شماره 1014 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 10 چهارشنبه 20
مدار از خارج
لندن تئاتر صحنه بر نيكولز مايك
.باشم پدر بجايكودك ، ميدهم ترجيح زيرا ندارم دوست را بازيگري من
.باشم داشتمكودك دوست خاص مورد اين در اما
از پس و شد متولد برلين در سال 1931 در نيكولز مايك.:اشاره
و شد شيكاگو دانشگاه وارد دبيرستان دوره گذراندن و امريكا به رفتن
تئاتر سيار گروه آن از پس وي.شد تحصيل مشغول روانكاوي رشته در
.پرداخت تئاتر كارگرداني به مدتها تا و داد تشكيل
ميترسد؟ ويرجينياولف از كسي نامچه به خود فيلم اولين سال 1966 در
فيلماقبال ساختن از پس سال 1975 در.كرد كارگرداني را
از را خويش فعاليتهاي سال 1983 در مجددا و شد متوقف مدتيفعاليتهايش
.گرفت سر
پرفروشترين از يكي به پرنده نامقفس به نيكولز فيلممايك آخرين
رمان دارد نظر در بعدياش كار براي وي.است شده تبديل امسال فيلمهاي
هنكس تامكند تبديل فيلم به را اوليه پراحساسرنگهاي و ناشناخته
شريكش و همكار با همچنين.كرد خواهند بازي فيلم اين در واماتامسون
مي روز 22 كه است ساخته اس.بيشبكهپي براي مستندي فيلم مي آلن
در تاكنون كه است كارگرداني نيكولز.درآمد نمايش به (خرداد دوم)
برنده نيز زمينهسينما در و كرده دريافت توني جايزه شش تئاتر زمينه
خويش كاري دوران ازبرجستهترين يكي در اكنون وي.است بوده اسكار
برگزيده درنمايشنامهاعترافكننده چرا بنابراين دارد قرار
روي لندن ملي تئاتر سالنكتسلوي در كه (The Designated mourner)
است؟ گرفته عهده به را اصلي نقش بازيگر ، عنوان به است ، رفته صحنه
پريشان و سختگير ازنويسندهاي منقلبكننده و پركار بسيار نمايشنامهاي
.شاون ناموالاس به
باعث كه چيزي.دهم انجام متفاوت كاري ميخواستم من:ميگويد نيكولز
كوه از يا كنم پرواز آسمان در نميتوانم من.برسم نظر به عادي نشود
كه كاري كنم ، بازي را خاصي نقش ميتوانم اما.بروم بالا آناپورنا
در مكاشفه همچون بازينيكولز.نميآيد حساب به من حرفه از بخشي
نيروي و خودسرانه ادراك نااميدي ، خشم ، از متشكل پيچيده مجموعهاي
بازي با همسرجودي ، جك.ميكند بازي را نقشجك او.است احساسات
همسرش پدر با و است برتر فرهنگي نمايشگر ريچاردسون ، ميراندا
شخصيت سه اين.ميپردازد مخالفت به دوكيسر ، بازيديويد با هوارد ،
رويدادهاي سخنان اين.هستند هم به آميخته گوييهاي تك درگير
نظام اينميكنند بازگو را ظالمانه نظامي با بينام كشوري اسرارآميز
را كشور فرهنگي برگزيدگان و نخبگان حقوق هم و مردم عموم حقوق هم
فرض امريكا را مذكور كشور خوشحالي با لندن منتقدان.ميكند پايمال
.كردهاند
نقشهاي در كه ياسآور نمايشنامههاي نويسنده غريبشاون دلايل
دايناسورفيلمداستان جايركس به بازيميكند ، سينمايي عامهپسند
او.است كرده صحبت نيز فيلمبينشان نوجواناندر معلم و اسباببازي
خاطر به را هميشهنيكولز و كرد كار نمايشنامه اين روي سال پنج
صداي:ميگويد شاون.يادداشت به را او نام بگوئيم بهتر يا داشت ،
دراز رختخوابم در شبها كه وقتي غريبي دلايل به او نام و نيكولز
.ميآمد خاطرم به ميكردم ، فكر موضوع اين روي خودم براي و ميكشيدم
انگليسيديويد كارگردان و نمايشنامهنويس همراه به كهشاون هنگامي
باديان او كند ، بازي نمايشنامه اين در كردند دعوت ازنيكولز هير
در بازي به را او دو هر و كرد مشورت همكارش مي والن همسرش سوير
از غير به هميشه من:ميگويد نيكولز.كردند تشويق نمايشنامه اين
يكبار.بخواند دهم ، انجام ميخواهم را آنچه خواستهام ازالن همسرم
يك در ما.پرسيدم فيلمنامهاي درباره را نظرالن كه دارم خاطر به
چه بگويد من به او اينكه از قبل و بوديم نشسته ايتاليايي رستوران
اين:پرسيد او.ميكنم كار فيلمي چه روي گفتم او به من ميكند فكري
بيهوش او رستوران در همانجا و بله خوب ، :گفتم من كردي؟ قبول را كار
.بكشم دست فيلم آن روي كردن كار از تا كرد كمك من به الن.شد
.است شده ظاهر تئاتر بازيگر نقش در بار يك تنها اين از پيش نيكولز
ويرجينياولف از كسي نمايشچه مي همكاريالن با سال 1980 در وي
بازياش درباره نيكولز.كرد اجرا صحنه روي درنيوهون را ميترسد؟
جاي به ميدهم ترجيح زيرا ندارم دوست را بازيگري من اساسا:ميگويد
تنها منباشم كودك داشتم دوست خاص مورد اين در اما.باشم پدر كودك ،
اطمينان او به كاملا و ميخواست من از كهديويد دادم انجام را كاري
روح با بسيار و طبيعي شگفتآور ، نيكولز:ميگويد هير ديويد.كردم
از ميتواند انسانبود نمايش اين موفقيت اصلي باعث او.ميكرد بازي
انجام را آن موفقيت با او و دهد انجام را كاري هر بخواهد مايك
.ميدهد
فيلمرابرت آخرين در كه نمايش اين بازيگر ديگر ريچاردسون ميراندا
قولنيكولز از است كرده بازي خوب بسيار سيتي نامكانزاس به آلتمن
دقيق و هشيار بسيار نيكولز ذهن اما.ميكنم چه نميدانم من:ميگويد
كاملا نمايش اجراي هنگام او ذهن كه ميشود متوجه خوبي به انسان.است
.است شده شخصيتجك درگير
يك توسط گذشته سالهاي در كه است شخصيتهايي آشفتهترين از يكي جك
و ايستادگيهوارد عليرغم جك.است شده خلق امريكايي نمايشنامهنويس
است ، زده رقم برايشان را ترسناكي سرنوشت كه ظلم عليه هوادارانش
.ميدهد قرار استهزا مورد را آنان
خودداري بردنكلمههنر كار به از زندگيام تمام در:ميگويد او
تئاتر صحنه كهدر مردمي.است شده شمرده پست بسيار هنر زيرا كردهام
به كه هستند مطيع افرادي اغلب ميكنند صحبت هنر درباره و دارند حضور
شده متفاوت چيز همه است ، خطر در هنر كه اكنون.ميخورند فريب آساني
به ضربه اولين نفر ميليون شش مرگ بگيرد نظر در ميتواند انسان..است
.است بوده استعاره و هنر
شد متولد برلين در پچكوفسكي ايگور اصليمايكل نام با نيكولز مايك
و گريخت آدمسوزي كورههاي و كار اردوگاههاي از والدينش با همراه و
:ميگويد وي.رفت امريكا به آنان با همراه بود ساله هفت كه هنگامي
مرگ زمان تا كه محدودي و نامعلوم دوران در من كه است واقعيت يك اين
اينجا نبايد واقع در كه است اين منظورم.ميكنم زندگي دارد ، ادامه
.كنم كار نمايشنامهها روي و بسازم فيلم كنم ، زندگي
كارش دوره دردرخشانترين احتمالا و ميدهد انجام را كار اين او اما
در همزمان نمايش چهار زماني او.است گرفته قرار تاكنون سال 1966 از
در نيكولز.است ساله جوان 64 يك اكنون اما داشت صحنه روي برادوي
دوران كردن تلف دليل به سال و سن اين در بودن جوان كهآيا است شگفت
براي را فيلمسازي جمله از چيزها از بسياري من است؟ زندگي ميانسالي
زندگي ميانه در تاريك جنگلي:ميگويد دانته.كردم متوقف سال هفت
بعد و است آن به شدن نزديك حال در نميداند او كه دارد وجود انسان
اين رازميشود خارج آن از سپس و است گرفته قرار آن درون كه ميبيند
فرمان خودش به جايي در نهايتا انسان كه است همان من عمر سالهاي
نيز انسان بدن.ميدهد ايست نيز مردم ساير به بنابراين ميدهد ، ايست
.نميرود پيش زمان با جا همه و همواره انسان.ميدهد ايست او به
طي را كامل چرخه يك او كه است معتقد همسرنيكولز:كامل چرخه
اهميت بسيار بهالن او پيوستن دوباره مسلما:ميگويد وي.است كرده
هم با از اكنون ما.گذاشتند كنار را كوچك اختلافات آنها.است داشته
فكر آن به او نميكنم فكر دربارهاش من آنچهميبريم لذت بسيار بودن
مي..ميكنم فكر آن به من نميكند فكر دربارهاش او آنچه و ميكند
نيز را اوليه فيلمنامهرنگهاي و است نوشته را پرنده نمايشنامهقفس
پرفروشتمام رمان براساس فيلمنامهاي نيز تدتالي.نوشت خواهد
.است نوشته براينيكولز كارتي مك نوشتهكورماك زيبا اسبهاي
صحنه روي (خرداد 12) ژوئن اول تا برگزيده نمايشنامهاعترافكننده
اجرا اين در.شود اجرا نيز نيويورك در نمايش اين است وقرار بود
كند ، كار فيلمها اين تمام روي بايد او.داشت نخواهد نيكولزبازي
بازي تئاتر نيويورك در تا ندارم علاقهاي من:ميگويد آن كنار در اما
.كنم
درباره پول زبان به آنجا در همه.است متفاوت كاملا يكبازي كار اين
انگلستان مردم اما.هستند بازاري نوعي به و سينمامينويسند و تئاتر
كارهاي سال هر نيز نيويورك در من.دارند عادت زنده تئاتر يك به
من.است بوده شخصيتر بسيار كار اين من براي اما.ميبينم جالبي
به بعد و دهم انجام مكان اين و زمان اين در را كار اين ميخواستم
.برگردم واقعيام زندگي و سركار
بازيگري يك و بود بازيگري زمينه در همكاري يك كارنيكولز اين
به نيويورك از را بازيگرياش كلاس بايد او.يادماندني به و درخشان
شيوه و ميكند كار چگونه او ببينند علاقهمندان تا كند منتقل لندن
.گيرند كار به را استادانهاش
خارجي رسانههاي واحد
دربرادوي خود نمايشهاي از صحنهاي در ونيكولز مي:عكس زيرنويس
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام