شماره 1007 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 1 دوشنبه 11
گذار بيستم قرن رمان ويژگيهاي به نگاهي
رمان در پسامدرنيسم به مدرنيسم از
فرهنگي صلابت و يكپارچگي رفتن دست از شاهد خود كه مدرن رماننويس
عين در كه بيافريند رماني ميكوشد است ، بوده حاضر قرن اول دهه چند در
نيز را ديگري مطلوب كمال دنياي همزمان ميشناسيم ، كه دنيايي به شباهت
كند القا خواننده ذهن به معنا چندگانه لايههاي و نمادپردازي طريق از
سمينار اولين در كه است سخنرانياي متن ميگذرد ، نظرتان از كه مطلبي
ارائه شد ، برگزار تهران دانشگاه در كه ايران در رمان مسائل بررسي
را مدرنيسم زمينهظهور پس ابتدا مقاله اين نخست بخش.است گرديده
بخش.ميپردازد مدرن رمان بهويژگيهاي سپس و ميدهد قرار بحث مورد
ازدهه رمان ويژگيهاي نيز -رسيد خواهد چاپ به كهفردا -مقاله دوم
-شناختهميشود پسامدرن رمان عنوان با كه -بعدرا به ميلادي 60
.برميشمارد را مدرن زمان از آن تمايز وجوه و ميدهد قرار توجه مورد
رماننويسان برجستهترين از خوديكي كه ولف پايندهوبرجينيا حسين
بروان خانم و بنيت عنوانآقاي با مقالهاي بود ، در انگليس در مدرن
به زندگي اركان همه در مدرنيسم كه عظيمي دگرگونيهاي به اشاره ضمن
:مينويسد بود ، آورده وجود
بندگان ، و روابطاربابان:است شده تغيير دستخوش انسانها روابط همه
دگرگون آدميان روابط كه هنگامي و فرزندان و والدين شوهران ، و زنان
متحول نيز ادبيات و سياست انسانها ، رفتار دين ، همزمان شود ،
(1)ميشود
با درادبيات مدرنيسم دانستن مرتبط ولف ، گفتههاي در مهم نكته
انقلاب كه يافت تولد دردورهاي مدرن رمان.است مدرن جامعه پيدايش
به منجر كوانتومي فيزيك پيدايش و هايزنبرگ قطعيت عدم اصل از ناشي
و مكان و زمان اندازه قبيل از عيني واقعيت هرگونه وجود در ترديد
جديدي تبيين فرويد و داروين همچون انديشمنداني كه دورهاي شد ، انرژي
دو وقوع با كه دورهاي دادند ، دست به رفتارش انگيزههاي و انسان از
و گذاشت ، اضمحلال روبه بشر خرد و تمدن مباني هولناك ، جهاني جنگ
باعث سرمايهداري ، نظام در صنعت پرشتاب رشد كه دورهاي سرانجام
.گرديد او زندگي معناباختگي و خود از انسان بيگانگي
نخست.كشيد بطلان خط اروپاييان خوشبيني بر جهت دو از اول جهاني جنگ
از مسيحي اخلاق مفاهيم كه داد نشان متخاصم نيروهاي وحشيگري اينكه
به دولتها ، منافع افتادن خطر به هنگام مهرورزي و قبيلاخوت ،
آدمها رفتار در علمي مابهازاي هرگونه از عاري و توخالي واژههايي
ميشد ، تصور زمان آن تا آنچه برخلاف اينكه دوم و ميشوند تبديل
با بهتر ، زندگي كردن امكانپذير جاي به تكنولوژيك و علمي پيشرفتهاي
خود به ضداخلاقي و ويرانگرانه جهتي مهيب ، سلاحهاي آوردن وجود به
با اول ، جهاني جنگ اواخر در كه نيز روسيه سوسياليستي انقلابگرفتند
و آزادي بيشتر سركوب جز پيامدي بود ، شده آغاز برابري و آزادي نويد
در گوناگون تجربيات بدينسان.نداشت بشر حقوق بديهيترين كردن پايمال
همه فروپاشي و انسان ذاتي قساوت از حاكي همگي اروپا ، كنار و گوشه
جنگي شروع سپس و دهه 1930 اقتصادي بحران.بود انساني جامعه ارزشهاي
كه كرد ثابت سال 1939 در اول جهاني جنگ از گستردهتر و هولناكتر
نه و شناخت سهولت به ميتوان نه را انسانمدرن ويرانگرانه انگيزههاي
جهاني درجنگ شيميايي سلاحهاي كارگيري به.كرد مهار ميتواننهايتا
انسان ميليون چهل از كشتاربيش و هستهاي سلاحهاي از استفاده و اول
پيشرفت كه داد نشان اروپاييان همه به جهانيدوم ، جنگ سال شش طي
انسان خود تباهي هدفش كه شده دهشتناكي هيولاي به تبديل مادي و علمي
.است
ارزشها از بياعتباريبسياري هولناك ، تجربههاي اين پيامد بلافصلترين
اقتدار مراجع و نهادها از مشروعيتبسياري در ترديد و سنتها ، و
حتي اينشتين ، نسبيت اصل شدن مطرح با كه دنيايي در.بود اجتماعي
شك مورد نيوتني فيزيك قطعي مفاهيم ترديدناپذيرترين و پايهايترين
باور را ديرينه ارزشهاي بودن مسلم و پايداري ميشد چگونه گرفت ، قرار
و بيعدالتي يافتن فزوني آن ، با همزمان و ارزشها اين فروپاشي كرد؟
چترلي ، خانم فاسق رمان در لارنس.هـ.د آنچه گرفتن قوام اثر بر فقر
رمانتيسم مرگ به تعبيري به مينامد ، مدرن صنعتي و مالي دنياي
و عواطف براي جايي ديگر مدرن جامعه در جديد ارزشهاي كه چرا انجاميد ،
همزاد بايد حق به را مدرنيسم بدينترتيب ، .نميگذاشت باقي احساسات
.كرد تلقي مدرنيزاسيون
نوزدهم قرن دررمانهاي كه آنگونه) سنتي رئاليسم كه پيداست ناگفته
ياد كه دهشتناكي تجربيات به برايپرداختن ديگر (بود رفته كار به
مدرن ، دوره در آن بيسابقه وقايع و زندگي پيچيدگي.كفايتنميكرد شد ،
و فنون جديد ، اوضاع با متناسب كه ميكرد مجبور را مدرن رماننويس
به خود آثار نگارش در نداشت سابقه زمان آن تا كه را بديعي شيوههاي
روايت در بيسابقه ساختاري ايجاد فنون ، اين همه شالودهگيرد كار
است ، نامنتظر رخدادهاي و متباين عناصر همجواري مبناي بر رمان
علت اصل بر مبتني وقايعي از ديگر قبل ، سده رمانهاي برخلاف كه ساختاري
به فضاسازي و شخصيتپردازي و نيست برخوردار مرسوم طرحي و معلول و
.است يافته كاهش خود حداقل به آن متعارف مفهوم
در فرهنگ صلابت يكپارچگيو رفتن دست از شاهد خود كه مدرن رماننويس
عين در كه بيافريند رماني است ، ميكوشد بوده حاضر قرن اول دهه چند
را ديگري مطلوب كمال دنياي همزمان ميشناسيم ، دنياييكه به شباهت
القا خواننده ذهن به معنا چندگانه لايههاي و نمادپردازي طريق از نيز
به.نو واقعيتي آفرينش جهت در است كوششي واقع در كار ، اين.كند
واقعيت بازنمايي پي در صرفا خود ، اسلاف برخلاف وي ديگر ، عبارت
جديد عصر در واقعيتزندگي اينكه سبب به فقط نه نيست ، (محاكات)
منكر اساسا وي كه دليل اين به بلكههمچنين ندارد ، او براي جذابيتي
وزمانهاي دوره در.است آدميان همه براي يكسان واقعيتعيني وجود
به مدركي ذهن هر در فيزيكياجسام خصوصيات ميكند ثابت اينشتين كه
واقعيت وبازآفريني عيني ازواقعيت صحبت مييابد ، جلوه خاص گونهاي
مدرن رماننويس پس.كرد نخواهد جلب خود به را فراواني مخاطبان توجه
دنيا اين انعكاس و مشهود دنياي بين كه بپردازد شكافي به ميدهد ترجيح
مدرن رمان در شكل سه به كار ، اين پيامدهايدارد وجود انسان ذهن در
:مييافت تبلور
قرن در زندگي ازآشفتگي كه مدرن رماننويس.:ارزشها شدن فردي -الف.
دنياي به ناگزير ميكند ، سرخوردگي انسانياحساس ارزشهاي مرگ و بيستم
از جديدي مجموعه بتواند طريق اين از بلكه تا ميبرد خودپناه دروني
:استلوردي جان و ديچز ديويد قول به.بيافريند را سنتشكن ارزشهاي
دنياي اگر است ، و ديگر اذهان از جدا و فرد به منحصر ذهنيتي هر
ذهن شخصي فرد به منحصر هميندنياي ميكنيم زندگي آن در كه واقعياي
مدافعش حرف در مجبوريم جامعه در كه عمومياي ارزشهاي اگر باشد ، ما
آنگاه ببخشند ، معنا شخصيتمان به كه نيستند حقيقي ارزشهايي باشيم
ادامه خود زندگي به ناشدنيمان تفهيم ذهنيت زندان در محكوميم همگي
مراوده واقعا ديگران با دنيايي چنين در ميتوان چگونه.دهيم
(2)داشت؟
به مفهوم همچنينبه جامعه در موجود عمومي ارزشهاي از رويگرداني
زندگي در واقعيتي منزله به تكافتادگيانسان و تنهايي شناختن رسميت
.بود رمان شخصيتهاي زندگي در بازآفرينيآن و مدرن ،
در مدرن رمان.:ناخودآگاه لايه به ذهن آگاه لايه از توجه عطف - ب.
نشات و ناخودآگاه ضمير درباره فرويد نظريههاي كه شد متولد دورهاي
آن از خود كه شدهاي سركوب انگيزههاي از انسان رفتار و اعمال گرفتن
تحتتاثير سخت را (ادبيات ازجمله) هنري و فرهنگي عرصههاي است ، بيخبر
نحوه به واقعيت خود بيشاز كه نيز مدرن رماننويسبود داده قرار خود
بهمنظور است ، علاقهمند آدميان منحصربهفرد اذهان در واقعيت بازتاب
به را خود توجه ميگذرد ، آن آنچهدرون و ذهن كاركرد نحوه نمايش
...كرد معطوف روانكاوي
انسان برداشتهاي تعيين در ضميرناخودآگاه اهميت به عمومي توجه عطف
برخلاف مدرن رمان كهنويسندگان شد اين منجربه واقعيت ، از
اكتفا شخصيتها گفتگوي و بهثبتوقايع نوزدهم قرن رئاليستهاي
اين بازتاب به بيشتر انسان ادراك نحوه بررسي بهمنظور بلكه نكردند ،
از بسياري در سبب بههمين.پرداختند شخصيتها ذهن در گفتگوها و وقايع
توصيف از پس يا بينشخصيتها گفتگويي هر از پس غالبا مدرن ، رمانهاي
يا گفتگو آن درباره رمان اصلي شخصيت احساسات و برداشتها واقعهاي ، هر
.ميشود رماننويس توجه كانون واقعه ،
پيدايش از پيش تا.:زمان(خطي) سنتي الگوي كنارگذاشتن -ج.
ساعت ، دقيقه ، ) زمان همگانيهاي برحسب رمان در زمان مدرنيسم ،
زماني توالي برمبناي نيز وقايع روايت لذا و ميشد سنجيده (...روز ،
انسان ذهن برحسب را زمان مدرن رماننويس اما.ميگرفت صورت رخدادها
اكيدي تفارق و ميآميزند درهم آينده و حال و گذشته آن ، در كه ميسنجد
فنوني به توسل با مدرن نويسندگان سبب ، همين به.ندارد وجود آنها بين
زمان از را روايت (5)گذشته ، به ناگهاني وبازگشت ذهن ازقبيلسيلان
همچون رماننويساني.ميدهند تغيير آينده به گذشته از و گذشته به حال
در) جويس جيمز ،(رفته ازدست زمان درجستجوي رمان در) پروست مارسل
در) فاكنر ويليام و (دلوي خانم رمان در) ولف ويرجينيا ،(اوليس رمان
شخصيت ذهن در كندوكاو و فنون همين بهكارگيري با (هياهو و خشم رمان
تا كه ميدهند ارائه وي از پويا و بعدي چند تصويري رمانهايشان ، اصلي
نمونههاي درخشانترين از يكي.است نداشته سابقه مدرنيسم ظهور از پيش
كه است اوليس دارد ، رمان وجود شكل بههمين آن در زمان كه مدرن رمان
.ميدهند رخ (ژوئن 1904 16) روز يك در صرفا كه آن وقايع صفحه هشتصد
:ميشود داده نمايش اينگونه مدرن رمان در زمان چرا كه نيست شگفتي جاي
دستهجمعي كشتار جهاني ، جنگهاي ازقبيل وحشتناكي رخدادهاي توالي
علم بهكارگيري و آدمسوزي ، كورههاي و گاز اتاقهاي در انسان ميليونها
رماننويس او ، نابودي بهمنظور بلكه انسان ، بهروزي و سعادت براي نه
كابوسي به بيشتر آن غيرمنطقي توالي و زمان كه كرد متقاعد را مدرن
.است يافته شباهت نامنسجم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام