دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
در باره احد حسيني، مجسمه ساز
تنديس هاي زندگي تا مرگ
006288.jpg
حميد دهقان
اشاره:
مجسمه شهريار اثر احد حسيني هنرمند مجسمه ساز آذربايجاني اخيراً  در تبريز نصب شده است.
همچنين طي روزهاي آينده قرار است مجسمه مشاهير استان هاي همدان، زنجان و آذربايجان شرقي از ساخته هاي اين هنرمند در ميادين اين شهرها نصب شوند. مطلبي كه از نظرتان مي گذرد، نگاهي اجمالي به آثار و فعاليتهاي اين هنرمند دارد.
احد حسيني با آفرينش آثاري ارزشمند در كشورهاي فرانسه و ايتاليا توجه محافل هنري جهان را به خود جلب كرده است.
احد حسيني در سال 1323 در تبريز به دنيا آمد. وي درباره دوران كودكي خود مي گويد: در چهار سالگي روي زمين دراز مي كشيدم و عكس پرنده هاي آسمان را نقاشي مي كردم در دبستان زنگ نقاشي بهترين لحظه هاي درسي من بود.
دستاورد خدمت سربازي در استان سرسبز و خرم مازندران و روستاهاي ساري آثار زيبايي بود كه وي از شاليزارها و مناظر بديع طبيعت نقاشي كرده بود و هنگامي كه به زادگاه خود بازگشت با تحقيق و مطالعاتي درباره مشاهير علمي و فلسفي جهان مجسمه هايي از بتهوون، برتراند راسل، اينيشتن، ژان پل سارتر و دكتر شوايتزر ساخت و هنگامي كه آشوت باباييان هنرمند مجسمه ساز تبريز مجسمه هاي او را ديد كارش را تحسين كرد و به ادامه فعاليت هنري اميدوارش ساخت.
آشنايي با استاد پرويز تناولي فصل تازه اي در زندگي هنري او پديد آورد. حسيني هر وقت از كارگاه استاد تناولي فراغت پيدا مي كرد به تماشاي مجسمه هاي گوشه و كنار شهر مي رفت كه حادثه اي هم براي او پيش آمد:
روزي در داخل بانك مركزي محو تماشاي مجسمه اي شده بودم و بدون اختيار ساعتها در تالار بانك دور مجسمه مي گشتم و مات و مبهوت به مجسمه خيره شده بودم، مأموران بانك به رفتار من ظنين شدند و مرا به كلانتري بردند، افسر نگهبان اظهارات مرا در مورد علاقه ام به مجسمه سازي پرت و پلاگويي دانست و يك شب مرا بازداشت كرد و روز بعد با وساطت دوستان آزاد شدم.
استاد تناولي، احد حسيني را به رفتن ايتاليا تشويق كرد و او پس از يك سال تحصيل در فلورانس و رم موفق به دريافت مدركي به ارزش دو سال تحصيل شد و به ايران بازگشت و چند مجسمه براي نصب در شهرهاي اصفهان، بوشهر، نجف آباد، سراب و اردكان ساخت.
مجموعه مجسمه هاي احد حسيني در موزه آذربايجان يكي از افتخارات ارزشمند اين هنرمند به شمار مي آيد.
وي درباره اين اثر مي گويد: با تشويق استاد تناولي و استادان ايتاليايي پس از تحقيق و مطالعه در فلسفه و جامعه شناسي با پنج سال تلاش تعداد 14مجسمه از زندگي انسان و مسائل مربوط به زندگي مردم سراسر جهان با عنوان: جام جهان نما، خانواده پراولاد، تبعيض نژادي، هيولاي مرگ، اضطراب، زنداني سياسي، گرسنگان، بيچارگان، زنجيرهاي بدبختي، مرد صلح و چند موضوع ديگر ساختم و در سالن موزه آذربايجان به نمايش گذاشتم. هزاران نفر از اين مجموعه هنري بازديد كردند و پس از انقلاب مجسمه ها را به موزه آذربايجان اهدا كردم.
حسيني كه همواره به فراگيري در هنر مجسمه سازي اشتياق فراوان داشت اين بار راهي استانبول مي شود و پس از يك سال تحصيل در دانشكده بيازيت به كشور فرانسه عزيمت مي كند و مدت شش سال در مؤسسه آرت دكوراتيو به آموختن فنون مجسمه سازي مدرن مي پردازد و آثار خود را در 50 نمايشگاه انفرادي و گروهي به نمايش مي گذارد.
006285.jpg
براي تلويزيون فرانسه عروسكهاي خيمه شب بازي مي سازد و پس از چند مجسمه ديگر هنگامي كه مجسمه موناليزا را به صورت تمام تنه در اندازه 2*۲ متر مي سازد، توجه هنرمندان سرشناس و استادان دانشگاههاي فرانسه را به آثار خود جلب مي كند و علاوه بر هنرمندان، نخست وزير و رئيس  مجلس و وزير فرهنگ و هنر فرانسه نيز از او تقدير مي كنند و جوايز ارزنده اي به او اعطا مي كنند.
احد حسيني در زمستان سال 78 از فرانسه به ايران بازگشت و با كوله باري از اندوخته هاي خود به خلق آثار ماندگاري پرداخت كه مجسمه خاقاني در پارك تبريز، مجسمه هاي ستارخان و باقرخان در خانه مشروطيت، مجسمه استاد شهريار و چند تن ديگر بزرگان علم و ادب و سياست كشور از جمله آنهاست تا اين كه شاهكار ديگري به نام قونقا يا ترامواي در ميدان قونقاي تبريز برپا كرد.
هم اكنون احد حسيني با شهرداري تبريز و سازمان ميراث فرهنگي و استانهاي همدان و زنجان براي ساخت چندين مجسمه قراردادهايي نوشته كه به زودي در نقاط مختلف اين شهرها نصب خواهد شد.

نگاه
احياء اشياء قديمي با نقش و رنگ
006282.jpg
گروه ادب و هنر- بازآفريني ، عنوان نمايشگاهي از آثار گلريز هاشمي است كه در گالري مس نگار در معرض ديد عموم گذاشته شده است.
موضوع نمايشگاه، باز آفريني اشياء و سودمندكردن و زيباسازي آنها از طريق اجراي رنگ و نقاشي است.
گلريز هاشمي، فارغ التحصيل رشته موسيقي است كه با ساز تخصصي پيانو، مجري رسيتال هاي متعددي در تهران و لندن بوده است.وي از كودكي علاقه مند به هنر نقاشي بوده و پس از سال ها فعاليت در اين رشته، به برگزاري نمايشگاه هاي انفرادي و گروهي از آثارش پرداخته است.هاشمي مي گويد: حدود دوازده سال پيش متوجه قاب عكسي قديمي شدم كه فرم زيبايي داشت، ولي به خاطر پوسته شدن رنگ، بلااستفاده مانده بود. من به جاي آنكه آن را دور بيندازم، تصميم گرفتم آن را زنده كنم. نتيجه كار، خوب از آب درآمد و الگويي براي كارهاي بعدي ام شد .
اين هنرمند در ادامه مي گويد: من در زمان اجراي قطعات، بنا بر فرم و زمان، قطعه رنگ ها و اشكال زيبايي در ذهنم مي بينم و اگر قطعه اي را بعد از سال ها دوباره بنوازم، دقيقاً همان تصاوير و رنگ هايي را مي بينم كه در اولين اجرا به ذهنم آمدند. به هر حال اين مسأله انگيزه اي شد تا روي اشياء، حركات و اشكالي را كه سال هاست مي بينم، به تصوير بكشم .او در كارهايش از شانه فرش، اتوي ذغالي، چاي دان، ظروف مسي و صندوق هاي قديمي استفاده كرده است ولي خود را محدود به اشياء خاص قديمي نكرده است.
وي در مورد عنوان اين نمايشگاه مي گويد: عنوان نمايشگاه آثارم، بازآفريني است؛ البته اين نام نبايد با بازسازي اشتباه شود چون در بازسازي، حتي المقدور تغييري در ساختار و رنگ شيء داده نمي شود و حالت ترميم دارد، ولي در اين كار ممكن است من يك صندلي قديمي را تعمير كنم، ولي با نقاشي روي آن، كاملاً صندلي را از حالت اوليه به شيئي هنري تبديل كنم؛ هر چند كه تغييري در فرم آن نداده ام .

سايه روشن
تاملي در نقاشي هاي مريم شيرينلو
پرده هاي راز
006279.jpg
عليرضا يزداني
كاندينسكي مي گويد: هنر بيشتر از رهگذر كمپوزيسيون هاي انتزاعي و فرانمودهاي شاعرانه مي تواند به معنويت دست يابد تا از طريق رويكردي كاملا محاكاتي(بازنمودي) به جهات قابل رؤيت .
اين سخن كاندينسكي راهگشاي بزرگي در تاريخ هنر غرب بوده است و هنرمندان بسياري تلاش كرده اند با چنين رويكردي لذت ناب را به تماشاگران خود ارزاني دارند. كارهايي مانند آثار خود كاندينسكي يا موندريان، مالوويچ و روتكو از اين دست هستند. اما اين رويكرد در تاريخ يكصد ساله خود، فراز و نشيب هاي زيادي را پشت سر گذاشته است. شكل و رنگ به عنوان دستمايه اصلي هنرمند، هر بار با چهره اي متفاوت رخ نموده و گاهي هم با واقعيات زندگي تركيب شده و مضامين مشخصي را بازنمايانده است.
مريم شيرينلو در آثار تازه اش با چنين گرايشي ظاهر شده و تجربه هاي خود را در قالب 30?تابلو بر ديوارهاي نگارخانه ماه آويخته است. گرچه برخي از كارهاي او در نگاه اول، بيننده را به ياد نقاشي هاي جكسون پولاك مي اندازد، اما تماشاي بيشتر و دقيق تر آنها تماشاگر را با مفاهيم عرفاني پيچيده اي درگير مي سازد.
در مرحله نخست، قضاوت در مورد آثار شيرينلو، معيارهاي خاص فرماليستي را مي طلبد، چرا كه در يك نگاه كلي، رابطه هاي متقابل رنگ ها و شكل ها است كه تاثير خود را بر ما مي گذارند.
آثار اين نمايشگاه را از لحاظ فرم كلي آنها مي توان به دو دسته تقسيم كرد؛ كارهايي با مركزيت چشم گير و كارهاي بدون مركزيت. آثاري كه در گروه نخست جاي مي گيرند شامل كارهايي هستند كه به شكلي چهارگوش در چند لايه تا كناره هاي تابلو گسترش مي يابند. اين سري از كارها از سويي ما را به ياد تذهيب هاي كتاب هاي مقدس مي اندازد و از سويي ديگر آثار مالوويچ و جوزف آلبرز را به خاطرمان مي آورد. در تذهيب، مربع مركزي، درون قاب هاي بزرگتر قرار مي گيرد و هندسه اي از چند چهارگوش تودرتو ايجاد مي شود. تذهيب كار از سويي با هماهنگي و توازن مجموعه عناصر، ما را به سوي كمال هدايت مي كند و از سويي ديگر با ناتمام گذاشتن اشكال در كنار لبه هاي مربع داخلي، ساحت عدم تناهي را به نمايش مي گذارد، به طوري كه احساس مي شود شكلي نامحدود و حركتي مركزگريز در فضايي بسته محصور شده است؛ بدون آنكه از قوت آن كاسته شده باشد. اما مربع هاي تودرتوي جوزف آلبرز عاري از هرگونه خط و انحنايي يكديگر را دربرگرفته اند و روابط ميان سطوح يكدست و تخت آن، احساس ما را به سمت تفكري روحاني سوق مي دهند.
كارهاي شيرينلو در مرزي ميان اين دو قرار دارد. نه آن نظم و سازمانمندي تذهيب را دارد و نه آن فرم ميني ماليستي و آرام و متين نقاشي هاي جوزف آلبرز را. اين دسته از نقاشي هاي مريم شيرينلو گرچه نگاهي معنوي را از تماشاگران خود طلب مي كند، اما قدرت ارتباطي عناصر نقاشي هاي او، آن حد از تاثيربرانگيزي را ندارد كه معنويتي ناب را در روح آنها بيدار كند. بخشي از توجه تماشاگران به جلوه هاي ظاهري كلمات و شكل ها و بخشي ديگر به ضعف هاي اجرايي برخي از كارها معطوف مي گردد.
در دسته دوم نقاشي ها، تركيب عناصر تابلو به گونه اي است كه چشم تماشاگر از ميانه تابلو به كناره ها و يا بالعكس به حركت درنمي آيد، بلكه عناصر بصري آنچنان توزيع شده اند كه كمپوزيسيوني متعادل پديد آمده است و هيچگونه انرژي متراكمي در ميانه يا كناره هاي تابلو، موجب پديد آمدن مركزيتي نشده است.
بيشتر نقاشي هاي مريم شيرينلو وجوه مشتركي دارند كه انسجام آثار اين نمايشگاه را تضمين مي كنند: استفاده از رنگمايه هاي محدود، به تصوير كشيدن نوشتار كهن و امروزي و فاصله گرفتن از انتزاع مطلق، استفاده از تكنيك كلاژ، ريتم، گردش رنگ و فرم در سراسر تابلو، توازن و تعادل، غلبه ساختار خطي، ساختارهاي تودرتو و چند لايه و...
در پايان پرسش اصلي اين است: مريم شيرينلو در نقاشي هاي خود چه غايتي را دنبال مي كند؟ از سويي با شعرهايي عارفانه به ساحتي عرفاني نزديك مي شويم و از سويي ديگر خطوطي سركش و آشفته در بالاترين سطح، لايه هاي نسبتا منظم زيرين را از نگاه ما دور مي سازند.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |