چهارم ، شماره 1033 آگوست 1996 ، سال مرداد 1375 ، 4 يكشنبه 14
پيدايش علل مشروطه ،
ايران مشروطه انقلاب سالگرد مناسبت به ميزگردي
در 14 كه مشروطيت اعلام سالگرد نودمين با است مصادف امسال:اشاره
اقشاراجتماعي و گروهها مداوم پيگيريهاي و تلاشها از پس مرداد1285
گذشت.شد صادر آن فرمان قاجار شاه مظفرالدين توسط ايران جامعه
معاصر تاريخ سرفصل گروهي اعتقاد به كه تاريخي ، واقعه اين از نودسال
وقوع ديگر بار تا است مناسبي فرصت خورد ، ورق هنگام اين از ايران
قرار كندوكاو مورد جامعه براي آن پيامدهاي و ايران در مشروطيت
.گيرد
برده بكار حكومتي براي صفتي بهعنوان ايران در مشروطه لفظ كه ميدانيم
اين و باشد شده برقرار پارلماني نظام و اساسي قانون طبق بر كه شد
محدود بود قرار جديد رژيم كه شد استعمال ايران در جهت آن واژهاز
و نياز چه اما.باشد ميكرد معين آن براي قانون كه شرايطي و حدود به
راهحلهاي از يكي عنوان به مشروطه مفهوم به را ايرانيان انگيزهاي
داد؟ سوق عقبماندگيها جبران و نابسامانيها
پيامدهاي چه مشروطه داشتند؟ مفهوم اين از دريافتي چه مشروطه مبدعان
خواهان مشروطه آيا و داشت؟ همراه به ايران جامعه براي منفي و مثبت
نه؟ يا رسيدند خود اهداف حداقلهاي به
استاد حضور با كه است ميزگردي موضوع دست اين از ديگري پرسشهاي و
عضو ذوقي ايرج دكتر ايران ، تاريخ محقق و مورخ نوايي دكترعبدالحسين
علمي هيات عضو يزداني سهراب دكتر و اسلامي آزاد دانشگاه علمي هيات
گرامي اساتيد از تشكر بااست شده برگزار تهران معلم تربيت دانشگاه
.ميرسد گرامي خوانندگان نظر به نشست اين حاصل
مقالات سرويس
جامعهايران كه كنيم شروع اينجا از را بحث باشيد موافق اگر:همشهري
به انگيزهاي و نياز چه با -آن نظر اهل و تحصيلكرده بخش حداقل -
.ميرود مشروطه سراغ
تاحدود 20 حتي و قرن 13 آغاز همان در ما من نظر به:نوايي دكتر.
.نداشتيم حكومت نحوه در نوآوري اين از تصوري هيچگونه آن ، از بعد سال
ادامه روزگار آن تا و بود شده شروع بسياردور گذشته از فكري طرز
عنوان به آن از قديمتر و است الهي وديعه سلطنت ;اينكه آن و داشت
و شده شناخته و مطاع و متبع است امري كه ميكردند ياد ازش ايزدي فره
ميداد انجام كاري هر هم شاه اگر بنابراين.همگان براي شده پذيرفته
برگزيده و خداست سايه چون ، و ظلالله كهالسلطان ميكردند توجيه
بايد حال هر به و است درست ميكند كاري هر يا ظلمي اگر پس است خداوند
آمد پيش اساس بر و زمان جبر روي شد قرار كه روزي از اما.پذيرفت
ما مخالفين گسترده دانش بعد عظيم تكنولوژي مقابل در يكدفعه جنگها
كدام هر البته كه بگيريم ، قرار فرانسويها و انگليسيها و روسها يعني
شده چطور كه شد پيدا تنبهي حالت ما براي وقت آن دارند ، مراحلي اينها
عباس كه:است آمده ژور درسفرنامه.رسيدهاند اينجا به آنها كه است
و رسيديد اينجا به شماها كه است شده چه فرنگي:گفت من به روزي ميرزا
كنم پيدا پيروزي و بهروزي سوي به راهي بتوانم كه ميكنم كاري هر من
.نميتوانم
محصلين كاروان اولين كه شد باعث فكر طرز اين كرديد؟ كار چه شماها و
طب تحصيل براي بابا ميرزا.رفتند كشور از خارج به بودند نفر كهدو
تصور نبايد ميگوييم كه هم نقاشي.نقاشي براي محمدكاظم وميرزا رفت
عكاسي آنوقت چون طبيعت ، يا بكشند پرتره مثلا رفتند اينها كه كرد
نقاشي از استحكامات و قلاع ترسيم براي اينها بود نشده پيدا هنوز
از.رفتند ديگر نفر پنج سپس رفتند كه نفر دو اين.ميكردند استفاده
و گرفتند قرار مهمي امور در بازگشت در آنها همه كه نفر پنج اين ميان
اولين.است شيرازي صالح ميرزا آنها شاخصترين كردند ، هم خدماتي
حسرت با كتابش در.كرد منتقل ما مملكت به او را فرنگستان پيغامهاي
كرده تهيه خودشان جامعه و بهروزيافراد براي اروپائيان كه آنچه از
و پلها كارخانهها ، ملت ، وكلاي آزادي ، مجلس بيمارستان ، مثل بودند
ياد تمام آرزوي با بودند گرفته كار به كه را چيزهايي اين و مدارس
.ميكند
داستان بعد و رفتند نيز ديگر نفر پنج قاجار محمدشاه زمان در
بعد.شد قطع خارج به دولتي محصل فرستادن مدتي و آمد پيش دارالفنون
از آمد ايران به الدوله امين خان فرخ كه پاريس ازمعاهده
فرنگستان به را دارالفنون فارغالتحصيلان كه ناصرالدينشاهخواست
در ترتيب اين به.كنند تكميل را اينكهتحصيلاتشان براي بفرستند
موفق بازگشت در اينها از بسياري منتهينفررفتند دو و چهل سوم اعزام
از بسياري.بپذيرد را رفتهها فرنگ نميتوانستاين زمان جو.نشدند
وقايع در يا و كردند خودكشي هم بعضيها ;ماندند محروم دولتي خدمات
يك و بودند رفته كه جماعت اين حال هر در اما.رفتند بين از مختلف
صاحب خودشان افراد آنجا در بودندكه ديده را ديگري شرايط و زندگاني
احترام اين و باشند بايدمحترم و دارند شخصيتي و هستند حقوقي و حق
هيچكس !باشند نكرده مملكتيرفتار قوانين خلاف كه وقتي تا است محفوظ
و نوشتند هم.آمدند بشودبتدريج فكريشان و مادي زندگاني متعرض نبايد
طرف از و شد شروع دوگانگي اين تدريج به.كردند بيان را مسائل اين هم
و بود فرانسه زبان آنوقتهمهاش البته) فرانسه زبان با آشنايي ديگر
آشنا فرانسه زبان با ما آنوقت در.كرد رشد دوم جنگ از بعد انگليسي
كه ديگري خلاصهشيوههاي و وافكار جهان روبه شد باز دريچهاي و (بوديم
بحثي كشورمان در اساسا و بوديم محروم ما اينكه علت به شيوهها اين
.بود ايران مردم و افراد اين اميد و آرزو مورد بود ، نيامده اينها از
و حقانيت به نسبت تدريج به كه بود ترديدي مسائل ، اين جمله از
داستان كه بودند ديده ديگر كشورهاي در چون.شد پيدا سلطنت مشروعيت
شده متزلزل حال هر به ولي است بوده ديرينه اگرچه مشروطيت و سلطنت
آن از بعد بخصوص فرانسه ، مثل اروپايي كشورهاي اين از بسياريبود
برقرار جمهوري سيستم و بودند برده بين از را سلطنت اصول كه انقلاب
عنوان به سلطان كه فكر اين بنابراين ، و.نخورد تكان آب از هم آب شد ،
رفته بالنتيجه و شد بيرنگ و تضعيف اين بكند ، ميتواند كار همه ظلالله
حق اين ما دليل چه به كه شد پيدا ايراني جامعه در انديشه اين رفته
جنگ خودمان نمايندههاي عنوان به نتوانيم چرا ما و باشيم نداشته را
در هيچگاه تفكرات اين البته.بزنيم رقم را خودمان سرنوشت و كنيم
كه اشخاصي بلكه.نكرد نفوذ صورت آن به ايراني جامعه دل و جان اعماق
را حكومتي جديد نظامهاي و بودند رفته اروپا يا ميدانستند زبان يا
.باشد طور آن كه داشتند آرزو بودند ديده
كه آمد پيش ديگري مسائل نظام ، آن اجراي و كردن پياده مرحله در اما
.ميكنم عرض بعد
تفكر اين چههنگامي از دقيقا بفرماييد كه است ممكن.:ذوقي دكتر.
شاه ناصرالدين زمان از آيا.آمد سلطنتبوجود مشروعيت از پرسش يعني
بود؟
براي بود ناصرالدينشاه زمان از بيشتر من نظر به.:نوايي دكتر.
تا يك 2 ، يعني افرادي معدود يك كردم عرض كه همانطور وقت آن تا اينكه
زمان در اما نفر جمعا 12 رفتند تا يك 5 هم بعد و تا يك 5
فكر اين به هم دارالفنون و ميشود ايجاد دارالفنون ناصرالدينشاه
اصول كه بروند خارج به بگذاريم را بچههايمان چرا ما كه شد ايجاد
دين و فرهنگ و بگيرد قرار فرنگيها تاثير تحت است ممكن هم آنها فكري
ظاهري برق و زرق آن مجذوب و كنند فراموش بيش و كم را كشورشان و
اعزامها اين مالي تامينهزينههاي موضوع البته.بشوند خارجي فرهنگ
و بمانند ايران در آنها اگر كردند فكر آنها كه حالي در بود مطرح نيز
تبعميتوانيم به بدهند را درسها همان و بياورند را معلمانخارجي
براي كردند ، آگهي كمااينكهوقتي بپذيريم ، شاگرد زيادتري تعداد
طبقه از بودند گفته اول روز در را نفر اين 100 منتها نفر پذيرش 100
بابت اين از هم خيالشان ضمن در و بيايند اشراف و اعيان يعني ;بزرگان
تمدن ظواهر برق و زرق مجذوب و شدن خارجي مجذوب خطر آن كه بود راحت
با طبيعتا خارجي معلمين اين اما.ميشد كمتر خيلي شدن فرنگي
بنابراين.داشتند نيز ديگري ارتباطات درس و سركلاس از غير شاگردهايشان
لوازم جزو فرانسه زبان چون كردم عرض كه هم بعد و ميشد فكري تبادل
و كتابها و جهان متوجه را اينها خود دارالفنون در بود كار
رفته ايراني درجامعه ديگري فكر طرز نتيجه و كرد ديگر روزنامههاي
بسته دارالفنون زمان در كار اين نطفه ميكنم تصور من.گرفت شكل رفته
.شد
كه شد اين منجربه خارجيان و خارج با تماسهاي واقع در پس:همشهري
حكومتي الگوي يك عنوان به نظاممشروطه فكراند اهل كه كساني ذهن در
كه وقتي آن تا ما چوناست طبيعي من نظر به.:نوايي دكتر.شود پيدا
كه است همين اصل كه ميكرديم تصور بوديم نديده را ديگري محيط يك
ترديد وقت آن ديديم را ديگري روش يا سيستم يا چيز يك وقتي داريم
مثلا عدهاي يك كه نميدانستيم آن از قبل والا شد ، حاصل ما براي
صحبت خودشان سرنوشت به راجع و بروند مردمي نمايندگي به ميتوانند
عمله و كند تاييد هم وزير بگيرد ، تصميم شاه كه بود اين اصل.كنند
.دهد انجام را كار خودشان قول به اجراهم
لحاظ از بهتري زندگي وقتي آنها.شد عوض فكر طرز ايام آن از ولي
ديدند را..و دانشگاهها و مدارس فيزيكي ، بيمارستانها ، مسائل
راه محدودي يكخط در مسائل اين كه اين به بشوند قانع نميتوانستند
يك روزنامه.كشاند روزنامهها به را اينها زبان دانستن خود.كند پيدا
يكبار سال هرچند است ممكن كتاب.ميشود منتشر روز هر كه است چيزي
.نه روزنامه ولي شود منتشر
آماده جديد يكزندگي براي را ذهنها كمابيش عوامل اين تمام خلاصه
.كرد بري قديم زندگي از را مردم ديگر تعبير به.كرد
اين شايدبتوانند كه افتادند انديشه در ايرانيان از گروهي پس
.كنند جبران را كاستيها و كمبودها
زمينه علتو يك عنوان به ميفرماييد شما اينكه.:ذوقي دكتر.
در آنچه كه است اين من شخصي تصور بود مشروطيت انقلاب در موردنظر
استبداد اين بود موثر بيشتر غربي تمدن و فرهنگ با آشنايي و ارتباط
ميبينيم ما چون بود ناصرالدينشاه دوره در بويژه سلاطين حصر و حد بي
.نيست آن واقعي معناي به مردمي انقلاب يك ايران مشروطيت انقلاب كه
به اشاره شدو آگاه ايراني جامعه ميگوييم همشيه مباحثمان در ما
مردم درصد چون 8070 اينندارم به اعتقادي من ميكنيم ، كه جامعه
انقلاب ميبينيم ما كه بويژه.ونميدانستند بودند بيخبر اصلا ايران
هدفهاي كه كنيم روشن بايد اول بنابراين.بالاست طبقه مشروطيت ، انقلاب
چيزي حساب اين با پس.كرد بحث ميشود بهتر موقع آن بود ، چه انقلابيون
نشده ايجاد مشروطيت مفاهيم قبول براي عمومي انتباه و بيداري نام به
.بود
كه را آگاهي روند اين من اعتقاد به نوايي دكتر آقاي:يزداني دكتر.
برخي بين در جامعه از باريكي قشر در حالا شد پديدار ايران جامعه در
هم ذوقي دكتر آقاي و كردند تشريح سالاران ديوان برخي و روشنفكران از
مفهوم درباره عميق آگاهي آن مسلما كه گذاشتند انگشت محدوديت آن بر
عميق واقعا نميتوانسته ايران جامعه مقتضيات و مشروطيت يا دموكراسي
هيچ آن در و ميپذيرم را بزرگوار دو هر گفتههاي من بنابراين.باشد
هم ديگر بعد يك از حال عين در ميخواهد دلم.نميبينم اشكالي و ايراد
آن رغم به كه كنيم توجه مسئله اين به يعني كنيم ، نگاه مسئله به
را اسمش چه حالا گرفت صورت انقلاب بالاخره داشت ، وجود كه كاستيهايي
حركت يك حال هر به بگذاريم ، مشروطيت انقلاب چه بگذاريم ، اجتماعي نهضت
و علل و بگرديم ميتوانيم پس.شد پديدار ايران جامعه در اجتماعي
در مسئله اين كه بوده دليل چه به يعني.كنيم جستجو را ريشههايش
تقسيمبندي صورتي يك به را اين ميخواهد دلمافتاد اتفاق ايران جامعه
كه عواملي دسته كه ترتيب اين بههست من توان در كه جايي آن تا.كنم
جامعه محدوده از خارج يعني بگذاريم خارجي عوامل را اسمش ميتوانيم
.بگذاريم داخلي عوامل را ديگر دسته و ايران
دارد ادامه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام