دوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۵
به بهانه درگذشت مهندس سيدهادي ميرميران
معمار ملي
004185.jpg
سيدهادي ميرميران به سال ۱۳۲۳ در قزوين به دنيا آمد. در سال ۱۳۴۷ از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.
فعاليت حرفه اي اين هنرمند معمار تقريباً به سه دوره مساوي تقسيم مي شود:
* در فاصله ۱۳۴۷- ۱۳۵۷ او در شركت ملي ذوب آهن ايران، در اصفهان سرپرست كارگاه معماري واحد طراحي و شهرسازي بوده و مسئوليت تهيه و اجراي طرح هاي متعددي را در زمينه مجموعه  هاي مسكوني، بناهاي عمومي و طرح هاي شهري در شهرهاي جديد الاحداث پولادشهر، زيرآب و زرندنو به عهده داشته است.
* از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ ضمن ادامه فعاليت در ذوب آهن، با شركت خانه سازي ايران و اداره كل مسكن و شهرسازي اصفهان همكاري كرده است.
در شركت خانه سازي ايران مسئوليت سرپرستي واحد طراحي و در اداره كل مسكن و شهرسازي اصفهان مسئوليت تهيه طرح جامع شهر اصفهان و «طرح منطقه شهري اصفهان» با او بوده است.
او در اصفهان براي اولين بار- در حوزه رسمي شهرسازي كشور- مفهوم «منطقه شهري» را به طور جدي مطرح كرد و با ارائه بسيار درخشان طرحي موفق، در فرآيندي سخت و طولاني از جلسات بررسي و تصميم گيري در كميته فني شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، توانست ضرورت توجه به مناطق شهري، كشور را به منزله عرصه هايي مشخص، مجزا و مستقل در «حوزه مديريت و برنامه ريزي شهري» نشان دهد.
* از سال ۱۳۶۷ نيز ميرميران به عنوان مؤسس و مديرعامل شركت مهندسان مشاور نقش جهان _ پارس به كار در زمينه شهرسازي و معماري ادامه داد. طي اين دوره تهيه طرح هاي متعدد شهري به ويژه چند طرح بسيار موفق براي احياي مجموعه كريمخاني شيراز، احيا و بهسازي مجموعه ميدان كهنه و مسجد جامع عتيق اصفهان و بدنه سازي خيابان چهار باغ اصفهان و نيز شركت پيگير و فعالانه او در تمامي مسابقات مهم معماري داخلي- و يك مسابقه بين المللي- و موفقيت چشمگير او در اغلب اين مسابقات به عنوان برنده، همچنين كسب رتبه اول جايزه بزرگ معمار سال ۱۳۸۲ براي ساختمان كانون وكلاي تهران و رتبه دوم جايزه معمار سال ۱۳۸۰ براي مجتمع فرهنگي- ورزشي رفسنجان و دريافت نشان فرهنگ و هنر او را به عنوان چهره شاخص و سرشناس معماري و شهرسازي معاصر ايران مطرح كرد.
مرحوم ميرميران معماري ايران را يكي از برجسته ترين هاي تاريخ معماري جهان مي دانست و علاقه وافري به اين معماري داشت.
او در يكي از گفت وگوهايش در اين باره گفته است: «من شيفتگي زيادي به معماري ايراني دارم و براي آن ارزش بسياري قائلم. معتقدم در تاريخ معماري جهان، اگر معماري ايران يكي از برجسته ترين اجزا نباشد، از برجسته ترين هاست. چون اولاً تداوم دارد. يعني معماري ايران در دوران قبل از هخامنشيان تا اواخر دوره قاجار به هم پيوسته است. قطع و انفصال ندارد. در همه اين دوره ها هم نمونه هاي مهمي داشته كه در تاريخ معماري جهان اثر گذاشته است. مثل تخت جمشيد، ايوان مدائن، مقبره سلطانيه و ...
... بشر بايد بتواند به هنر معماري دلخوش باشد. معماران هم بايد چيزهايي بسازند كه دلخوشي بياورد... معماري معمار مهم است، باقي امور را ديگران هم مي توانند انجام دهند. لوكوربوزيه حتي كشتي هم طراحي مي كرد.
ويژگي  او اين بود كه هميشه تلاش مي كرد چيز جديدي به وجود آورد، چيز تازه اي خلق كند. ما بايد همين را از او ياد بگيريم.بيشتر از معماري لوكوربوزيه بايد معماربودن را از او ياد بگيريم. منظور من اين نيست كه همه بايد لوكوربوزيه باشند. هزاران نفر بايد بتواند ساختمانهاي خوب بسازند. در ميان آنها ده نفر هم معمار خوب مي شوند. هر كدام كه استطاعت خلاقيت داشته باشد.(۱)
ايرج اعتصام در روز مراسم تشييع پيكر مرحوم ميرميران تأكيد كرد كه عشق و احترام ميرميران به ارزش هاي معماري گذشته ايران همواره در تمام گفتارها و آثار او منعكس بود. به اعتقاد ميرميران، ضروري است روح و روحيه معماري گذشته ايران را با پيشرفت فني روز عجين كرد. او عاشق معماري بود و زندگي اش را وقف معماري كرد. ميراث تئوري و عملي به جاي مانده از ميرميران بايد حفظ شده و گسترش يابد.
جليل حبيب اللهيان نيز گفته است: ميرميران تنها چهره اي ماندگار در فرهنگ و هنر ايران نيست، بلكه نمونه اي از استقامت و پايداري در برابر بيماري و مرگ بود. مصادف شدن روز معمار با نام  هادي ميرميران، اين روز را جاودانه تر كرد.
بهرام فريور صدري نيز هادي ميرميران را معمار ايراني مي ني ماليستي دانست كه مشخصه هاي ايراني را در كارهايش عيناً اجرا مي كرد و كارهاي دقيق، بديع و تازه ارائه مي داد. به اعتقاد صدري، جامعه حرفه اي به ميرميران بدهكار است تا كارهاي او را تحليل كند.
عليرضا قهاري رئيس انجمن مفاخر ايران تأكيد كرده است كه انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت دائمي فرهنگي ايران و نيز تأسيس موزه ملي معماري، دو پيشنهاد اساسي و مهم ميرميران در روزهاي پايان حياتش بوده است. مهندس ميرميران به جمعيت، انجمن، شهر و استان خاصي تعلق ندارد، بلكه او يك معمار ملي است، با ايده هاي شرقي و پشتوانه باشكوه معماري فاخر و اصيل ايراني. انجمن و دوستداران ميرميران، تنديسي از اين معمار فرهيخته را تهيه مي كنند.
زنده ياد مهندس هادي ميرميران پس از گذران يك دوره بيماري صعب العلاج روز سي ام فروردين ماه گذشته در بيمارستاني در آلمان درگذشت. روحش شاد و يادش تا ابد گرامي باد.
پي نوشت:
۱- گفت وگو با هادي ميرميران _ مجله معمار شماره ۳۰

نقادي، عيار هنروران و بي هنران
ايرنا: امروزه نقد و نقادي در جوامع رو به رشد و خصوصاً در حوزه هاي فرهنگي و هنري از جايگاه ويژه اي برخوردار است، به طوري كه شناخت جامعه از يك اثر هنري و موفقيت يا عدم موفقيت اثر يا خالق اثر، رابطه نزديكي با نگاه نقادان آن جامعه پيدا كرده است.
رمز ماندگاري بسياري از آثار ادبي، فرهنگي و هنري وامدار نگاه تيزبينانه و هوشيارانه نقاداني است كه سال ها پس از خلق اثر يا خالق آن به تجزيه و تحليل آن پرداخته و جهان بيني و تفكرات نهفته در متن يا وراي متن را براي نسل هاي آينده رمزگشايي و موشكافي مي كنند.
شايد اگر نقادان نمي بودند، امروزه بسياري از آثار ماندگار نويسندگاني چون «سوفوكل» ، «شكسپير» ، «مولير» و «چخوف» براي اعصارگذشته چندان رمزگشايي نشده بود واين آثار تنها به عنوان آثاري هنري و به دور از نگاه يك شاهكار هنري مورد توجه قرار مي گرفت.
به عقيده صاحب نظران، نقد، سعي و مجاهده اي عاري از شائبه اغراض و منافع شخصي براي ارائه بهترين چيزي كه در انديشه انسان مي گنجد، است. اما هيچ منتقدي از حب و بغض و ميل و هوي و هوس به كلي خالي و به كنار نيست، از اين رو چه بسا كه منتقد در نقد خود به گزافه گويي و تعصب اقدام كند و نيك و بد را به ميزان ديگري بسنجد، چنانكه اگر خود شناخت كافي از اثر مورد نقد نداشته باشد و شور و شوق و جذبه و الهام اثر را درك نكند و بهاي واقعي نبوغ و قريحه خالق اثر را نشناسد و معاني را نداند در نقد خود ارزش هاي واقعي اثر را ناچيز و اندك بشمارد. هرچند پيش از اين فلاسفه اي چون سقراط، افلاطون و ارسطو در حوزه نقد نظريه هاي بسيار باارزشي در باب ادبيات، شعر و درام  ارائه كردند اما نقد در حوزه عملي در جهان امروزي از قدمت چنداني برخوردار نيست. شايد قديمي ترين كتاب در باب نقد نظري در حوزه شعر و شاعري كتاب بوطيقا يا فن شعر ارسطو باشد. اما تاريخ نقد ادبي و هنري با تعاريف علمي امروزي در جهان به ۴۰۰سال پيش برمي گردد در اين حوزه افرادي چون ديويد بيچز، رامان سلدن، ژان ايو تاديه، رولان بارت و لوسين گولدمن از نام و آوازه اي جهاني برخوردارند.
در تاريخ ادبيات ايران براي نخستين بار از حدود يكصد سال پيش نقدهايي در خصوص آثار شاعران و نويسندگان نوشته شد. اما با تمامي اين تفاسير حوزه  ادبيات، فرهنگ و هنر كشور از گذشته تاكنون همواره از وجود منتقداني تيزهوش كه با دقت نظر به كنكاش آثار ادبي و هنري بپردازند رنج برده است. كلمه نقد در لغت به معني بهترين شيوه انتخاب كردن و يعني نظر كردن در جزييات يك اثر تا سره از ناسره باز شناخته شود.
اين كلمه از ديرباز در زبان فارسي و تازي به همين معني به كار رفته است كه محاسن و معايب اثر هنري و خصوصاً كلام را باز شناسد چنان كه مترادف آن در زبان انگليسي criticism است كه امروزه در ادب اروپايي نيز به معني رأي زدن و داوري كردن نيز به كار مي رود. نقد در اصل به معني رأي زدن و داوري كردن است و شك نيست كه رأي زدن و داوري كردن درباره  امور و شناخت سره از ناسره مستلزم معرفت درست و دقيق در خصوص آن اثر است.
انتقاد، به يك تعبير عبارت است از آن كه اصول و قواعدي را كه نزد ذوق سليم پذيرفته شده است در شناسايي اثر هنري به مثابه ملاك و ميزان قطعي به كار برند.
اديبان بنا به خصلت بي نظري كه نقد دارد مفهومي وسيعتر و تعريفي جامع تر براي آن قائل شده اند كه به شناخت اثر ادبي از روي آگاهي، خبرگي و بصيرت تعريف شده است.
در كتاب نقد ادبي مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب نقد عبارت است از شناخت ارزش و بهاي ادبي و شرح و تفسير آن به نحوي كه معلوم شود نيك و بد آن اثر چيست و منشا آن نيكي و بدي كدام است.
اما غايت و فايده نقد تنها آن نيست كه نيك و بد اثر هنري را بشناسيم بلكه گذشته از شناخت نيك و بد آثار به اين نكته هم بايد توجه داشت كه قواعد و اصول يا علل و اسبابي كه سبب شده، اثري درجه قبولي بگيرد و يا داغ رد بر پيشاني آن گذاشته شود تا حد ممكن مشخص شود. منتقدان وظيفه دارند كه زيبايي ها و زشتي هاي يك اثر هنري را بشناسند و به ديگران هم معرفي كنند.
اگر منتقدي فاقد ذوق سليم باشد نخواهد توانست لطافت و محاسن اثر هنري را درك كند و چه بسا كه معايب و نقايص را هم نتواند بشناسد. منتقد بايد احساسي قوي داشته تا تناسب ها و هماهنگي ها را چنان كه هست و بايد باشد درك كند و در هر كجا كه ناهماهنگي و بي تناسبي ديده مي شود آن را دريابد و به ديگران هم نشان دهد. از جمله محاسن نقد، همان بس كه  اگر انتقاد در ميان نباشد ارزش واقعي آثار هنري و ادبي معلوم نخواهد شد. اگرخط سير ذوق و هنر در زمان معين نشود، به تدريج ادب و هنر جامعه گرفتار وقفه و ركود مي شود و در پيچ و خم كوره راه تقليد فرو مي ماند. اگر در اين مكاره بازاري كه گزافه گويان دكان هنر گشوده و كالاي كم  ارج و بي بهاي خود را به جويندگان هنر عرضه مي دارند، نقادان هوشيار و هنرمند نباشند بي هنران ياوه سراي خرمهره فروش، كالاي خود را به جاي جواهر ثمين به دوستداران هنر قالب مي كنند و زرمغشوش ناسره خويش را به چالاكي و قلابي زرپاك و ناب تمام عيار عرضه مي كنند. براي اينكه بتوان در باب اثر هنري به درستي قضاوت كرد لازم نيست كه بتوان مانند هنرمند يا بهتر از او اثري هنري يا ادبي خلق كرد. در نقد هر اثر هنري به اين نكته توجه مي شود كه آن نقد در بالا بردن سطح فهم و درك جامعه در نگاه به اثر هنري چقدر مؤثر بوده است.
لازمه قضاوت درباره هر اثر هنري و ادبي معرفت و شناخت نقاد از خالق اثر كالاي توليد شده و مخاطبان آن اثر هنري است. بي آن كه انسان شاعر، نويسنده و يا هنرمندي بزرگ باشد مي تواند منتقدي بصير و دانا تلقي شود. در هر نقد به وجوه مختلف ذوقي، اخلاقي، اجتماعي، هنري، فرهنگي، ادبي جامعه شناختي و روانشناختي توجه مي شود. نقادان از تحليل امور جزيي به احكام كلي مي رسند تا از اين طريق محاسن و معايب اثر هنري به درستي و خوبي باز شناخته شود. شاعران و نويسندگان با الفاظ، موسيقي دانان با آوا، الحان و اصوات و هنرمندان با اثر هنري مقصود و افكار خود را به مخاطبان القا مي كنند.
اين در حالي است كه منتقد هنري تربيت يافته ذوق، هنر و ادبياتي است كه بهتر از هر كس ديگري حتي بهتر از خود خالق اثر مي تواند آن را تحليل و تفسير كند.
در نقد هر اثر هنري موازين و اصولي هست كه از آنها مي توان احكامي نسبي استنباط كرد كه اگر به استناد آن موازين و اصول نتوان درباره شاهكاري عظيم چون شاهنامه فردوسي و ايلياد و اديسه قضاوت قطعي كرد، اما مي توان از لطايف و دقايق آن اثر سخن به ميان آورد و آنها را كشف و ادراك كرد و به ديگران هم آموخت.
هدف منتقد اين نيست كه چيز تازه اي به وجود بياورد بلكه مي خواهد چيزي را كه وجود دارد تحليل و توصيف كند و عناصر و اجزاي آن را بشناسد و معلوم كند كه ارتباط بين عناصر و اجزاي ياد شده با امور و عوامل ديگر از قبيل دين، محيط، جامعه، فرهنگ، هنر و ذوق آدمي چگونه و از چه قرار است.

سايه روشن
معمار برزيلي برنده جايزه پريتزكر
ميراث خبر: پائولو منداس داروچا منتخب دريافت جايزه معماري پريتزكر در سال ۲۰۰۶ شد. اين معمار ۷۷ ساله دومين نفري است كه از برزيل مفتخر به دريافت اين جايزه معماري مي شود. اسكار نيميري در سال ۱۹۸۸ موفق به دريافت اين جايزه شد. در حالي  كه تعداد كمي از بناهايي كه اين معمار طراح آن بوده است در خارج از برزيل شناخته شده اند، اما درس هايي كه از اين معمار برجسته مي توان آموخت، جهاني است.
در اعلاميه هيأت داوران مسابقه توماس، جي، پريتزكر، رئيس بنياد حيات گفت: «منداس داروچا در طراحي بناهاي متفاوتي كه از منازل مسكوني، مجتمع هاي ساختماني، كليسا ها، موزه ها، استاديوم هاي ورزشي تا برنامه  ريزي هاي شهري را شامل مي شود، درك عميق خود را نسبت به فضا و شرايط موجود نشان داده است» .
مراسم رسمي اعطاي جايزه معماري پرتيزكر كه با ارزش ترين جايزه در زمينه معماري در سراسر دنيا محسوب مي شود در ۳۰  مي سال ۲۰۰۶ (۲ خرداد ۱۳۸۵) در استامبول، تركيه برگزار خواهد شد. در اين مراسم ۱۰۰۰۰۰ دلار (آمريكا) به همراه يك مداليوم برنز به منتخب دريافت جايزه اعطا مي شود. پائولو مندس داروچا كار خود را در زمينه معماري در سال ۱۹۵۰ شروع كرد و بعدها در سائوپائولو پيشتاز سبك خاصي از معماري شد كه به آن معماري سخت گيرانه كاتوليكي اطلاق شد. وي سرشناسترين معمار برزيلي است. در طول ۶ دهه از فعاليت كاريش روچا، سال ها به تدريس در دانشگاه سائوپائولو مشغول بوده و با قبول مسئوليت رياست انستيتو معماران برزيل به جامعه خود خدمت كرده است.
وي سخنراني هاي گسترده اي در سطح آمريكاي جنوبي و اروپا انجام داده است و جوايز متعددي هم دريافت كرده است، اما جايزه معماري ميس وندر روچه آمريكاي لاتين در سال ۲۰۰۰ او را به شهرت جهاني رساند.
لرد پالومبو رئيس هيأت داوري جايزه پريتزكر درباره وي اين گونه اظهار نظر مي كند: منداس داروچا آهنگ موزون و شادي آور برزيل را در كارهايش منعكس مي كند، هيچ وقت واهمه اي از خطر كردن و نوآوري ندارد، در واقع هميشه انتخاب هاي ارزشمندي دارد. يكي از شاخص ترين كارهاي معماري وي موزه مجسمه سازي برزيل است كه با سبك معماري نوين به صورت زيرزميني در باغي در سائوپائولو واقع شده است. وي در ساخت اين بنا از يك تير بتوني غول پيكر در نماي بيروني استفاده كرده است. نمايشگاه اسباب منزل وي در اين شهر نماد ديدگاه روچا در زمينه معماري است. استفاده از پنجره هاي بلند در نماي بيروني از ويژگي هاي اين بنا محسوب مي شود. بازسازي قديمي ترين موزه هنرهاي زيبا پيناكتكادو استادو سائوپائولو مؤيد درك اين معمار از ارزش هاي حاكم بر جامعه خود و سبك هاي معماري پيش از خود است. منداس داروچا همچنين ميدان پاترپارك پلازا را كه در قلب سائوپائولو واقع است را بازسازي كرده است.

نگاه
به مناسبت برپايي نمايشگاه آثار هنرمندان مسلمان در آمريكا
روي ديگر سكه
004188.jpg
پريس تنظيفي
موزه هنرهاي مدرن آمريكا در ماه جاري ميزبان نمايشگاهي از هنرمندان مسلمان با عنوان «بدون مرز» است.
در اين نمايشگاه مجموعه اي از آثار ۱۷ هنرمند مسلمان كه بيرون از كشور زادگاه خود زندگي مي كنند به نمايش گذاشته شده است.
شرايط كنوني جهان به گونه اي است كه به شكل روزافزوني بر تعداد هنرمنداني همانند «مونا حاتوم» «شيرين نشاط» و «شاه ضيا سيكندر» كه كشورهاي مسلمان زادگاهشان را به قصد زندگي در اروپا و آمريكا ترك كرده اند اضافه مي شود.
«بدون مرز» نمايشگاهي است كه امكان بازديد از آثار برخي از مشهورترين اين هنرمندان را فراهم مي كند. اين نمايشگاه اختصاص به آثار هنرمنداني دارد كه در مناطق مختلف جغرافيايي شامل الجزاير، مصر، هند، ايران، عراق، لبنان، پاكستان، فلسطين و تركيه به دنيا آمده اند و به همين دليل آثارشان دربردارنده وجه هاي مختلف فرهنگ مسلمانان است.
اين هنرمندان از رسانه هاي نوظهور و روش هاي جديدي براي بيان هنري خود سود مي برند و بسياري از آنها سرگرم خلق آثاري از جمله ويدئو آرت، انيميشن، عكاسي، فرش، بافت و كميك استريپ هستند، در حالي كه برخي ديگر همچنان به هنرهايي مانند نقاشي و مجسمه سازي مي پردازند.
در اين نمايشگاه سعي شده است تا نحوه برخورد و استفاده اين هنرمندان از فرهنگ مادري شان به نمايش گذاشته شود. اين رويكرد، روح اصلي آثار اين هنرمندان است كه اكنون با ترك زادگاه و زندگي در كشوري با پيشينه فرهنگي متفاوت، درگير بحران بازيابي هويت و در برخي موارد احساس نوستالژي هستند.
راهي كه هر يك از اين هنرمندان براي بيان درونيات خود پيش گرفته است متفاوت و منحصر به خود هنرمند است و موضع هنرمندان در برابر كشور مادر نيز از جايگاه هاي متفاوتي برخوردار است.
بسياري از اين هنرمندان، موضوع و دستمايه كار خود را از ضرب المثل ها و گفته هاي عاميانه رايج در كشورشان وام گرفته اند و براي نمايش درون مايه فرهنگ مادري شان از نمادهاي موجود در هنرهاي سنتي اين كشورها همانند آنچه در نقاشي نگارگري يا خوشنويسي اسلامي رايج است استفاده كرده اند.
اين هنرمندان با وجود زندگي در غرب در آثارشان هويت زادگاهشان را نشان مي دهند و آثاري خلق مي كنند كه بازگوي مسائل اجتماعي و دربردارنده بار فرهنگي كشورهاي مسلمان شرقي است.
در اين نمايشگاه هيچ گونه تلاشي براي نمايش هويتي واحد از كشورهاي مسلمان به عمل نيامده است بلكه هر اثر نشان دهنده اختلافات فرهنگي رايج در اين كشورهاست.
هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه شامل ژان الاني، غدا عمر، كوتلوگ عتامان، گروه اطلس، شيرازه هوشياري، مرجانه ساتراپي و شيرانا شهبازي است.
به خوبي مشخص است كه نحوه برخورد هر يك از اين هنرمندان با مسائل فرهنگي رايج در كشورشان، متفاوت از ديگران است.
براي نمونه هنرمنداني همانند شيرين نشاط، شيرانا شهبازي و شيرازه هوشياري با وجود ريشه ايراني، هر يك هنگام رجوع به فرهنگ مادري خود موضعي متفاوت دارند و به جلوه هاي مشخصي از آن تكيه دارند.
براي مثال دغدغه شيرين نشاط به جنبه هاي اگزوتيك موجود در فرهنگ كشور است در حالي كه شيرانا شهبازي و شيرازه هوشياري به مسائل رومانتيك يا چيزهايي روزمره مي پردازند.
بدون مرز از اين نظر نمايشگاهي است كه يك روي سكه را نشان مي دهد. مراجعه كننده اين نمايشگاه مي تواند آنچه را كه يك مهاجر از فرهنگ موطن خود به وديعه برداشته و به غرب برده است ببيند اما آنچه فراموش شده است ديدگاه هاي هنرمندي است كه در كشور خود زندگي مي كند.
اين هنرمندان در برخي موارد ديدگاه هايي متفاوت از هنرمندان يادشده دارند و حتي برخي از اين ديدگاه ها را مورد نقد قرار مي دهند.
براي اين هنرمندان چيزي اگزوتيك در هنر و فرهنگ زادگاهشان وجود ندارد. اين يك ديدگاه خارجي به يك فرهنگ در جريان است كه مي تواند جنبه هايي از اين فرهنگ را اگزوتيك شناسايي كند. اما آنان  كه در اين كشورها زندگي مي كنند از درون به اين فرهنگ مي نگرند و لايه هاي مختلف آن برايشان روزمره و در جريان است؛ بنابراين چيزي غريب در آن نمي يابند.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
علم
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |