شماره 1022 چهارم ، سال ژوئيه 1996 ، تير 1375 ، 21 يكشنبه 31
تفسير چند و شيوه يك ;دموكراسي
بخش) خاتمي سيدمحمد دكتر حجتالاسلام با گفتگو در فرهنگ و دموكراسي
قانون تابع هم خودش كه ميكند احساس قانون مجري مردم ، حكومت در (دوم
بكشد دوش به را قانون بار بايد و است
و اجتماعي واقعيتسيال يك از است برداشتي واقع در امادموكراسي
متفاوت زمانهاي در و مختلف قومهاي ميان در و سرزمينها در كه تاريخي
تاريخي و بشري و اجتماعي امر هر مانند و است داشته گوناگوني جلوههاي
گونهاي به آن مرزهاي و حدود تعيين كه است برهم درهم و پيچيده چنان
بسيار كم دست ناممكن نگوييم اگر باشد نظر اهل همه وفاق مورد كه
.است نداده رخ واقعهاي چنين كنون تا و است دشوار
و سرمايهداري ، ليبراليسم چون ديگر پديده چند با جديد دموكراسي
و تعريفها در جهت ازاين.است بوده همراه و همزاد سكولاريسم
و دموكراسي ميان موارد از بسياري استدر شده آن از كه توصيفهايي
خلط آزاد ، اقتصاد و دموكراسي و سكولاريسم و دموكراسي يا ليبراليسم
سياسي علوم و اجتماعي امور صاحبنظران نيستند كم هم هنوز و است شده
به ناآگاه يا آگاه و ناخواسته يا خواسته دموكراسي تعريف هنگام كه
در كه طوري به ;فروميغلطند سكولاريسم و ليبراليسم پرابهام وادي
آن جاي به و برداشت را دموكراسي كلمه ميتوان تعريفها از بسياري
مورد در قبولها و رد ميشود كه بحثهايي در طبعا و نهاد ليبراليسم
اشتراك وجوه ترديد بدون و است ليبراليسم قبول و رد واقع در دموكراسي
زاويه ميتوان حال عين در ولي دارد وجود عنوانها و پديدهها اين ميان
در) پديدهها ساير از مجزا امري همچون را دموكراسي و كرد عوض را ديد
برخي با هم و باشد جمع قابل ليبراليسم با فيالمثل هم كه ديد (مفهوم
.آن رقيبان
و باسرمايهداري حال هر به دموكراسي كردم اشاره كه همانگونه
پيوند نميتوان و دامنباليدهاند يك در همگي سكولاريسم و ليبراليسم
كه كساني كه نبريم ياد از ولي گرفت يكديگرناديده با را آنها نزديك
ليبراليسم و ميدانستند سرمايهداري با مبارزه را خود بزرگترينرسالت
و ميدانستند نگونبخت رنجبران پاي بر نوكيسه سرمايهداران زنجير را
ميدانستند زيربنا را توليد ابزار وضع و روبنا را ليبرالي آزاديهاي
دگرگون روبناها همه آن ، با انسان نسبت و ابزار اين شدن دگرگون با كه
آن استقرار براي تلاش و دموكراسي از دفاع مدعي نيز كسان اين ;ميشود
غرب در آن بدلي صورت نه و دموكراسي حقيقت را آن كه بودند چيزي
پرهيز كلمهديكتاتوري بردن بكار از بيآنكه وميدانستند سرمايهداري
ديكتاتوري واقع در كه بهپرولتاريا اضافه با را آن كنند
جوهر عنوان به و بود حزب رهبري نهايت در و كمونيست حزب پوليتبوروي
نظامهاي را خود متمركز و سركوبگر نظامهاي و ميدانستند دموكراسي
در ابهام كه ميبينيم و ميخوانند احيانا و ميخواندند دموكراتيك
هر يكديگر دشمن و متضاد كاملا واقعيت دو كه ميشود سبب چگونه مفهوم ،
كافي كوتاه اشارت همين و.بدانند مبهم مفهوم همان مصداق را خود دو
لغزندگي و موضوع پيچيدگي و كار دشواري متوجه را نورس پژوهنده تا است
.كند راه
مبناي عنوان به را دموكراسي از ويژهاي تلقي تا ميكوشم اينجا در من
به آنگاه و باشم داشته آن درباره مجمل و كوتاه سخني و برگزينم بحث
شود برقرار بايد يا ميتواند يا است برقرار آن و ما ميان كه نسبتي
.واميگذارم ديگر جاي به را بحث تفصيل و كنم اشاره
و سياست درحوزه نو مفاهيم پرآوازه شارحان از يكي كه مونتسكيو
و پادشاهي جمهوري ، :نوع بهسه را حكومت جنس است انساني امور
از قسمتي يا تمام حكومت را جمهوري وحكومت ميكند تقسيم استبدادي
قانونهاي چارچوب در تن يك حكومت را پادشاهي حكومت و ملتميداند
آن قاعده و قانون كه نفر يك حكومت را استبدادي حكومت و معين و ثابت
(10).است حاكم خواست و هوا
را امور زمام جمهوريت ، ملت در كه هنگامي..:ميافزايد ادامه در و
به متعلق زمامدار اگر و است دموكراسي حكومت طرز اين ميگيرد دست به
ملت دموكراسي در....مينامند اشراف حكومت را آن باشد ملت از قسمتي
نميتواند ملتاست فرمانبردار ديگر لحاظ از و فرمانروا لحاظ يك از
.ميباشد او اراده از عبارت كه خود آراء وسيله به مگر باشد فرمانروا
(11)...است ملت خود ملت اراده پس
و تقوي فضيلتو دموكراسي ، اصل او خود تعبير به يا مهم شرط و
كه ميكند احساس قانون توده ، مجري حكومت در كه زيرا است درستكاري
اگر و بكشد دوش به را قانون بار بايد و قانوناست تابع هم خودش
مستولي است بشري فطري خصايل جزو كه جاهطلبي برود بين از تقوي
(12)...ميشود كشيده تباهي به جمهوري و...ميگردد
درباره مونتسكيو ديگرگفتههاي و استناد مورد گفتارهاي در آنچه
:كه است اين اجمالا برميآيد مردم حكومت و دموكراسي
.ازسياست گونهاي و است حكومت از شيوهاي دموكراسي -1
سياسي قدرت تازهملت ، منشاء صورت در مردم گونه ، و شيوه اين در -2
مردم اراده و هستي از بيرون ومرجعي منبعي هيچ از قدرت اين و هستند
تعالي و تقدس هرگونه از و بشري است امري طبعا و است نيامده فرود
اعمال آنان دائمي نظارت تحت نمايندگان يا مردم خودم توسط و است تهي
.ميشود
نگفته سخن نظامسياسي محتواي از گفتارها اين در كم دست مونتسكيو
آنان اكثريت يا مردم اراده و خواست تشخيص ، به را آن بلكه است
.است واگذارده
از وقتي نيز معاصر سياسي كتابمكاتب مولفان كه ميرسد بنظر
را همان واژه اين از ميگويند ، سخن سياسي نظام مثابه به دموكراسي
:بود كرده مونتسكيو كه ميكنند اراده
طي شهروندان آن در كه سياسي نظم بصورت سياسي دموكراسي نظريه طرح
اين به صرفا برميگزينند را خويش حكومت آزادانه رقابتي ، انتخابات
ولي ميشود روبرو موفقيت با عمومي سياستهاي چگونه كه دارد اشاره امر
.نميگويند سياستها اين محتواي مورد در چيزي
دولت ، مداخله لسهفر ، اقتصادي سياستهاي ميتوانند سياسي دموكراسيهاي
تعقيب را توليد ابزار بيشتر چه هر كردن ملي يا رفاهاجتماعي
سياست اساسا است ممكن سياسي دموكراسيهاي مذهب ، زمينه در...نمايند
يا و مذاهب از حمايت سياست يا (سكولاريسم) كليسا از دولت محض جدائي
(13).گيرند پيش را خاص كليساي از حمايت
دفاع قابل و معقول شيوه يك و راه يك بعنوان دموكراسي اينجا ، در
و اجتماعي زندگي در توافق مورد و انساني نظم يك به رسيدن براي
بينش كدام داراي رايدهندگان اينكه به بسته و است شده تلقي سياسي
مختلف توافقشان مورد نظم محتواي باشند ، گرايش و ايمان و وآرمان
اقتصاد سوي به راهي ميتواند دموكراسي تعريف ، اين با.شد خواهد
حكومتي به است ممكن هم و باشد بازار اقتصاد به احترام و سرمايهداري
ديني حكومتي استقرار واسطه كه است شدني حتي و بيانجامد سكولار و عرفي
.باشد خاص مذهب و آئين به وفادار يا
واژه اين زندگي روش بهمثابه دموكراسي:عنوان تحت كتاب همين در
وسكولاريسم ليبراليسم با جهتها خيلي در كه است شده توصيف بهگونهاي
.است همانند و مشترك
سياسيمعاصر ، نظامهاي مورد در تازه طبقهبندي طرح با دوورژه موريس
ووحدتگرا سالار مردم يا گرا كثرت:بزرگ گروه دو به را آنها ابتدا
از بسياري نظامهايكثرتگرا توصيف در و ميكند تقسيم سالار قدرت يا
و ميكند ذكر را سياسي نظم برقرار شيوه بعنوان دموكراسي لوازم
:ميگويد
و روشن روز در سياسي مبارزه سالار ، مردم يا كثرتگرا رژيمهاي در
چندينحزب چيز ، هر از پيش رژيمها اينگونه در.مييابد جريان بيحفاظ
رژيمهايكثرتگرا نام كه است عامل ازاين.ميكنند خودنمائي سياسي
نيز اخبار و عقايد بيان ، وسايل و مطبوعات زمينه در..ميگيرد سرچشمه
.است باز و عمومي مبارزه ،
يعني.هستند نيز آزادمنش رژيمهاي حال عين در كثرتگرا رژيمهاي
عقايد تا ميدهد اجازه بههركس عمومي آزاديهاي آنها در رژيمهائيكه
در شركت سازمانها ، در عضويت بنان ، و بيان آزادانهبوسيله را خود
صددند در كه ذينفوذي گروههاي فعاليت گاهي.كند بازگو غيره و تظاهرات
زندگي.است پنهانتر بگيرند تاثير زير را قدرت غيرمستقيم بطور تا
كثرتگرا رژيمهاي در ولي دارد همراه به روشنهائي سايه هميشه سياسي
.پذيرفتهاند كاهش حداقل به نقاط اين تعداد
نداردمگر وجود رسمي بصورت سياسي مبازره وحدتگرا ، رژيمهاي در برعكس
-پادشاه)شهريار ولي ، شهريار ، جلبنظر براي انفرادي پيكارهاي شكل به
و گيرد قرار اعتراض مورد نميتواند (ديكتاتور -دوچه -پيشوا -امپراطور
(14)...است بيرون سياسي مبارزههاي حوزه از وي برتر قدرت
لوازمدموكراسي از كه ويژگيها برخي شمردن بر ضمن اينجادوورژه در
و نقصدموكراسي به نيز اشارهاي آنست ، ماهيت از بيرون احيانا و
وجود به ضمنياست هشدار داراي و دارد ميكند تهديد آنرا كه خطراتي
از صددسوءاستفاده در گوناگون راههايي از و پنهان كه نيروهائي
آن صاحبان ازچنگ قدرت ربودن و عمومي افكار فريب جمله از موقعيت
طبقاتي و باندي و گروهي نامشروع منافع مسير در آن هدايت و مردم يعني
جمعي زندگي لازمه كه تاريك نقطههاي و نكتهها اين وجود با ولي هستند ،
اين تعداد سالار مردم رژيمهاي در كه است معتقد وي است ، آدمي سياسي و
.است نظامها ساير از كمتر نقاط
يا گوينده هر و است متفاوتي و متعدد معناهاي داراي دموكراسي باري ،
بجاي بحثها نكند ، مشخص آن از را خود مراد دقيقا اگر نويسندهاي
جدي فكريهاي آشفته سبب و ابهامانگيز كه بسا اي باشند روشنگر اينكه
.شود
از را خود تلقي كه بود اين براي كشيد درازا به اندكي ما گفتار اگر
سوءتفاهمهاي بر را راه است ميسر كه آنجا تا و كنيم مشخص واژه اين
.ببنديم باب اين در احتمالي
بشريبراي راهي و شيوه از عبارتست بحث اين در دموكراسي از ما مراد
مردم از را خود كارآئي هم و مشروعيت هم كه سياسي نظامي استقرار
و گرايش و بينش به بسته شود مستقر طريق اين به كه نظامهائي و ميگيرد
داراي ميتواند است ، سياسي نظام مبناي ارادهشان كه مردمي خواست
.باشد متضاد احيانا و متفاوت محتواهاي
دارد ادامه
امير مهتدي ، اكبر علي ترجمه روحالقوانين ، -يادداشتها10
ص 189 دوم ، كتاب ;اول جلد نهم ، 1370 ، چاپ كبير ،
و 190 صص 189 همان ، -11
ص 209 همان ، -12
:ترجمه ادوينفاگلمان ، -انيشتاين معاصر ، ويليام سياسي مكاتب-13
ص 239 بهار 1369 ، دوم ، چاپ گستره ، نوذرينشر حسينعلي
قاضي ، ابوالفضل ترجمه موريسدوورژه ، سياسي ، جامعهشناسي -14
ص 141 چاپدوم ، 1369 ، تهران ، دانشگاه انتشارات
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام