شماره 1000 چهارم ، سال ژوئن 1996 ، تير 1375 ، 23 يكشنبه 3
كيمياييكارگردان مسعود با گفتگو
سازندگي و مهرورزي به دعوت فيلمضيافت
يگانهتر مهرورزي ، كردهاند ، تغيير مناسبات حالا ، ضيافت اجراي در o
است سازندگي و مهرورزي آواز است
سازندهتري حركت صحيح انتقادي زمينه بر رشد ، به رو مدعي جامعه يك o
داشت خواهد
شدهاست؟ پرداخت حرف اين چگونه چيستو ضيافت فيلم اصلي حرف
:اشاره
و كرد آغاز (1345) بيا فيلمبيگانه با را فيلمسازي كيميايي مسعود
خود جاي عصيانگر قهرمان درضيافت.رسيد بهضيافت اثر هفده از بعد
برقراري خواهان دوستي و رقابت با كه است داده قهرمان بهگروهي را
سه از كمتر در ضيافت.هستند تفاهمبرانگيز فضايي در سازندگي و مهر
در نامطلوبي تاثيرات زماني فشردگي همين و شد ساخته زمستان 74 در ماه
سناريو و فيلم كننده تهيه شدن عوض همينطور.است داشته فيلم ساخت
مطلوب فيلم يك به رسيدن براي فيلم بازدارنده عوامل ديگر از پيشنهادي
او آشتي و جوان نسل به فيلمساز توجه بهخاطر اينحالضيافت بابود
براي مناسب بياني قالب كردن پيدا نيز و جامعه وسيع قشر اين مسائل با
و منتقدان ، صاحبنظران ميان در جوان نسل همين به فيلم حرف ارائه
.است فيلميديدني مردم
صاحب را كهاين است اجتماعي ملتهب اثربخش يك به نگاه در گوناگوني
مالك آنچنان اثر صاحب.كند گزارش براه و نميتواندمستقيم هم اثر
هنرهاي.باشد وتمام اصلي حرف تفسيرش و تحليل كه خودنيست اثر
التهاب همان بواسطه اين و ميگيرند قرار جدول اين در بيشتر اجتماعي
اجتماعي ، موقعيت چه در خصوصا تاريخي ، چه در اثر كه است اجتماعي
ما پذير هنر جامعه ميدهم ، توجه.شود منظر و بيايد نمايش به سياسي ،
الگوسازي در قدرت حوزههاي.ميگذراند را معاصر دوره خاصترين شايد
حوزه حتي اين و شدهاند بسيار سينما ، خصوصا و ادبيات و شعر براي
آراي بواسطه الگو و مطلوب اثر انتخاب ميكند ، تهديد را اصلي و مطلوب
را انتقادي زمينههاي ميكند ، متوقف را خلاقيت اين است ، متغير گوناگون
بيراه و گيج اثر ميگيرد ، اثر از را چالاكي ميكند ، مشكوك و ترسانده
شد ، متوقف وقتي انتقادي رشد زمينه ميماند ، نشده بيان الگوهاي ميان
پاداش نكند ملتهب را فضا اينكه براي و ميكند رشد محافظهكار هنر
.ميگيرد
از بخشي با مقابله باآهنگتند رشد به رو جامعه شك بدون
مقابلهبا و سازندگي وسيع وتبليغات جهاني ، مردود سياستهاي
كه را محافظهكار آينده ، هنر صاحب و جوان طبقه در آگاهي رشد و ناآگاهي
كدام كه نيست آن بر حرفميداند مردود ميشود ، پيشنهاد اداري شكلي به
مراكز كه است آن بر حرف ميگويد بجا و درست منتقد قوم و فرقه
چون.شوند يكدست اجتماعي خصوصا هنرهاي الگوي اعلام بر تصميمگيرنده
ميشوند ، آرامگوئي گريزي ، دردسر محافظهكاري ، به تهديد بشدت ما هنرهاي
اصلي حرفهاي از يكي نيست ، مراكز آن از هيچكدام آراء با منطبق اين كه
جامعه يك.است عامتري بصورت مسئله همين طرح بهشكلي ، ضيافت ، فيلم
.داشت خواهد سازندهتري حركت صحيح انتقادي زمينه به رشد به رو مدعي
وانساني هنرمندانه حيثيت هرهنرمندي ، اجتماعي ذهني مالكيتهاي
هنرهاي براي شود ، آسايش حمله خشونت با اينذهنيت به اگر.اوست
اگر انتقادي رشد زمينه.ميشود مهيا بيسيما و ومحافظهكار تقليدي
پذيرش حياي هنرمندي ، اجتماعي ذهني ، مالكيتهاي اگر حتي شد ، مهيا
نخواهد حذف يكدست ، مطلوب مركز آن در نداشت ، را عادل و صحيح نقادي
زمانه با را هنرمندانه انطباق هنربان ، يا و اجتماعي تكنوكرات به.شد
فرق ياسانسور مميزي با شده ، تصحيح اثر.كرد خواهد تصحيح پذيرش هنر
فرق توضيح بدون سلطه با مقتدر و حقوقي نظامي كه همانطور.دارد بسيار
.دارد بسيار
بايد آن حافظان مترقي مذهبي جامعه يك در هنر و ادب فضيلت حفظ براي
حافظ خشونت باشند ، هنرمندانه و اديبانه بينش و تحليل به مسلح
.نميشود
بايد كه اجتماعيماست آگاهيهاي بر بيگانه ، تهاجم ناشايست آگاهيهاي
معني نبودن معين و منظم دليل به فرهنگي ، شوند ، تهاجم كنترل سخت
باشد ، انبوهتر و انباشتهتر چه هر فرهنگ چون.ندارد شهودي مقابله آن ،
هجوم اگر است ، سازنده فرهنگ.ندارد تهاجم فرهنگ است شايستهتر
آنگاه و كرد خواهيم كشف آنرا اجراي بشناسيم ، را ناشايست آگاهيهاي
و دارد ، اجرا يك تهاجمي هر.بود نخواهد مخفي و تاريك آن با مقابله
پنهانها ، اين در كه نميماند ، پنهاني.ديگر اجرايي آن با مقابله هر
خود (ريائي)...ناآگاهانه يا و آگاهانه خيانتكارانه ، تهاجمهاي پاره
.كنند اجرا را
ميگذاشتو جوانان رشد به تاثيرمستقيم خانواده تنها كه زماني در
بود ، مبانياصول تحكيم و تفهيم و دانش -اخلاق انتقال مجراي تنها
علوم و نداشت را امروز گستردهگي ازخانواده بيرون ارتباطات
.بود خانواده اخلاق ميراث از بيرون تحصيلي رشته حد در ارتباطات
كه زماني.ميشود شروع خانواده ، اخلاقي ميراث گسستن از پنهان تهاجم
تمام اصل در و نمايش و سينما.ميشود آغاز تهاجم ميبيند ، آسيب زبان
خواهند ديگري زبان تسليم شوند ، جدا خود سرزميني زبان از اگر هنرها
كه اثري و ندارد مستقل اصولي تقليد.ميشود تقليد ديگر ، زباني.شد
در.ميشود تهاجم به تبديل باشد نداشته را خود زباني مستقل اصول
چرخ.است بهترين كه بگويد و شود معرفي كالايي بايد زمان ، كوتاهترين
.ميچرخد تبليغات و كالاها معرفي از جهان در تلويزيون كانالهاي تمام
از كوتاهتر بسيار اخبار حتي يا و فيلم - تئاتر از نمايش يك عمر مدت
سرعت به بينندهعادت يك آگاه و ذهن.است تبليغات و آگهيها تداوم
فقط و بپرهيزد مفهوماتبايد از تلويزيوني درنمايشهاي سرعت ميكند
ذهن از تفريحي و تربيتسطحي يك كوتاه تصاوير تهاجم- كند حمله
همين فقط داد نشان بايد.دورميكند مفاهيم از را او كه خواهدساخت
اولين اعلان ، يا پوستر كه است اين كهنهكار گرافيست يك حرف اولين
نگاه اعلاني سرعت به اگر كن ، نگاه را من سرعت به كه است اين وظيفهاش
به دارد كامل بطور شيوه اين.است موفق اعلان و است تمام وظيفه شد ،
نزديك گرافيك به اثرشان اينكه امروز نقاشان اكثر ميشود ، منتقل نقاشي
.مدعيترند و راضي ميشود ،
منظرشيك كه كوچك و است كهچوبي دارد خانهاي ساله پنجاه زني
و ميكند راخراب زن خانه مسيرش كه جادهايميكشند.است رودخانه
.شده عروس.آمده خانهدنيا اين در.نميدهد رضايت نيست ، زن چارهاي
.تنها مانده خودش و بچههايشرفتهاند.شده مرده شوهر.بچهدارشده
از بهقيمتزياد را زن خانه كه جمعميشوند دولت راه ، اداره تمام
منتقل رودخانه آنسوي به هست كه همينطور خانهاشرا حتي بخرند ، او
دوستي ، خانه ميسازند ، مبارز چهره يك زن از.نميدهد رضايت زنميكنند
او از تلويزيوني سيار ايستگاههاي غيرت ، يعني دوستي ، سرزمين يعني
قانون با بالاخره تا.ميشوند جمع ديدنش براي مردم.ميخواهند مصاحبه
نرفتنش.ميگريد آهسته خفا در فقط زن.ميكنند قبول به وادار را زن
.است روئيده آن بر علف چوبي ساختمان پشت در كه بود شوهرش قبر بخاطر
چرخهاي زير ديگر كه ميگذرد شوهرم قبر روي از جاده است ، اين توضيحش
.است زن مبارزه راز اين و ميكنم گمش من و رفت خواهد اتومبيلها
رازكوچك حوصله.ندارد را زن تنهايياين طاقت ديگر امروز سينماي
و است فيلمديروزي يك اين ندارد ، را عشقاست وسعت به كه زن اين
.است كهنه هنر در ديروز
.امروزميكشاند به را ديروز بلهضيافت.كردم فراموش را سئوال
حال به سخاوتمنداست ، كودكانه دارد ، زيباست ، جاذبه ديروز قرار
عقيدهاش براي پايجان تا يكي شده ، متغير حال زندگيدر.ميانجامد
دارد ، ثروتي يكي است ، مامور يكي مانده معلم هم يكي جنگرفته ، در
جمع بايد.ميخواهد اجرا و صداقت و غيرت نيست ، صفت يك تنها سخاوت حالا
خود نيست ، رازيشود يكي دلها تا عاشقانه گذاشت هم بر را دستها.شد
.است زندگي
را دو هر كه داشتم طرح دو گوزنها فيلم از بعد بود؟ چه اصلي سناريوي
رستوران در دوباره شدن جمع تا بود ، همين يكي.ميخواستم بسيار
قدرت مثل بود ، روزگار آن مبارز شخصيت يك رامين.بود همين ماطاوس
كار كه ميترسد.ميكنند دعوتش ضيافت به و ميروند.بود مخفي گوزنها ،
كه ميكند قبول.بود ديگري پليس پليس ، نقش.بدهد بچهها ديگر دست
فراري زنداني.ميشود محاصره ماطاوس رستوران اما.بود خواهد مواظبش
دردسر از يكي ميشود ، رو دستشان دوستان كنند ، دستگير ميخواهند را
دوست كه دادهاند قول و ميمانند ديگراني و دارد بچه و زن يكي ميترسد ،
با صبح سفيدي در ماطاوس رستوران و ميشود شروع مبارزه.ندهند تحويل را
.ميشود منفجر مانده ضيافتيان
مناسبات اجتماعي ، زمينههاي ميگيرد ، شكل اجتماعي ، زمينههاي در انسان
.كردهاند تغيير مناسبات حالا ، ضيافت اجراي در.ميكند متغير را
سازندگي و مهرورزي آواز نيست ، يكنفر قهرمان است ، يگانهتر مهرورزي ،
خيلي بگذاريم ، هم روي چهداريم ، هر است ، عشق و اعتماد است ،
بهعشق عاشق معلم.رضا چرخ و اندازهجهان به ميشود وسعتي ميشود ،
وكيلبدمست.ميدانست آنرا معني ضيافتفقط از قبل تا كه ميرسد
آخر سر يزداني علي و ضيافت كه دارد غيرتي مانده ته هنوز اما روزگار ،
.نميداند واسطهگري و دلالي كه ميگريد ضيافت در دلال.ميكنند هوشيارش
مسخره صداي با مهياران نبود ضيافت اگر.مينشست او بر هم رضا گرد كاش
.ميماند پنهان ساختگي ، فريادهاي و
در پرميكند ، ماطاوس براي را مادامهازميك خالي جاي ضيافت حتي
ضيافت.ميكند پيدا آليكخواندن فرصت و ميزند رنگسفيد را مغازهاش
كه دارد آرام سينماي ازيك نشان ضيافت.ميكند خيليكارها
.شماست با نشده يا شده بود ، اينطوري كه داشتم دوست ميكند ، رازداري
روشنو نوعي به شما گذشته بهفيلمهاي نسبت فيلم ، در موجود فضاي
است ، آئيني برمهر حرف وقتي علتچيست؟گفتم ، است ، كننده اميدوار
اميد اصول و تشكل بر است ، پيمان اصول و برپيمان.است تشكل بر
.ميبارد
مال سينما ، نميشود؟وجدان ساخته وقيصر گوزنها مثل فيلمي چرا
سينما به تبديل كتابخانهاي ادبيات.است رئاليسم رئاليسماست ، پيش
مزاحم وقتها از بعضي فيلمنامه حتي دارد ، را خود واقعه سينما.نميشود
قيصر يا و گوزنهااست ادبيات از مستقل سينما پنهان جوهر.سينماست
ماندني را ادبيات ماهر ، سينماي و است ماهر سينماي خانواده از
را جامعه از دوره يك معين ، زمان و وقت در حقيقتسازي دليل به نميكند ،
بايد.است كهزندگي حوادثي از بخشي و آدمهايش با ميكند ، ماندني
فيلمنامهاي با سياسي سينماي بدهد ، را ضبط اجازه اين زمانه و جامعه
يكبزنگاه ضبط سياسي سينماي.فرقدارد دارد ، ايدئولوژيك كهعقيده
بزنگاه راداشت ، خودش بزنگاه خاك ، و وگوزنها قيصر است ، اجتماعي
.ميخواهد را خودش اجازه واقعهاي هر ميآيد ، وجود به.نميسازم من را
كردن ، تكرار را واقعه نه ، را واقعه اما داد ادامه راميشود شيوه
يك كردن ، نگاه شيوه اما است ، اجتماعي متغير زمينههاي كردن فراموش
من كه است آن توضيح)است هنرمند استقلال شيوه ، تشخيص است ، مشخص زبان
داشته زيست و ايست حوزهها ، اين در من فيلمهاي اينكه از ميدهم ، تعريف
(است منتقد و نقادي با باشند
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام