شماره 999 چهارم ، سال ژوئن 1996 ، تير 1375 ، 22 شنبه 2
هنر طريق از گروهي زندگي در جاودانگي
طباطبايي احمد هنري آثار نمايشگاه به نگاهي
اين ظاهري ، چنين باطن در ولي هستند مورچگان طباطبايي آثار موضوع
نمايشگر نقاشي تابلوهاي در گونه حشره هيبتي در كه انسانهاهستند
.هستند خود زندگي از گوشههايي
راه بين در و ميكشد دوش به خودرا سنگين بار كه ديدهايم را مورچهاي
رها دستش از بار اتفاقي حادثه يك آمدن پيش نتيجه در يا خستهميشود
بعد ساعتي اما.ميكند فرار و ميگذارد را آن خطر از برايگريز و شده
و نفسزنان كشيده دوش به دوباره را بار و برميگردد نقطه همان به
از راه ميان در اگر كه ميداند اوميرساند منزل به را آن عرقريزان
شروع او كه را عملي غريزه استعداد همان با ديگر مورچه يك رفت ، بين
آيندهاي نسل خودش از بعد كه ميداند او پس.ميرساند پايان به كرده
درازي ، داستان چه.نمايد استفاده آن مزاياي از بايد كه دارد وجود
ديگر سال ميلياردها گذشته ، سال ميليونهاندارد هم پاياني و انتها
گفت بايد پس.ميشود تجديد ديگر بار ميليونها برنامه گذشتوهمين خواهد
پس.ندارد پاياني جهان اسرار.است ناپذير پايان تكامل و حيات سير
نيست ، بين در انتهايي چون برسيم ناپذير پايان چيز يك به بخواهيم اگر
(مترلينگ موريس نوشته مورچگان ، كتاب از).نميرسيم جايي به
در.دارند ويژهاي جايگاه طباطبايي احمد نقاشي تابلوهاي در مورچگان
برگ نگارخانه در (خرداد تا 23 اول)هنرمند اين آثار از كه نمايشگاهي
در طباطبايي.درآمد عمومي نمايش به موضوع اين با اثر شد ، 36 برپا
كار مورچگان موضوع روي بر همواره ميپردازد ، نقاشي به كه سالي مدت 18
از يكي در:ميگويد سوژهاي چنين انتخاب علت درباره وي.است كرده
رفتم ، خواب به كه زماني و بودم غمگين بسيار خود زندگي روزهاي
نظرم به كار اين.بكشم را آن طرح گرفتم تصميم سپس.ديدم را مورچهاي
هر در كه دادم ادامه را طراحي نوع اين بعد به روز آن از و آمد جالب
اين اينكه ضمن ميكنم ، ايجاد را تغييراتي مدلها اين در نقاشي بار
.است جذاب برايم دارد ، كه منظمي زندگي دليل به حشره
ساده ، موضوعات عليرغم.است طباطبايي نقاشي آثار اركان از يكي نظم
و طرحها استحكام سطوح ، رنگآميزي در كم تنوع و بعدي دو تركيببندي
در را خود نظم اين.دارد دروني نظمي از نشان اثر پرده روي بر نقوش
اصلي مشخصه.ميدهد نشان ديگري نوع به مورچگان اندام و آناتومي
آنكه مهمتر و است آنها بدن گانه سه تقسيمبندي و پا و دست مورچگان
دو روي آنها طباطبايي نقاشيهاي در اما.ميروند راه پا و دست شش روي
چشمها و است بدنشان اندام بزرگترين سرهايشان.ميايستند انسان مثل پا
در تغييرات اين از نقاش هدف.است گرفته سرجا در آميزي اغراق طور به
استنباط نقاشيها از و گفته نقاش خود باآنكه چيست؟ مورچگان اندام
ظاهري ، چنين باطن در اما است مورچگان طباطبايي آثار موضوع ميشود ،
نمايشگر نقاش تابلوهاي در حشرهگونه هيبتي در كه هستند انسانها اين
زمينهاي در خود سياه اندام با آنها.هستند خود زندگي از گوشههايي
در تغيير.ميكنند عروسي و دارند دست به رنگي بادكنكهاي خاكستري
بازگو اندام تنها صورت و سر حالات و چهره شده باعث مورچگان اندام
اين بدن تمام بلكه نباشد نقاشي تابلوي در موضوع احساسات كننده
.مياندازد سايه تابلو در كه ميآورند پديد را انسانهاحسي -مورچه
و تفاهم كردن ، مادري عنكبوت ، يك دام در افتادن دام به نظير احساساتي
.دوستي
تابلوها حاشيه در ايراني اسليميهاي صورت به درختان نقاشي ديگر ، نكته
با بصري تقابل در نقشها اين.است شاداب و زنده رنگهايي و خطوط با
انسانها -مورچه مفهوم با دروني هماهنگي يك در اما انسانهاست -مورچه
انساني شكل سرخ ، ميوههاي با سبز شاد رنگهاي.شدهاند كشيده تصوير به
فضا اين در گروهي طور به كه مورچگان اين اما ميدهند افزايش را محيط
انتقال و گروهي زندگي در جاودانگي ;ميدانند را اصل يك ميبرند ، سر به
آن به كهمترلينگ راهي همان.است هنر طريق از ديگران به احساسات
.كرد اشاره
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام