شماره 1023 چهارم ، سال جولاي 1996 ، مرداد 1375 ، 22 دوشنبه 1
دموكراسي و دين
محمد سيد دكتر والمسلمين حجتالاسلام با گفتوگو در فرهنگ و دموكراسي
آخر قسمت - خاتمي
ماهيتدموكراسينيست شرط يا جزء سياسي نظام محتواي كه چند هر
مبتني نيز اجتماعي نظم سوي به راهي و شيوه مثابه به دموكراسي ولي
آن تحقق آنها بدون كه است ويژهاي ارزشي و نظري مبادي و برپيشفرضها
.محالاست
كه است اصل اين پذيرش به منوط نيز معني اين به دموكراسي =اولا
تحميل انسانها بر آدميان اختيار و آگاهي حيطه از خارج حكومت
كه رايي در را خود اراده كه مردمند خود حكومت منشا بلكه نميشود
.ميدهند بروز ميكنند كه انتخابي و ميدهند
انديشه بيان و انديشيدن در آزادي وجود بالا ، امر لازمه =ثانيا
.است جامعه سياست عرصه در مشترك وتلاش گردهمآئي امنيت و وآزادي
مورد و نگاه زير بايد همواره است ، مردم از ناشي حكومت چون = ثالثا
مسئول حكومت و دولت و دارند نظارت حق مردم يعني.باشد آنان بازخواست
آماده همواره و كند رفتار مردم نظارت چارچوب در كه است موظف و
و معيارها اين شدن روان براي البته.باشد مردم بازخواست به پاسخگوئي
و كشورها در متفاوتي كارهاي و ساز و روشها و راهها است ممكن اصول
.باشد داشته وجود..و جامعه هر اساسي قانونهاي براساس
اراده و خواست (سياسي نظام سوي به راهي عنوان به) دموكراسي در اگر
اصلي چنين پذيرش لازمه كه است گفتني دارد ، پايهاي نقش مردم راي و
مردم راي مدار دائر سياستمداري ، و حكمراني براي شايستگي كه نيست اين
و بينش به بستگي خصوصياتشان كه) شايستگان كه اينست سخن بلكه است
و راي پايه بر (دلبستهاند آن به مردم كه دارد آئيني و مردم گرايش
.آورند پديد را (15)مشروع و مقبول حكومت ميتوانند مردم توافق
آئيني پيرو كسانيكه نگاه در حكمراني براي لازم ويژگيهاي و فضيلتها
دموكراسي كه هرچند نميآيد بهدست مردم راي از هستند ليبراليسم جز
.ميداند لازم شايستگان مشروع حكومت استقرار در را راي اين وجود
امري يا كهشايستگيها باورند اين بر انديشمندان و آيينها از بسياري
در انسان گفتن قرار با بلكه مردم باراي نه كه اكتسابي يا است ذاتي
اما.ميآيد بدست لازم بينش و دانش كسب براي او تلاش و تربيتخاص حوزه
رهبري شايسته را فيلسوف تنها كه افلاطون چون بزرگاني كه نبريم ياد از
حكمرانان تربيت براي واقع در را وآكادمي ميدانست جامعه سياسي
اول رياست منصب اختصاص به معتقد كه فارابي نيز و كرد ، تاسيس شايسته
امري را رهبري شايستگي هيچكدام ، طبعا و بود پيامبر فيلسوف به
عين در ;نميدانستند باشد مردم راي بر مبتني كه اعتباري و قراردادي
و زور بر متكي سياسي نظام يعني تغلب و خودكامگي فيلسوف دو اين حال
مردود را نظامي چنين ارسطو كه همانگونه ميكردند ، نكوهش سخت را قهر
.ميشمرد
يا درشايستگي را مردم خواست و راي تاثير روشني به فارابي
را خاص فضيلتهاي صاحب و ردميكند دوم رئيس و اول رئيس ناشايستگي
ولي نخواهند ، چه بخواهند مردم چه ;ميداند مدينهفاضله شايسته رئيس
زشتترين از يكي و فاضله ضدمدينه را تغلبيه آنكهمدينه بر افزون
فاضله ، مدينه ويژگيهاي بيان مقام در ;ميشمارد جاهلي مدينه گونههاي
آن از را نكته اين ميتوان شود شرح و بررسي دقت به اگر كه دارد سخني
در مردم اراده و خواست بر نيز مسلمان بزرگ فيلسوف كه كرد استنباط
صراحت به وي ميدانم ، من كه آنجا هرچندتا.دارد تكيه خوب حكومت تاسيس
.است نگفته سخني آن استقرار شيوه و مطلوب حكومت به رسيدن راه از
و افعال انواع از...كه علمي به مدني تعريفعلم از پس فارابي
رفتار و افعال كه عاداتي و سجايا و اخلاق و ملكات و..ارادي رفتار
و افعال اين كه هدفهايي از و ميكند بحث ميگيرد سرچشمه آنها از ارادي
(16)...و ميكند ياد ميشود انجام آنها به رسيدن براي رفتار
:ميافزايد
(خوب اجتماع برپايي) كار اين كه ميكند بيان (مدني علم) و..
سنن و افعال اين آن ، پرتو در كه حكومتي وسيله به مگر نيست امكانپذير
اين و يابد ، رواج مردم ميان و شهرها در اخلاق و ملكات و عادات و
از تا باشد كوشا ملكات اين حفظ به مردم كردن علاقهمند در بايد حكومت
خدمت نيروي با تنها حكومتي چنين پيدايش كه ميكند بيان و نروند ميان
خوي و شود واقع مردم قبول مورد كه است امكانپذير فضيلتي و
(17).سازد پايدار آنان دل در را فرمانبرداري
حكومتي وجود گرد بر مطلوب سياست فارابي ، نگاه در كه ميبينيم و
:كه ميگردد
.باشد خدمت اهل و (كسبي و ذاتي) فضيلت داراي -1
اين از اطاعتشهروندان و باشد مردم قبول مورد آن خدمت و فضيلت -2
.رويترس از نه باشد خواستن سر از حكومت
نگاهداري و كسب به مردم كردن علاقهمند جهت در بايد حكومت اين -3
و پرورش و آموزش امكانات تامين با يعني باشد كوشا نيكو ملكههاي
اخلاقي و فكري رشد زمينههاي مناسب ، فضاي و معنوي و مادي وسيلههاي
.آورد فراهم را مردم
هيچگاه كه نيز فارابي چون بزرگاني كه بگوييم اگر نيست گزاف بنابراين
آن محتواي كه نظامي يعني دارند آن از خود كه تعريفي با) دموكراسي
سياسي كامل نظام عنوان به (است مردمان تمايلهاي و هواها
مطلوب ، حكومت استقرار براي را مردم اراده و خواست ولي نپذيرفتهاند ،
سياسي نظام تمايز نشانههاي مهمترين جمله از را آن و ميدانند شرط
.ميآورند حساب به خودكامگان و متغلبان بنياد زور حكومت از مطلوب ،
پرسشهايي باشد درست دموكراسي از ما تلقي اگر بيانشد آنچه پي در اينك
به خردمندانه پاسخ يافتن براي تلاش و است مهم كهبسيار ميشود مطرح
و كاري سياسي و بدخواهي و جنجال از تهي فضايي فراهمآوردن و آنها
است لازم امري تحصيل و مطالعه و انديشه اهل نظر تبادل براي هياهوگري
ارجمندي ، تلاش چنين به زدن دامن و فضايي چنين ايجاد من نظر به و
:مهم سوال دو اين جمله از.است كشور و انديشه و آئين نفع به كاملا
سياست حوزه در(بالا در شده بيان معني به) دموكراسي جانشين و بدل -1
نيز سياه سابقهاي هم تاريخ در راهكه اين ديگر جانشين يقينا چيست؟
بر سياسي نظام و حكومت تحميل براي زور بر تكيه استاز عبارت دارد
عبارت به و بيتفاوتند آن به نسبت يا و نميخواهند را آن يا كه مردمي
مناسبتر امكانات و بيشتر زور كه آنان دست به ميدان واگذاشتن ديگر
به كه باشد هم ديگري راههاي است ممكن البته.دارند را آن اعمال براي
و موضوع يك ارزيابي مقام در هرحال به ولي باشد نرسيده من ناتوان نظر
و جانشين پديدههاي و موضوعها با مقايسه در را آن بايد سياسي پديده
.دهيم قرار توجه مورد آن بدل
و اسلامي بهانقلاب دلبستگان و دينداران ما براي كه ديگري پرسش -2
مهم است كرده آغاز سياست ساحت در را تازهاي تجربه كه ما بزرگ ملت
اين در نظر مورد معني به) دموكراسي و دين ميان نسبت از پرسش است
.است (مقال
پاسخهاي پرسش بهاين ديانت ، از مختلف برداشتهاي به بسته است ، طبيعي
و بازپسين زندگي آباداني را دين رسالت كه آنان.داد ميتوان متفاوت
ميآيد ، فراچنگ ديگر جهان در كه برين نيكبختي به انسان راهنمايي
و دين قلمرو از خارج را جهان اين در زندگي رسم و راه و ميدانند
لطمه كلي هدف آن به كه آنجا تا البته) انسان خود به شده واگذار
چندان هم را كهسكولاريسم دموكراسي تنها نه ميآورند حساب به (نزند
.نميدانند منافي دين با
زندگي به اخرويناظر سعادت به هدايت بر علاوه را دين كه آنان اما
زندگي به سامانبخشي رسالت وداراي آن اجتماعي شان ويژه به جهان اين
اداره كه) سياست مورد در دين كه باورند اين بر ميدانند ، انسان دنيوي
امر به نسبت طبعا و است جدي موضع داراي (است جهان دراين جمعي زندگي
باز نيز اينجا در.باشد بيتفاوت نميتواند هم دموكراسي چون مهمي
آنان.ميشود باب اين در گوناگون پاسخهاي منشاء دين از مختلف تلقيهاي
:دين كه باورند اين بر كه
;است شمرده رامهم سياست و حكومت امر =اولا
;كردهاست تعيين نيز را شكلحكومت هم و محتوا هم =ثانيا
از اطاعت فقط است كرده مشخص مردم و مومنان براي كه نقشي =ثالثا
اين آوردن كار روي در حقي و نقش آنان براي بيآنكه است شرعي حكومت
;باشد شده قائل آن از بازخواست و آن بر ونظارت حكومت
معنيمحدود همان به حتي) دينودموكراسي ميان نسبت صورت اين در
.است تباين (ما نظر مورد
اعمال شرط حاكمرا دست گشادگي و يد گرچهبسط نظر اين صاحبان البته
راي با خواه) طريق ازهر بسط اين ولي ميدانند سوياو از حاكميت
تحقق را حكومت اقتدار و شود حاصل كه (ديگر طريق به خواه و مردم
.شد خواهد جاري حاكميت بخشد ،
و سياست به =اولا:دين كه باشند اينباور بر دينداراني اگر اما
ملاكهاو بيان دين كار (ع)غيبتمعصوم در و دارد جدي حكوتاهتمام
مردم و حكومت براي و سياست امر بايستگيدر و شايستگي ميزانهاي
.است
است وديني شرعي گرچه ميآيد كار بدينسانروي كه حكومتي =ثانيا
.آنان تحتنظارت و مردم برابر در مسئول بشريو است نهادي اما
سياسيو ونظام حكومت استقرار راه دموكراسيبهعنوان اينصورت در
.نيست ناسازگار دين با آن ، بر نظارت
كه مهمي ازسرفصلهاي برخي به بود شد ، اشارهاي گفته اجمال به آنچه
و گفت سخن آن از تفصيل بايدبه و ميتوان سياسي حوزهانديشه در
شد مطرح پايان در كه پرسشي دو باب در مواردبخصوص همه در بحث باب
در ما هنوز و بسيار پهناور وادي اين در ناپيموده راههاي و است باز
و آشكارتر را آن پيمودن لزوم اسلامي انقلاب كه هستيم راهي آغاز
درد انديشمندان همت و پايمردي به بايد و است كرده فوريتر و حياتيتر
نظري بحثهاي بروي تازه كرانهاي گشودن با دلير ، و خيرخواه و آشنا
.شود پيموده فقهي و علمي كلامي ، فلسفي ، ديدگاههاي از سياسي
و احترام انديشهايمورد هر و است حوزهنظرباز در بحث ميدان گرچه
نفع به باشد سالم و مطمئن فضاي در اگر افكار قرارگرفتن رو رويا
انديشمندان برانديشه علاوه ولي ، است امت آئينو مصلحت به و حقيقت حقو
كه نبريم ياد از است ، محترم آنها همه انديشه حد در كه صاحبنظران و
بايد كه داريم دست در اساسي قانون چون مهمي بسيار مبناي و مرجع ما
.است الخطاب فصل عمل مقام در و باشد اسلامي نظام در اجتماعي نظم اساس
صراحت به است عمل مقام در ما ملي و ديني وحدت ميثاق كه قانون اين در
است شده تاكيد اسلامي نظام پايه عنوان به مردم راي بر آن جاي جاي در
تلقي نشانگر روشني به اساسي قانون ششم و پنجاه اصل آن بر علاوه و
اجتماعي و قانوني نظم مبناي نيز تلقي همين كه ديانت از است ويژهاي
.است ما
:است آمده چنين اصل 56 در
بر را انسان او ، هم و خداست آن انساناز و برجهان مطلق حاكميت
از را الهي حق اين نميتواند كس هيچ.است ساخته حاكم اجتماعي سرنوشت
اين ملت و دهد قرار خاص گروهي يا فرد منافع درخدمت يا كند سلب انسان
.ميكند اعمال ميآيد بعد اصول در كه طرقي از را خداداد حق
قانون معني لاتينبه ريشه از (Legitimacy).مشروعيت واژه-15
Letislation و(قانونگذار) Legislator باكلمات و شده گرفته
جانب از استكه اقتداري مشروع ، اقتدار.است همريشه (قانونگذاري)
چنين.شود تلقي موجه يا معتبر ميگيرند ، قرار آن كاربرد تحت كه كساني
يا اجبار نتيجه در.ميشود شناخته برحق و عادلانه قانوني ، اقتداري
يك مشروعيت.ميرود شمار به موجه اقتدار واجد شخص جانب از زور اعمال
آن كه معني اين به است ، آن ارزشمندي همان ديگر عبارت به سياسي نظام
در مثلا دارد ، گوناگوني انواع مشروعيت...است عمومي اراده مبين نظام
و سنتي كاريزمايي ، عمده نوع سه به مشروعيت بر و ماكس مشهور نظريه
ترجمه اندرووينسنت ، دولت ، نظريههاي)..است شده تقسيم قانوني -عقلاني
ص 67 نشرني ، 1371 ، بشيريه ، حسين دكتر
علميو انتشارات شركت حسينخديوجم ، ترجمه احصاءالعلوم ، -16
ص 106 فرهنگي ، 1365 ،
ص 107 همان ، -17
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام