شماره 1011 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 6 شنبه 16
رسيدن فرا مناسبت روزبه يادداشت
حقيقت پژواك (ع)اربعينحسيني
و مييابد معنا آنها با كه نشانههائيست و نمادها حامل حقيقتي ، هر
حقايق ، و آيينها اگر.ميشود گسترده شعاعها همين پرتو در آن گوهر
محتواي و ذات و باشند نداشته خود از پس شرايط و زندگي در بازتابي
نخواهند عمري نيابد ، افزونتر ژرفاي و تازه شكل زمان كيمياي به آنها
محو را نقششان و شست خواهد را آنان خاك روزگاران ، باران و داشت
.ساخت خواهد
با كه بود حقيقتي بازتابهاي و نمادها از يكي خود حسيني ، عظيم انقلاب
و آفرينش نگين كه نقشي.بست نقش جهان صحيفه بر (ص)محمد دين درخشش
سينه بر غمباري داغهاي كه نابرابر انقلاب اين در.است هستي مقدس نور
شمشيري هيچ و نشد ريخته زمين بر بيهوده خوني هيچ نشاند ، بشريت
در ستمگري ، و آزمندي بيارزش و پوچ دلايل تمام.نيامد فرود بيدليل
هيچكس هميشه ، تا ديگر ، و كشيد صف عشق و ايمان زلال احتجاج برابر
تن بر را آز و ايمان لباس و كند تيره را ايندو افق توانست نخواهد
انسان خرد سرزمين در برهان و عقل امكان نقش ، اين.بپوشد يكديگر
پرده ، اين.است جان بيمرز خطههاي در ايمان و عشق رهاورد بل ، نيست ،
و است عبوديت اطمينان بيرنگي نيست ، نفس شيطنت دروغين رنگ رنگ
مرسل پيامآور (ص)محمد همچنانكه درستخاتمالانبياست دين رسول (ع)حسين
و زلال چنان آبي نيازمند مبارك ، و بلند چنين شجرهاي.بود خداوند
.خورشيدند يك نور پر و بلند شعاعهاي (ص)محمد و حسين.است پاكيزه
را چشمها كورترين تجليگاه ، دو اين اما است متجلي هستي همه در خداوند
بلندترين بر تابناك شمس دو اين.ميسازد بينا و ميگشايد باز نيز
.كردهاند طلوع خلقت قلههاي
رخسارهايتازه انسان معتقدات وبوي رنگ قرنها ، و ساليان گذر در
هميشه و ابديتيناب كه ميدهد گواهي چشميپنهان گويي اما.مييابد
بدان بتوان تا باشد برجاي ميبايد چيزي.نشود ديگرگون ميبايد تازه
ميبايد.ساخت نزديك حقيقت به را خود بدان ، زدن چنگ با و زد تكيه
جانهاي اين و برساند مطمئن مقصدي تا را جان مركوبهاي ابدي ، شارعي
سجود و ذكر و سماع و شور از آكنده معبدي به را افسرده و فرسوده
;است اينگونه از ميشود مربوط (ع)حسين به آنچه همه...كند هدايت
نشانهاي به يك هر كه بياباني ، گمراههاي در كاروانها مكرر رحيل همچون
دنبال را مقصد يك و ميخوانند سو يك به اما ميشود ، شناخته جدا
سفر منزلگاههاي اربعين...و عاشورا و محرم و هجرت و بعثت.ميكنند
ضمانت بردارد ، گام ركاب اين در كه هراست حق ركاب در عاشقانه
نقش بيترديد باشد ، خواجه اين بسته كمر كه هر و يافته را رستگاري
ميبايد.ميشود گشوده اينچنين معما اين رمز.است بسته ميان بر آزادگي
...رفت حسين چون مريدي دنبال به زلال و خالص
سرزميني در رهروي سحرگه
قريني با معما اين گفت همي
صاف شود آنگه شراب صوفي اي كه
بعيني بماندار شيشه در كه
دادخواهيو براي نشانهاي تاثر ، تاملو براي نشانهايست اربعين
و نيايند هم گرد منزلي در خونحسين خواهندگان اگر زيراتظلم
اين تازهنسازند ، اربعين همچون درمنازلي را فلاح و جهاد ميثاقهاي
برجاي بيهوده و خشك وزشي و رفت خواهد ميان از نشست ، خواهد فرو توفان
.ماند خواهد
چهرازي عدد اين در نماد ، اين رمز ، در اين در و اربعين چرا اينكه
علم دربرابر و بگذاريم كنار را چون چندو آنكه بهتر است؟ نهفته
چون چنانكه هستياست رازهاي از اربعين.تسليمباشيم نبي و خدا
بخلوت روز چهل خداوندميكردند بيواسطه كلام استماع راقابل (ع)موسي
ليلهو اربعين موسي واعدنا واذ...:فرمود خداوند و فرستادند
ينابيع ظهرت صباحا اربعين لله مناخلص:فرمود (ص) حكيم پيامبر
.بس همين اربعين رموز تقدير در.لسانه علي قلبه من الحكمه
وعدد:گفتهاست نيز رازي نجمالدين عارفنامي صاحبمرصادالعباد ،
.نيست را ديگر كهاعداد چيزها استكمال در خاصيتياست را اربعين
امه بطن في يجمع خلقاحدكم استان آمده صحيح درحديث چنانك
ظهور عليهالسلام ، خواجه و.ذلك مثل علقه يكون ثم اربعينيوما
صباحافرموده اخلاصاربعين زباناختصاص بر دل از حكمت چشمههاي
كرد صباحا بهاربعين عليهالسلام آدم طينت تخمير كمال حوالت و است ،
.بسيارست نوع اين از و
.يادشگريستند به شهيدان ، سالار دراربعين (ع)حسين سوگواران نخستين
جوشش از كه وحقيقتي رسالت ، افق در تامل ميعادگاهبه اين در آنان
آن پيروان و عاشقان آنپس ، از.پرداختند بود بازتافته(ع)حسين خون
اشكبار باران و ذكرپرداختند به اربعين اسرار سحاب امام ، در
اينراه ، .زدند پيوند يارانش و مظلوميتحسين به را خويش سرنوشت
.بود نخواهد بيرهرو هيچگاه وبيگمان است عشق تداوم راه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام