حاجي محمد باقر امين الضرب بود. وي به نمايندگي از طرف شركت به اتفاق پسرش رحيم به تهران آمد و مدتي امور شركت در تهران را اداره مي كرد. ولي در ۱۲۷۷ ه. ش با رئيس شركت اختلاف يافت و پيمان خود را با شركت فسخ كرد. پس از اين كار، حاجي لطف علي و پسرش همچنان در تهران باقي ماندند و مجدداً پدر و پسر شركتي به همان نام را تأسيس كردند كه تا فوت رحيم در ۱۳۱۳ ه. ش برقرار بود.
حاجي رحيم علاوه بر ادامه شغل پدر، به كار صرافي و تجارت نيز مي پرداخت و به مرور از تجار بزرگ و معتبر شد كه تا اواخر دوره قاجاريه و اوايل پهلوي نيز فعاليت مي كرد. حاجي رحيم خانه مجلل امين السلطان در غرب لاله زار را در سال ۱۲۹۵ ه. ش از ورثه او خريد كه تا امروز متعلق به خاندان اتحاديه است.»
خانه امين السلطان كه حالا خانه اتحاديه شده بود و هنوز تا رسيدن به دايي  جان ناپلئون راه درازي در پيش داشت، به صورت سي سهم بين ۲۱ فرزند رحيم اتحاديه تقسيم  شد. برخي همان جا ساكن شدند و برخي ديگر با فروش سهم خود به ديگران خانه پدري را (كه جايي براي همه وارثان نداشت) ترك گفتند. باغ و عمارت هايش تا سال ۳۲ روزگار خوبي را از سر مي گذراندند، اما در اين سال بر اثر يك حادثه دچار انحطاط شدند. يكي از ساختمان هاي باغ به حزب توده- و به گفته تقوايي دفتر جوانان حزب- اجاره داده شد و عجب نبود كه در كودتاي ۲۸ مرداد به آتش كشيده شود و باغ را به سوي زوال سوق دهد. بعد از اين حادثه تعدادي از فرزندان و نوادگان اتحاديه همچنان در ملك پدري باقي ماندند و آن گونه كه تقوايي مي گويد در زمان فيلمبرداري سريال دايي جان ناپلئون نهايت لطف و همكاري را از خود بروز دادند، اما باغ، ديگر آن باغ شكوهمند گذشته نبود. لاله زار نيز به تدريج با اهل هنر وداع مي كرد و به اهل زر سلام مي گفت و مي رفت تا يادگار صدر اعظم را ميان انبوه مغازه ها و پاساژها تنها گذارد. گلي به جمال دايي جان ناپلئون كه اين نگين لاله زار را يك چند از فراموشي به درآورد.
002049.jpg
در دوره پهلوي البته عمارت هاي ديگري در باغ ايجاد شد كه از آن جمله خانه «آقاجان» در ميانه باغ است. اما بيشتر بخش ها مربوط به دوره قاجار هستند؛ بخش هايي كه ظرافتشان به وضوح در سر در شكوهمند و آجري  خانه چشم نوازي مي كند. اين در روبه بن بست اتحاديه در خيابان لاله زار باز مي شود و از معدود بخش هايي است كه در سريال دايي  جان ناپلئون مجال جلوه گري نيافته است. (نگارنده فراموش كرد از تقوايي بپرسد: چرا؟)
آن گونه كه «رضا موسوي» كارشناس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران مي گويد: حال و روز كنوني باغ نشان مي دهد كه آنچه باقي مانده، تنها بخشي از آني است كه در ابتدا بوده. زيرا در جنوب باغ هيچ عمارتي به چشم نمي آيد و اين تا حدودي مغاير با الگوي خانه سازي سنتي است كه حياط يا فضاي مشجر را ميان عمارت ها محصور مي كند.
حدس موسوي با مشاهده يك عمارت قاجاري در جنوب باغ- و البته منتزع از آن- تقويت مي شود. اين عمارت كه با آجرهاي تراش داده و قالب خورده بسيار زيبا زينت يافته است، به كوچه باربد (كوچه ملي) در لاله زار راه مي برد و حالا مكاني است براي خرده كاسب هاي لاله زار. آنها تا آنجا كه توانسته اند به نماي زيباي عمارت- و شايد داخلش- آسيب زده اند و چسبيده به ديوار بنا با پاره آهن، ايرانيت و حلبي براي خود مغازه ساخته اند. موسوي گمان دارد كه اين عمارت روزگاري بخشي از باغ بوده است؛ زيرا باغ صدر اعظم نمي توانسته به يكي از مهم ترين كوچه هاي لاله زار راه نداشته و از سمت جنوب در بن بست باشد.
باغ امين السلطان يا همان باغ اتحاديه كه آشناترين نامش خانه دايي جان ناپلئون است، سرانجام خرداد ماه امسال پس از سالها فراموشي و رهاشدگي در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد؛ آن هم در زماني كه رمقي به تن ندارد و عمارت هايش به شدت فرسوده شده اند.
البته رضا موسوي  مي گويد: عمارت مورد اشاره در كوچه باربد جزء باغ به حساب نيامده و در فهرست آثار ملي ثبت نشده، اما بديهي است كه اگر نه جزيي از عرصه باغ، قطعاً بخشي از حريم درجه يك آن است و بايد هر چه زودتر تحت حفاظت قرار گيرد.
وارثان اتحاديه و مالكان باغ نيز كه افزون بر چند ده نفر هستند، از بلاتكليفي خسته شده و باغ را ميان انبوهي از نابهنجاري ها جايي براي اسكان نمي دانند. در اين شرايط يكي از معدود خريداران ملك، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور است. گويا نخستين اقدامات در اين باره به انجام رسيده و توافقاتي صورت پذيرفته، اما هنوز سندي به امضاء نرسيده است. گفته مي شود سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران ۵/۱ ميليارد تومان براي اين كار در نظر گرفته و ساير مبالغ از سوي سازمان مركزي تأمين خواهد شد.
دايي جان ناپلئون در پايان عمر، آن هنگام كه گفت: خدايا انگليسي ها را برسان و مرا از دست اين قوم و خويش نجات بده!... تنها يك آرزو داشت: دشمن ديرينه احترام او را به عنوان يك مبارز وطن پرست نگاه دارد و آيين تسليم با تشريفات كامل صورت پذيرد. شايد اكنون انگليسي ها احترام خانه او را نگاه داشته اند و براي يك بار هم كه شده با دست كشيدن از توطئه چيني، اجازه داده اند اين خانه در فهرست آثار ملي به ثبت رسد! شايد هم...

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |