شماره 1017 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 14 يكشنبه 24
آگاهي پيامبر روز يادداشت
بيشماري و ابدي درسهاي جاهليت ، ظلماني شب در اسلام ، پيامبر برآمدن
خود هدف (ص)خاتمالانبياء.دارد نهفته خود در جوامع همه رستگاري براي
الهي ، وحي پشتوانه به و فرمود ذكر انساني اخلاق مكارم كردن تمام را
.كرد آغاز را انساني جامعه و جان پالايش
درسرزمين گونهگوني بازتابهاي توحيديپيامبر ، دعوت شدن آشكار
افرادي.بيمشدند در خويش طبقاتي ازمنافع گروهي.داشت جاهليت
افراد ، برخيخطرديدند در را خويش سياسي و اقتداراجتماعي و مناصب
در الهي دعوت اين با را قبيلگي منازعات خويش ، قوم بزرگان سياق به
در كوركورانه و اجدادي سنن از پيروي به نيز برخي.يافتند تعارض
گروهها ، اين همه.قدبرافراشتند اسلام ديني تجدد و معنويت تجديد مقابل
سعي و شدند متحد (ص)اكرم پيامبر با منازعت حول بر عوام و نخبگان از
جاهلي ، سنتزدگان.بايستند تاريخ تكامل به رو جبروت برابر در كردند
آنان.درنمييافتند الهي سنن براساس را جامعه روبهرشد روند
ميآمد پديد ميبايد ضرورتا كه نويني جامعه ساختن در ميتوانستند
تعالي به خويش ، نفوذ و امكانات يا سرمايه تناسب به و كنند مشاركت
و ماندند باقي خويش جهل در.نكردند چنين اما رسانند ، مدد جامعه
بيداري صبح شلاقهاي تا نهاد غفلت مهر آنان سينههاي بر نيز خداوند
.دهد تكان را آنان
و بستهبودند خرافات به دل كه شدهبود تشكيل ملتي از جاهلي ، جامعه
با خود برفاصله شده ، تحريف و پوسيده آمدو ناكار سنن تكرار با
معيار هيچگونه چنينجامعهاي در قشربنديمدامميافزودند آينده ،
مشاركت استبدادي و كاذب قشربندي اين در نميتوانست هيچكس.نداشت عقلي
در.ميشد گم خانوادگي و قبيلگي رابطههاي در فردي اصالتهاي و نمايد
پيدا متنفذ اقوام از يكي با نسبتي فردي تا بود كافي پوسيده نظام اين
نمايد دراز ديگران سوي به تعدي دست نسبت ، اين پشتوانه با بعد و كند
چنين بويژه قريش كفار.بداند خود طلق ملك را عمومي قوانين و اموال و
قرار ستمگري و آزمندي دژ را ، خدا خانه مقدس حريم و بودند مردمي
را مردم تودههاي كعبه ، نگاهباني و تقدس پوشش در آنان.دادند
كه اسلام ، متعالي و روبهرشد جنبش به آنان پيوستن از و ميفريفتند
.ميكردند ممانعت بود ، آنها همه تكميل و الهي اديان تجديد
حماقت و جهل از عظيمي سيل باچنين كه اسلام ، عظيمالشان پيامبر
و پيچيده شيوهاي بهناچار بود روبرو نخبگان ظلم و آزمندي و عوام
او ديگر سوي از.گرفت پيش در دشمن كوبيدن درهم براي را گسترده بسيار
بود ، زمين در الهي مدينه آخرين كه نيز را نويني جامعه بنيادهاي
برخورد الهي ، فرامين براساس (ص)رسول حضرت حركت.ميكرد پيريزي ميبايد
كه زمان اين دربود مردم تودههاي با فرهنگي دگرگونساز و گامبهگام
برق در را چاره تنها برخي و ميگرفت برافروختن سو هر از فتنهها آتش
سخن دفاع از پيامبر ;ميجستند قهرآميز و مسلحانه مجاهدت و شمشير
ميآمد ، پيش گذشت و صلح امكان هرگاه.ضرورت صورت در خونريزي و ميگفت
.ميفرمود توصيه را آن صراحت به پيامبر
دانش و علم كسب به قوا تمام با را پيروانخود پيامبر ، ترتيب ، بدين
پيكار و جهاد بر را آن حتي شريف ، كتاب تعاليم براساس و ميكرد تشويق
و علم زمينه در قرآني آيات و فرامين مجموعه.ميبخشيد فضيلت مسلحانه
گواهي زورمندي بر دانايي بيمانند قدرت بر وضوح به دانايي ، و عقل
:ميخوانيم چنين توبه سوره آيه 122 در اساس اين بر.ميدهد
منهم فرقه كل من نفر فلولا لينفرواكافه المومنون كان ما و.
بيرون جهاد براي اسلام پيروان نبايدهمه- فيالدين ليتفقهوا طائفه
دين علم آموختن به دستهاي فرقهاي هر از بايد بلكه روند
...بپردازند
درنزد روش اين.بود بشري دگرگونسازيجامعه در خداوند روش اين
را هرگروهي تربيت معظم ، نبي و گوناگونيمييافت صورتهاي پيامبر ،
: فرمود چنانكه ميگرفت ، برعهده آنها اهليت و ظرفيت اقتضاي به
ما- عقولهم قدر علي الناس اننكلم امرنا معاشرالانبياء نحن.
.سخنگوييم فهمشان اندازه به بامردم كه ماموريم پيامبران گروه
بنيادهاي جديد ، اصول توسعه در (ص)قاطعپيامبر اما آرام ، حركت
و فريب راه مردم ، تربيت با او.نمود سست را جاهلي اشرافيت
و تفكر بر تاكيد و دانش و علم ترويج با.ميكرد مسدود را خرافهپرستي
آيات.ميبخشيد مسئوليت جامعهشان و خود برابر در را انسانها تعقل ،
و ميپاشيد جانها شورهزار بر بهاري طراوت با باران همچون را قرآني
.ميساخت بيدار آگاهي خورشيد طلوع به را خفتگان
.بود بيخدشه مدينهاي نهادهشد ، بنياد اينچنين كه جامعهاي
آنعقل به همگان.ميزيستند آگاهيمعتدلي و برابري در انسانها
و اجماعمومنان.داشتند دسترسي تساوي بودبه مدينه رئيس كه تابناك
ميافزود پيامبرعظيمالشان آن سياسي اقتدار كتاببر اهل و مسلمانان
كوبيدند درهم را كفر سنگرهاي آخرين بنيانكن ، يورش بايك سرانجام و
حركت اساسي عناصر.ساختند پاك جاهلي بتهاي لوث از را خدا خانه و
بر كه سردادن ، شعار و ارعاب و ويرانسازي بر نه ،(ص)پيامبر دگرگونساز
با پيامبر.بود استوار دانش و سواد ترويج و قلوب تاليف و سازندگي
او ياران برنده شمشير و كرد بيدار را خفتگان همه صالح ، عمل و استدلال
...مييافت برندگي و معنا مستمر ، تربيت و آگاهي همين پرتو در نيز
جاهليت ، رسوب بدبختانهتهماندههاي ،(ص)عمرپيامبر آفتاب غروب با
بار يك اسلامي ، آگاه جامعه در شده مستحيل قبيلههايسربرداشت دوباره
آرامآرام.برآمدند اشرافي امتيازات و قومي عصبيتهاي جستجوي به ديگر
جمعي و فردي امتيازات بازگشت صورت به جاهليت ، كه رسيد جايي به كار
.شد زنده اشراف
وامام (ص)مصطفي محمد حضرت بزرگواراسلام پيامبر جانگداز رحلت
.باد تسليت جهان برمسلمانان (ع)حسنبنعلي مظلوم ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام