چهارم ، شماره 1038 آگوست 1996 ، سال مرداد 1375 ، 10 شنبه 20
كلاغ چهل كلاغ ، يك
يا مطالب اخبار ، نمودن بزرگ به منجر ديگران توجه جلب به ميل
حادثه يك به مربوط ارقام يا آمار اعلام موقع طوريكه به ميشود وقايع
ميدهيم جلوه بزرگتر را آن فاجعه يا
هم راهي و نداريم دقيق اطلاعات و داشته ابهام خبري به نسبت كه زماني
اساس بر و ميكنيم بازسازي را واقعيت از بخشي نيست ، اطلاع كسب جهت
داريم تنفر آن از كه چيزي برعكس يا و بيفتد اتفاقي ميخواهيم كه چيزي
ميكنيم چهلكلاغ كلاغ يك و نموده بزرگ را آن
در كشور جنوبي مناطق در سيل شدن جاري پي در كه بود پيش سال چند
:ميشنيدي گزارش و نقل جور هزار بازار و كوچه
براي نانوايي سرصف بود ، شنيده راديو از چيزكي صبحي سر كه خانم صغرا
چه كه گذاشت روش تا ده بود ، شنيده يكي و ميداد سخن داد همسايه و در
.برده و شسته و كشور استان يك سيل نشستين
داده؟ هم كشته اه ، -
.شدن آواره نفر هزار چند و كشته نفر سيصد دويست ، چي ، پس -
دوبعداز ساعت اخبار تا و شد پخش كوچه در ساعت همون خانم صغرا خبر
كه گرفت برگ و شاخ آنقدر دهان به دهان خبر داد ماوقع از شرحي كه ظهر
سيلزده استان چند به استان يك و هزار سي بيست ، به كشته سيصد دويست ،
آب شهرهاي و تلفات تعداد ظهر از بعد دو ساعت اخبار از پس.شد تبديل
شدن تازه و خورشيد باغروب اما كرد ، پيدا قولهاكاهش نقل در گرفته
بار اين و گرفت شدت كلاغ چهل كلاغ ، يك ديگر بار خانه و محله ديدارهادر
.بود شده آب امواج بر سوار كاشان و قم تا بندرعباس از ديگر
ما بيشتر در ياوقايع مطالب اخبار ، كردن بزرگ به ميل!كلاغ چهل چرا
حادثه يك به مربوط ارقام يا آمار اعلام هنگام داريم ميل.دارد وجود
.دهيم جلوه بزرگتر را آن فاجعه يا
روي از يا ميدهيم انجام بزرگنمايي به عادت دليل به را عمل اين
تاثيرقراردادن تحت و توجه جلب بلكه هيچكدام يا و اطلاعي كم و بيدقتي
باشد چه هر رفتار اين دليل !ميكند متمايل رفتار اين به را ما ديگران
و اصطلاح اين اما ميكنيم ، كلاغ چهل كلاغ معروفيك قول به ما از بسياري
!است گرفته شكل چگونه و چه يعني رفتار
دادن بال و شاخ يعني كلاغ چهل كلاغ يك آمده اينطور معين دكتر فرهنگ در
.كاري يا مطلبي به
كه نميبيند احتياجي خود كه است معتقد حسابداري كارمند ب ، مهران
است بيكاري از ناشي امر اين كه دارد اعتقاد و دهد جلوه مهم كارهارا
.پرميكنند وقت ترتيب بدين ندارند گفتن براي اساسي حرف آنهائيكه و
به و ميسازند خود افكار طبق را دريافتي خبر افراد كه دارد عقيده او
بزرگ ميپسندند خودشان كه را خبر از بخشي آنميدهند تحويل ديگري
.مينمايند راحذف قسمتها برخي ميكنندو
اوقات پركردن و بيكاري را علت هم پرورش و آموزش اقتصاد دبير م.احمد
تاريخ در زمانيكه است معتقد حال عين امادر ميداند ، فراغت
جلوه اغراقآميز بودهاند حسنه صفات داراي كه را افرادي جوانمرديهاي
مثلا مورد در ولي كردهايم مثبت استفاده قضيه اين از واقع در ميدهيم
شهر در امنيت عدم ايجاد به شهر در دزدي ماجراي يك شرح كردن بزرگ
.زدهايم دامن
بود آن گذشته در خانوادهها تفريح ميگويد زيبا مسكن تهيه صاحب مزيني
كلاغ چهل به را كلاغ يك اخبار و مينشستند هم دور كوچه در كه
مردم.ميباشد دخيل آن در مردم رواني حالات كه است معتقد و ميرساندند
و ميكنند بزرگ ميشود منتج مالي مطالبات وصول به كه را مطالبي بيشتر
امر اين كه ميدهند جلوه بزرگ را اقتصادي -عمراني مسايل دولتمردان
.است مشهود بسيار انتخاباتي سخنرانيهاي ايراد هنگام
آن واقعيت:ميشويم جويا باره اين در را روانشناس فرهادي ، دكتر نظر
اينكه ، آن و كنيم مبذول خاصي توجه اساسي نكته يك به بايد كه است
با ميكنند ، صحبت يكديگر با خبرها و قولها نقل اين خلال در مردم
براي را چيزهايي آنها.ميشوند نزديك هم به و ميكنند مراوده يكديگر
ممكن غريبهها به آنها گفتن امكان كه ميشود واگو اخباري و ميگويند هم
.است
صحبت بازار و كوچه مردم با خود خصوصي زندگي درباره نميتوانيم ما
ارتباط هم مردم از دسته اين با كه مايليم حال عين در اما كنيم ،
عام موضوعات از بهتر صحبتي چه و بزنيم حرفي آنها با و داشتهباشيم
اينكه اما نميكشد يدك خود با هم را بودن خصوصي ايراد كه واجتماعي
روانشناختي بحث جاي خود ميپردازيم اخبار به دادن برگ و شاخ به چرا
هم شفاف چندان كه عمومي اخبار نقل در ما سعي كه معنا اين به.دارد
برقراري در بودن موفق بيشتر چه هر و مخاطب بر تاثيرگذاري در نباشد
لحاظ از تا ميدهيم جلوه بزرگ را خبر كه روست اين ازاست ارتباط
.بگذارد بيشتري تاثير هيجاني
فرزند كه خانوادههايي تمام شايد كه است چيزي خبر جلوهدادن بزرگ
.باشند كرده تجربه آنرا دارند نوجوان
توجه جلب نشود بزرگ خبري يا كاري تا:ميگويد ساله طلاكوب 15 امير
.نميكند
چگونه كه ميگويد سخن كلاسي هم دوستان از هم سالهاي جوان 16 دختر
در كه اتفاقاتي.ميدهند جلوه بزرگ مدرسه در را خانه داخل اتفاقات
.است نداشته را نقل ارزش اصلا واقعه اصل و بوده بيمحتوا واقع
:دارد ياد به را موردي ميپرسيم او از
بزرگتجاري سفر از دوستانم از يكي كه بود پيش هفته چند همين بله ، -
از و ميكرد صحبت تاب و آب با چه سنگاپور و كره و ژاپن به پدرش
اينكه تا.بود انداخته آب را ما همه دهان گرفت خواهد كه سوغاتيهايي
هم داخل سفر پدرش هيچ ، كه خارج سفر كه آمد عمل به كاشف گذشته هفته
رفته سرخس به روزي دو يكي دولتي ماموريت يك طي و بود رفته زور به
.بود
انساندر را مطلبي يا كار جلوهدادن بزرگ اصلا كه است اين بر اعتقاد
پياده هم اجتماع در كمكم و ميآموزد خانواده در نوجواني سن همان
گوئيها داستان اين به مييابد انگيز هيجان بسيار را آن چون و ميكند
.ميدهد ادامه
و كودكان نحوهتربيت اثر بر و خانواده درون در ابتدا همان از اگر
فرا خود ازوالدين را اخبار به دادن بال و شاخ الگوهاي نوجوانان
پرورش اجتماعاز سطح در بعدها نشوند تشويق راه اين در و نگيرند
.كردهايم جلوگيري افرادي چنين
و دارد اجتماعي و فرهنگي علت جلوهدادن بزرگ است معتقد پزشكي آقاي
مسايل نه و كوچك مسايل به غلط به داريم عادت هميشه ما:ميگويد
سياستمداران را فرهنگ اين كه دارد اعتقاد اودهيم اهميت بزرگ
نفع به خبر از هميشه آنهاكردهاند باب جامعه در ما گذشته قرنهاي
اوحتي.شود اصلاح بايد كه است غلطي فرهنگ اين.نمودهاند استفاده خود
بيش را خود تحصيلات ميزان يا كارها كه ميكند گله خود همكاران مورد در
.ميدهند جلوه بزرگ اندازه از
مستند غير روايتي نشردانشگاهي ، كافي زبانآقاي در اغراق ظرفيت
بيرون كلاغ يك آقايي عباي زير از آناينكه و دارد وجود زمينه دراين
آمد در خانم اين چادر زير از كلاغي منديدم ميگويد دومي به اولي.ميآيد
دهن تا ميشود تا دو يكي و ميكند رامنتقل خبر بعدي نفر به دومي بعد
را خبري جذابيت كار اين كه است اين واقعيت.ميرسد كلاغ چهل به دهن به
.داد گزارش
در خسته كلمه مثلا.نميكنيم توجه زباني و فرهنگي عامل دو به ما
هم زخمبندي نوار به حتي.است بوده زخمي معني به فارسي قديم زبان
چرا حالا كرده ، عوض معني زمان مرور به كلمه اين.ميگفتند بند خسته
غلو قدر اين يعني خستهام ميگوييم ميرويم بالا پله پنج از وقتي
مورد در داريم قصد جمع در وقتي.داريم غلوگويي به عادت ما.ميكنيم
عالي بسيار معني بار كه كلماتي از بدهيم نظر خوردهايم كه غذايي
اصلي معني مدتي از مابعد بيان و كلمات بطوريكه ميكنيم استفاده دارند
.ميآوريم كسر ما و ميدهد دست از را
باغ يك فروش هنگام مثلا است آن در ما شخصي نفع كه مواقعي در يا
ما نفع به كه مواقعي در آن برعكس اما ميكنيم غلو خريدار تهييج براي
.نميدهيم نشان هم را كلاغ يك حتي و ميكنيم هم كاري مخفي باشد
ولي نبود بد ميدهم جواب بود چطور غذا كه ميپرسد من از خانمم وقتي
از غذا صرف از بعد مثلا بزنيم را حرف اين جمع در نميتوانيم ما
.ميآوريم كم جمله حتي كه ميكنيم تشكر عناويني و جملات با ميهماندار
دارم عادت من.ميآيد بدش او.برميخورد صاحبخانه به صورت اين غير در
.كنم چهل بر تقسيم ميشنوم كه را خبري هر
تعاوني فرهنگي معاونت زاده جمعيكسائي ارتباط وسايل ناقص كاركرد
دخيل آن در خود بيمار كه ميداند بيماري عامل يك آنرا كشور مطبوعات
اخبار جامعهاي در اگردارد دخالت آن در اجتماعي مشاركت ضعف و نيست
منتشر رسمي اخبار با منطبق افراد انتظارات و شود منتشر صحيح بطور
بيهودهاي كار دادن برگ و شاخ كه ميشود متوجه باشد جامعه سطح در شده
مطرح رسمي ارگانهاي در كه اخباري.است ناگفته اخبار منتظر جامعه.است
بدين.كند پر را ذهنش خودش باذهنيات كه ميبيند نياز بنابراين نميشود
.ميگيرد رونق كارشان سازان كلاغ چهل و پردازان شايعه كه است ترتيب
براي را پادزهري بايد.ميكنند كمك كلاغها پرواز به كه هستند كساني
ذكر با سالم اخبار طالب آنهائيكه تا كرد توليد بيماري اين سالمسازي
.باشند آسوده هستند دليل
و جمعي ارتباط وسايل ميشود ، نقل كه خبري و پيام محتوي خصوص در
هستند؟ موثر امر اين در چقدر گروهي رسانههاي
نداريمراهي دقيق اطلاعات يا ابهام خبري به نسبت زمانيكه:بيات آقاي
.ميكنيم بازسازي را واقعيت از بخشي نيست اطلاع كسب براي هم
بر اوقات برخي بيفتدو اتفاق ميخواهيم كه چيزي اساس بر اوقات برخي
و نميشود ختم نفر يك به فرايند اينمتنفريم آن از كه آنچه اساس
بيشتر كار اين براي فضا بحران شرايط در اما و ميكند پيدا ادامه
آمادگي منتظره غير چيزهاي باور براي ما ذهن شرايطي چنين درمهياست
مكتوب فرهنگ كه جوامعي در اما و ميگيرد شكل شايعه پس.دارد بيشتري
در فرهنگشنيداري وجود عكس بر و دارد كمتري قوت شايعه دارند قويتري
گفته روانشناسياجتماعي در.ميبرد بالا را شايعهپذيري درصد يكجامعه
دليل همين به ميآيد خوششان استثنايي ، و عجيب چيزهاي از مردم ميشودكه
كار در ارزشهايخبري بارزترين جمله از استثناء و عيجب صفت دو نيز
ارزش دو اين از بالايي ميزان به معمولا شايعات محتواي و است مطبوعاتي
.ميبرند بهره خبري
اول كه اينجاست در ارتباطاتنكته مدرس و روزنامهنگار شكرخواه يونس
كلاغ آن ديدن به نياز كه بعضيها چون اما است داشته وجود كلاغ يك
ديگران به نديدهاند ، گوش موقع به كم دست و نديده آنرا داشتهاند ،
شدن دهن به دهن اين و شنيدهاند ديگران از خود هم آنها كه سپردهاند
.است كرده تبديل كلاغ چهل به را كلاغ يك حرفها
كند ، تكميل را پيرامونش ساختارهاي به مربوط اطلاعات ميخواهد انسان
ميشنود كه چه هر و كه هر از است مبهم و ناكافي اطلاعات اين وقتي
برايش كه اموري يا مطالب به پاسخدهي و اطلاعات آن تكميل براي
وافسانه شايعه كه جاست همين و ميكند استفاده است مانده ناشناخته
و كنند عمل آزادتر مطبوعات جا هر نظرمن به.شود مي عمل وارد سازي
خود سويه يك تبليغات.است كمتر شايعه باشد بيشتر آنها به اعتماد
و اطلاعات سريع قطعا و آزادانه چرخش من.است شايعه منبع اصليترين
چرخش اينميدانم كلاغها آن پراندن عوامل اصليترين از يكي را اخبار
بيشتر شايعه دوراني چرخش سرعت از سرعتش كه ميدهد جواب صورتي در سرعت
.باشد
بهتاش مينو:تنظيم و تهيه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام