شماره 1026 ، چهارم سال ، جولاي 1996 مرداد 1375 ، 25 پنجشنبه 4
معاصر فلسفه از پرسش
از ميبايد فرهنگ ، عنوان به فلسفه با را فلسفه تخصصي فعاليت اما
انحصار در دشوارهاي نبايد را ادبيات همچنانكه.داد تميز يكديگر
هستند اموري فرهنگي ، مقولات و محصولات.پنداشت داستاننويسان و شاعران
درست و كلي فهمي ميبايد برگزيده و فرهنگ با طبقات و افراد تمام كه
باشند داشته آن از
هر به آن ، با دربرخورد نبايد و است جهاني مشترك ميراث فلسفه بيشك
را فلسفهاي ميتوانشود ايجاد بيگانگي حس باشد ، شده تقرير كه زباني
را برخي و پذيرفت را چيزهايي آن از ميتوان همچنانكه كرد ، رد يا قبول
بود بيتفاوت بدان نسبت نميتوان اما سپرد ، انديشه تاريخ به
مسعودي رضا
به امااست ارزش يك اجتماعي نظر از وشنود ، گوياگفت و گفت
انساني ارزشهاي تحقق اركان از يكي عنوان به بدان كسي اگر راستي
فضيلت اين راستي به.مييابد اعتلا يكفضيلت به آنگاه باشد نيز معتقد
ميكند؟ ايفا انساني اجتماعات تكاملي حيات در نقشي چه
.ننمايد آنيم پي در ما كه موضوعي اصل به كمكي پرسشي ، چنين طرح شايد
نتايجي چه گو ، و آرمانيگفت شرايط تحقق با:بپرسيم باشد بهتر شايد
و ميدهد؟ انجام خود به خدمتي چه عرصه اين در انسان ميآيد؟ دست به
بشري سرمايههاي معنوي مجموعه به را چيزي چه گو و گفت بالاخره
امكاني نمودن فراهم همانا گو و گفت از ما مقصود اينجا در -ميافزايد؟
سطح بالاترين بستر در و برابر شرايط در اساسي پرسمانهاي طرح براي
فرهنگ زعماي صاحبنظران ، ميان گو و گفت امكان:يعنياست موجود فرهنگ
.متخالف و متفاوت انديشههاي صاحبان و
دورويكرد كه ميدهد نشان ديرپايخودما ، و گذشته فرهنگ به رجوع
وديگر منعطف ، نخسترويكردي.است داشته هموارهوجود انديشه به نسبت
و پرسش طرح انتقادپذيري ، ;منعطف رويكرد ويژگي.خشك و نگاهيمتحجر
پاسخهاي و پرسشها فيالمثلاست عالمانه گفتگوي زمينههاي ايجاد
ابوريحان دانشور نابغه و سينا ابوعلي حكيم بين ما كه منتقدانهاي
از درخشان نمونهاي دسترسماست ، در هماكنون و افتاده اتفاق بيروني
ازعارف كه پرسشهايي ديگر ، وزمان سطح در.ميشود محسوب اينگرايش
آورد پديد رازرا عميقگلشن منظومه و شبستريشد محمود شيخ نامي
بسيار مناظرات نيزنص تشيع ديني سنت عرصه در.است نظر جالب
امام حضرت ديني والاي ومباحثات (ع)صادق امام حضرت ارزشمندكلامي
از ميرسد نظر به همه اين باميباشد موجود اكنون هم (ع)رضا
درتاريخ گو و گفت و بحث واجتماعي فرهنگي زمينههاي رفتن ميان
و دامنهدار شيوهاي و ساخت دگرگون را آن عيني و مستقيم شكل ما ، كشور
فرهنگي عمده متون فرهنگي ، كمتر در شايد.زد دامن را كتابت در پيچيده
تفصيل و وبسط وتقريظ وحاشيه شاهدشرح ما متون قدر به
از سلسلهاي و نقدها نقد و نقدها متضمن حواشي ، و شرحها اين.بودهاند
مختلف گرايشات و مواضع نشانگر كه است بوده طولاني زمان طي در گفتگو
تاكنون صفويه فرهنگي درخشش از پس ويژه به شيوه اين.ميباشد فكري
.شد مبدل بزرگ سنتي به خود و يافت گسترش
متحجر ، گرايشي رويكرد فرهنگي ، ومتعالي ممتاز شيوه اين مقابل در
متكلم يكراوي طريق از خطاب و تحكم تجويزي ، و بحثهاي به تمام
در و ميبندد سوال برهرگونه را راه كه شيوهاي.داشتهاست را وحده
اينجا درميكند پاك را مسئله صورت فكري ، جدي موانع با برخورد هنگام
ميان به را نكتهاي نيز ياسوال ماهيتپرسش درباره نيست بد
.آوريم
شخص عبارتبهتر ، به.ميكند نادانسته ضمنيبر دلالتي معمولا پرسش ،
وقوف ، اين.باشد داشته نادانسته امري بر وقوف كه هنگاميميپرسد
نكته سراغ به ميتوان ازاينجا.است سوال بستر يا زمينه پيش فيالواقع
وجود پاسخ و پرسش ميان كه رابطهاي ساختن روشن دنبال به.رفت مهمتري
گونه سه را مسئله اين هستيم؟ پاسخي نوع چه دنبال به ما اينكه و دارد
.كرد صورتبندي ميتوان
از پذيرفتهشده يا قدسي و قطعي پيشفرضهاي زمينه در پرسش طرح -
.پيش
بهنادانستههاي دستيابي براي تجربههايعيني اساس بر پرسش طرح -
.ممكنالحصول
دادن اهميت يا دارد ، خود ذات در پرسش كه اصالتي اساس بر پرسش ، طرح -
.سوال به بخشيدن ژرفا يا سوال ، طرح كيفيت به
.نشانميدهد را متفاوت سهخاستگاه بامسئله ، برخورد سه اين
هستند قدسيت ، اموري و ايمان بيگمان.وفلسفه علم دين ، خاستگاه
الهي پرتووحي در كيهانيرا سوالات ژرفترين با برخوردما امكان كه
بيپايان دشتهاي در را ما الهي ، دغدغه وحي به اعتقاد.ميسرميسازند
ايمان مقدس پويش در را آدمي وبيهودگي ميبرد ميان از كائنات
.ممكن و متحقق هدفيست اين.مينمايد مستحيل
وعقل روح و جان مجموعه بر پرسمانهايديني خلال در كه معرفتي
.دارد پيشپذيرفته از و ايماني عموماكيفيتي ميدرخشد ، انساني
منجر آن تقدس به بالاخره و آن تداوم و آن حفظ به استكه خصلت همين
حيات نشيب و پرفراز تاريخ در را ايمان شگرف و ژرف جبروت و شده
از را انسان بزرگ بسيار پرسشهاي دين ، حريم.است ساخته ممكن انساني
را پوچانگاري و هيچ دريچههاي و ميبخشد نجات ابدي بيپاسخي دام
.ميبندد
دقيقاعرصههاي ميبايد ميشود ، سوالمطرح از كيفيت اين كه هنگامي
كه -فكري وسوءتفاهمهاي مشكلات از بسياري.فهميدهشود و شناخته آن
و علم با ديني پرسمانهاي خلط استاز داشته اسفانگيزي گاهنتايج
نه و آن ، بر تسلط براي نه جهان ، تفسير اينجا دراست برخاسته فلسفه
صورت بدان بخشيدن معنا و يگانگي براي بلكه آن ، از رهايي براي
تفسير امكان از بخشي خود ما بلكه ;نيستيم ما نيز تفسيرگر.ميگيرد
نحوي به را زندگي نهايي غايت و هدف و ميشويم تفسير خود.هستيم هستي
.درمييابيم شود ميسر اعتقاد استحكام و روح آرامش كه
و نادانستنآن از پس جهان تا علمي ، پرسشميشود ديد در اما
همچون بهنادانسته ، علم ، شود پيشفرضيشناخته بيهيچ حتيالامكان
.است تسلط براي آنشناسايي هدف و مينگرد برايدانايي امكاني
دانستههايكنوني ، و تجربهها براساس پرسش.است دوم نوع اينپرسش
نيز دراينجا.است نشده شناخته آنچهتاكنون شناسايي سوي به و
در ديگري صرفاامكانات و ميشود معدوم رسيدنبهپاسخ با پرسش ،
علم ، عرصه در.ميآيد وجود سوالبه طرح براي دانايي پرتوگسترش
تازه سوالهاي افق اما ميبرد ، ميان رااز سوال آن سوال ، هر به پاسخ
و معرفت و توانايي و امكانات حدود در انسان اينجا درميكند باز را
.است مايشاء فعال دارد ، شناسايي قابل حيات با كه نسبتي
با نكته اين و نميباشد پاسخ بند در كهچندان است پرسشي فلسفي ، پرسش
ساختن گستردهتر و ژرفتر اينجا در.نيست غريب سخني امروزي ديدگاههاي
گذشته پاسخهاي كه بودهاند آنها فلسفهها ، عميقترين.است نظر در پرسش
روزگار بستر در را سوال افق و ساختهاند مستحيل تازه پرسشهاي در را
وقوف اينجا در.كردهاند احيا نوين شرايط و امكانات و زبان به و خود
بيان و نماينده بزرگترين حكيم سقراط كه ناداني وحكمت بردانستهها
.ميكند حكومت فلسفي سوال بر است بوده آن كننده
براين با گفتگو در برلين آيزايا آمدتر ، روز بياني در را نكته همين
كه است اين اول وهله در فلسفي سوالهاي نشانههاي از يكي:ميگويد مگي
همان از ميرسد نظر به سوالات اين...بگرديد جواب دنبال كجا نميدانيد
به بايد كجا كه باره اين در مشكلاتي يعني باشند ، برانگيز معما اول
...نيست مطمئن آنها فصل و حل چگونگي از هيچكس.رفت جواب سراغ
پيآنچه در عقلسليمي هيچ آيا.هست گفته اين در تناقضي كه ميبينيم
نقصان بر آگاهي معرفت ، اين مهمتريندستاورد ميرود؟ فهميد نخواهد
بداند ، را چيزي نميتواند كسي كه هنگامي.است ابزارهايشناسايي
شكل اين نميداند؟ را چيزي چه:كه كند مطرح را سوال اين ميتواند
ميسر معرفتي چنين چرا:بداند ميتواند اما است ، پرسش همان از ديگري
كه نميرود تصور همه اين با است؟ ميسر معرفتي چه:بالاخره و نيست؟
عرصه در فلسفي بيپايان جستجوي هنوز زيرا.باشد شده آسان يا حل مشكل ،
ادامه معرفت ، محدوديتهاي به انسان وقوف عليرغم شناخت ، غيرقابل مسائل
آنها صورتبندي اما نكرده ، تغيير فلسفي سوالات ماهيت اينكه يعني.دارد
.است شده دگرگون
فلسفه ، ممتاز متفكران از تن پانزده با مگي براين گوهاي و گفت
.است فلسفي طرحپرسمانهاي و جالبگفتوگو نمونههاي از مجموعهاي
از گزيدن دوري ميسازد ، افزونتر را گوها و گفت اين ارزش آنچه
مركزي هسته به رسيدن براي پرسش طرح فقط و فلسفي دستگاهسازي
سادهسازي ، عليرغم اينكه توجه جالب.است فلسفي معاصر انديشههاي
بهترين هم باز فلسفه ، موضوعات كردن تخصصي حتي بالاخره ، و محدودسازي
براي سرگيجهآور كيهاني چرخش و ابدي سوالهاي همان به معاصر ، فيلسوفان
ويتگنشتاين درباره مناظره ضمن در كوئينتن آنتونيميرسند فيلسوفان
معما كه الفاظي درباره ;بسنجيد ميآيد پيش كه را خاصي معماي:ميگويد
;كنيد نگاه آنها جزئيات به ;بينديشيد شده صورتبندي آنها قالب در
الفاظ به كه زباني در كه كند يادآوري شما به فيلسوف بگذاريد
روزانه گفتار در معمول زباني شيوههاي برخوردهايد ، آن در معمابرانگيز
.چيست
اين معاصر ، فلاسفه مگيبا گفتوگوهاي بخش دومين انتشار ضمن كه هماينك
به نسبت خود داوري در ميتوانيم پخشميشود ، نيز تلويزيون از مناظره
صورت به دشوار ، و عبوس دانش اين چهره.كنيم تجديدنظر فلسفه دانش
براي كلي طور به آن مسائل و درآمده خيز و پرافت و جذاب مناظراتي
آورده فراهم را ضروري مقدمات برخي و كافي انگيزههاي كه خوانندگاني
فلسفي نزول و عوامزدگي از چيزي گفتارها اين آيا.است فهم قابل باشند
است؟ دليل چه به آنها از همگاني استقبال پس دارند؟ همراه را
عمق و پيچيدگيمصطلحات.شد فلسفه دشواري منكر نميتوان و نبايد
فعاليت امانميگذارد عوامزدگيباقي و نزول براي جايي موضوعات ،
تميز يكديگر از ميبايد فرهنگ ، عنوان به فلسفه با را فلسفه تخصصي
و شاعران انحصار در دشوارهاي نبايد را ادبيات همچنانكه.داد
تمام كه هستند اموري فرهنگي ، مقولات و محصولات.پنداشت داستاننويسان
آن از درست و كلي فهمي ميبايد برگزيده و فرهنگ با طبقات و افراد
تجربي دانشهاي از ادبيات ، و فلسفه كه است نقطه همين در.باشند داشته
محسوب انسان فرهنگي و روحي تماميت براي ضروري جزئي و ميگيرد فاصله
وابسته عرصههايي چنين به سويي ، از فرهيختگي ، و فرزانگي.ميشود
.است
ميشود ، تحليل معاصر فلسفه اساسي مسائل آنكه ضمن گفتوگوها ، اين در
بزرگترين از برخي و شده معرفي خواننده به آنها اصلي گرايشات
.ميپردازند آنها درباره بحث به فلسفي تفكر نمايندگان
عمومي تاريخ دوره يك بزرگ ، نامفلاسفه به گفتوگوها اين اول مجلد
مجلد در و مينهد خوانندگان اختيار در زبده محققاني زبان از را فلسفه
فلاسفه و فلسفه به معاصر فلسفه آورندگان پديد انديشه ، دوم ، مردان
صاحبنقش انديشهها اين شكلگيري روند در خود آنان ، .ميپردازند ما عصر
با مگي گفتگوهاي.ميشوند محسوب آن سخنگويان برترين لذا و بوده
چومسكي كوآين ، نوآموآير ، و.ج.ماركوزه ، ا برلين ، هربرت آيزايا
از حال هر به اما دارد ، بريتانيايي -امريكايي صبغه اگرچه...و
با مقايسه در اثر ايناست معاصر فلسفه درباره مجموعهها بهترين
يافلسفه كاپلستون فردريك اثر معاصر نظيرفلسفههاي ;مشابه كتابهاي
اثر تحليل و تجزيه حتيعصر و بوخنسكي.م.ي نوشته اروپايي معاصر
بيشتري تازگي و جامعيت از شده ، منتشر فارسي به پيشتر كه وايت مورتون
براينمگي ديگر گفتوگوهاي مجموعهها ، اين به بتوان اگر.است برخوردار
براي مطمئن مقدمهاي افزود ، نيز را بريتانيا امروز عنوانفلسفه تحت
فقط نه مجموعهاي.بود خواهد دست در غرب روز و معاصر فلسفه به ورود
اهل و فرهنگ اهل همه براي عمومي ملاحظاتي كه فلسفه ، كلاسهاي مخصوص
وثيق تلاش به البته مجموعه ، اين فراگيري و ارزشفارسي زبان در كتاب
كاملا نكتهاي اين آخر دست.است مربوط نيز اثر زبردست مترجم پرزحمت و
مسائل...:گفته اخير كتاب در فيوره مونته آلن كه است درست و بجا
جنبه از هم انساني ، تفاهم و ارتباطات به مربوط مسائل يعني فرهنگي ،
روش بهترين شك بدون و است جالب فوقالعاده عملي ازجنبه هم و نظري
به امر بدو در كه مردمي با ببينيم كه است اين آنها با شدن روبهرو
ظاهرا حتي و نداريم مشتركي وجه هيچ تقريبا آنها با ميرسد نظر
دلمشغولي زمينههاي خصوص در است ممكن نميزنيم ، حرف واحد موضوع درباره
مهمترين از يكي..بنابراين.برسيم توافق به ملاكهايي چه سر بر مشترك
بگيريم ياد كه بوده امكان و فرصت اين دادهايم دست از كه چيزهايي
بستگي خودمان فرهنگي سنت و زبان به آنچه بين دقيقتر نحو به چگونه
آن در نيز ديگر زبانهاي و انديشهها و سنتها با مردماني آنچه و دارد
انگليسي فلاسفه ببينم كه شايقم تنها نه من.بگذاريم فرق مشتركند ،
آرزو بلكه ميگيرند ، ياد را يكديگر با كردن كار زبان فرانسه و زبان
و فرهنگها به متعلق فلاسفه با همكاري امكانات آنها دو هر ببينم دارم
...ميكنند بررسي را چيني مثل متفاوتي بيخ از زبانهاي
هر به آن ، با برخورد در نبايد و است جهاني مشترك ميراث فلسفه بيشك
را فلسفهاي ميتوانشود ايجاد بيگانگي حس باشد ، شده تقرير كه زباني
را برخي و پذيرفت را چيزهايي آن از ميتوان همچنانكه كرد ، رد يا قبول
.بود بيتفاوت بدان نسبت نميتوان اما سپرد ، انديشه تاريخ به
متفاوت بنياد از كشورها اقليمي و سياسي باجغرافياي انديشه ژئوپولتيك
ما ، بزرگ حكيمان آنچه.است دروغين مرزي هر انديشه ، سرزمين در.است
را...و ملاصدرا و ميرداماد و خواجهنصير و ابنسينا و فارابي از
به چنگاندازي داد ، بدانان را تفكراتشان گسترش مجال و ساخت بلندمرتبه
به نسبت بسيار احترام با حكمت ، مردان آنابر.بود معرفت منابع همه
و خاوري اديان و ايرانشهري فلسفه از بهرهگيري با يا ارسطو ، و افلاطون
توانستند اسلامي ، دوره مسائل و موضوعات محور بر ديگر ، موجود منبع هر
.سازند سرشارتر را بشر معرفت و بگشايند نو راهي
انديشه ، مردان:است كتاب اين به ارجاعات همه :پانوشت
طرح /فولادوند عزتالله:ترجمه /براينمگي /معاصر فلسفه پديدآورندگان
اول 1375 چاپ /نو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام