شماره 1029 چهارم ، سال جولاي 1996 ، مرداد 1375 ، 29 دوشنبه 8
شهري حيات و شهروندي بنيادهاي
(آخر بخش) شهروندان مدنيت و شهرنشينان تجمع
در هنجارها و ارزشها ;است يافته انشقاق يكجامعه گذار حال در جامعه
تعليق شرايط در جامعه هستند ، غيرمتفق حال هر در و نامشخص سطوح برخي
برايندي به موجود فرهنگهاي خرده و فرهنگها پاره و سرميبرد به ارزشي
نرسيدهاند سازگار
محمدي مجيدي
شهروندي و شهري زندگي وتقويت رشد جز به چارهاي امروز شهري جوامع
به ضرورت اين تبيين براي.ندارند (مربوطه ايجادنهادهاي با همراه)
:شد متوسل ميتوان نكاتي
افراد ، شخصيت فرديت ، رشد حوزه افزايش سوي به جوامع تحولات روند -1
پذيرش واسطه به پاسخها و نيازها تنوع پذيرش خصوصي ، زندگي حريم حفظ
مدني جامعه سوي به تودهوار جامعه از خروج و افراد ميان تفاوتهاي
برابر در افراد و ميشود رعايت شهروندان حقوق مدني جامعه در.است
مفهوم چارچوب در جز مسئوليت اين.دارند مسئوليت قانون و جامعه
بر شهرها تاثير افزايش -نميشود20 درك شهرنشينان سوي از شهروندي
تاثير باشد بزرگتر شهر هرچه.است انكار غيرقابل واقعيت يك ملي جوامع
و مادي) فرهنگي و فيزيكي مصرف نحوه بر و بود خواهد بيشتر آن
حال ، اين با.گذاشت خواهد تاثير روستاها و شهرها ديگر (غيرمادي
و است اجتنابناپذير شهرها گونه اين جذابيتهاي و امكانات افزايش
.ميكند كفايت امر اين براي آنها خود فيزيكي امكانات
است ، تودهوار جامعه يك اجتماعي و فرهنگي حيث از گذار درحال جامعه -3
يافتهاي سازمان و ثابت جهت داراي مردم فرهنگي علائق كه معني بدين
و بپسندند ميتوانند يا ميپسندند را چيز همه همه ، معمولا ;نيست
هم بر اجتماعي مراتب حال هر در ;نيايد خوششان چيز يك از همهميتوانند
رسانهها در كه موادي و فرهنگي كالاهاي انواع دليل همين به.خوردهاند
تهيه بالفعل مخاطبان و مشخص گروههاي نياز براساس ميشوند عرضه
.نميشوند
هنجارها و ارزشها ;است يافته جامعهانشقاق يك گذار حال در جامعه -4
شرايط در جامعه هستند ، غيرمتفق حال هر در و نامشخص سطوح برخي در
به موجود فرهنگهاي خرده و فرهنگها پاره و سرميبرد به ارزشي تعليق
.نرسيدهاند سازگار برايندي
عمر كوچك ، عمومااندازه گذار حال در درجوامع اجتماعي گروههاي -5
...و شغلي قومي ، گروههاي) دارند پائيني سازماندهي درجه و اندك
پايين آنها سازماندهي درجه ولي دارند بيشتري عمر و بزرگتر اندازههاي
چندان علائق و منافع (Duration) ديرند و دامنه گروهها اين در.(است
.نيست مشخص
مدرن درجامعه.است مدرن جامعه مهم ابعاد از يكي شهري زندگي -6
ميتوانند كه دارند دراختيار نيز را ساعاتي كار ، از فراتر افراد
از بخشي.(فراغت ايام) كنند خود دلخواه صرفامور را آنها بالاختيار ،
پاركها ، همگاني ، رسانههاي با جوامع اين در افرادنيز فراغت ايام
.پرميشود داوطلبانه و مستقل تشكلهاي و فرهنگي و تفريحي مراكز
افراد انتخابآگاهانه كمتر گذار حال در جوامع در شهري زندگي -7
به شكلدهي در ناخودآگاهي ، اين.است داشته متوازن رشدي و بوده
ناهمخواني و نابهنجاري موجب و داشته تاثير ترجيحات نظام و رفتارها
نتيجه.است شده يكسان رفتاري الگوهاي فقدان نيز و آنها ميان
ساز و شهري لازم اطلاعات عرضهكننده سيستمهاي وجود عدم فوق ، ناهمخواني
ادارهكنندگان و شهرنشينان ميان و شهرنشينان ميان اختلاف حل كارهاي و
.است شهر
ناشي ازحمايتهاي اميد قطع و خويشاوندي روابط از فرد شدن كنده -8
علايق و منافع كه ميدهد سوق بهسويي را فرد ترجيحات نظام روابط ، از
با رابطه و ستد و داد به اساس اين بر و دهد قرار محور را خود شخصي
ابزاري خرد يا قراردادي نظام و پيوند سود روابطبينديشد ديگران
شرايط اين در نيز فردي هويتهستند مدني جامعه مباني از آن ، از ناشي
تعلق از ناشي هويت صرفا نه و است مدني جامعه در عضويت از ناشي هويت
.قبيله يا خويشاوند يك به
فرهنگي تحول و شدنشهرها بزرگ جمعيت ، سريع رشد مهاجرتها ، افزايش -9
ناپذيري بازگشت زندگي ، و كار شدنمحل جدا شهرنشينان ، تحصيلي و
سطح گسترش زمان ، يافتن ارزش سنت ، تعارض وروندها ، وقايع از بسياري
را امروز تمدن برخي كه تاحدي) فراغت اوقات افزايش و آن تنوع و تماس
غيرمشاركتي و فردي تفكر كه كردهاند ايجاد فضايي (مينامند فراغت تمدن
همفكري ، با تنها انسانها.نيست افراد فزاينده نيازهاي پاسخگوي اصولا
انجمنها ، سنديكاها ، احزاب ، اتحاديهها ، چارچوب در همياري و همكاري
از ناشي فزاينده مشكلات بر ميتوانند مجامع و هياتها سازمانها ،
بودن همنوع احساس غلبه امور ، اين لازمه.كنند غلبه فزاينده خواستهاي
جهت بودن انسان كفايت و (.و طايفگي هم همزباني ، )نظامها ديگر بر
.تصميمگيريهاست در مشاركت
باور انسان ، بهشرافت باور) باورها از كيهاني در امروز انسان -10
و امور محاسبهپذيري به آن ، باور تغيير و جهان كشف و فهم به
سوي به جهتگيري دمكراتيك ، جهتگيري) ، جهتگيريها(...و برنامهريزي
تجربههاي سوي به جهتگيري گذشته ، سوي به جهتگيري بهجاي حال چه آينده ،
احساس) احساسات و (...تغيير ، و ابداع برابر در گشودگي و تازه
و مسائل به احاطه اختيار ، محيط ، بر تسلط يادگيري ، براي توانايي
كه مجموعه اين.است محصور (ديگران و خود جامعه در بيشمار مشكلات
در حضور و مشاركت تمرين بدون هستند تحول و عمل به معطوف عموما
.كنند نمي پيدا تحقق مدني فعاليتهاي
شدنهنجارهاي دروني خودگرداني ، ) جمعي زندگي تازه ضرورتهاي -11
زمينه ايجاد اهداف ، به رسيدن براي شده نهادي روشهاي ايجاد جديد ،
با مقابله جديد ، مشكلات حل جهت قراردادي پيوندهاي براي مناسب
(...و تغيير سرعت و كيفي تغييرات كمي ، تغييرات از ناشي بحرانهاي
.ميسازند ضروري را هويت احساس نوعي
افراد و است محدود روابطي روستاها و سنتي شهرهاي در روابط -12
امر همين.دارند تماس يكديگر با چهره به چهره روابط طريق از عمدتا
بزرگ شهرهاي در وليميشود اجتماعي مستقيم نظارت نوعي پيدايش موجب
ميگذارد شهر دروناقيانوس به پا منزل از شدن خارج با فردا كه امروز
كارآيي كهن اجتماعي سيستمهايكنترل و ندارد وجود نظارتي چنين امكان
شيوه نيز آن و هستند نقشهايرسمي شهرها ، اين در نقشها.ندارند
اين در اجتماعي نظارت بهترينشيوه.نميآيد حساب به موثري نظارت
.است شهري فعاليتهاي در افراد مشاركت افزايش شهرها ،
مردم اجتماعي زندگي ساماندهي و اداره متكفل را شهرداريها اگر -13
-ميانديشند چنين و است چنين دنيا كشورهاي عموم در كه -بدانيم
محيطزيست گسترش شهري ، خدمات انجام به شهرداريها به محوله وظائف
جشنوارهها گرفتن برعهده و فرهنگسرا تاسيس حتي يا فرحبخش و سالم
نوين شهري مديريت با بود خواهند موظف شهرداريها بلكه.نميشود محدود
عنوان به فردي زندگي و جمعي حيات براي لازم ذهني و عيني فضاهاي
در كه است اساس همين بر.آورند فراهم را شهروندان از شهروندي
دست به مناطقي در نيز پرورش و آموزش مسئوليت جهان شهرهاي از بسياري
و عمومي فرهنگ رشد در مشاركت ديگر عبارت به.ميشود سپرده شهرداري
جمعي زندگي در مردم مشاركت امكان هم كه است مقولههايي جمله از رسمي
فرايندي صورت به شهري توسعه كه ميشود موجب هم و ميكند بيشتر را آنها
مدرن شهرهاي شهرداريهاي ترتيب بدين.درآيد (شهري حيث از) درونزا
عظيمي حجم عرضه كه هستند مكلف شهرداريهاكردهاند پيدا جديدي نقشهاي
و رفتار به مربوط و) ناشده انجام آموزشهاي و ناشده عرضه اطلاعات از
به اتكا صرف و زور از پرهيز با و بگيرند عهده بر خود را (شهري فرهنگ
;كنند هدايت شهر در موثر و خوشايند زندگي يك سمت به را مردم قانون ،
شهري ، خدمات و كالبدي تحولات حوزه در شهرداريها كار پيشرفت با بالاخص
فرا بودن ازشهروند آدمها تلقي حوزه در رفتاري و ذهني تحولات مرحله
اين.شهرداريهاست فعاليت معمول قلمروهاي از فراتر ديگر اين كه ميرسد
خدمات تكنولوژيهاي از غير ديگري امكانات به را شهرداريها نياز امر
را شهر نام به واقعيتي است موظف سو يك از شهرداري.ميسازد روشن شهري
سوي از و (..و آموزشي علمي ، ورزشي ، تفريحي ، مراكز) سازد فربهتر
.دهد انعكاس را آنها فعاليتهاي فضاي ديگر
شهروند را افراد از گروهي ميتوانيم موقع چه شهرونديما ويژگيهاي
كنيم؟ خطاب
وخوي خودگرداني مختارانه ، اخلاقي رسوم آنها ميان در كه هنگامي:الف
سوي به را مردم مستقل ، نهادهاي حال اين در.باشد مشهود همكاري
شهروندي مفهوم.ميدهند سوق عمومي منافع با شخصي منافع كردن همراه
نيست خودگذشتگي از و ايثار والاي شكلهاي يا قهرماني فداكاري ، مستلزم
هم در را ديگران و خود سود ميآموزد شهروندان به مشاركت فرايند
.آميزند
راصرفا كنترل و نظارت ابزارهاي ، آنها بر حاكم دولت كه هنگامي:ب
را مصلحتعمومي و گيرد كار فرايندهابه و كارها و ساز تصحيح جهت در
.ندهد قرار شهروندان فردي حقوق نقض ابزار
.نكنند منوط ديگران عمل به را خويش رفاه شهروندان كه هنگامي:ج
نه است ، كاربندگان سپردن ديگران دست به را خود رفاه اداره
.شهروندان
.سازند مرتبط يكديگر به را افراد گوناگوني نهادهاي كه هنگامي:د
.ميشود اعمال يكديگر بر شهروندان سوي از حال اين در اجتماعي كنترل
.برميبندد رخت چندگانه روابط اين در كوركورانه اطاعت يا بيتفاوتي
و امتيازات حقوق ، از انسانها و باشد شده تفكيك نقشها كه هنگامي:هـ
.باشند برخوردار نقشها اين از يك هر مسئوليتهاي
درگير آنان جاري فعاليتهاي در را افراد تمركززدايي كه هنگامي:و
امكانات از نگهداري از مختلف امور در شهروندان حال اين در كند
خود خيابان آسفالت و محل مدرسه تعمير تا طبيعي منابع حفظ و عمومي
.كرد خواهند مسئوليت احساس
شوند وارد يكديگر ذهني حيطههاي به آساني به افراد كه هنگامي:ز
را يكديگر با برخورد امكان متفاوتي چارچوب در افراد و (ارتباط)
.كنند پيدا
نسبت انسان وظائف و خصوصي قلمرو اخلاقيات حد در اخلاقيات كه هنگامي:ح
مدني اخلاق حيطه به بلكه نشود محدود همسايه يا همسر فرزند ، پدر ، به
.يابد گسترش نيز
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام