دوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۵
نگاهي به لزوم ارتقاي مهارت آموزشي آموزگاران
و تأثير آن بر موفقيت تحصيلي دانش آموزان
مهارت، رمز هدايت
004149.jpg
جمعي از پژوهشگران، رمز موفقيت تحصيلي دانش آموز را، هوش و استعداد ذاتي او مي دانند؛ عده اي نيز بر اين باورند كه صرف هزينه و حضور در كلاس هاي مختلف تقويتي مي تواند موفقيت تحصيلي دانش آموز را تضمين كند و هوش و استعداد شرط موفقيت نيست و گروه سومي نيز بر اين باورند كه هوش و استعداد و حضور در كلاس هاي مختلف كمك آموزشي، تنها زماني منجر به موفقيت دانش آموز مي شود كه شخصي به عنوان «هدايتگر» ، «تخصص و مهارت بالا» بتواند مجموع داشته ها را به سمت هدف نهايي كه همان موفقيت دانش آموز است، سوق دهد.
عقيده گروه سوم زماني قابل استناد است كه «هدايتگر» يا همان «آموزگار» به مهارت هاي ويژه اي مجهز باشد؛ به عبارتي بتواند با «ارتقاي سطح مهارت» خود در اثر آموزش و پرورش؛ هدف نهايي آموزش يا همان موفقيت تحصيلي دانش آموزان را تحقق بخشد...
***
اكنون يكي از مهم ترين اهداف برنامه هاي آموزشي، افزايش مهارت و توانايي آموزگاران در امر آموزش و پرورش است؛ چرا كه سياست گذاران آموزشي معتقدند آموزگار خوب، اساس آموزش خوب و آموزش خوب تضمين كننده موفقيت دانش آموزان و در نهايت موفقيت يك كشور است.
در بسياري از كشورهاي پيشرفته- با وجود نقص هاي بسياري كه هنوز هم در سيستم آموزشي آنها ديده مي شود- بخش اعظمي از سرمايه گذاري ها در بخش آموزش و پرورش، در جهت آموزش به آموزگاران به منظور «ارتقاي سطح مهارت آموزشي» آنها به كار گرفته مي شود كه اين همه موفقيت تحصيلي دانش آموزان را به همراه دارد.
امروزه با وجود تعدد در روش هاي آموزشي و پرورشي و امكان انتخاب شيوه هاي آموزشي مختلف، يكي از مهم ترين دغدغه هاي متوليان آموزشي، انتخاب برترين شيوه آموزشي به منظور آموزش بيشتر و بهتر به دانش آموزان است: دغدغه اي كه با طرح پرسش «كدام راه» مطرح شده و در نهايت به انتخاب شيوه اي برتر ختم مي شود كه تنها روش سنجش صحت عملكرد شيوه انتخابي، سنجش موفقيت تحصيلي دانش آموزان به صورت «حقيقي» است.
هرچند انتخاب «شيوه آموزشي» نكته اي مهم جهت موفقيت تحصيلي دانش آموزان محسوب مي شود اما لازم است تا اين «شيوه برتر» توسط مجري ماهر به مرحله  اجرا گذاشته شود.
پژوهش ها نشان مي دهد «ارتقاي سطح مهارت و تخصص آموزگار» در امر آموزش- و پرورش- كليد حل معما است؛ به اين معني كه پس از انتخاب شيوه آموزشي برتر و تربيت مجري كارآزموده مي توان مطمئن بود- تا حدي مطمئن بود- كه به اهداف آموزشي آن طور كه بايد دست خواهيم يافت؛ هرچند نبايد در اين ميان نكاتي چون ساختار اجتماعي- اقتصادي و فرهنگي دانش آموزان و ويژگي هاي شخصي و شخصيتي آنها را نيز ناديده گرفت.
در پژوهشي كه شرح آن خواهد رفت، بررسي ها تنها بر روي «آموزگار» به عنوان اصلي ترين منشأ آموزش و پرورش متمركز شده است تا با بررسي بيشتر نيازهاي آموزشي آموزگاران به نكاتي تازه درباره آموزش و پرورش و ارتقاي سطح مهارت آموزگاران و تأثير آن بر روند آموزش دست يابيم.
الف. نيازهاي آموزشي آموزگاران
۱- تمركز بر روي مهارت هاي تدريس
شيوه تدريس و يا از نگاهي ديگر نحوه برقراري ارتباط آموزشي ميان آموزگار و دانش آموز از دو ديدگاه قابل بررسي است؛ به عبارتي آن را مي توان به دو بخش از جهت زماني تقسيم بندي كرد: نخست اين كه در سال هاي آغازين دهه شصت ميلادي (۱۹۶۰ ميلادي)، اساس آموزش بر مهارت هاي كلي آموزگار چون: تقسيم بندي مناسب زمان كلاس بدون توجه به برآيند آموزشي، حفظ نماي آراسته كلاس و تظاهر به مطلوب بودن شرايط آموزش و پرورش؛ ارزيابي  مقايسه اي دانش آموزان در طول تدريس، تمركز و تأكيد بر حفظ كردن مطالب ارائه شده و در نهايت گروه بندي دانش آموزان از جنبه هاي مختلف به ويژه قوت و ضعف آنها، استوار بود.
تأثير اين شيوه آموزشي- و پرورشي- بر دانش آموزان از متوسط تا اندكي بالاتر از متوسط، متغير بود و اساس آموزش بر نكات پايه اي و ابتدايي استوار بود؛ و حتي در آموزش نيز، از سطحي ابتدايي و خاص چون آموزش زبان بدون توجه به آموزش زيربنايي آن چون آموزش آواشناسي، زبان شناسي لغات و... و آموزش سطحي درس رياضي و ديگر دروس فراتر نمي رفت.
به طور مثال پژوهش هاي انجام شده بر روي سنجش ميزان مهارت دانش آموزان پايه چهارم ابتدايي در مدارس شهري آمريكا در درس رياضي- دانش آموزان آن متعلق به طبقه كم درآمد اجتماع بودند- نشان داد سطح فراگيري (ميزان فراگيري) اين دانش آموزان زماني كه آموزش درس رياضي از حالت تئوري به سوي عمل پيش رفته و جلسات آموزشي با پرسش و پاسخ و مشاركت بيشتر دانش آموزان همراه بوده است؛ به طرز چشمگيري افزايش يافته است اما زماني كه آموزش تنها محدود به فراگيري تئوري درس رياضي بوده است، ميزان فراگيري از متوسط نيز پايين تر گزارش شده و هيچ پيشرفتي را نشان نمي دهد.
از سوي ديگر، در دهه ۶۰ ميلادي (۱۹۶۰ م) تجهيزات كمك آموزشي اگرچه در كلاس درس به چشم مي خورد اما استفاده از آنها محدود و گذرا بوده به طوري كه هر زمان آموزش دروس به تنگنا برخورد مي كرد، اين تجهيزات از جنبه تزئيني خارج شده و مورد استفاده قرار مي گرفت و در اغلب موارد به دليل آشنا نبودن آموزگاران به طرز صحيح استفاده از اين تجهيزات، مشكلات آموزشي چند برابر مي شد!
بنابراين آن چه از بررسي ها به دست آمد، نشان داد تمركز آموزگار بر روي ارتقاي سطح مهارت تدريس يكي از نكات كليدي و بسيار مهم است كه بدون آن تدريس آن طور كه بايد نتيجه بخش نخواهد بود.
۲- تمركز بر موضوعات درسي و آموزش به دانش آموزان
موج دوم آموزش- مرحله نخست دهه ۶۰ ميلادي بود كه بررسي شد- از دهه ۹۰ ميلادي (۱۹۹۰ م) آغاز شد.
در اين حركت نو آموزگاران بر روي آموزش صحيح و حقيقي و حل مسايل و مشكلات آموزشي و پرورشي دانش آموزان متمركز شدند و «آموزش صحيح، حقيقي و عملي» ، مقدم بر «آموزش و توجه به مهارت هاي پايه اي و ناكارآمد» قرار گرفت.
بررسي هاي بيشتر نشان داد «ارتقاي سطح مهارت و تخصص آموزگار در امر آموزش» بر روند فراگيري دانش آموزان بسيار مؤثر است؛ به طوري كه براي تدريس بهتر و ارتقاي مهارت تدريس بايد به اين نكات توجه كرد؛
- آموزش عملي همراه با تئوري چه تأثيري بر ميزان فراگيري دانش آموزان دارد؟
- چه تمريناتي مي تواند مهارت دانش آموزان را افزايش داده و مطالب درسي را ملكه ذهن آنها كند؟
- ارتقاي سطح معلومات آموزگار در مسايل درسي به ويژه مورد درسي كه آموزگار آن را تدريس مي كند، چه تأثيري بر فراگيري دانش آموزان دارد؟
علاوه بر توجه به اين نكات بايد به شرايط اجتماعي- اقتصادي و فرهنگي دانش آموزان نيز توجه كرد. توماس كارپنتر و همكاران او- از انجمن تحقيقات تربيتي آمريكا- در يكي از پژوهش هايشان به بررسي تأثير برگزاري «كارگاه هاي آموزشي» كه به منظور ارتقاي سطح مهارت در تدريس آموزگاران برگزار مي شود، پرداختند.
اين گروه در بررسي خود عده اي از آموزگاران مقطع اول ابتدايي را به طور اتفاقي انتخاب كردند و سپس با برگزاري كارگاه  آموزشي درس رياضيات با تمركز بر مبحث «آموزش جمع و تفريق» ، يكي از مباحث مهم آموزشي- چه از جهت تدريس و چه از جهت فراگيري- به بررسي تأثير برگزاري اين كارگاه در شيوه تدريس اين عده از آموزگاران پرداختند.
در اين كارگاه آموزشي درباره مباحثي چون؛ موانع آموزشي از جهت فراگيري و آموزش در ميان آموزگاران و دانش آموزان، شيوه هاي مختلف حل مشكلات در حين تدريس و تسهيل فرآيند آموزش- فراگيري، تشويق آموزگاران براي جست وجوي شيوه هاي مختلف و برتر آموزشي براي آموزش بهتر و يافتن راهكارهاي مناسب براي پاسخ به پرسش هاي خود و دانش آموزان بحث و گفت وگو شد.
پس از برگزاري اين دوره از كارگاه آموزشي و مقايسه برآيند كاري آموزگاران حاضر در اين كارگاه و ديگر آموزگاران، نتايج جالبي به اين شرح به دست آمد؛
- آموزگاراني كه در اين كارگاه حضور نداشتند، مانند گذشته و به تبعيت از آموزگاران دهه ۶۰ ميلادي فقط بر مهارت هاي ابتدايي- در مورد شماره يك اشاره شد- تأكيد داشته و هيچ گونه پيشرفت از جهت شيوه آموزش در آنها ديده نشد؛ در حالي كه آموزگاران شركت كننده در اين كارگاه، به وضوح روش تدريس خود را تغيير دادند.
- پيش از اين آموزش بدون فعال كردن ذهن دانش آموزان و پاسخ دقيق به پرسش هاي آنها پي گرفته مي شد؛ اما پس از برگزاري كارگاه آموزشي، آموزش درس رياضي، شكل  ديگري گرفت و دانش آموزان همپاي آموزگار در تدريس و فراگيري شركت داشتند و تدريس و فراگيري به ارتباط دوجانبه تبديل شد.
- فعاليت هاي آموزشي از حالت خودمحور خارج شده و دانش آموز نيز حضور فعالي در اين فعاليت ها دارد. بنابراين ميزان فراگيري دانش آموز زماني كه آموزگار تسلط كافي بر مسايل درسي داشته و از بهترين شيوه تدريس بهره مي گيرد به طرز چشمگيري افزايش مي يابد.
در بررسي ديگري كه توسط پائول كوب(Paul cobb)و همكاران او- از انجمن تحقيقات تربيتي آ مريكا- انجام شد: گروهي از آموزگاران براي حضور در كارگاه هاي آموزشي دروس مختلف به ويژه درس رياضي و آشنايي آنها با روش تدريس جديد درس رياضي انتخاب شدند.
پس از برگزاري كلاس ها و بررسي نتايج تحصيلي دانش آموزان در پايان سال تحصيلي دريافتند ميزان فراگيري و به خاطر سپردن مفاهيم درسي به ويژه در درس رياضي دو تا سه برابر نسبت به سال گذشته افزايش نشان مي  دهد؛ لازم به ذكر است كه اين جهش آموزشي در دانش آموزان آموزگاراني ديده شد كه در كارگاه هاي آموزشي شركت داشتند. هرچند در اين پژوهش و بسياري از پژوهش ها، درس رياضي به عنوان شاخصي براي سنجش نتايج برگزاري كارگاه هاي آموزشي مدنظر قرار مي گيرد اما تأثير تسلط آموزگار بر نحوه تدريس و انتقال صحيح مفاهيم درسي به دانش آموزان در نتيجه حضور در كارگاه هاي آموزشي در موارد درسي ديگري نيز چون علوم، ادبيات و... نيز قابل تعميم است.
در حقيقت ارتقاي سطح مهارت آموزگار در تدريس شاخصي براي موفقيت دانش آموزان در همه موارد درسي است.
«دبورامك كوچن» (Deborah mc cutchen) و همكاران او- از انجمن تحقيقات تربيتي آمريكا- مطالعات خود را در زمينه تأثير مهارت آموزگار در تدريس درس ادبيات متمركز كردند؛ به اين ترتيب كه با انتخاب يك گروه از دانش آموزان مقطع پيش دبستاني و يك گروه دانش آموزان مقطع اول ابتدايي به بررسي تأثير تدريس صحيح درس ادبيات با تمركز بر «مهارت خواندن» پرداختند.
گروه اول- پيش دبستاني- آموزش خواندن «را تحت نظر آموزگاراني كه پيش از اين تدريس صحيح خواندن» را فرا گرفته بوده و به آواشناسي زبان، ساختار لغات و... آشنا بودند فرا گرفتند، اما گروه دوم- دبستاني- «خواندن» را تحت نظر آموزگاراني بدون حضور در كلاس هاي آموزشي آغاز كردند.
گروه نخست كه «خواندن» را به صورت اصولي فرا گرفته بودند، توانستند در آزمون نهايي به خوبي لغات را هجي كرده و آنها را بخوانند و در مواردي نيز جملاتي را با لغات آموخته شده بسازند، اما گروه دوم- با وجود بالاتر بودن سن آنها نسبت به گروه اول- نتوانستند به راحتي كلمات را هجي كرده و آنها را بخوانند و هيچ يك از آنها قادر به ساختن جمله با كلمات آموخته شده نيز نبودند.
نتيجه اينكه مهارت آموزگار در امر تدريس جدا از مورد درسي، شاخص ترين رمز موفقيت دانش آموزان است.
۳- ارتباط مهارت آموزشي و عملكرد حقيقي آموزگار
تأثير ارتقاي مهارت آموزشي زماني آشكار مي شود- حقيقتاً - كه آموزگار دقيقاً در مسير اهداف آموزشي قرار گرفته و آنچه را كه آموزگار و متوليان آموزشي در ذهن دارند، در عمل به مرحله اجرا درآيد. پژوهش ها نشان مي دهد «مهارت آموزشي يا تخصص حرفه اي آموزگار» به آموزگار اجازه مي دهد تا براي آموزش از بهترين شيوه هاي آموزشي، تجهيزات كمك آموزشي و به طور كلي همه امكانات خود - به طرز صحيح- استفاده كند تا دانش آموزان را به موفقيت نزديك تر سازد.
پژوهش هاي «ديويد كن(David cohan) و» هيترهيل «(Heather Hill) نشان داد؛ اولاً، آموزگاراني كه علاوه بر تجربه كاري در يك پايه تحصيلي از آموزش هاي كارگاه هاي آموزشي نيز بهره مي برند، از توان و مهارت بالايي در تدريس، برقراري ارتباط با دانش آموزان و ارزيابي دانش آموزان؛ برخوردارند و دوماً اين كه دانش آموزان اين آموزگاران از جهت فراگيري مفاهيم آموزشي و غناي اطلاعات در سطح بسيار بالاتري نسبت به ساير همسالان خود قرار داشته و در ارزيابي هاي آموزشي، سرآمدند.
حضور آموزگاران در برنامه جامع« ارتقاي سطح مهارت و تخصص »در سال ۱۹۹۰ در آمريكا، تحولات چشمگيري در شيوه آموزش آموزگاران ايجاد كرد. به اين ترتيب كه آموزگاران از تسلط بيشتري نسبت به اداره كلاس، برقراري ارتباط با دانش آموزان، انتقال بيشتر و بهتر مفاهيم درسي به دانش آموزان و... برخوردار شدند كه اين تحول به طور مستقيم بر راندمان- برآيند- آموزشي دانش آموزان تأثير داشت.
ب: چه ميزان مهارت و تخصص در امر آموزش كافي است و اين مهارت چه تأثيري
بر روند آموزشي دارد؟
پژوهش ها نشان مي دهد به هر ميزان آموزگار، زمان بيشتري را صرف ارتقاي مهارت و تخصص، خود در امر آموزش و تدريس بكند به همان ميزان توان علمي او افزايش يافته و نتايج بهتري را به دنبال دارد؛ كه براي دستيابي به اين هدف؛ صرف وقت و هزينه انكارناپذير است.
هرچند حضور در كارگاه هاي آموزشي به منظور ارتقاي سطح مهارت و تخصص آموزگاران ضروري است، اما مطالعات نشان مي دهد حضور در اين كارگاه ها در صورتي نتايج مطلوب از پيش تعيين شده را در پي دارد كه« مطالب كاربردي، مهم و قابل اجرا »در اين كلاس ها ارائه شود؛ در غير اين صورت چيزي جز خستگي و دلزدگي نداشته و به هيچ وجه نياز آموزگاران را برآورده نمي كند.
اگرچه برگزاري برنامه جامع ارتقاي سطح مهارت و تخصص در سال ۱۹۹۰ ميلادي در آمريكا، تأثيرات مثبتي را از جهت آموزشي به همراه داشت؛ اما بسياري از مراكز آموزشي آمريكا، آمار كاملاً دقيقي از ميزان هزينه مصرفي براي برگزاري اين كارگاه هاي آموزشي در دست ندارند و مهمتر اينكه ارزيابي دانش آموزان و آموزگاران نيز در اغلب موارد دقيق و منظم نيست؛ و اين شايد از تأثير برگزاري كارگاه هاي آموزشي بكاهد.
ارزيابي دقيق عملكرد آموزگاران پس از حضور در اين كارگاه ها مي تواند شامل: برگزاري آزمون و ارزيابي مهارت اداره كلاس درس؛ ارزيابي رفتارهاي آموزشي-پرورشي آموزگار و تأثير آن بر دانش آموزان و بررسي تأثير نحوه تدريس آموزگار و تأثير آن بر ميزان فراگيري و برآيند كاري دانش آموزان باشد.
به عقيده پژوهشگران ارزيابي دقيق و صحيح ارزيابي اي است كه از آغازين روزهاي برگزاري كارگاه هاي آموزشي آغاز و پا به پاي برگزاري كلاس ها، ادامه يابد و آموزگاران هر هفته مورد ارزيابي قرار بگيرند تا ميزان پيشرفت آنها ارزيابي شود. در نهايت اينكه به هر ميزان مدت حضور در كارگاه هاي آموزشي مفيد و مؤثر- براساس شرايطي كه ذكر شد- بيشتر باشد به همان ميزان ارتقاي سطح مهارت و تخصص آموزگار را در پي دارد.
ج. جمع بندي
تغيير اهداف آموزشي به منظور آموزش بهتر، وابسته به ميزان تأكيد و توجه متوليان آموزشي به امر آموزش و پرورش صحيح دارد. در حقيقت درك عميق از مسايل آموزشي، انتخاب شيوه تدريس مناسب، برقراري ارتباط بيشتر دانش آموز و آموزگار و ارتقاي سطح آگاهي دانش آموز و آموزگار از فرايند آموزش و فراگيري و در نهايت افزودن تجربه ها و يافته ها به اين نكات، ارتقاي سطح مهارت آموزگار شده و در نتيجه موفقيت تحصيلي دانش آموزان را نيز در پي خواهد داشت.
مدت زماني كه هر آموزگار صرف «ارتقاي مهارت آموزشي» خود مي كند متفاوت است اما تنها زماني اين صرف وقت مؤثر است كه آموزش ها منجر به موفقيت تحصيلي دانش آموزان بشود.
و در كلامي كوتاه مي توان بحث را در چهار نكته به اين شرح مرور كرد:
۱- مطمئن شويم كه برنامه هاي آموزشي ارائه شده در كارگاه هاي آموزشي، دقيقاً بر ارتقاي سطح مهارت و تخصص آموزگاران متمركز است.
۲- به منظور افزايش فرصت هاي آموزشي آموزگاران و همسو كردن اين آموزش ها با تجربه هاي آموزگاران، لازم است آموزش و استفاده از تجربه هاي آموزگار همزمان مورد توجه قرار بگيرد. آموزش استفاده از تجهيزات كمك آموزشي نيز بايد در برنامه كارگاه هاي آموزشي قرار بگيرد.
۳- زمان كافي و مناسبي براي برگزاري كارگاه هاي آموزشي در نظر گرفته شود؛ اما اطمينان از آموزش صحيح و حقيقي در اين كارگاه ها ضروري است؛ اين كارگاه ها نبايد كارگاهي براي« گذراندن وقت »باشد.
۴- با انتخاب روشي منطقي و صحيح، راندمان كاري آموزگاران و دانش آموزان را بسنجيد تا به تأثير واقعي برگزاري اين كارگاه ها پي ببرند.
مترجم:مهتاب صفرزاده خسروشاهي
منبع: ( aera.net) انجمن تحقيقات تربيتي آمريكا

همزمان با فرارسيدن نمايشگاه بين المللي كتاب تهران
روش هايي براي كتابخوان بارآوردن كودكان
004146.jpg
مترجم: ابوالفضل اميرديواني
به نظرم گوشمالي بچه ها به خاطر خطاهايشان زياد فايده ندارد. روزي من هم فرزندم را به سبب خطايي تنبيه كردم، ولي چه سود؛ يك ساعت از زمان خواب گذشته بود كه ديدم پسرم جلوي در آشپزخانه ايستاده و مي خواهد سخني بگويد. خشمگينانه پرسيدم:
- تو اينجا چه مي كني؟
هنوز حرفم تمام نشده بود كه پسرم مشتاقانه گفت:
- تمام شد!
دريافتم كتابي را كه ناچارش كرده بودم بخواند، به پايان رسانده است. لحظه اي بعد از اين كه عصبانيتم فرونشست، من و وي سرگرم گفت وگو راجع به كتاب، نتيجه، موارد مهم و باارزش آن شديم.
حالا پسرم نيز خشنود بود كه كتاب دستاويزي شده بود تا  آزردگي خويش را از او فراموش كنم و به اين نحو تا ساعتي صداي بلند و هيجان آلود من و پسرم كه پيرامون اثر يادشده بحث مي كرديم، فضاي منزل را آكنده كرده بود.
كتابي كه آن شب پسرم خوانده بود، افسانه اي درباره پسر اندوهگين و رنجيده خاطري به نام ميلو بود. اين پسر روزي بر آن مي شود كه با خودروي اسباب بازي اش و به اتفاق چند شخصيت عجيب و خيالي داستان به سفر برود. همين مسافرت و تجربه هايي كه به دست مي آورد، موجب تحولي ژرف در زندگي اش مي شود...
خود من نخستين دفعه موقعي كه بچه اي ۱۰ساله بودم، آن كتاب را خواندم. سپس ديدگاه خويشتن را راجع به كتاب به شكل گزارش كوتاهي نگاشتم. هنوز هم گزارشي را كه در مورد آن اثر نوشتم، نگه داشته ام. در ابتداي آن آورده بودم:
- اين بهترين كتاب جهان است.
ولي بعدها كه آثار ديگري مطالعه كردم، پي بردم كه كتاب هاي بسيار خوب ديگري هم هست. هر دفعه كه كتاب جديد و جالب ديگري مي خواندم، شور و شوق فراواني در درونم احساس كرده و با خود مي انديشيدم كه بهترين كتاب دنيا را مطالعه كرده ام... .
ما همگي، در مقام پدر و مادر، آرزوهاي دور و دراز و همساني براي فرزندان خويشتن داريم. قلباً مايليم كه فرزندانمان به اندازه كافي تندرست باشند، بختيار شوند، پيشه خوب و توأم با كاميابي داشته و سرانجام اينكه در زندگي شان از ثبات مالي بهره مند باشند. ليكن شيوه دستيابي به اين آرزوها در ميان خانواده هاي گوناگون فرق مي كند. هر فردي به طريقي متفاوت با سايران، خانواده اش را به سوي خوشبختي موردنظرش رهنمون مي شود. موارد بسيار ظريفي در حيات آدمي هست كه در ميان خانواده هاي مختلف بسيار متفاوت هستند. به طور مثال، پاره اي از افراد موقعي كه بچه شان راه رفتن ياد گرفته و يا براي نخستين بار توپي را در دست مي گيرد، قند توي دلشان آب مي شود و خيال مي كنند كه شق القمر كرده اند! خوش ترين روز من، آن روز بود كه فرزندم توانست جمله اي را بخواند.
آنيتا بروكز، نويسنده انگليسي، در كتابي نگاشته است: وقتي كه كسي رشد مي كند و متمدن مي شود، با توجه به شرايط محيط تربيت مي شود. انساني كه در محيطي متمدن رشد مي كند، متمدن مي شود؛ شخصي كه در بين جمعي آدميان بدرفتار رشد مي كند، رفتار آنان را فرامي گيرد و سعي دارد همرنگ جماعت شود. خودانگيختگي، محكوم به فناست.
در اين حال، ما پدر و مادرها هي تقلا مي كنيم بر پايه عقيده، درك و فهم خودمان هر چه كه از دستمان ساخته است براي بچه هايمان كوتاهي نكنيم. موقعي كه مي بينيم فرزندمان براي اولين مرتبه پيانو مي زند و يا توي آب شيرجه مي رود،  از خوشحالي پر درمي آوريم.
مطالعه، جزو خون من است. از اين راه بود كه روزبه روز دنيا و تمام ناشناخته ها را شناخته ام. اگر پدر و مادر خوبي باشيم، هميشه فكر و ذكرمان بايد اين باشد كه آموخته ها و تجربيات خودمان از زندگي مان را به فرزندانمان هم ياد بدهيم. به نظر من، كتاب آسان ترين و مطمئن ترين راهي است كه زندگي آدميزاده را نور و صفا مي بخشد.
در لذت مطالعه با فرزندتان شريك باشيد
بچه ها در دوره هاي گوناگون زندگي، شيوه هاي متفاوتي را جهت كتابخواني خودشان در نظر مي گيرند. با اين همه، پدر و مادر نقش ارزنده اي در ايجاد عشق و علاقه در فرزندانشان بر عهده دارند. كاربرد روش هاي زير، دستيابي به اين مهم را امكانپذير مي گرداند.
مطالعه را با كتاب هايي آغاز كنيد كه برايتان
جالب باشد
ابتدا بايد بدانيد كه بچه شما چه جور كتاب هايي را دوست دارد، تا سر حد امكان به گذشته خويش يعني موقعي كه همسن و سال او بوديد، رجوع كنيد. ببينيد در آن زمان از خواندن چه آثاري لذت مي برديد. به كتابخانه ملي سري بزنيد و از كتابدار بخواهيد اطلاعاتي درباره كتب و نويسندگان مورد علاقه بچه ها در اختيارتان بگذارد.
مطالعه را به شكل يك عادت روزانه درآوريد
يكي از بهترين راه هايي كه باعث مي شود فرزندتان به خواندن كتاب رغبت پيدا كند، اين است كه هر روز زمان معيني را به اين منظور در نظر بگيريد و به اتفاق وي مطالعه كنيد. اختصاص روزانه ۱۵تا ۳۰ دقيقه براي خواندن يك داستان كوتاه يا فصلي از كتاب مناسب است. اگر در اين فاصله زماني، بخشي از كتاب يا داستان كاملي خوانده شود، براي بچه لذتبخش است و سبب مي شود كه او تمركز كرده و از اين كار خوشش بيايد.
از شيوه مناسب مطالعه پيروي كنيد
موقعي كه كتابي را مي خوانيد، فرزندتان به شما مي نگرد. در صورتي كه وي دريابد شما از مطالعه كتاب بخصوصي خوشتان نمي آيد و از ظاهرتان هم معلوم شود كه به كتابخواني علاقه اي نداريد، خيال مي كند كه اين كار خيلي جالب و فريبنده نيست. مهم نيست كه تا چه حد خسته ايد؛ سعي كنيد هرگاه براي كودكتان كتاب مي خوانيد، دست كم ظاهرتان را با نشاط، خشنود و مشتاق نشان دهيد. تمام هوش و حواستان را به خواندن جمع كرده و بكوشيد حالتي به وجود آوريد كه نشان دهد مطالعه، كار بسيار دلكشي است. حتي چنانچه واقعاً هم خسته هستيد يا اينكه تصور نمي كنيد كتابي كه مشغول خواندنش هستيد، خواندني است، مانند هنرپيشه اي كه در نقش خود فرو مي رود، ايفاي نقش كنيد؛ چنانچه موقع كتابخواني، خسته و كم حوصله ايد، توقع نداشته باشيد كه فرزندتان در اين حالت به مطالعه علاقه پيدا كند.
نوبتي مطالعه كنيد
به محض اينكه كودكتان در خواندن پيشرفت مي كند، او را ترغيب كنيد كه برايتان كتاب بخواند. مي توانيد به اتفاق هم مطالعه كنيد. در ضمن «خواندن» به اين مفهوم هم مي تواند باشد كه فرزند خردسالتان داستاني را كه قبلاً خوانده ايد، برايتان به طور شفاهي تعريف كند.
در صورت امكان، كتاب بخريد
و يا امانت بگيريد
عادت كنيد كه فرزندتان را به كتابخانه ببريد. بكوشيد قفسه هاي كتابخانه منزل خود را از كتاب انباشته سازيد. به هر مناسبتي همچون سالگشت تولد و يا اعياد، به فرزند خود كتاب هديه دهيد. دوستان و خويشاوندان را هم تشويق كنيد كه از اين عمل تبعيت كنند. هنگامي كه براي خريد از خانه درمي آييد و كودكتان اصرار مي ورزد كه چيزي برايش بخريد، برايش كتاب خريداري كنيد. معمولاً كتاب از اسباب بازي ارزان تر است و وانگهي سرمايه خوبي براي آينده فرزندتان خواهد بود.
اگر ببينم كه بچه هايم براي تزئين اتاق شان، قفسه هاي كتاب را به عنوان بهترين آرايش برگزيده اند و قفسه هاي مملو از كتاب در اتاق هاي شان ديده مي شود، خيلي مسرور و خوشحال مي شوم. هر كتاب براي خود دنيايي است. اتاق مملو از كتاب، نشانگر دنياهاي مختلف است كه مي شود در آن به گشت و گذار پرداخت و نيز به جهان واقعي گام نهاد. پيوسته بين دنياي جديد و قديم فاصله اي هست؛ كتاب قادر است اين فاصله را پر كرده و ما را از دنياي گذشته به دنياي حال بپيوندد. عيناً همان گونه كه بيگانه اي در ميان جمعي حضور مي يابد و با سايران آشنا مي شود، كتاب نيز مي تواند همانند عاملي ما را با جهان الفت دهد.
خوب به ياد دارم كه هر سال تابستان براي مطالعه تابستاني خواهرم، صورتي از كتب گوناگون را تهيه مي كردم. وي روزي در حالي كه كلي از كتاب هاي مرا به نام «غرور و تعصب» در كيف داشت، به منزلم آمد و با ناراحتي و دلواپسي به من گفت: «بگو ببينم، آيا در اين اثر بالاخره آن دختر با آقاي دارسي عروسي مي كند يا نه؟ زيرا اگر دست به اين كار نزند، من كتاب را به پايان نمي برم!»
من هم با تعصبي كه داشتم، به وي گفتم كه هيچ گاه پايان داستان را برايش بازگو نمي كنم و اضافه كردم كه خود بايد كتاب را خوانده و نتيجه گيري كند، وگرنه خواندن كتاب بيهوده است.
در اين حال در دلم فريادي برمي خاست كه: «آري، آري، او با آقاي دارسي ازدواج خواهد كرد» .
تنها دلم مي خواست صورت پسرم را در حالي كه مي گفت: «كتاب را تمام كردم!» مي ديديد. مي خواستم دستگيرتان بشود كه كتاب و مطالعه چه اثر چشمگيري بر روحيه او نهاده و چقدر سيمايش را شادمان و سرخوش كرده است! آن شب، پسرم را به كتابخانه خود بردم و كتاب ديگري به دستش دادم، اثري كه همواره دوستش داشتم. كتاب درباره بچه هايي بود كه در دنياي زمان سفر مي كردند و از فضا مي گذشتند تا پدرشان را از كف شيطان برهانند. هر چند كتاب مخصوص بچه ها بود، مفهوم ژرف و فلسفي بي نهايتي داشت. خاطره شيرين مطالعه را هيچ وقت از ياد نمي برم.
حالا هر موقع كه شب ها به اتاق پسرم مي روم، وي را مي بينم كه در زير نور چراغ خواب كوچك خود سرش را روي كتابي خم كرده و سفينه ذهنش به ياري قطب نماي من از ميان امواج غول پيكر دريا مي گذرد. وقتي كه مي خواهم از اتاقش بيرون آمده و در را ببندم، به عنوان واپسين ديدار، نگاهي به وي مي افكنم و خاطره دوران كودكي خويش را در ذهنم زنده مي كنم و موقعي كه وي را در اين وضع مي بينم، خودم را خوشبخت ترين زن دنيا مي انگارم.
منبع: Thinking out Loud

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |