چهارم ، شماره 1032 آگوست 1996 ، سال مرداد 1375 ، 1 پنجشنبه 11
(ع) صادق امام تفسير در (ص) پيامبر تصوير
ميلاد و (ص)اسلام گرامي پيامبر تولد سالروز ربيعالاول ، مناسبت 17 به
(ع)صادق جعفر امام
شهيرفرانسوي ، دانشمند (متولد 1925 ، متوفي 1980) نويا پل:اشاره
عرفاني و معنوي فرهنگ محتواي بررسي به شناسانه ، اصطلاح نگاهي با
وي مهم اثر.يافت توفيق مهمي آثار خلق به راه اين در و پرداخت اسلامي
برجستهترينتحقيقاتي از يكي عرفاني ، زبان و قرآني تفسير عنوان با
همچون كلاسيكي آثار زمره در اينك هم و شده منتشر عرصه اين در كه است
اين در.است درآمده ريتر ، هلموت و نيلكسون كربن ، هانري نوشتههاي
ميپيمود را كمال مراحل كه تفسير اوليه ازطرحهاي را نوياما پل اثر ،
در.ميسازد آگاه برسد هجري شش و پنج و چهار قرون در خود اوج به تا
با آرام آرام و رمزهاميشود قلمرو وارد خواننده پژوهشها ، اين
از برگرفتهاي حاضر متن.ميشود آشنا عرفاني مصطلحات گونهگون حيطههاي
مركز در سعادت اسماعيل استاد خامه به كتاب اين.است كلاسيك اثر همين
و ژرف نگرش نويا جستار ، اين در.است رسيده چاپ به دانشگاهي نشر
(ص)اسلام گرامي رسول الهي جنبههاي تاويل رادر (ع)صادق امام بيمانند
فرمايشات غناي و (ع)ششم امام نگرش جاذبههاي.ميدهد قرار بررسي مورد
امام سهم وي.است بوده كتاب اين در نويا پل طولاني درنگ موجب حضرت آن
و ميداند گسترده بسيار اسلام عرفاني مصطلحات تكوين در را (ع)صادق
خودارائه تحليلهاي طي را مستدل و وثيق بسيار دلايلي ترتيب بدين
اسلامي عرفان اصيل منشا كه رساند اثبات به را مهم فرض اين تا مينمايد
عميق برداشتهاي در ميبايد بلكه باستاني عرفان و هند اديان در نه را
جايگاه اينعرصه در (ع)صادق امام بيگمان.يافت اسلام مفسران نخستين
گرامي رسول ميلاد ضمنتبريك مقالات ، سرويس.يگانهايدارد و ممتاز
جعفر امام شيعه ولادترئيسمذهب و (ص)مصطفي محمد اسلامحضرت
.مينمايد جلب نوشته بهاين را گرامي خوانندگان ، توجه(ع)صادق
سعادت اسماعيل:نوياترجمه پل:نوشته
بارهتجارب در حلاج و بسطامي پيشاز بسيار (ع)صادق جعفر امام
بسيار دارد ازپيغمبر او كه تصورياست تاملكرده (ص)محمد روحاني
صاحب ق متوفي 150 سليمان ، ابن) مقاتل كه است باتصوري متفاوت
تفسير در كه كردن آرماني كار بگوييم ، بهتر يا ;داشت (معرف تفسيري
به (ع)صادق جعفر امام تفسير در است شده پرداخته آن به اندكي مقاتل
الله تحبون كنتم عمران ، ان آل آيه 31 همان از.است جلوهگر روشني
نمونه (ص)محمد ،(كنيد پيروي من از داريد ، دوست را خدا اگر) فاتبعوني
در (ع)صادق جعفر امام رفت ، نميتوان فراتر او از كه است قدسيت كامل
(ص)محمد متابعت به مقيد را صديقان دل خدا:ميگويد آيه اين تفسير
باشد ، هرچه مراتبشان رفعت و احوالشان علو كه ، بدانند تا ميكند
.كنند برابري او با حتي نه و درگذرند او از نه نميتوانند
از (ص)وليمحمد مشاركتاند ، انوار نورياز در تنها صديقان حقيقت در
همان محمد ازلي ذات بيشتر ، ازآن و است ، بهرهمند انوار تمامياين
جهان به را او خدا.آفريد را هستي جهان كل آن از خدا كه است نوري
از مخلوقي ظاهر در:باشد او و آدميان ميان واسطهاي تا است فرستاده
صفت جامعه خدا باطن در و.(فيالصوره جنسهم من) است صورت در آنها جنس
رو اين از.(توبه ، 128 تفسير در) است پوشانده او به (نعته من) خود
رسالت به را تو كه كسي:ميشود رهنمون خدا به بيواسطه كه است نمادي
اين حال ، اين با.ميشناسد الهيت و ربوبيت به مرا بشناسد ، نبوت و
رسول در باطن سر به بردن پي و ظاهر سطح از گذشتن در مستلزم شناسايي
در انبياء اسرار:است مشاهده در خدا متوجه پيوسته كه باطني.است
(ع)صادق جعفر اما.نميشود جدا مشاهده از رو هيچ به و خداست دست
تصريح را آن معني جا هيچ در ولي ميبرد ، كار به را لفظمشاهده بارها
جذبه بر مبتني مشاهده معني به را آن بايد كه نميآيد نظر به.نميكند
ثم صالحا عمل و امن و تاب لمن لغفار اني آيهو در صادق امام.گرفت
:ميگويد و ميكند تعبير راشاهد (آورد ايمان) امن.(طه ، 82) اهتدي
جز كه را كسي [ميآمرزم من]:سواي معي يشهد لم و يعنيشاهدني وامن ،
پيغمبري موقعيت صرف سبب به پيغمبر.نميكند مشاهده را كسي من با من
انحصاري مشاهده خصوصيت به مخصص وجودي نحوي به تقريبا و آغاز از خود
غافل خدا فكر از گاه هيچ ميكند كه كاري هر در كه معني اين به.خداست
.نيست
همهپيامبران معمول كه خدا ، دائم اينمشاهده از (ص)محمد بار يك
برده مخلوق حدودجهاني از فراتر به آسمان ، به رفت ، او فراتر است ،
.ميكند جدا ديگر پيغمبران از را او كه است امتيازي عروج اين و شد
!كن وصف من براي را معراج:گفت او به و آمد محمد بن جعفر پيش كسي
جبرئيل ، وسع از كه كنم وصف را مقامي تو براي چگونه:داد پاسخ جعفر
را (ع)صادق امام عقيده حكايت اين !بود فراتر مرتبتش ، بلندي همه با
نشان روشني به كرد تعبير بايد چگونه را اسراء يا معراج اينكه درباره
.ميدهد
كرد ، چيزيمقايسه با را آن نميتوان استثناييكه است واقعهاي اسراء
انقطعت: ميگويد امام.است بيرون فرشتگان فهمحتي از آن جوهر و
كيفيت باره در سوالي هر كه است معني بدان اين و عنالدنو ، الكيفيه
امام كه است سبب همين به و.است منتفي (ص)پيغمبر و خدا ميان قرب
ناشي ملاحظه هرگونه ديديم ، تفسيرمقاتل در آنچه برخلاف ،(ع)جعفرصادق
جاي خيال.ميكند خارج اسراء واقعه درباره خود تفسير از را تخيل از
عرفاني تجربه پرتو در (ع)صادق امام و ميدهد تجربه واقعيت به را خود
واقعهاي عنوان به است زيسته آن در (ص)پيغمبر كه واقعهاي از خود
تا آيات 1 درباره را او تفسير ترجمه اينجا در ما.ميكند ياد عرفاني
طرح نمونه نخستين ما اينتفسير ، در زيرا ، ميدهيم ، دست به نجم سوره 18
چه و روش جهت از چه آيات ، اين باره در را صوفيان بعدي تاملات اوليه
.ميبينيم تامل ، اين محتواي جهت از
قلب نجم:(شود فرو چون ستاره به سوگند)اذاهوي والنجم:نجم ، 1
.جزخداست هرچه از شود منقطع است ، اذاهوي ، چون محمد
به نه و شد گمراه نه شما صاحب كه) ماغوي و صاحبكم ضل ما:نجم ، 2
.نشد گمراه خدا قرب از طرفهالعيني ،(رفت كج راه
چگونه:(نميگويد هوي وري از سخن و)الهوي عن ينطق ما و:نجم ، 3
اتمام و اظهارتوحيد به ناطق زبانش كه ميگويدكسي سخن هوي روي از
سخن امر به جز او كه است اين حقيقت است؟ نهي و آدابامر و شريعت
حق به قرب امرش و ميكند ، امر.نميماند خاموش امر به جز و نميگويد
.ادبار و است زجر نهيش و ميكند نهي و است
كه پرسش اين:(ماند متوقف پس شد ، سپسنزديك) فتدلي دنا ثم:نجم ، 8
(محمد) شدن نزديك تعالي خداي كه نميبيني.است منتفي شد نزديك چگونه
پوشيده جبرئيل بر او به را پروردگارش شدن نزديك و پروردگارش به را
داشت؟
و ازمعرفت دلش در آنچه به (ص)محمد:ميگويد همچنين (ع)صادق امام
به آنچه در دلش تا ماند متوقف سپس شد ، بودنزديك شده نهاده ايمان
.شود زايل دلش از ارتياب و شك و بيارامد شد نزديك او
كمان ، يا دو اندازه به تا) اوادني قوسين قاب فكان:نجم ، 9
او و (محمد)او ميان كه حدي به شد ، اونزديك به (خدا) ;(نزديكتر
خدا جانب از چون نزديكي ، اما و.بود فاصله كمان دو اندازه به (خدا)
نگريسته آن به بنده جانب از چون و ندارد ، حدي شود ، نگريسته آن به
.است محدود شود ،
آنچهوحي او به كرد وحي پس) مااوحي عبده الي فاوحي:نجم ، 10
آن از احدي بيآنكه او ، قلب در سري صورت به آنها ، ميان بيواسطه:(كرد
شفاعت امتش براي او به كه هنگامي آخرت ، در مگر بيواسطه ، شود ، آگاه
.كرد خواهد عطا
حبيب كه هنگامي:ميگويد آيهدنافتدلي باره در (ع)صادق امام
هيبت غايت به شد ، نزديك خود (پروردگار)حبيب به قرب ، غايت در ،(بنده)
زيرا كرد ، رفتار لطف غايت به او با خدا كه بود سبب همين به رسيد ،
ميفرمايد كه اينجاست از و.نيست ممكن لطف غايت با جز هيبت غايت تحمل
واقع آنچه شد واقع و بود ، آنچه بود يعني اوحي ، ما عبده الي فاوحي
ارزاني لطفي او به و ميگويد خود حبيب به حبيبي آنچه گفت حبيب و شد ،
حبيبي كه گفت رازي او به و ميدارد ارزاني خود حبيب به حبيبي كه داشت
ديگر كس هيچ به و داشتند پنهان را خود راز آنها.ميگويد خود حبيب به
: اوحي ما عبده الي فاوحي:فرمود كه بود همين براي و نگفتند ، باز
وحي او به كه آن و كرد وحي كه آن جز بود ، چه وحي آن نميداند كس هيچ
.شد
هيچ:(نداشت دروغ به ديد آنچه دل) مارايي الفواد كذب ما:نجم ، 11
.ديد كه آن و بيناند كه آن جز ديد ، چه او نميداند كس
تعالي خداي:گشت او همدم و او شد ، همراز نزديك خود حبيب به حبيب
بالا درجاتي به رابخواهيم هركه) نشاء من نرفعدرجات:ميفرمايد
(انعام ، 83 ميبريم ،
ازبزرگترين پارهاي هرآينه) الكبري آياتربه من راي لقد:نجم ، 18
مشاهده را محبت بزرگياز علامات چنان:(بديد خودرا پروردگار آيات
.داد نميتوان خبر ازآنها كه كرد
نكتهاي بيگمان آن معنيترين پر و تفسيراسراء اين در نكته مهمترين
شايد.اوحي ما عبده الي فاوحي:است شده گفته آيه 10 در كه است
بگويد ، سخن قرآني وحي از مقاتل مانند (ع)صادق امام كه ميرفت انتظار
به.هست نيز ديگران آن از يعني است ، عام خود جوهر در قرآني وحي ولي
پروردگارش و محمد ميان ديدار اين خصوصي و رازآميز جنبه بر امام عكس ،
سخناني كه است حبيب دو ميان محبتي راز اسراء تجربه.ميكند تكيه
امام نيست ، راه را تخيل رازي چنين در.ميگويند يكديگر به ناگفتني
در همه واقعه كه ميدهد خبر ما به سطر نخستين همان از (ع)صادق جعفر
هر كهاز است دل.اوست دل نماد ستاره وميشود واقع (ص)پيغمبر دل
از سلبيي مرحله متضمن روحاني تجربه هر زيرا ميشود ، منقطع اوست جز چه
شده ، نهاده وديعت به دلش در بهآنچه پيغمبر و است ، تزكيه و انقطاع
ايمان و معرفت حقيقت در ميشود ، كهنزديك است ايمان و معرفت به يعني
كه ميگويد گاهي (ع)صادق اما.رسيد ميتوان خدا به آن از كه است راهي
و شد ، نزديك خدا به كه ميگويد گاه و شد نزديك خود دل به (ص)پيغمبر
نوع چه از خدا به نزديكي اين او نظر از كه ميدهد نشان خوبي به اين
بزرگترين تجلي بلكه آسمان ، به ربايشي نه است ، عقلاني رويتي نه:است
.است حبيب خلوت به ورود يعني محبت ، نشانههاي
محبت زبان تجربه زبان (ع)صادق امام تفسير در كه است سبب همين به
در تصوف جنبش به حضرت آن كه است سهمي بزرگترين بيگمان اين و:ميشود
نخواهد فهم كاملا بعدها او تفسير همه ، اين با.است كرده ادا اسلام
ديگر مقامات ميان در مقامي صورت به صوفيان نزد در محبت زيرا شد ،
با شباهتي وجه هيچ كه شد خواهد شناختي زيبايي محبت يا آمد ، درخواهد
الي لاضيرانا قالوا) شعراء سوره آيه 50 تفسير در (ع)امام كه محبتي
(ميگرديم باز پروردگارمان نزد ما نيست ، باكي:گفتند:منقلبون ربنا
:ندارد ميگويد سخن آن از
كهشاهد آن حتي نيست ، محب او رنجكند ، احساس محبت ، در كه ، آن
لذت محبت رنجدر از كه آن حتي نيست ، اومحب باشد ، محبت در رنج
الموقده محبتنارالله اين:ميگويد ديگر جايي در.نيست محب او نبرد ،
غلبه دلها بر كه خداست افروخته آتش يعني الافئده ، علي تطلع التي
مومن دل در محبت اين آتشهاي چون.(و7 همزه ، 6 تفسير در) مييابد
ياد كه را يادي هر و باشد خدا غير از كه را خواهشي هر شود ، افروخته
حق ميتواند انسان كه است صورتي چنين در تنها.ميسوزاند نباشد خدا
به خود محبت خود آفريدگان برابر در خدا:آورد جاي به را خدا عبادت
ما كه است دانسته طاعتي صورت راخالصترين محبت و است ستوده را مومنان
.كنيم عرضه او پيشگاه به خود عبادت با ميتوانيم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام