شماره 1008 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 2 سهشنبه 12
از من چون :معلم هفته برگزاري بهانه به
بسوخت بيگانه دل برفتم خويش
يكبار كه است ابوالبشر حضرت سعادت نه را ما هستي ، ديار اين در و
حضرت محك حيطه در كه است ايوب صبوري نه كنيم ، ديدن را بهشت
سعادت به را حال شقاوت كه است نوح عمر نه و بمانيم رستگار باريتعالي
آن در كه است باريكي مويرگ سلسله ما هستي همهداريم خوش دل آتي ،
برزخ در آنگاه و واماندهايم وابماند ، جريان چون كه جاريست خوني قطره
:عشق انتظار تا تجزيه
هشت رهايي مصروف هست ، اگر همتي رجاء و خوف صراط اين حريم در كه عجبا
قانوني خود زيستن نباتي و انديشيدن هيچ به و است گرديده گرونه از
اين بر ولي ميكوشيم سخت معلمي حرفه در بگذريم...شايد است شده
براي را شغلمان كار جاودانيست شعرسرمايه در ديگر كه انديشهايم
واماندهتريم ، ميكنيم كار چه هر كه زيرا نياوريم ، تمثيل به بچهها
زندگي مخارج نميگنجد ، تورم حجم انبساط در معلمي كار وسعت حدود ديگر
.ميكنيم كار اضافه ، نيست چارهاي ميطلبد ، زياد كار زياد خرج بالاست ،
مصيبتي نيست ، خبري مزدمان از و ميگذرد ماهها جبين عرق خشكيدن از ولي
زندگيمان همه نميپذيرد ، را دولت حواله هم طلبكار ديگر كه است
اينكه ، آخر كلام و نيست محروم منطقه در مدرسهمان فقط است ، محروميت
درد كه را دنداني بگويم ، چه..بنالد دندان درد از فرزندمان شبي اگر
ما سهم كه زيرا بماند ، بيدندان فرزند دهان كه باشد كشيد ، بايد ميكند
دنداني كشيدن يا و قرصي تناول حدود از تنها عصر اين طبابت علوم از
.نميرود فراتر
تربتحيدريه -محمدخاني
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام