شماره 1031 چهارم ، سال جولاي 1996 ، مرداد 1375 ، 31 چهارشنبه 10
انقلاب و قدرت حقوق ،
آخر بخش - اجتماعي تغييرات و حقوق
سماواتي حشمتالله دكتر
نزد در كه اجتماعي تغيير يك براي تقاضا كه است اهميت داراي نكته اين
شكل را حقوقي دكترين در تغيير تقاضاي معمولا ميآيد عالي دادگاه
واقع حمله مورد مادون دادگاه توسط حقوقي دكترين يك كه وقتي.ميدهد
چنين مخالف كه آناني يا و ميشود داده نشان آن كارايي عدم يا و ميشود
استدلالشان مبناي ميطلبند ، استمداد عالي دادگاه از و بوده تقاضايي
محتمل بسيار تقاضايي چنين باشد ، دادگاه مرامي حاكم اصول با معارض
طور به آنكه شرط به.شود واقع اجتماعي تغيير در موثر خيلي كه است
مشكل ماهيت از كامل طور به نيز دادگاه و مطرح دادگاه در واضح و روشن
.باشد مطلع چاره راه و
اجتماعي درتغييرات عالي دادگاههاي نقش دادن نمايش منظور به
ايالات عالي دادگاه اقدامات به غيرمدونميتوان سيستم داراي كشورهاي
مجازات رفع سياهپوستان ، عليه نژادي تبعيض منع امريكادر متحده
و (كردند برقرار مجددا را آن ايالات از برخي بعدا اگرچه) اعدام
كنار را خود دلائل بايد كه (نيكسون) امريكا رئيسجمهور به دستور صدور
.نمود اشاره انجاميد ، وي استعفاي به نتيجتا كه بگذارد
سيستم داراي كشورهاي اجتماعي تغييرات در عالي دادگاه تاثيرگذاري اين
.است كم بسيار مدون حقوق
شدت بعد به اول جهاني جنگ اجتماعياز تغيير و قضايي رويه -2
دليل همين به.است شده زياد تصوري غيرقابل بهطور اجتماعي تغييرات
شده اضطراري و نيرومند پيش از بيش قوانين و حقوق با درگيري و برخورد
حقوقدان غيرمدون سيستم با كشورهاي در گذشته بسيار سالهاي در.است
بلكه حق تنها نه اين كه بودند همعقيده بزرگ و مشهور قضات و معروف
توجه مردم عمومي تفكر طرز در اساسي تغييرات به كه است قاضي وظيفه
سيستم كه ميشد محسوب قطعي اين تقريبي طور به تحقيقا ، .باشد داشته
چنينانقلابات منعكسكننده كه تصميماتي.ماند نخواهد پايبرجا غيرمدون
هريك.هستند ويژهاي جايگاه داراي لكن ميباشند ، هستنداندك قضايي
تصميم صدها مبناي بودهو جديد اجتماعي دوره يك مبين تصميمات از
دعويرايلندز به ميتوان مثال بهعنوان.گرفتهاند قرار وجاري عادي
بلكبرن قاضيكرد اشاره (Rylands V.Fletcher)فلچر عليه
در كلا كه را بهمسئوليتمدني مربوط اصول مورد اين در (Blackburn)
كار اين با و داد تسري صنعتي قلمروعمليات به بود حاكم كشاورزي جامعه
.گذاشت بنا را قاعدهنويني
و بوده اندك مدون حقوق باسيستم كشورهاي در قضات نقش كه است واضح
.نمايند تصميمگيري مصوب قوانين براساس كه هستند موظف قضات اصولا
در حقوق تاثير جنبههاي از يكي عنوان اجتماعيبه تغيير و حقوقدان
در نقشحقوقدانان به ميتوانيم ما جامعه ، در حقوقي ازسيستم خارج
.كنيم اشاره اجتماعي تغيير
حقوقي نداشتهتكامل وجود حقوقدان كه جوامع بسياري در شده گفته
بودهاند افرادي جوامع از تعداداندكي در.است نكرده پيدا موجوديت
دادگاه به.ميدادند قرار استفاده مورد زندگي جهتگذران را حقوق كه
براي را حقوقي متون و ميكردند راهنمايي را خود موكلين ميرفتند ،
.ميكردند تفسير پول دريافت
اهميت واجد تغييراتاجتماعي در حقوقدانان نقش ميآيد نظر به امروزه
معاونت اجتماعي تغييرات حقوقي دراجراي هميشه حقوقدان البته.باشد
كميسيون عضو پارلمان ، عضو قانون ، پيشنويس طراح عنوان به و است داشته
مشكلات مجدد بررسي با رابطه در كه ارگانهايي ديگر عضو و تجديدنظر
.است داده نشان را خود حضور هستند اجتماعي معظم
در وامروزه گذشته در حقوقدانان از برخي كه است حقيقتي اين
.دارند و داشته دخالت اجتماعي تجددگرايي
نقشهاي غيرمدونحقوقدانان سيستم كشورهاي جمله از كشورها ، خيلي در
حاضر صحنهها همه در طورشگفتانگيز به و نموده ايفا را متعددي
.هستند
غيرانقلابي كشور دريك حقوق توسط اجتماعي تغيير
نرفته زيادپيش اجتماعي تغيير كه عقيدهدارند روشنفكران از بسياري
نميتواند جامعه كه احساسميكنند آنان.است لازمنبوده سرعت داراي و
.حلنمايند را اساسي مشكلات آنكهبرخي مگر بماند باقي پابرجا
فكر برخي ميدانند ، ضروري را وسيع تغييرات به نياز كه افرادي ميان در
عده است ، خشونتبار انقلاب توسط و داخل در تغيير راه تنها كه ميكنند
در ميتواند اجتماعي تغيير كه اميدوارند ، يا مينمايند ، احساس ديگر
تغيير براي معتقدند ديگر عبارت به.آيد وجود به موجود سيستم داخل
.گرديد قانوني به متوسل بايد اجتماعي
من مييابد؟فريد تحقق و بوده نحويديالكتيك به اميد اين آيا
:ميگويد
ماتئوري اگريابد تحقق اميدنميتواند اين استدلال براساس
را احساس اين است ممكن نماييم ، لفظي صرفاتفسير را خود اجتماعي
قرار تئوري اين با موازنه در ضرورتا حقوق سيستم كه كنيم پيدا
شكل موثر خواستههاي الگوي كننده منعكس دقيقا مسئله اين.ميگيرد
بهمردم ثروت و قدرت لكن.ميباشد جامعه در حقوق برمبناي گرفته
است آنمواردي از قدرت خواسته حقيقت ودر ميكند اضافه راي اعطاي
متغير چشمگيري بهنحو را سيستم نميتوان.حقوقدرميآيد صورت به كه
.است ممكن غير اين تغييرنيابد ، آن اصلي ساختار بهطوريكه نمود
.كند ايجاد را تغييري چنين ميتواند فقطانقلاب
دستگاه كه زمان هر.است تقريباطبيعي تغيير مدرن جامعه در
لحاظ تغييراترا برخي و ميكند وضعقوانين به مبادرت قانونگزار
حتي.دهد قرار برنامهخود در بايد را تغيير دولتجديد هر مينمايد ،
فشار است خورده گره سنتي اصول به كاملا و است ساكن كه يكجامعه در
اما.شود داده آن ماهيت يا شكل در چندي تغييرات باعثميگردد خارجي
اصرار درجامعه خود موقعيت حفظ بر دارندكه تمايل حاكم طبقه چون
.نميپذيرد تحقق جامعه در واقعي تغيير نمايند ،
:وجوددارد اجتماعي تغيير نوع انقلابدو و حقوق
برنامه وبراساس قبلي طراحي با تغيير -1
.مبناينفي بر و طردي تغيير -2
واعمال اجتماعي منظم جديد فرمهاي ساختارمعماري به شده طراحي تغيير
و منع به طردي تغيير حاليكه در ميشود ، داده ارجاع اجتماعي متقابل
معنا است آن با رابطه در آنچه و جامعه در موجود فرمهاي كردن نابود
با نزديك رابطه داراي تغيير نوع دو اين آشكار طور به.است شده
را شده طراحي تغيير يك كه است مشكل بسيار كه طوري به هستند همديگر
.نمود تصور ابتدايي طردي تغييرات برخي بدون
در حقوقيقديمي نظم از پيروي.طرديميباشد تغيير شكل نهايت انقلاب
اسلامي انقلاب مثال عنوان به.است مشكل بسيار انقلابخونبار يك زمان
براي.نمود ايجاد جامعه اجتماعي ساختار در عميق تغييرات ايران
.بود عمل غيرقابل موجود حقوق آن رهبران
معمول و مشترك امري عظيم انقلابات مراحلابتدايي در مرحلهبيقانوني
آن جاي به بازتري سيستم و شده مطرود قديم حقوق كه صورت اين به است
هدايت انقلابي اصول براساس و مقرر مردم توسط كه ميشود جايگزين
.ميشوند
سيستم ،(19181917) دورهجنگكمونيزم ابتداي در روسيه در
توسط كه حقوقي شد اعلام و گرديده لغو حقوقي مشاغل و پستها دادگاه ،
مردمي دادگاه يك جديد رژيماست باطل و لغو بود شده پايهريزي افراد
مينمود اتخاذ انقلابي حقوقي اصول براساس را خود تصميمات كه كرد تاسيس
بر در را موضوع صريح طور به دولتي دستورات كه مواردي در مگر)
.كند اعمال را قواعد اين كه بود مجاز شوروي شهروند هر.(ميگرفت
به را قوانينموجود و حقوق انقلاب كهيك نيست طبيعي قاعده اين لكن
سيستم اسلاميايران انقلاب در مثال عنوان بهنمايد مطرود كلي
سيستم يك انقلاب اماچون شد ، نگهداشته محفوظ حرفهحقوقي و دادگاه
بود ، حكومت اسلام عاليه براساسدستورات كه كرد خلق جديدحقوقي
حاصله و جديد ومشكلات وقايع تا آورد وجود رابه انقلاب جديدمحاكم
تصويب از بعد انقلاب محاكم ايندهند قرار رسيدگي مورد را انقلاب از
اداره تحت يعني.گرفتند قرار قضائي عمومي سيستم قالب در اساسي قانون
.بودند مشترك تقريبا دادرسي قانون داراي و شده واقع واحد مقامي
اصول نظم در دگرگوني ايجاد كه نميگردند موفق هميشه انقلابات البته
از يكي به نياز موفق انقلاب يك نويسنده عقيده به.نمايند حاكم حقوقي
و روسيه ، كبير انقلاب مانند عظيم ، فشار نيروي:دارد مهم عنصر دو اين
.ايران اسلامي انقلاب مانند مردم ، در اخلاقي و مذهبي بسيج و تجهيز يا
هدايتتغييرات اهرم عنوان به ازحقوق نمودن استفاده و حكومت
اجتماعي
براساسنظريه ابزار عنوان به ازحقوق استفاده و حكومت -(الف)
آنان دستورات كه كساني سياسي مطلق بدونحاكميت جامعه هابز توماس
.نيست امكانپذير ميدهد تشكيل را حقوق
اين سوقبه (آن وسيع مفهوم در) بازحقوق جامعه يك در كه شده گفته
عرصه پابه امورديگر جواب در بيشتر و تافعال ، باشد منفعل كه دارد
كشورهاي در.شود وضع ابتكاري طور به و بدوا ميگذاردتااينكه وجود
برابر دارند ، حقوق بر را نفوذ حداكثر آنانكه قدرتمندان ، استبدادي ،
.ميباشند ميكنند اداره را حكومت رسما كه كساني با برابر تقريبا يا
بگويدمن ميتوانست نيز هيتلر و هستم ، حكومت من:گفت فرانسه پادشاه
در را سياسي قدرت تمام مطلق پادشاه و زمامدار يك اگر.هستم قانون
.بسازد قانون ديگران دخالت بدون خود ميتواند باشد ، داشته دست
و سرمايهدار دولت بايك دمكراتيك جامعه يك در حتي
را حكومت آنها هستند ، بيشمار نفوذ داراي ثروتمند مردم كاپيتاليست ،
ايالات يا فرانسه همچون كشورهايي در.ميكنند اداره و ميچرخانند كاملا
كشورهاي در.ميآورد وجود به عظيمي قدرت ثروت امريكا متحده
از قوي طور به حكومت ميرود قلت به رو آن تعداد اينك كه سوسياليستي
وسيع بطور قدرت.ميباشد راهبر يكبخش بيشتر دولت ميشود ، اداره مركز
آنان اصطلاح به جوامع با مقايسه در كمتري نقش ثروت و نگرديده پخش
.ميكند ايفاد بورژوازي
در ابزار يك حقوق كه گرفته قرار موردانتقاد اينطور مطلب اين ليكن
يا است كاپيتاليست حكومت اينكه اين بنابر و بوده حاكم دستطبقه
.نميدهد مسئله در تغييري سوسياليست ،
دولتهاي شد اشاره كه قدرتهمانطور به دادن مشروعيت -(ب)
تغيير براي ابزاري بهعنوان را حقوق سوسياليستي و كاپيتاليستي
اين با حقوق كه گرديد ذكر همچنين.ميدهند قرار استفاده مورد اجتماعي
.ميباشد حاكم طبقه دست در وسيلهاي توصيف
ازحقوق استفاده و طبقاتي قدرت به دادن مشروعيت با رابطه در تامپسن
:ميگويد ابزار بهعنوان
موجود طبقات روابط مابين ميانجيگري حقوق ، كه بگوييم ما اگر..
آنروابطي از بيشتر چيزي حقوق بگوييم كه است آن مانند اين ميكند ،
و زده ماسك چهرهحقيقت بر كه نميباشد است شده ترجمه لغات اين به كه
حقيقت اوقات ، غالب در تقريبا است ممكن اين.مينمايد مرموز را آن
...حقيقت تمام نه اما باشد ،
اشكال داخل در ميانجيگري ، اين...:ميدهد ادامه همانجا در او
اشكال اينميباشد واسطهگري فاقد زور ازاعمال متفاوت چيزي حقوقي ،
برههاي در است ممكن كه هستند متفاوتي دارايتشخص حقوقي ماهيت و
.كند حمايت را بيقدرتان و منع را قدرت
:ميگويد ويراگالو رابطه اين در
آن روح عليه حقوق كلمه استفاده به متهم را آلنده دولت برخي
ميكند؟ تعيين را آن كسي چه و چيست؟ حقوق روح اما.نمودهاند
سوي از آمده بهعمل تاريخي انتخاب شامل حقوق حاضر روح شيلي در...
مابين مرزهاي تغيير اراده و خواسته.است دولت برگزيدن با مردم
حقوق كه هستيم قادر اكنون ما دليل همين به.ميبرد بين از را دستهها
ببريم ، كار به دارد وفق آن روح با حاليكه در تغيير ايجاد جهت را
.است شده تغيير دستخوش نيز خود حقوق روح اينكه براي
دريك:اولا.ميباشند ضعف داراي استدلال دو اين نويسنده عقيده به
مفهومش ميكننداين انتخاب را دولتي مردم اگر دمكراتيك واقعا حكومت
به تنها) نميباشد نمايد اراده كه هرچه انجام در دولت به دادن اجازه
اعطاء قدرت.(است مردم بهنفع او اقدام ميكند تصور دولت كه دليل اين
در ابزاري حقوق بعلاوه.ميباشد محدوديتي داراي دولت به مردم توسط شده
نيز وظيفه ايجاد ميكند حق ايجاد كه همانطوري بلكه.نيست دولت دست
و اداري دستگاه و نمايد كنترل را حكومت بايد حقوق.مينمايد
.نگهدارد معقول مرز يك در را سياستمداران
توسطتامپسن كه است آن از بيش حقوق وظائف كه معتقدند مردم:ثانيا
حل را آن و درگير مشكلات با آنان رهبران ميخواهند مردم.شد توصيف
بنابراين.كند كار عمومي نفع راه در دولتشان ميخواهند آنان.نمايند
تا) ببريم بكار واسطه و ميانجي بهعنوان را حقوق اينكه زمان
.است گذشته (شود داده موجود طبقه روابط به مشروعيت بدينوسيله
به ابزاري و وسيله بهعنوان را حقوق دولت اگر كه نيست گفتن به نياز
ايجاد را اجتماعي لازم تغييرات و فراهم را عمومي نفع تا ببرد كار
عمل ميتواند دولت كه راهي تنها واقع در.است سودمند آن اقدام كند ،
آزمايش كه داشت توجه بايد اما.است راه همين دهد مشروعيت را خود
است عيني امري آن ديگر عبارت به.باشد عمل نتيجه در بايد عمومي نفع
بوده مردم عمومي نفع جهت در اقدام دولت قصد اينكه صرف لذا.ذهني نه
.نميكند كفايت
جهتدار اجتماعي تغييرات -(ج)
اجتماعي تغييرات به دادن جهت براي وسيلهاي بهعنوان حقوق از استفاده
يا دمكراتيك صنعتي ، يا نايافته توسعه از اعم حاضر جوامع همه در
.است شايع استبدادي
اجتماعي تغييرات كه دارند عقيده ماركسيسم مكتب پيرو رهبران
با مسئله اين شوند ، كنترل اقتصادي و مديريت منابع داخل در ميتوانند
اين در حقوق كند ، فراهم هدايت و جهت بايد و ميتواند جريانات درك
.است آن اجراي اوليه ابزار رابطه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام