چهارم ، شماره 1032 آگوست 1996 ، سال مرداد 1375 ، 1 پنجشنبه 11
صادق پيشواي
(ع)صادق امام و اكرم پيامبر ولادت سالروز ربيعالاول هفدهم بمناسبت
پرچمتوحيد كه است اسلام گرامي ولادتپيامبر سالروز الاول ربيع هفدهم
- الهي و ساز انسان آئين اين - اسلام وپايههاي برافراشت عالم در را
خليفه و حق بر امام ششمين ولادت سالروز نيز.نمود استوار جهان در را
- عليهالسلام - محمدالصادق بن جعفر امام يعني - اكرم پيامبر راستين
نشانهآنست واقعه دو اين تقارن گويا و است روزي چنين با مصادف نيز
و تباهي ، و وجاهليت كفر ميان در ولادتي ولادتاست ، دو را اسلام كه
گرامي پيامبر كه همانگونهپليدي و تزوير و نفاق درميان ولادتي
اركاناسلام و برخاست بمبارزه وستم بتپرستي و جاهلي آداب اسلامبا
و نوين جاهليت عليه نيز - عليهالسلام - صادق امام نمود ، استوار را
و برخاست جهاد به ستمكار خلفاي سركردگي به ناداني و نيرنگ و نفاق
.زدود اسلام نوراني چهره از غبار
اخترتابناك ششمين زندگاني در ميخوانيدتاملي مقاله اين در آنچه
شيعيان از كه اميد است ، - عليهالسلام - صادق جعفر امام امامت و ولايت
.باشيم همام امام آن و جعفري مكتب راستين
بر پريشانيها و بشناسد ، آشفتگيها را زمانش كه كس امامآن روزگار
.سرشنميتازد
.بود شده پاره پاره اسلامي ، جامعهيكپارچه (ع)صادق امام دوران در
داده تفرقهآفرين پريشانيئي به را خود جاي انديشهها مقدس همبستگي
.داشت خود براي گفتاري زبان ، هر و خويش براي سودائي سري ، هر.بود
.بودند جامعه بر اثرگذاري كار در گوناگون جهتهاي در فراواني نيروهاي
يك و اصل يك در همه پراكندگيها ، اين همه ميان در اينكه دردآور اما
بانگي هر.راستين اسلام اصيل مفاهيم نابودي:آن و بودند مشترك هدف
شل عضلات در ضعفي و رخوت يا لااقل نداشت ، هيچ اگر برزني ، و كوي هر از
در اسلام از را وزنده اصيل آرماني يا ميريخت ، مردمان ايمان وامانده و
را آفرين سستي ترديدي بذر يا ميكرد ، عرضه ديگرگونه و شده مسخ چهرهاي
ايمان كشتزار در - ميگرفت مايه تنبلي و تنآسايي به گرايش از كه
را ديرين هوسهاي فريبائي ، و شهوتانگيز نداي به يا ميپراكند ، مردمان
پايههاي اساسا يا و ميشد ، جامعهكش فساد دعوتگر و ميكرد زنده
....ميگرفت خويش بيامان حملات هجوم در را ، اسلام زيربنائي
و سستي جهل ، و اسلام نابودي مسخ ، فراموشي ، :بود هدف يك بود آنچه
.مسلمين تسليم
حياتبخش كه جوشاني چشمه.خطربود در خود مكتب ، ديگر ، اينك
عمل و قلمروانديشه دو هر در مايهدهندهتكاپوگران و اجتماعات
.ميماند جوشش از حتي و گلآلودميشد اكنون بود ،
مومنان از تني چند يا يك كشيدن بند به يا شهادت از وحشتناكتر خطر ،
مرگي نه.داشت قرار مرگ خطر در خود اسلام ، ديگر ، اينك.بود آگاه
در مرگي بلكه نگذارند ، و بدانند و ببينند همه كه هويدا ، و آشكار
بر اسلام چهره در ضداسلام آرام ، آرام تا اصل ، در ماهيت ، در معنا ،
.شود حاكم انديشهها
انديشههائيكه.بود همو نبود ، وليآنچه بود ، اسلام از دم جا ، همه
و اسلام درماسك داشتند ناشدني حل اسلامي ، تضادي اساسي زيربناهاي با
انديشه اصيل شكوفههاي.ميشدند تزريق اذهان در عقيدهاسلامي ، بعنوان
و رخوتآور نم كه ميسپردند دروغيني كاغذيهاي گل به را خود جاي اسلامي ،
هوا در بخشحركت نشاط و شادابيزا عطر بجاي را سستيآفريننشستن
.ميپراكندند
درون و روح و باشد همان چهره و تانام بود ، خطرمسخ در اسلام...
بگردش همچنان و نفهمند عوام تا...شود جايگزينش ديگري و بميرد
از كيسهاي به نگهداشت ، ساكت ميشود هم را آنها خوب ، ...خواص و بگردند
در خنجري يا جگر در سمي به نه ، اگر...يا صدر ، در كرسيئي به زر ،
مجسمههاي نفي اسلام ، بازشناساندن براي تلاش كه بود ، اين.پشت
و شده ، پوشيده ماسك در چهرههاي واقعيت از برداشتن پرده غيرواقعي ،
شناخت با كه بود زمان آگاهان وظيفه مانده ، پرده در آنچه كردن روشن
...برخيزند آن ساختگي شناسنامههاي با مبارزه به اسلام ، از خويش درست
يك درگيريئي سخت ، بود پيكاري.نبود افتاده پيشپا و ساده كاري اين و
.هدف راه در كف به جان نبردي و خصم ، رنگارنگ جبهههاي تمامي با تنه
انديشه؟ كدامين مرد؟ كدامين..بزرگ مردي خواستار بود ، سترگ كاري
...دست؟ كدامين
كه نگذشته برانديشهاي و نشنيده گوشي نديده ، جعفريچشمي انقلاب
محمد جعفربن از پرهيزكاريبرتر و عبادت و دانش فضلو در كسي
.باشد
زمانرا درد زمانه ، از شناختش وبا بينش ، ژرف ديد با (ع)امام
انديشههاي مسخ بود ، بيداد بود ، جهل درد ، برخاست بدرمان و شناخت ،
و گمراهي ناچار و بود ، اسلامي والاي مفاهيم همه از دوري.بود اسلامي
دور تعاليم نوزائي در و ديد فكري انقلابي در را درمان امام و.فساد
برنامههاي طول در جامعه كه ميديد پيشوا.اسلام رفته ياد از و مانده
همه و شده عاري بلند افكار همه از انديشهزدائي و مغزشوئي منظم
را فكريش خلاء ناگزير و است ، داده دست از را زندگيسازش فكري مايههاي
- جوفروش نمايان گندم به يا و آئين ، دشمنان به يا فساد ، به يا
.كنند بپا برايش تا است سپرده - اسلامي حقائق واروگران
مبارزهبا در را رسالتش اسلام ، كه ضداسلامي اساسا عقائدي بدينسان ،
حاكم و ميكنند وا جا اذهان در بناماسلام ، .است شناخته اينها
معرفي و زنجيركشانسان به و آزاديكش همچونجبر انديشههائي ميشوند ،
اعتقاد) حاكم قانون بياراده و ناگزير بنده و بنده بعنوان او
از دست بنابراين ، و يزدان ، عفو و مهر به داشتن خوش دل يا ،(جبريون
!بودن اميدوار هم باز و آلودن ، ناشايستي بهر و شستن شايستهاي هر
حد چه تا اسلامي انديشههاي با ميدانيم كه..و...و (مرجئه اعتقاد)
و روايتسازي بازار هنگام ، همين در كه است توجه خور در !هماهنگند
ائمه و پيامبر براي مشخص ، برنامههاي طي و ميگيرد رونق سخت خبرپردازي
جالبتر و ميكنند نقل ايشان از و ميسازند روايت صادق ، امام خود حتي و
به راويان ، حد از بيش اعتبار دليل به را صادق امام خود افكار اينكه
اسلام گروه اين جز كه آنچنانست آب ، اين گلآلودي !(1)نميگيرند چيزي
گروههاي حتي - تحميقاينند و آن مسخ كار در كه - مسلماننما ، و نشان ،
را اسلام بنياد به حمله - ندارند هم ماسك كه - ضداسلامي شده شناخته
و ميگيرند جاني هنگام ، اين در دهريون يا ماديون.ميكنند آغاز دوباره
كهنه بر دست دوباره و مييابند جراتي نقابپوششان همپيمانان جسارت از
ريگ مرده ميخوانند ، مشتري بفرياد ، و مينهند خويش پوسيده كالاهاي
ندارد خريداري آنزمان ، اسلامي بنام لااقل جامعه در چه اگر اينان گفتار
در را سستيئي و ميگيرد را عمده سهمي جنجالبرانگيزي و آفريني آشوب در
.(2)ميآورد ارمغان به مسلمانان از گروهي عمل و انديشه
اسلام كمتوان نهال هنگامه ، دراندازاين نعره و توفنده توفان در
تنها اينگردباد در نشدنش كنده و.فاجعهاست قرباني تنها راستين ،
مصمم و ثابت برگامهاي استوار كه است پولاديننيازمند بازواني به
زمان ، ابرمرد را آنقدم و بازوان اين..كند خويش ، حمايتش
اسلامي ، زبان اصالتهاي از بهپشتيباني و مينهد پيش (ع)امامصادق
برابر تنهدر يك.ميگيرد بكار را حقيقتگويخويش بران و فريادگر
پنهان حقايق فريادگر و ميايستد آئين دشمنان سيل هجومهاي تمامي
از را (ص)محمد بيدارگر بانگ بار ، ديگر مدينه سخت صخرههاي...ميشود
انقلاب رسالتاحياي عهدهدار جعفري ، ميشنوندانقلاب حلقومجعفر
.است شده محمدي
دشمن دو اختلاف آتش هنوز كه زمانه ، سياسي شرائط از بهرهگيري با امام ،
با و ميشمارد غنيمت را فرصت مشغول ، بنياميه ، به بنيعباس و است گرم
طرح فكري ، انقلاب اين براي زمان ، با منطبق و هوشمندانه برنامهاي
مجلس.ميپردازد بهفردسازي و ميريزد را وسيع سطح در تربيتي و تعليم
درخشان و نورپاش جرقههاي كه ميشوند مشعلسازياي كارگاه يك هر درسش ،
.ميكند پرتاب زمانه گسترده ظلمات نقاط اقصي به را
امام.نيكوست نمازي وآموزش است آموزش علم جعفريگفتگوي دانشگاه
(3)(ع) باقر
انديشمندانزمان همگي كه ميشود دانشگاهيبزرگ بنياد شاهد مدينه ،
و برايتحقيقات بزرگ مركزي وبدينسان ، ميگيرد خود آغوش در را
كه ارجي و آنچنانارزش با مييابد ، تولد واسلامي ، علمي پژوهشهاي
محسوب همگان براي بلندي افتخار بودن ، امام درحضور صباحي چند
از گفتاري يا يادي نشاني ، كه هر هم ، بعد زماني دير تا و ميشود ،
افتخار كه آنجا تا ميكند ياد سربلندي به آن از دارد (ع)محمد جعفربن
مذاهب از مذهب دو بنيانگذاران) مالكبنانس و ابوحنيفه چون كساني
.(4)ميشود بزرگ آن شاگردي نيز (سنيان اربعه
آنگاهسيراب و مينهند مدينه سوي تشنهكام ، رو دانشپژوهان گروه گروه
باز دهانهاي تاتمناي ميپراكنند شهرها در دانشامام جوشان چشمه از
.گويند پاسخ را مردم خشكگروههاي و
اسلاميبال مملكت گستره بر فكريامام ، انقلاب بدينسان و..و
حربههائيبر همچون را اسلامي انديشههايراستين جا همه و ميگشايد
.ميپراكند اسلامستيز اسلامنماي افكار عليه
دانش براي نيز شگرف پيشرفتي درانديشهها ، نهضتي جز جعفري دانشگاه
خرمن از توشهگيري با...و عمرها بن مفضل حيانها ، جابربن.ميكند حاصل
.ميافكنند را..و شيمي بيولوژي ، همچون دانشهائي بنياد امام دانش
اسلام.ميبخشد ثمر ،(ع)صادق بيامانامام پيكار و پيگير تلاشهائي
-اسلام اصيل جلوه اين - تشيعميافكند رخسار از پرده - هست همچنانكه
و مسخ خطر از دين.ميشود استوار و ميگيرد قوام امام روشنگريهاي با
.مييابد رهائي مرگ ، خطر از جامعه
:ميآوريم را بزرگ مرد اين ورفتار كلام از گزيدهاي اينجا در
به آن آيد ، در پيش دشواريئي را او اگر.است آزاده همواره آزاده -1
اگر آورد ، يورش بروي مصيبتي اگر و كوشد واستقامت پايمردي و صبر
به آرامشش و آسايش هرچند و شود ، نصيبش شكست و اسيرگردد چه
.نشكند درهم نگشته سست هرگز گردد ، بدل سختي و گرفتاري
معيشت ، نيكانديش كار در.است خرج وسبك كننده ياري نيك مومن ، - 2
.(5)گزيدهنميشود بار دو يكسوراخ ، از و است
در كه آنانند چون درگذرند ، دولتقائم درانتظار كسانيكه - 3
بلكه - سپسگفت كرد ، مكثي سخن اين پساز امام -.باشند قائم خدمت
به نه - گفت سپس-.باشند زده شمشير مهدي درركاب كه آنانند چون
رسيده شهادت به پيامبر خدمت در كه كسانند آن چون سوگند ، اينان خدا
.(6)باشند
خون در راهخدا ، در كه است كسي چون دولتماست ، منتظر كه كس آن - 4
.(7)غوطهورباشد خود
و تنگدستي به ثروتمند ، گناهكاريتوانگران بدليل جز مردمان - 5
پروردگار ، كه است شايسته.نيفتادهاند برهنگي و گرسنگي و احتياج
خويش دارائي از را (مستمندان حق) خدا حق آنانكه از را رحمتش
(8).دارد باز نميپردازند ،
ببندد خود روي به را در و بنشيند خويش بخانه مردي كه ديدهاي آيا - 6
(9)ببارد؟ روزي او بر آسمان از و
گذرگاههاي از يكي در روزي:گفتهاست بنامعبدالاعلي مردي - 7
:گفتمش.ديدم را (ع)صادق امام سوزانآفتاب ، تابش زير در مدينه ،
اين در را خود ديگر چرا داري ، تو كه مقامي و ارج آن با !بفدايت جان
اي:فرمود پاسخم در (ع)محمد جعفربن افكندهاي؟ مشقت به روز هنگام
نيازمند بديگران تا آمدهام بيرون روزي طلب در !عبدالاعلي
.(10)نگردم
دادو بمن زر كيسهاي (ع)صادق روزيامام كه كرده حكايت خثعمي - 8
اما.برسانم هاشمي خاندان ازنيازمندان يكي به آنرا كه داد فرمان
.هاشميرساندم مرد به را زر من.فاشنگردانم را زر عطاكننده نام
بشناسم ، را او بيآنكهمن نيكوكار ، شخص اين:دريافت ، گفت بهنگام او
.ميگذرانم بدان را كهروزگار ميفرستد بدينسان مراجيرهاي همواره
دارد ، مكنتبسيار آنكه با محمد وليجعفربن !دهاد نيكو سزاي خدايش
.(11)نميدهد من به هم يكدرهم
نهاونديان محمد دكتر
كتاب زمينهدر اين در را امام گفتار - زيرنويسها1 و منابع
.ببينيد صفحه 179 منشي نوشتهمحمود محمد آل صادق
از را مردم در آنها تاثير و همگنانش العوجاو ابي تبليغاتابن - 2
.دريافت ميتوان آن با شاگردانش و امام مناظرات
.صفحه 51 جلد 1 ، علميهاسلاميه ، چاپ كافي ، اصول - 3
.شوال 1380 و21 شماره 20 مجلهالاضواء - 4
صفحه 161 محمد آل صادق- 5
.صفحه 126 جلد 52 الاسلاميه چاپدارالكتب بحارالانوار- 6
.صفحه 326 الدين كمال -7
.سويالزكوه المال في الزكوهبابالحقوق كتاب الشيعه وسائل -8
.صفحه78 جلد 5 كافي فروع- 9
.صفحه74 جلد 5 الاسلاميه چاپدارالكتب كافي فروع- 10
.صفحه 84 جلد 11 كمپاني چاپ بحارالانوار- 11
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام