شماره 1012 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 8 دوشنبه 18
كجاست؟ دوست خانه
و ميزند موج همدلي نوعي ما مردم ميان در:جامعهشناس اميني دكتر
كمك به اشتياق همين ولي.كنند حل را ديگران مشكل دارند دوست همه
هدايت بيراهه به را فرد بدهدو عكس نتيجه دقت عدم با است ممكن كردن
كند
به دواندندكه سر منرو پرسيدن تونشاني قدر آن:عدالتخواه سينا
يا معاملاتمسكن بنگاه از فقط بلكه نشانينميپرسم كس هر از سادگي
.آدرسميگيرم فروشي خواربار
رواج جوانها بين عادتناپسند صورت به بهسرگذاشتن سر كه آنجا از
كرده كميتفريح اصطلاح به تا اشتباهميدهند نشاني گاهي دارد ،
.باشند
يك كه ميرفتم خونمون نزديك اصلي ازخيابان داشتم روز يك...
يك و نميدانستم درست هم من كجاست؟ آسيا بلوار پرسيد من از موتوري
بود كرده گم را مسير بعد و بود رفته كه اين مثل.دادم اشتباهي نشاني
ديدم وقتي.بودند داده بهش ديگري نشاني و بود پرسيده ديگري كس از و
.نبيند مرا كه فرعي خيابان تو رفتم برميگرده داره
آسيا چونبلوار:گفت ميخنديد درحاليكه ساله شاپوريان 22 مرجان
.نيستم بلد بگم بود ، نميخواستم خونمون طرفهاي
ميخواستيم بسا چه.داريم پرسيدن نشاني از زيادي خاطره ما از كدام هر
.نميشناختيم خوب هم را حوالي آن.بود اولمان دفعه كه برويم جايي
رفتن راه با كمتر كه اين براي و شود صرفهجويي وقتمان در كه اين براي
سوال اماميپرسيم ديگران از را جا آن نشاني كنيم ، خسته را خودمان
:كه اينجاست
بپرسم كسينشاني از بخواهم اگر معمولا ميكنيم؟من سوال كسي چه از
.خواربارفروشي يااز مسكن آژانسهاي از يا سوالميكنم گروه دو از
خوب مثلا.ميدانند خوب را نشاني يك كليات مسكن اولاآژانسهاي چون
و است گيشا پل مسير خلوتترين توحيد خيابان به رفتن براي كه ميدانند
كجاي در كوچه فلان مثلا كه كنم سوال را جزئيات بخواهم اگر ثاني در
محله يك خواربارفروشي چون.ميپرسم فروشي خواربار از است خيابان اين
.دارد مشتري كوچهها همه از
دارددر سال و 38 است ساختمان راهو مهندس كه عدالتخواه سينا
آنقدر دواندندو سر منرو پرسيدن تونشاني آنقدر:ميافزايد ادامه
سادگي به واقعا كه رفتهام اشتباهي مسيرهاي نبودهو لازم كه راههايي
از دست نشوم ، متوجه كاملا تا بپرسم هم اگر.نميپرسم نشاني كسي از
.برنميدارم طرف كردن سينجين
مامياندازد ، سرتاپاي به نگاهي يك ميپرسيم ، اول نشاني كسي از وقتي
رخ زير اتفاقات از يكي است ممكن سپس.ميكند پرسيدنتوجه لحن به بعد
:دهد
راهش وناراحتي دلخوري با و مامياندازد به اندرسفيه عاقل نگاه -1
از.مياندازي دست را مومنمن مرد كه اين يعني.وميرود ميكشد را
.ميداني من از رابهتر نشاني كه است معلوم ظاهرت
و ميدهد را نظر مورد نشاني زياد وسواس و توجه و دقت با و ميايستد -2
از آنقدر و ميگويد آنقدر.نيست دستبردار نكرده شيرفهم را ما تا
...يا و ميفهميم كاملا يا كه ميكند راهنمايي را ما مختلف راههاي
هم ما بله يعني ، كه ميگويد چيزي يك و ميزند حرفي يك طوري همين -3
جمله دو يكي همين به.نداريم را دادن توضيح بيشتر فرصت ولي.هستيم
.كن بسنده گفتيم كه
چيزي يك نجواكنان وامانده و قيافهخسته با و بيحالي كمال با -4
چه كه فهميد خودش او نه و شدهايم حالي ما نه كه ميرود و ميگويد
.ميگويد
درميان كه آنجايي از:ميگويد اينمورد در جامعهشناس اميني ، دكتر
وجود هم به كمككردن براي شوقي و ميزند همدليموج نوع يك ما مردم
ولي نمايند سبك را يكديگر مشكل بار كه دارند دوست نوعي به همه دارد
منفي جهت در و بدهد عكس نتيجه است ممكن كردن كمك به اشتياق همين
به.نميدانم ميگويند ، كمتر مردم تهران در خصوص به طرفي از.شود فعال
را خود باشد ، جايي نشاني اگر حتي ميپرسيد ازشان چيزي وقتي دليل همين
همين مورد در.بگويند چيزي ميكنند سعي و نمياندازند تا و تك از
اين چيزي چه هم يه هم من:ميگويند مثلا.كرديد سوال شما كه نشاني
در.كنيد پيدا شايد جلو ، برويد كمي يك بود جاها همين.ديدم طرفها
چند همين مثلا.برگرديد عقب به قدمي چند بايد شما درست شايد كه حالي
دقيقايادم.ميگشتم بانكي يك دنبال من چمران چهارراه در پيش روز
.نميدانم گفت او.كجاست سپه بانك پرسيدم ، صادرات بانك از كه هست
آقايي يك از خيابان در.نميدانست و پرسيدم بانك از كه اينجاست جالب
وليعصر خيابان بروم بايد گفت پرسيدم آنجاست سكونتش محل كردم حس كه
باغ نزديك و عكس جهت در درست كه حالي در.بالا سمت به چهارراه از بعد
كدام حالابود شنيده را بانك كلمه فقط او ميكنم تصور من.بود فردوس
.نداشت اهميت برايش بانك
گاهي نشانيپرسيدن و دادن نشاني درمورد مردم سهلانگاري و بيتوجهي
كه آنجايي از.ميشود افراد سردرگمي باعث كه است وپاگير دست آنچنان
افاضه با نوعي به و باشيم داشته پاسخ يك پرسشي هر براي كردهايم عادت
بلكه.خير يا است صحيح پاسخ كه ندارد اهميتي ديگر شويم مطرح فضل ،
ميشنويم آنچه به كه است هم علت همين به.است مهم پاسخ داشتن فقط
و كنيم درك را مطلب كل كه هستيم اين صدد در فقط بلكه -نميدهيم اهميت
در.ميكنيم دادن جواب آماده را خود بلافاصله و -بفهميم را مهم كلمات
ميشويم اشتباه دچار كه اينجاست.نفهميدهايم هم را مطلب اصل كه حالي
را ما مطلب ، مورد در كافي توجه و دقت عدم چون است طبيعي خيلي اين و
باعث بيدقتي و توجه نداشتن وقتها اينكهخيلي يا.ميكشاند بيراهه به
.ميشود شرمندگي
اگر و ندارم مشكلي پرسيدن در من:ودانشجو ساله احمدزاده 27 سيمين
ايام همين ولي ميكنم سوال ديگران از راحت خيلي نباشم بلد را جايي
و كنم درست غذا و بخرم گوشت ميخواستم من بوديم اصفهان در كه عيد
.كجاست قصابي پرسيدم اتومبيل نمايشگاه يك از.ميگشتم قصابي دنبال
بود چسبيده درست قصابي چون.خنديدند و كردند هم به نگاهي هم اونها
خجالت خيلي من...بعد ولي ميكنم مسخرهشان كردند فكر اول نمايشگاه به
.كشيدم
يا ضرركردنو علاوهبر مختلف رويمسايل نكردن دقت و نداشتن توجه
.است وقت و اتلافزمان آن و دارد هم ديگر تاثيرمخرب يك شدن شرمنده
كه است شده مطرح دقت بالابردن و تمركز براي زيادي امروزهروشهاي
به را زندگي انسانها ، دروني نيرويعظيم از استفاده با بتواند
تصور شما حالا.دهد افزايش را بهرهوري و برساند بهينه نقطه حداكثر
ضرر نفر يك به ميشود طور چه اشتباه جواب يك يا حواسپرتي يك با كنيد
از شخصي ميگرديد نشاني يك دنبال ودوستتان شما نماييد مجسم.رساند
دوستتان به رو ميرود وقتي.ميكنيد سوال او از شما و ميرسد راه
كه هم شما.نشدم متوجه نه:ميگويد او.فهميدي تو:ميگوييد و ميكنيد
.ميشود طور چه ببينيم برويم بگذار ميگوييد ، ولي.نشدهايد متوجه
.بگيرد را شما وقت ساعت يك شايد ميشود طور چه همين ،
بايد چونهم.دارد زيادي اهميت وچگونه ميپرسيم كسي چه از كه اين
بداند او اينكه هم و ;نباشد وقتگير كهخيلي كرد سوال آدمش از
كه نباشد صدداين در بنابراين.هستيم دنبالنشاني واقعا ما
به مسلما.رابدهد ما پاسخ باشد گفته چيزي اينكه براي صرفا
تمسخر و شوخي لحن با ويا پسربچه يك از را نشاني مثالما عنوان
طور همين.است متفاوت ما با مردم حالبرخورد هر به ولينميپرسيم
.ميكنيم برخورد متفاوت ميپرسند نشاني كه كساني با خودمان
ماشينهاي سازنده ساله برهان 44 قنبري محمد -ميدهيم؟ آدرس چگونه
و ميكنمدقيق سعي بدهم كسي به را جايي نشاني باشد قرار اگر:سنگين
برايش.بفهمد كاملا او كه ميدهم نشاني جوري حتيالامكان و.باشد درست
.نكند گم را راه تا ميكشم كروكي هم
كسانيهستند؟ چه ميدهند آدرس بد آدم به كه كساني اين پس
.مردمنيستم وصي وكيل منميدانند خودشان ديگر اينها -
و تساهل با كه كساني.ميگويند چيزي ندانسته كه كساني واقعا ولي
اگر حال.نيستند كم ميزنند حرفي فكر بدون و نسنجيده سهلانگاري
ديگر اين دهد ، خرج به وسواسي دادن آدرس در كه ميشود پيدا استثناهايي
.است پرسشكننده خوب اقبال و بخت از
سرچشمه آگاهي عدم از است ممكن دادن اشتباهي نشاني اينكه بر علاوه
آن انگيزههاي قويترين از.دارد هم ديگر انگيزههاي اوقات گاهي بگيرد
.است كردن اذيت هم
و مردم بين عادتناپسنديده عنوان به گذاشتن سربهسر كه آنجايي از
با اصطلاح به تا ميدهند اشتباه نشاني گاهي دارد ، رواج جوانها بيشتر
او ساعتها است ممكن مزاح همين كه حالي در.باشند كرده تفريح كمي طرف
.بدواند سر را
دومين اقامت يكروز از بعد اصفهان در:خانهدار ساله معتمد 31 فاطمه
.بود شهر نقشه خريدن كردم ، كه كاري
خانه بروم ميخواستم گذشت كه هفتهاي دوشنبه:ساله مرزباني 16 سمانه
-شمالي گلافشان -فاز 6 -غرب شهرك نشاني ، .بودم مادرم با و دوستم
كوچه خيابان ، ته:گفت پرسيديم سركوچه آقايي يك ازبود كوهران كوچه
بايد:گفتند آنجا ولي.رفتيم خيابان ته تا پياده كلي.است بغلي
آقاي آن كه خندهاي از ما.است بغلي كوچه كوهران خيابان ، سر برويد
...خوب ولي ميفهميديم ، بايد كرد اولي
انبساط يكيموجبات اذيتكردن با تا بود آمده خودش ، خيال به آقا آن
.ديگري وقت دزديدن قيمت به.قيمتي چه به ولي.كند فراهم را خود خاطر
يك به ميخواست شخص اين كنيد فرض حالا ولياو كردن ناراحت قيمت به
.ميگفت جوري همين آيا.بدهد نشاني معروف جراح
ما كه دقتي آن.دارد ويژهاي اهميت كيست ، ما مخاطب كه اين اصولا
مردم كردن صحبت با است متفاوت ميكنيم ، مهم اشخاص با كردن صحبت هنگام
.ميزند موج ما لحن در توجه و احترام موارد گونه اين در.عادي
دارد ادامه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام