شماره 1011 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 6 شنبه 16
است ممكن هم اين از سادهتر
هزارتوماني تا قرآني يك از رودربايستي بي را گذاشته ماه يك خرج
...كنيد جدا خرجها از را برجها وقت آن كنيد ، يادداشت
زنجيرهايتهران فروشگاه وچشمگيرترين مدرنترين فروشگاهرفاه در
سالن در.خيابانبيهقي فروشگاهرفاه هشتشب ، حدود ساعت:هستيم
چرخدار تريلهاي موردنيازخانگي ، وسايل و ميوه و موادغذائي بزرگ
ماشينهاي.هستند حركت در خريداران و مراجعهكنندگان دست در سبدي ،
يك چرخ كنار در ميكند ، تبديل را علائم بهاي سرعت به الكترونيكي حساب
مرد ميكنند ، نگاه مردد نوشابهها بخش در ميكنيم ، حركت جوان زوج
و ويژه تخفيف با صادراتي نوشابه نوعي متوسط شيشه ميكند ، هر محاسبه
.است تومان هشت و هشتاد زيبا شكل
شيشه باچهار است برابر نوشابه شيشهكوچك هر بهاي:ميگويد مرد
.گران؟ خوبچرا معمولي ، نوشابه
....ديگه صادراتيه خوب:ميگويد آرام جوان خانم و
فروخته توليد محل در چرا صادراتياست ، اگر ميگويم ، خودم با
از بعد است ، يعني مصرف بار يك ايننوشابهها شيشه چرا و نميشود؟
خوب:نتيجهميگيريم بعد انداخت دورشان محتوياتشبايد استفاده
.!صادراتيهديگه
دويست ميشود جمعا كه نوشابه شيشه ده بجاي ميدهد ، نشان را خودش برج
بنام پرداخت اضافه تومان تومان6800 ميخريم 880 را صادراتيش تومان ،
.برج
نماند ناگفته.ميرسيم پلاستيكي و ظروفملامين به مربوط قفسههاي به
.نميشود صادراتي بهاي اضافه تسليم ما ، مشاهده مورد جوان مرد كه
.شدهاند چيده هم كنار فريبنده شكلهاي با رنگارنگ پلاستيكي ظروف انواع
بزرگ تا كوچك از كه را چهاررنگ در چهارتايي مجموعه يك جوان خانم
.برميدارد گرفته قرار هم درون
...هست هم قشنگ بخوره ، بدرد خيلي -
اينظرفها از نوع چند:ميگويد جوانآرام مرد و چرخ توي ميگذارد
خوبه؟ باشيم داشته را
!...نيس كه هم گرون جديده ، اينا هم بعد.ميشه لازم خوب -
را حرفش نميتواند ولي ;مياندازد راه را چرخ مخالفت بدون جوان مرد
:نزند
نوع پنج دستكم تازه.داريم كه فريزره ، و يخچال داخل براي اينا -
اين به تو ظرفشوئي ، زير كابينتهاي تو جاداديم بزور ديگرشرو
؟...چي ميگي
همان با مربوطه عيال و نميكند فراموش را خنده جملات اين گفتن موقع
:ميگويد خنده
تحمل شكلرو و رنگ نوع يه فقط نميشه كه روز هر...تنوع خوب -
!...كرد
گل ميافتد ، گوجهفرنگي رب مانند تيوپ قوطي به چشمش جوان خانم وقتي
.ميشكفد گلش از
!...خميردندونه مثل ميبيني؟ قشنگه ، چه واي -
آراسته جوان مرد و برميداشت ، بيشتر ميشد اگر كه برميدارد ، تا دو
كامل ، تفاهم و خانواده كيان به علاقهمند مردان مشهور لبخند بهمان
:ميكند زمزمه
كيلوئي يك دربسته قوطي شش پنج ما تازه تازهس ، گوجهفرنگي فصل الان -
نداريم؟ لازم نميكني فكر هست ، هم مارك همين از اتفاقا داريم ،
بازگشت امكان تا داده فراري قسمت آن از را چرخ كه جوان خانم و
اين طرح به نگاه فقط تو:ميگويد باخنده نباشد ، انتخابي اجناس
باشيم؟ نداشته نوعش اين از مياد دلت بنداز تيوپ
هم الكترونيكي زنگ يك جدول تبديل با ماشين ميرسند ، صندوق جلوي وقتي
اگر خيليهايش كه كرد حساب ميشود تازه ميشوند پر كه كيسهها ميزند ،
.نميافتاد اتفاقي هيچ نبود ،
!مملوازبرج كيسههاي
دلارهاي از شده شكوفا اصطلاح به جامعه آمددر هم برج آمد ، كه قسط
راه از تازه چيزهاي مرفه ، طبقه بريزوبپاشهاي انقلابو از پيش نفتي
زندگي نام به پديدهاي.شد مصرف ماراتن دهه وپنجاه ، چهل دهه رسيدند ،
بعدي كوپه نيز تبليغات.كرد مصرفزدگي و مصرف به دعوت را همه قسطي ،
ما يخچالهاي دور ، بريزيد را يخچالهايقديمي.بود توقف بدون قطار اين
توليد از ميشه را رنگي تلويزيون وقتي هستند ، متحرك فريزرهاي به مجهز
خارج رده از را قديمي تلويزيونهاي پس قسطي ، هم آن مصرفخريد ، به
درشت و ريز جدولهاي حل براي مكان بهترين ما فرنگيهاي توالت كنيد ،
بشقاب ، يكدست چرا اصلا كنار ، بگذاريد را قديمي چنگالهاي و كارد ;است
.ميكند زيباتر را شما ميز امريكايي مارك ملامينهاي روي ما طرحهاي
كارمندي چك با فقط قسط پيش بدون -
خانه در را نوع چند كالايي هر از مصرفزده جامعه كه بود اينطور
:بود اين همه حرفها و بود انباشته
صاحب شويد ، متوجه اينكه بدون.است قسطي ولي است ، گران كه است درست -
باماركهاي عينكها -نمكدان نوع ده -سشوار نوع سه:ميشويد چيز همه
...و موگه و اركيده گلهاي -كريستال ليوانهاي -گوناگون
خستگي دلالي ، سوم ، كار دوم ، كار:نميداد را قسطها كفاف ماهيانه حقوق
پردههاي مبلمان ، چشمي ، هم و چشم خريدن ، باز و دويدن خستگي ، و
.خرج نه ;برج..همه يعني اينها و -رنگارنگ
چه.ضروري چيزهاي براي درامد از قسمتي يا.درآمد پرداخت يعني خرج ،
است گفته كسي چه كريستال؟ يا باشد برنز بايد سقفي لوسترهاي گفته كسي
به زبان خوراك و مرغ فيله حتما بايد خانوادگي ساده ميهماني يك براي
؟...شود سرو غذا پيش يا اردور عنوان
قيمت حالااست انداخته خيليها زندگي روي را سنگينش سايه برج..و
آرزوي در جامعه جوان مردان از خيلي ميزند ، فلك به سر خارجي اجناس
آگهيهاي به كرده ، علم قد هيولايي چون وليبرجهستند خانواده تشكيل
:كنيد نگاه بزرگ و كوچك
فقط تومان ، فقط 600 نوشابه و سالاد با كامل شام -فلان پذيرايي تالار
چهل فقط ميكنند جاودانه را شما زندگي ما فيلمبرداران نگيريد ، عكس
.كامپيوتري تصاوير با تومان هزار
براي تومان ، صدهزار راننده با يكشب اتومبيلها جديدترين روي گل تزيين
اين پرداخت محبت و تفاهم و خوشبختي با توام ساده زندگي يك تشكيل
بادآورده ثروتهاي داراي ما جوانان درصد چند كامل ، يعنيبرج خرجها
هستند؟ خانوادگي
رضايت نفره دويست شام ميهماني يك از كمتر به عروس خانواده هنوز و
.نميدهد
.است ضروريات از خوابه اتاق دو حتي آپارتمان يك داشتن
آژانس جديدترش تعبير به يا بنگاه يك خستهدر دامادهاي و عروس
(بنويسيم را نامش حتما داشت اصرار ايشان)نبئي آقايمرتضي املاك ،
.ميگشت قلهك حوالي آپارتمان 60متري يك دنبال
دو هر است ، طبقه دو دارد ، قرار دربند خيابان در پدريام خانه:ميگفت
خوب است ، بزرگ نسبتا اتاق دو.حمام و آشپزخانه به مجهز هم طبقه
طبقه حاضرند آنها دارد ، قشنگي حياط ولي است ، آجري و ساز قديمي البته
اول دارند عقيده همسرم خانواده ولي بگذارند ، ما اختيار در را بالا
پس بفروشم ، را ماشينم اگر كردهام حساب باشيم ، مستقل بايد زندگي
بتوانم شايد رويهم بگيرم ، وام هم شركت از بگذارم ، رويش هم را اندازم
گير را جايي چنين ميروم كه جا هر ولي كنم ، فراهم تومان ميليون شش
عقد كه است بيشتر يكسال است ، ديگري حديث كه هم نشيني اجاره.نميآورم
خانواده براي عتيقه ، داماد و عروس ميشويم داريم كمكم ولي كردهايم ،
نكته !خوشبختي ميگويند من به همه تازه.دارد پا يك تنها مرغ هم همسرم
بضاعت حد در عروسي دادهام قول خانه ، يافتن از پس كه اينجاست جالبش
دويست به آمدهاند كوتاه فعلا كه داشتند ميهمان چهارصد اول بگيرم ،
.نفر
:بود خيرخواهي ديده دنيا آدم اتفاقا كه بنگاه صاحب حرف بود جالب
بالاي طبقه ميگي !كردين صبر هم يكسال كردين ، عقد كه شما آقاجان -
...اونجا برو و روبگير زنت دست خوب اختيارته ، در هم پدريت خونه
.دادهام قول پدرجان خوب:ميگويد محجوب و خجالتي مرتضيخان جناب و
و دست حسابي جهنم يك خودم براي كه كنم رفتار اينطوري اگر تازه
.كردهام پا
و برداري نقشه كارمند بود ، تومان هزار هشتاد حدود ماهيانهاش درآمد
فرهنگي مادرش و بود بانك بازنشسته پدرش خصوصي ، شركت يك در طراح
و متعادل خرج هيولايي ، مثل آيندهاش و زندگي وليبرج بازنشسته
آژانس صاحب خيرخواه مرد...بود برده سئوال زير بيرحمانه را واقعياش
ما نزد خريد و رهن اجاره ، براي جوان نفر دهها روزانه:ميگفت
با ولي آنهاست ، بين خوشبخت آدمهاي جزو خيال خوش آقاي اين.ميآيند
را گوارا آب ميكنند فكر خيليها كرد؟ ميشود چه.دارد خودشدرگيري
و خورد كريستال قسطي ليوان در ولي كرد آلودش نمك يا رنگزد ، بايد
...كرد زمزم آب خوردن به تظاهر
برتان و دور به دارد ، دراز سر فردا ، و امروز و ديروز قصه اين وبرج
؟....دوروبر چرا اصلا !كنيد نگاه
هزارتوماني تا !...قراني يك از بيرودربايستي را زندگيتان يكماهه خرج
كه چه هر حاصلش...كنيد جدا برجها از را خرجها آنوقت كنيد ، يادداشت
براي شده كه هم بار يك و شماست ، امروز زندگي هميشگي تصوير هست ،
جالبي اتفاق...بگذاريد كنار روزانهتان خرج از را ماهبرج يك حداقل
...ميافتد
باشيد داشته هم پسانداز ميتوانيد oميشويد متوجه
حراج به را تكراريتان و اضافي اجناس نيستيد ناچار سال سر o
چيزهاي كابينتها ، خانه ، لباس ، فضاي كمدهاي در oبگذاريد
...داشت نخواهيد بدردنخور
نيستيد مختلف مشكلات و بدهي و قسط گرفتار همه از بالاتر o
و ديدني زنكهاي گول به نشدن تسليم و تصميم و ميخواهد اراده فقط
...فاجعه...برج و است مسئله خرج امروز زندگي در...شنيدني
محمدعليعرفينژاد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام