يكشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۴
دوستان هسته اي
002067.jpg
ترجمه: نيلوفر قديري
براي ديدن تصاويري جديد از دنياي در حال تغيير، فقط كافي است به تصاوير مراسم ماه مه سال ميلادي گذشته در مسكو در گراميداشت شصتمين سالگرد پايان جنگ جهاني اول نگاهي بيندازيد.
در اين مراسم كه يكي از بزرگترين گردهمايي هاي رهبران جهان طي سال هاي گذشته بود، آلماني ها با فرانسوي ها دست مي دادند و ژاپني ها با انگليسي ها. رئيس جمهور آمريكا به ميزباني همتاي روسي اش به تماشاي نمايش قدرت نظامي نشست كه در آن پرچم هاي داس و چكش به حركت درمي آمد. دو رئيس جمهور هم در مقابل مقبره يادبود لنين نشسته بودند و گپ مي زدند. در اين گردهمايي دشمني  هاي گذشته جايي نداشت و فرصتي بود تا دوستي هاي جديد ايجاد شود. در اين مراسم و همان شب در كرملين، جورج بوش با مان موهان سينگ برخورد جالبي داشت. به گفته مشاور مطبوعاتي نخست وزير هند، بوش به همسرش لورا گفت: «اين نخست وزير هند است» و سپس شروع به تعريف كردن از او و كشور هند براي همسرش كرد. هند به سرعت در حال رشد است و اكنون نياز زيادي به انرژي دارد. هند دومين كشوري است كه بيشترين جمعيت مسلمان را دارد اما مسلماناني كه هيچ ارتباطي با القاعده ندارند. سپس بوش روبه سينگ كرد و گفت: «شما و من بايد درباره انرژي هسته اي غيرنظامي گفت وگو كنيم.»
مشاور مطبوعاتي نخست وزير هند گفت، هندي ها از اين موضوع تحت تأثير قرار گرفتند و دريافتند كه اين جريان از رأس هرم در واشنگتن سرچشمه مي گيرد.
اين يكي از تحولات مهم ژئوپليتيك در دنياي امروز است. در روزهاي جنگ سرد هند هم پيمان شوروي بود. دهلي و واشنگتن در آن روزها از دو طرف مختلف در جنگ استقلال بنگلادش در سال ۱۹۷۱ حمايت مي كردند و همزمان با اشغال افغانستان توسط شوروي، آمريكا و پاكستان از مقاومت مجاهدين ضد شوروي حمايت مي كردند. اما هند از دولت تحت امر مسكو در افغانستان حمايت مي كرد. در حالي كه آمريكا از آزمايش هسته اي سال ۱۹۹۸ هند بسيار ناخشنود بود، دهلي در صحراي «راجستان» سه بمب را آزمايش كرد. اين آزمايش ها موجب شد تا پاكستان هم بلافاصله دست به آزمايش مشابهي بزند. درنتيجه، آمريكا تحريم هايي عليه هر دو كشور اعمال كرد. همان طور كه سفير سابق آمريكا در هند در پايان مأموريت خود و در مراسم توديع در سال ۲۰۰۳ در سخنراني در دهلي گفت: «هند از نظر واشنگتن شريك حياتي و همكار در مشكلات مهم بين المللي نبود؛ بلكه خود بخشي از مشكل به حساب مي آمد كه سياست هاي هسته اي اش رژيم منع تكثير هسته اي را تهديد مي كرد و بايد تعديل مي شد.» در اين شرايط، ديدار مقامات آمريكا از هند به اندازه مشاهده يك ببر بنگال سفيدرنگ، نادر و حيرت آور بود.
اما اكنون هند ميزبان رئيس جمهور آمريكاست. ماه مارس گذشته هم كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا ميهمان هند بود. در آن سفر، رايس به «سينگ» گفت: «هدف بزرگ آمريكا كمك به هند و تبديل كردن آن به يك قدرت عمده در دنياي قرن ۲۱ است.»
002025.jpg
بوش در كنار ايجاد فضاي همراه با حسن نيت در روابط ميان آمريكا و هند پيشنهاد ديگري هم براي هندي ها برده بود و آن پيمان هسته اي براي دسترسي دهلي به تجارت به شدت محدود و دور از دسترس سوخت هسته اي است. اين توافق، تحريم هاي باقي مانده از هشت سال پيش عليه هند را برطرف مي كند و هند مي تواند به تخصص و تجهيزات هسته اي براي تكميل كردن برنامه انرژي هسته اي خود دسترسي پيدا كند.
در مقابل اين امتياز، هند هم متعهد شده از سوخت هسته اي وارداتي فقط براي توليد برق استفاده كند. هند همچنين بايد ۲۳ راكتور موجود خود را از نظر نظامي و غيرنظامي بودن تفكيك كند. واشنگتن خواستار آن است كه اكثر راكتورها از جمله راكتور در حال ساخت كه بيشتر از ديگر راكتورها سوخت توليد مي كند،را در طبقه بندي غيرنظامي قرار گيرد و براي بازرسي هاي سازمان ملل گشوده شود.
اين پيشنهاد آمريكا دقيقاً خلاف تغييراتي است كه اكنون در عرصه هسته اي جهان در حال وقوع است. بسياري از كشورهاي در حال توسعه جهان مانند چين، برزيل و ايران يا مشغول شروع كردن برنامه هسته اي شان هستند يا تقويت آن. هدف اين كشورها هم يا به دست آوردن منابع بيشتر انرژي است و يا تحكيم امنيت ملي. اما اين گسترش نيروي هسته اي مي تواند به تجارت پنهان پلوتونيوم و اورانيوم منجر شود. در دهه ۱۹۸۰ و،۱۹۹۰ عبدالغديرخان دانشمند هسته اي پاكستان بازاري براي اين تجارت ايجاد كرده بود.
آمريكا براي جلوگيري از اين تجارت كه آن را تهديد آميز مي داند پيشنهادي براي «همكاري جهاني انرژي هسته اي» ارائه كرده كه در آن مجموعه اي از كشورهاي تأمين كننده سوخت هسته اي، اين سوخت را در اختيار مصرف كنندگان قرار مي دهند. اين داد و ستد زيرنظر يك نظام ناظر بين المللي و به شرط عدم استفاده نظامي صورت مي گيرد. عرضه كنندگان سوخت زباله هسته اي را تحويل مي گيرند و اجازه تبديل كردن آن در يك برنامه سلاح هسته اي به كشورهاي مصرف كننده را نمي دهند. اين پيشنهاد در واقع كامل كننده و تغيير دهنده دو ابزار مهم كنترل تسليحاتي در جهان است. اين دو ابزار يكي پيمان منع تكثير هسته اي يا همان NPT ۲۸ ساله و ديگري گروه EE عضو كشورهاي تأمين كننده هسته اي است. نهاد دوم در سال ۱۹۷۴ و در واكنش به اولين آزمايش هسته اي هند تأسيس شد.
بوش دو هفته پيش در سخنراني در نشست مجمع آسيا در واشنگتن گفت، توافق آمريكا و هند اتفاقي براي آغاز تغيير ساختار جديد در صحنه هسته اي جهان است. او در اين مجمع گفت: ما با هند شروع مي كنيم و برنامه هسته اي هند را از حاشيه به متن مي آوريم تا اعتماد ميان دو كشور را تقويت كنيم.
دو كشور آمريكا و هند وراي پيمان هسته اي، مشابهات ديگري در خود مي بينند. هر دو دموكراسي هاي بزرگي هستند كه در بخش تكنولوژي در وضعيت پيشرفته اي قرار دارند. هر دو به زبان انگليسي صحبت مي كنند و صنعت فيلم و حتي غذاي مشابه دارند. بوش به همه اين مشتركات در مجمع آسيا در واشنگتن اشاره كرد و گفت: جوانان هندي هر روز بيشتر به مزه پيتزا علاقه نشان مي دهند. واشنگتن و دهلي هر دو با مشكل شبه نظاميان اسلامگرا روبه رو هستند و هر دو هم از خطر قدرت روبه رشد چين بيم دارند. وزير خارجه هند در آستانه سفر بوش در گفت وگو با مطبوعات آمريكا از تمايل دو كشور در ايجاد يك هم پيماني نيرومند و پايدار براي مقابله با كمان اسلامي كه از خاورميانه تا آسيا ايجاد شده خبر داد و گفت كه اين ائتلاف و هم پيماني باعث ثبات در آسيا مي شود. به عبارت ديگر آمريكا به دنبال آن است كه هند را در برابر چين قرار دهد تا عاملي در جهت تعديل چين باشد.
روابط واشنگتن و دهلي در دولت دوم بيل كلينتون روبه بهبودي رفت. اين بهبود رابطه نتيجه دوستي ميان استروب تالبوت معاون وقت وزارت خارجه دولت كلينتون و جاسوانت سينگ وزير امور خارجه وقت هند بود. دو طرف ابتدا در بحراني ترين زمان يعني بعد از آزمايش هسته اي سال ۱۹۹۸ با يكديگر ديدار كردند. اما اين ديدار در شرايط بحراني، سرآغاز رابطه اي نزديك شد. در دوران مسئوليت تالبوت، دو طرف هر دو ماه يك بار هم با هم ديدار و تبادل نظر مي كردند.
يكي از موضوعات مورد بحث دو طرف اين بود كه چرا از سال ۱۹۷۸ تاكنون هيچ رئيس جمهوري از آمريكا به خاك هند پا نگذاشته است. در نتيجه اين ديدارها و گفت وگوها، كلينتون در پايان سال ۲۰۰۰ سفري به هند داشت. طي چند روز، روزنامه هاي دو كشور پر بود از تصاوير كلينتون هنگام خوردن كباب هندي و دخترش هنگام خريد پشمينه هندي در بازارهاي دهلي. اين سفر در هند واكنش هاي زيادي به دنبال داشت.
طي چند سال بعد از اين سفر روابط دو كشور بهبود يافت. روابط واشنگتن با دهلي و اسلام آباد از حالت توازن سه جانبه خارج شد و ديگر آمريكا به اين فكر نمي كرد كه بهبود رابطه با پاكستان باعث ناخشنودي هند مي شود يا برعكس. اين كار موجب شد كه واشنگتن همزمان هم با هند رابطه داشته باشد و هم اهداف ضد تروريستي اش را در پاكستان پيگيري نمايد. در ماه مه ،۲۰۰۴ مان موهان سينگ مردي كه در سال ۱۹۹۳ در مقام وزارت دارايي، درهاي اقتصادي هند را گشود، به نخست وزيري رسيد. مقصد اولين سفر خارجي سينگ آمريكا بود. پيش از اين سفر او به خبرنگاران گفت، دوران غفلت هند از رابطه با آمريكا به پايان آمده و اين كشور مي خواهد با اقتصاد مدرن جهاني آشتي كند.
بوش در دوران  فرمانداري اش هم رابطه خوبي با هندي ها داشت. بعد از به قدرت رسيدن بوش سفير آمريكا در هند به سفارش دولت بوش مذاكرات با دهلي درباره مجموعه اي از موضوعات شروع كرد. اين مذاكرات موضوعاتي مختلف از تمرين هاي نظامي تا همكاري پژوهشي را دربرمي گرفت. اما در رأس اين موضوعات، توافق و پيمان هسته اي بود.
در هر دو كشور آمريكا و هند، اين پيمان هسته اي مخالفاني دارد. بوش به اين مخالفت ها در سخنراني اش در مجمع آسيا اشاره كرد و گفت:«نه براي هند اجراي اين توافق آسان است و نه براي آمريكا. اجراي اين توافق زمان زيادي مي برد و دو كشور بايد صبر پيشه كنند.»
تغيير سياست هسته اي كار دشواري است. مخالفان تكثير هسته اي در جهان مي  گويند، توافق هسته اي ميان آمريكا و هند به اين معناست كه واشنگتن به دهلي در ساخت بمب هسته اي بيشتر كمك مي كند. هر تغييري در NPT و سياست هسته اي هند بايد به تصويب كنگره برسد. مخالفان اين توافق در آمريكا معتقدند اين توافق دوگانگي سياست هاي هسته اي آمريكا را به رخ مي كشند؛ چرا كه در حالي كه آمريكا به ايران و برنامه هسته اي  اش فشار وارد مي كند، به هند در پيشبرد اين برنامه كمك مي كند. از سوي ديگر اين مخالفان مي گويند، اين توافق باعث شدت گرفتن رقابت تسليحاتي ميان هند با پاكستان و چين مي شود. پاكستان در سال هاي اخير به دليل نزديك شدن هند به آمريكا، رابطه خود را با چين تقويت كرده است.
002028.jpg
در هند هم، ملي گراها و دانشمندان هسته اي و كمونيست ها مخالف پيمان هسته اي آمريكا و هند هستند. دليل مخالفت آنها قرارگرفتن برنامه هسته اي اين كشور در معرض بازرسي هاي گسترده است.
اين گروه ها، سينگ را به تسليم شدن در برابر آمريكا به قيمت قرباني شدن امنيت ملي كشور متهم مي كنند.
هند و آمريكا تاكنون درباره ميزان تفكيك تأسيسات هسته اي نظامي و غيرنظامي هند توافق نكرده اند.
هند در ۱۸ ماه گذشته ميزبان چند تن از سران مهم جهان بوده است. رهبران روسيه، ژاپن، چين و انگليس در يك سال و نيم گذشته در دهلي با رهبران هند ديدار و گفت وگو كرده اند. بوش يك هفته بعد از سفر ژاك شيراك به هند رفت. شيراك در اين سفر پيمان جداگانه اي درباره همكاري هسته اي غيرنظامي ميان فرانسه و هند امضا كرد. چند روز بعد از بوش هم هند ميزبان جان هوارد استراليايي است.
اما رابطه ميان آمريكا و هند، رابطه اي ويژه است. دو ميليون قوم هندي در آمريكا زندگي مي كنند و هندي ها بيشترين تعداد دانشجوي خارجي را در آمريكا تشكيل مي دهند. آمريكا بزرگترين شريك تجاري هند است و روابط تجاري دوجانبه ميان آمريكا و هند در سال ۲۰۰۴ به ۲۰ ميليارد دلار رسيده است. آمريكا بزرگترين سرمايه گذار خارجي در بازار سهام هند است. در سال ۱۹۹۱ سرمايه گذاري مستقيم آمريكا در هند ۱۱ ميليون دلار بود. اين رقم در سال ۲۰۰۴ به ۶۲۰ ميليون دلار رسيد.
اما در هند به دليل سوابق تاريخي و مستعمره بودنش در گذشته مقاومتي در برابر حضور و دخالت بيگانه وجود دارد. آمريكا هم اين را مي داند و در اين زمينه با احتياط عمل مي كند. سال گذشته رايس به هند در برابر طرح خط لوله گاز ايران به اين كشور، هشدار داد. وقتي دهلي نو اين هشدارهاي رايس را ناديده گرفت، واشنگتن با سكوت از كنار اين موضوع گذشت و ديگر پافشاري نكرد.
روابط آمريكا و هند مرحله اي جديد از تحولات دنياي تغيير يافته هر روز را نشان مي دهد.

نگاه امروز
نمايشي ديدني
عباس لقماني
«شما و من بايد درباره انرژي هسته اي غيرنظامي گفت وگو كنيم» ؛ جمله اي بود كه سال گذشته رئيس جمهور آمريكا در ديدار با نخست وزير هند بر زبان آورد.
هندي ها كه در صحنه سياست بين الملل تجربه و مهارت خاصي دارند خيلي زود دريافتند كه دوران سرد روابط هند و آمريكا به پايان رسيده است و با زيركي از موقعيتي كه در اختيارشان قرار گرفته بود استفاده كردند.
سفر بوش به هند و امضاي توافق اتمي بين دو كشور پايان تحريم سي ساله كشوري است كه با آزمايش نخستين بمب اتمي خود قدم به جرگه كشورهايي نهاد كه فراتر از قدرت اقتصادي به نمايش قدرت نيز پرداخته اند.
رقابت ديرينه هند و چين، اين دو قدرت بالاي آسيايي كه در گذشته اي نه چندان دور شوروي را نيز به يكي از هم پيمانان هند مبدل كرده  بود با نزديكي هند به آمريكا، چين را نيز در موقعيتي تازه قرار مي دهد و اين دولت مجبور خواهد شد براي برقراري تعادل دست به دوست يابي هاي تازه اي بزند.
هند ولي آنقدر تجربه سياسي آزموده است كه بداند نزديكي با آمريكا نبايد به قيمت از دست  دادن دوستان ديگرش در منطقه تمام شود و در همين رابطه هنگامي كه وزير خارجه آمريكا نسبت به قرارداد خط لوله گاز ايران به هند به اين كشور هشدار داد، دولت هند در كمال خونسردي با سكوت از كنار هشدار آمريكا گذشت.
پاكستان رقيب ديگر هند هرچند خود را همواره به عنوان يكي از دوستان آمريكا در منطقه قلمداد كرده است ولي نزديكي زياد هند با آمريكا را با دقت فراوان دنبال خواهد كرد و براي استفاده از اهرم فشار مسلماً به دوستي خود با چين در سالهاي آتي زيادتر از پيش توجه خواهد كرد.
سياست آمريكا در قبال هند و آمادگي آمريكا براي همكاري در تحقيقات اتمي ولي اين پرسش اساسي را مطرح مي كند كه سياست آمريكا در برخورد با تحقيقات اتمي در كشورهاي مختلف پيرو چه دستور العملي است.
هند كه معاهده كنترل تسليحاتي اتمي را امضا نكرده است اكنون از كمك كشوري برخوردار مي شود كه همواره كشورهاي ديگر را در مورد مسايل هسته اي تحت فشار قرار مي دهد.
متقاعد كردن نمايندگان مردم آمريكا و سنا هدف بعدي جرج بوش است و رئيس جمهوري آمريكا در آخرين دور گفت وگوهاي خود در هند، به چالشي كه وي در آينده در آمريكا پيش رو دارد نيز اشاره كرد.
دولت هند ولي برنده نهايي ديدار بوش از هند است و سياستمداران هندي بار ديگر نمايشي از حفظ منافع ملي را در صحنه جهاني به نمايش گذاشتند؛ نمايشي ديدني كه نمي توان به آساني از كنار آن گذشت.

مصاحبه با فوكوياما
پايان تاريخ، ميان بر ندارد
مترجم: وحيدرضا نعيمي
فرانسيس فوكوياما- نظريه پرداز آمريكايي- خود را يك نومحافظه كار تمام عيار مي داند، اما اين دليل نمي شود كه از برخي سياست هاي نومحافظه كاران دولت آمريكا انتقاد نكند. در واقع همان طور كه در اين مصاحبه مي خوانيد، وي انتقاداتي به پيش فرض هاي جنگ طلبان آمريكايي در ارتباط با عراق دارد. يك نكته كه ظاهراً وي با ساير نومحافظه كاران در آن هم عقيده است، ضرورت مبارزه آمريكا با اسلام گرايي است، هر چند كه وي روش سياسي را بر رويكرد نظامي ترجيح مي دهد. آشنايي با آراي فوكوياما از اين نظر مي تواند سودمند باشد كه ذهنيت محافل تصميم گيرنده عمده در واشنگتن را در مورد رويدادهاي خاورميانه از جمله پيروزي اسلام گرايان در انتخابات اخير مصر و فلسطين نشان مي دهد.
* با گذشت سه سال از تهاجم به عراق، همان طور كه گفته ايد، به نظر مي رسد آمريكا نتيجه ناخواسته اي گرفته است. واشنگتن وارد جنگ شد تا هر گونه رابطه بين تروريست ها و سلاح هاي كشتار جمعي را نابود كند، اما در عوض باعث ايجاد هلال شيعه شده است. اكنون امكان بروز جنگ داخلي در عراق وجود دارد. توهم نومحافظه كاران طرفدار اين جنگ چه بود كه به چنين نتيجه اي انجاميد؟
- البته در مورد وجود سلاح هاي كشتار جمعي توهم وجود داشت. از يك جنبه اين امر قابل بخشش است؛ چون دستگاه اطلاعاتي تصور مي كرد اين سلاح ها وجود دارد. آنچه بسيار زيان بارتر بود، تلاقي حس تهديد صدام حسين و سلاح هايش با تهديد واقعي تروريسم جهادي بود كه اصلاً چيز ديگري بود.
توهم واقعاً بزرگ، اين تفكر بود كه عراق به راحتي از دوره ديكتاتوري تماميت گرا مي گذرد و وارد دموكراسي مسالمت آميز و نسبتاً موفقي مي شود. اين براي نومحافظه كاران، توهم غريبي بود، چون در گذشته معروف بود كه آنان در مورد چشم انداز مهندسي اجتماعي بلندپروازانه در سياست داخلي آمريكا بدبين هستند. ديدگاه هاي نسبتاً معقولي درباره اينكه چگونه سياست هاي اجتماعي خيرانديشانه هرگز نتيجه مورد نظر را نمي دهد داشتند؛ از قبيل اينكه چگونه كمك هاي رفاهي مي تواند به وابستگي بينجامد يا چگونه طرح هاي مسكوني عمومي بزرگ مي تواند به ايجاد كپرنشين ها منجر شود.
ديگر توهم مهم، برداشت آنان از چگونگي واكنش جهان به تهاجم آمريكا به عراق بود. فكر مي كنم نسبت به مشروعيت كاربردهاي اخلاقي قدرت آمريكا اعتقاد وجود داشت و نومحافظه كاران از اين نظر، مانند بسياري از آمريكايي ها هستند. برخلاف اروپائيان، آمريكايي ها ديدي نسبت به استفاده زور توسط حكومتشان دارند كه بي خطر است و از دوران انقلاب آمريكا تا جنگ داخلي تا جنگ هاي جهاني و جنگ سرد امتداد داشته است. در اين جنگ ها از نيروي آمريكا براي نتايجي استفاده شد كه نهايتاً خوب و دموكراتيك بود.
به قول استالينيست ها، نومحافظه كاران اين قدرت را به نوعي طلسم تبديل كردند و نتوانستند بفهمند چگونه در دوره پس از پايان جنگ سرد تا آغاز جنگ عراق، عدم توازن در توزيع قدرت در سراسر جهان، عصبانيت شديد و زمينه مستعد احساسات ضدآمريكايي را پديد آورده است. نومحافظه كاران طرفدار جنگ عراق اصلاً نتوانستند پيش بيني كنند بقيه جهان چگونه نسبت به كاربرد قدرت آمريكا در چنين جنگ پيش دستانه اي واكنش نشان خواهد داد.
* از مدت ها قبل شما چهره شاخص نومحافظه كاراني شناخته شده ايد كه حالا از آنان انتقاد مي كنيد. نقطه عطف براي شما كجا بود؟
- در دهه ۱۹۹۰ در مورد عراق موضع جنگ طلبانه معقولي داشتم، اما پس از ۱۱ سپتامبر، از من خواستند در تدوين گزارشي براي پنتاگون در مورد راهبرد بلندمدت جنگ با تروريسم مشاركت كنم. در حين اين كار، به تهديد اساسي و نوع راهبردهاي لازم براي پرداختن به آن انديشيدم.
به اين نتيجه رسيدم كه چالش تروريسم نهايتاً يك مسابقه سياسي است كه نمي توان با ابزار نظامي آن را حل كرد. سپس حدود يك سال پيش از جنگ، بر من آشكار شد كه جنگ با عراق در كمترين حالت، يك انحراف بزرگ است. در عمل بدتر شد. اين جنگ به شكستي بزرگ بدل شد كه تروريسم را بدتر كرد.
به غير از افغانستان، مقابله با تروريسم با تهاجم به كشورها ختم نمي شود. اين امر شامل همه چيز از عمليات پليسي و اطلاعاتي تا مقابله با جنجال هايي مانند موضوع كاريكاتورهاي دانماركي مي شود. مقابله با تروريسم بعد سياسي پيچيده اي دارد .
* به رغم نمايش نيرومند اخوان المسلمين در مصر و پيروزي انتخاباتي حماس در فلسطين، بوش همچنان پافشاري مي كند كه گسترش دموكراسي، پادزهر راديكاليسم اسلامي است. آيا اين راهبرد ناقص نيست؟
- راهبرد ناقصي است چون دموكراسي مشكلات را در كوتاه مدت بدتر خواهد كرد؛ مانند مورد حماس. اين بدان معنا نيست كه دموكراسي، بخش نهايي از يك سياست موثر نيست. يك راه مواجهه با مشكل اساسي تروريسم آن است كه اجازه داد اسلام گرايان رشد كنند و با واقعيت هاي قدرت آشنا شوند. اين امر قطعاً مي تواند خطرناك باشد، چون نهايتاً روش اعمال قدرت آنان چه بسا مغاير منافع غرب باشد.
بايد اين مخاطره را بپذيريم؛ چون در بلندمدت، دموكراتيزاسيون به هر صورت به خاورميانه خواهد آمد. كاندوليزا رايس درست مي گويد كه سياست آمريكا در منطقه ديگر نمي تواند بر پايه حمايت از ديكتاتورهاي نامشروع باشد. فرآيند بلوغ سياسي بايد از نقطه اي آغاز شود. اين فرآيند مي تواند طولاني باشد، اما مسير فراروي ابتدايي بسيار ناهموار و پرخطر است.
* پيش دستي و جنگ پيشگيرانه، ورد زبان نومحافظه كاراني بود كه آمريكا را به عراق كشاندند. عبارت امنيت ملي جديد در واشنگتن، جنگ طولاني با تروريسم است. آيا با موضوع جنگ طولاني موافق هستيد؟
- جنگ استعاره خوبي براي آنچه رخ مي دهد نيست. اين لغت باعث اشتباه گرفتن يك مبارزه سياسي طولاني با آنچه به طور متعارف جنگ به شمار مي رود مي شود؛ يعني مناقشه با شدت بالا كه در يك ظرف زماني مشخص، اعلام و صورت مي گيرد و به پيروزي يا جنگ ختم مي شود. اين مبارزه با فعاليت اندك و برهه هاي شدت فعاليت، ادامه خواهد داشت اما پايان روشني نخواهد داشت. استفاده از استعاره جنگ ما را دچار انواع دردسرها- از رفتار با اسرا در گوانتانامو تا شنود شهروندان خودمان- مي كند. مي گويند بايد حقوق مدني را به حال تعليق درآوريم، چون در حال جنگ هستيم. جنگ در شدت مبارزه و انواع فداكاري هاي لازم اغراق مي كند.
* در اين مبارزه طولاني با تروريسم جهادي، چه سياست هايي موثر است؟
- در مواجهه با اسلام گرايي و خاورميانه، ما بيشتر به يك راهبرد سياسي نياز داريم تا يك راهبرد نظامي. آمريكا نبايد با استفاده آشكار از زور براي شكل دهي به جهان تلاش كند، بلكه بايد يك دسته نهادهاي چندجانبه بين المللي تاسيس كند كه انگيزه هاي بلندمدت ثبات، رشد و همكاري را ايجاد كنند؛ مانند نهادهاي برتن وودز كه پس از جنگ جهاني دوم تشكيل شد يا ناتو يا پيمان امنيتي آمريكا و ژاپن. به مدت ۵۰ سال، اين سازمان ها چارچوبي نهادينه پديد آوردند كه آمريكا و ديگران با آن توانستند بدون توسل به قدرت نظامي، جهان را شكل دهند.
متاسفانه قسمت زيادي از بحث، بر سازمان ملل متمركز شده است. چپ مي گويد سازمان ملل تنها چاره است و راست در پي ايجاد ائتلاف كشورهاي متمايل است. در واقع به راهبرد «چند- چندجانبه» نياز داريم كه تعدادي از نهادهاي چندجانبه را به كار بگيرد. مثلا ناتو و جامعه دموكراسي ها موجود است. مي توان در آينده سازمان هاي جديدي تشكيل داد كه هم اقدام موثر آمريكا را ميسر كند وهم به استفاده از قدرت آمريكا براي اهداف سودمند در جهت نابودي ريشه هاي راديكاليسم اسلامي مشروعيت دهد.
همراه با نومحافظه كاران بر اين اعتقادم كه براي اشاعه دموكراسي بايد با مردم كشورها ارتباط برقرار كنيم، اما بايد بفهميم كه همه كار دست ما نيست. نمي توانيم زمان را معين كنيم. سياست هايي از اين دست بايد فرصت طلبانه باشد تا در وقت مناسب كه نياز به دموكراسي از درون افزايش مي يابد، آماده كمك باشد. با توجه به اين محدوديت بايد ببينيم چگونه ابزار قدرت نرم آمريكا را بهبود دهيم. تمام اين ابزارها بايد همان فرآيند تجديد سازماني را بگذراند كه ارتش هر بار پس از جنگ يا رويارويي با دشمن جديد پشت  سر مي گذارد.
* هاليوود پرنفوذترين ابزار قدرت نرم آمريكاست. آيا نقشي دارد؟
- متاسفانه دارد؛ نقش منفي. هاليوود حامل فرهنگ سكولار، مادي گرايانه و لاقيدي محسوب مي شود كه در بسياري از نقاط جهان به خصوص جهان اسلام محبوبيت چنداني ندارد.
* ريزارد كاپوشينسكي- روزنامه نگار- پس از چند دهه پوشش خبري انقلاب هاي شكست خورده در جهان سوم، درس عبرت قرن بيستم را اينگونه خلاصه مي كند: «تاريخ، ميان بر ندارد» . انقلاب هاي لنينيستي يا مداخلات نظامي نمي تواند جوامع را مجبور كند زودتر از زمان مقرر، از نظر سياسي بالغ و مدرنيزه شوند. در اين اولين سال هاي قرن بيست و يكم، آيا معتقديد «ميان بري به پايان تاريخ وجود ندارد» يعني به ليبراليسم و دموكراسي؟
- بله، اين استدلالي است كه مي كوشم ارائه كنم. نمي گويم كه بايد در برابر نيروهاي اجتماعي بزرگ منفعل باشيم. مواقعي پيش مي آيد كه قدرت، اقدام، قاطعيت و رهبري، نقش ايفا مي كنند، اما بايد اين نكته را در نظر داشت كه فرصت هاي مناسب براي اقدام قاطع و تغيير، به ندرت پيش مي آيد. جوهره دولتمردي آن است كه بدانيد چه هنگام امور را به جريان درآوريد و چه هنگام نياوريد. اين انديشه كه آمريكا مي تواند از قدرت مسلط خود براي شكل دهي كامل به جهان استفاده كند، توهم است. اگر عراق عبرتي به ما آموخته باشد، آن است كه ميان بر وجود ندارد.

بلاتكليفي نومحافظه كاري
تداوم مسئله ناآرامي در عراق جنبش نومحافظه كاري را وادار كرد به موضوع ملت سازي بپردازد. وقتي نظاميان آمريكا به عراق هجوم بردند، دولت اين كشور مي گفت از نيروهاي آمريكايي به عنوان آزاد كننده استقبال خواهد شد، اما تداوم جنگ چريكي كه ادامه دارد، گفتمان را عوض كرد. مسئله آمريكايي ها اكنون چگونگي ايجاد ملت با ثبات در عراق است.
دو مكتب فكري جنبش نومحافظه كاري را تقسيم مي كند؛ جهان گرايي دموكراتيك و واقع گرايي دموكراتيك. با وجودي كه اين جنبش جوان است، نسل اول آن به جهان گرايي دموكراتيك باور دارد و نسل دوم از واقع گرايي دموكراتيك تبعيت مي كند. ايرونيگ كريستول مدعي است قرن بيستم شاهد سه جنگ جهاني بود: سال ،۱۹۱۴ سال ۱۹۳۹ و سومي كه جنگ سرد بود. جنگ چهارم جنگ با تروريسم است كه عراق بخش جدايي ناپذير آن است. كريستول براين اعتقاد است وظيفه آمريكا كاشت بذر دموكراسي در سراسر جهان است. براين مبنا، وي به مكتب جهان گرايي دموكراتيك پايبند است چون فكر مي كند آمريكا بايد مداخله را فراتر از عراق به ايران و سوريه گسترش دهد.
چارلز كراوتامر نماينده مكتب واقع گرايي دموكراتيك است. وي مي پذيرد كه مأموريت جهاني آمريكا بايد با واقع گرايي چيدمان قدرت بين المللي تطبيق يابد. واقع گرايي دموكراتيك با اين امر موافق نيست كه جنگ جهاني چهارم نيازمند تهاجم به سوريه و ايران است، اما مي داند جنگ چريكي در عراق احتمالاً پنج سال ديگر ادامه خواهد يافت. اين ديدگاه خواستار ارزيابي اعتدالي از امكان مداخلات آتي مي شود.
مخاطرات ملت سازي بر انديشه فرانسيس فوكوياما تأثير گذاشته است. فوكوياما اول بار در سال ۱۹۹۲ فرصت جهان شمولي دموكراتيك را پس از شكل گيري جهان تك قطبي گوشزد كرد، اما نوشته هاي اخير وي حاوي نقد ايدئولوژي نومحافظه كاري است. فوكوياما در انتخابات رياست جمهوري ۲۰۰۴ به جان كري نامزد دموكرات راي داد. در كتاب «كشور سازي» ، شرايط لازم ملت سازي را فوكوياما تشريح كرده است. از جمله مهم ترين عوامل ايجاد حكومت دموكراتيك، وجود طبقه متوسط بزرگ و توافق بر سر تبعيت از رويه هاي حقوقي و قانوني براساس قانون عرفي است. به گفته فوكوياما، عراق داراي اين پيش شرط هاي حكومت دموكراتيك نيست و از اين رو درباره ملت سازي آمريكا در عراق بدبين است.
فوكوياما نظريه جهان شمولي دموكراتيك را به نقد مي كشد. به اعتقاد وي، اين تصور خطاست كه يك قدرت امپرياليست بتواند حكومتي دموكراتيك را از بالا تحميل كند، چون نمي تواند نوعي از دولت را كه با سنن ملت موجود بيگانه است، برقرار كند. پذيرش حكومت دموكراتيك مستلزم وجود پيش شرط ها و الزامات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي خاصي است. فوكوياما مخالف نومحافظه كاران است چون آنان از تحميل خارجي دفاع مي كنند، در حالي كه وي نشان مي دهد دموكراسي فقط وقتي ريشه مي گيرد كه شرايط داخلي لازم مهيا باشد. بلاتكليفي نومحافظه كاري از تضاد بين اخلاق و قانون سرچشمه مي گيرد. جنبش نومحافظه كاري از انگيزه اي اخلاقي توان مي گيرد؛ يعني گسترش دموكراسي به سراسر جهان. اما اين مأموريت از منابع ديگري به جز اصول قانوني الهام مي گيرد. براي دستيابي به قوانيني كه رفتار ملل را تنظيم كند، اين قوانين بايد صورت حقوقي پيدا كند يا بايد بين كشورها اجماع وجود داشته باشد. تعهد اخلاقي نتيجه اعتقادات دروني است اما مشروعيت نتيجه رويه هاي قانوني است. جنبش نومحافظه كاري از احساس برتري اخلاقي توان مي گيرد در حالي كه سازمان هاي بين المللي براساس اكثريت پارلماني خود را تنظيم مي كنند.
يونايتدپرس
مترجم: رضا محتشم

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |