چهارم ، شماره 1039 آگوست 1996 ، سال مرداد 1375 ، 11 يكشنبه 21
اينرفتار و آنتاريخ
فرهنگ و مردم شهرنشيني ،
فشرده خودروها ، .است فراگرفته جارا همه خودروها دود از غليظي غبار
از خيابان وسط مسافري.شدنراهند باز انتظار در پشت به پشت درهم ،
مسافر.ميشود سبز راهنمايي چراغ لحظه همين در.ميشود پياده تاكسي
سر ، پشت خودروي راننده.بپردازد را كرايهاش تا ميكند جيبش در دست
و ميگيرد را خود پول بقيه عجله با مسافر.ميگذارد بوق روي را دستش
.ميشود باز راه:ميرود
را سرش ميرساند ، جلويي ماشين به را خودش سرعت با عقبي خودروي راننده
لحظهاي.ميكند جلويي راننده حواله ناسزايي فرياد با و ميآورد بيرون
به و متوقفكردهاند خيابان وسط در را خود راننده ، خودروهاي دو هر بعد
با دوطرف اكنون كتككاري ، به دعوا شدن باتبديل.مشغولند هم با مشاجره
است ، از ديگري دست در يكي شده پاره پيراهن كه حالي در و شده گلاويز هم
.ميريزيد خون دومي دهان
دو كردن جدا براي نفر چند ميشودو جمع خيابان وسط جمعيت از انبوهي
كلي از پس.ميگيرد بالا كتككاري و فريادميشوند واردصحنه راننده
با را راننده دو هر ريزان عرق ميانجيگران مفصل ، مالي و مشت
دقيقهاي چند مشكل و ميبرند سويي به آلود خون و پاره پيراهنهاي
.ميشود حل اينگونه ترافيكي
مسيح ميلاد از پيش هزاره چند به شهرسازي و شهرنشيني و شهر ديرينه
سو ، اين به مادها دوره در ايران شهرهاي بقاياي و آثار از.ميرسد
پي آن پيشرفت اندازه و ايران در شهرنشيني چگونگي و كيفيت به ميتوان
.برد
ميتوان...و هخامنشي بابل ، آشور ، همچون تمدنهايي بقاياي و آثار از
آن همجوار مناطق و باستان ايران در شهرنشيني پايه كه دريافت
.دارد طولاني بس پيشينهاي
فيلسوف ابنخلدون.است فطريانسان سرمشقهاي از يكي زيستن ، اجتماعي
مدني سرشت داشتن با انسان:ميگويد قرن 14 در اسلامي مورخبزرگ و
كه است اجتماعي تشكيلات ايجاد و خود همنوعان با آمدن گردهم به ناگزير
ديگران با همكاري به محتاج خويش نيازهاي رفع براي عضوي هر آن در
.است
در فيمابين مناسبات و افزايشارتباطات و انساني گروههاي تجمع با
حقوق كه قانون ، و قرار يك به نياز ايران ، به اسلام ورود از پس سدههاي
و شده ايجاد قوانين تابع فرد حال عين ودر بوده محفوظ آن در فرد هر
قوانين اين اسلام ، ورود ميشد احساس باشد ، حركت در گروه منافع با همسو
تا كه كرد اجرا و جاري سازماندهي ، گونهاي به ايران سرزمين در را
.شد حاصل انساني گروههاي بين در نسبي آرامشي مدتها
مزاحمت عدم همسايه ، رعايتحال پيرامون قوانين بيشتر گذشته در
شهر ساكنان براي وحشت و رعب از جلوگيري و رفعمزاحمت همشهريان ،
ميانداخت زمين به خربزه پوست كسي اگر مثلا قديم در چنانكه.است بوده
همچنين ، .ميكرد مجازات را او شهر داروغه ميخورد ، زمين به فردي و
.ميشد محسوب ناپسند و زشت عملي معابر و خيابان در زباله پراكندن
در بلكه نبود قانون ايجاد در عمده مشكل دورهها ، اين تمام در اما
.بود آن اجراي
بسيار و اتوبوسجامانده از كه فتحي رحيمه.شهرنشيني؟ فرهنگ
كاري هر كسي هر كه ايناست شهرنشيني فرهنگ:است ، ميگويد عصباني
داخل شود ، اتوبوس سوار زرنگي با صف بدون !دهد انجام دلشبخواهد
تا فرد هر كند ، پيدا نشستن براي جايي تا دهد هل را همه اتوبوس
ديگران زيان به بيتوجه و خود نفع به موجود امكانات از ميتواند
را معنا اين عملا حاضر حال در شهرنشيني فرهنگ...كند ، بهرهبرداري
.ميدهد
به شهرما در گويي شهرنشيني فرهنگ:ميگويد نيز رئيسي بانومريم
مگر ميتوانديد همهچيز شب تا صبح از.است شده سپرده فراموشي
راحتي به است ، پيادگان موتورسواران گذر پيادهروهامحل.شهرنشيني
و كوي هر در جديد مشاغل ميكنند ، عبور حركت حال در خودروهاي لابهلاي
بيتوجه جمعيت ازدحام و هياهو و صدا ميكنند ، پهن را خود بساط برزني
.پيداست خيابانها در مقررات و قانون به
:ميگويد ميداند ، چه را گسيختگي هم ايناز علت كه اين به پاسخ در وي
آموختهايم تنها ما از بسياري.نميدانيم را شهرنشيني فرهنگ اغلب ما
يا درست حال كنيم تبعيت الگوها سري يك از.كنيم تن به رسمي لباس كه
.باشيم داشته نظر در را خود منافع.نادرست
.است جمع تابع چيز همه شهري ، نظام و شهر در:ميگويد باقري محسن
خواستههاي بايد خود خواستههاي در چيز هر از پيش گروه ، يك در فرد
واحدي طبقه ، 8 آپارتمان 4 يك در من مثلا.بگيرد نظر در را ديگران
و شب گويي آپارتمان اين در.دارد اوضاعي چه نميدانيدميكنم زندگي
در همسايه بچههاي.است شب ساعت 8 مثل شب ساعت 12ندارد معنا روز
همسايه با روبرويي همسايه.هستند كردن بازي حال در حياط و پاركينگ
ميآيد پيانو نواختن صداي پاييني طبقه از.است زدن گپ حال در بالايي
...و
در وليعصرتهران خيابان پيادهروي جاروكردن حال در فتحالله مش.
اين چقدر.گرفتهام كمردرد ديگر:ميگويد او.ساعياست پارك حوالي
هيچچيز ولي ;ميكنم جارو را بارآن چند روزانه كنم؟ تميز خيابانرا
كه بگويد نيست يكي.ميريزند آشغال و ميروند راه مردم.نميكند تغيير
بزرگي موشهاي خيابان ، همين جويهاي در نيست؟ ما خانه نيز خيابان آيا
تغذيه و سربرآورده جويها و خيابان آشغالهاي از كه ميكنند زندگي
.ميكنند
غول شهر اين در پاكيزگي مجريان تنها فتحاللهها مش مااما وظايف
نيز رفتگراني كه تصور اين با نميتوان را ميليوني شهر 8.نيستند پيكر
مجري ميليون به 8 نياز ميليوني شهر 8.داشت نگاه تميز هستند ، كار در
هويت ، نشانگر شهر هر نماي.باشند سهيم شهر تميزي در كه دارد پاكيزگي
.است جامعه آن افراد زيستن روشهاي و انديشه ، غناي
وكاستيها نارساييها پارهاي به شهروندانميتوان از نظرسنجي يك با
ميليوني چند بينجمعيت در زندگي.پيبرد شهرنشينيموجود فرهنگ در
سلامت تامين براي داريم ، آنها با ناگسستني ارتباطي لحظه هر كه
اصول سلسله يك رعايت به نياز مسالمتآميز ، همزيستي و رواني اجتماعي ،
.است اجتماعي زندگي بقاي متضمن كه قوانيني ;دارد قوانين و
از روز هر شهرها:ميگويد شود ، فاش نخواستنامش كه مردمشناس يك
روز هر شهرها ، جمعيت وفزوني گستردگي.است گسترش درحال طرف همه
متنوعتر را عملكردشان و پيچيدهتر را سازمانها و ساختارها
يكموجود از عضوي را خود بايد هرفرد دگرگونيها اين باميسازد
ساير بهزندگي وابسته را خود زندگي بداندو پيوسته هم به زنده
اصول به پايبندي موجودو مقررات و قوانين بارعايت.بشمارد اعضاء
قرمز چراغ پشت در توقف.خواهدشد تامين جامعه و فرد كهسلامت است
رواني و اجتماعي پيامد ولي ;ميكشد طول دقيقه چند تنها چهارراهها ،
الگوي ايجاد قوانين ، به احترام ديگران ، حقوق به احترام يعني آن
.است ژرفتر و مهمتر آرامش و انسجام و نظم رفتاري ، مناسب
بلكه;نيست مطرح فرد تنها گروهاجتماعي يك در:ميافزايد وي
فرد از بيش حتي گروهينيز زندگي و گروه وانگيزههاي نيازها هدفها ،
به سريعتر مناسب ، عملكردي پيوستهبا هم به گروه يك.نظراست در
از دربعضي.ناهماهنگ و متشتت تاگروهي رسيد خواهد مقصود سرمنزل
افسر به نياز وديگر است شده حل كمابيش ترافيكاكنون مشكل كشورها
تعيين چهارراهها سر در حركترا جهت كه نيست بازرسراهنمايي يا
آن ، افزايش معنوي و مادي همهدستاوردهاي و دستاورد اين علت.كند
.است اجتماعي وجدان و بهحقوق احترام و آگاهي
وتلويزيون ، راديو مثل جمعي ارتباط رسانههاوسايل هم باز
خانواده مدرسه ، دانشگاههاو همچون علمي مراكزآموزشي روزنامهها ،
موثري بسيار نقش فرهنگشهرنشيني مفهوم جاانداختن ميتواننددر
توازن جامعه موجود واقعيت و بينآموختهها بايد.باشند داشته
را دانشها و اطلاعات از بسياري ما علمي مراكز بيشتر.كرد برقرار
اطلاعات آن كارايي ميشود ، وارد جامعه در وقتي فرد ولي ميدهند ، آموزش
.درنمييابد عمل در را دانش و
شهرنشيني جريان در:ميگويد كتابداري رشته فارغالتحصيل خجسته ونوس.
اساس بر و مسالمتآميز صورت به بتوانند شهر ساكنان كه ميرود انتظار
عمل در ولي.كنند زندگي همنوع حقوق به احترام و قانون از پيروي
.نيست طور اين بعضا
اگر.دارد ممارست و فراگيري به نياز كه است اكتسابي فرهنگي شهرنشيني
.دهيم آموزش خود فرزندان به نيست نياز ديگر باشيم ، شهرنشين امروز
چه بدانند بايد مردم اما.گرفت خواهند فرا را آن طبعا ما فرزندان
ديگري موقعيت در را خود كس هر و است نادرست كاري چه و درست كاري
ما فرزندان و شد خواهد آسانتر بسيار شهري زندگي گاه آن.دهد قرار
.داشت خواهند پيش در را ملموستري خوشبختي ما ، از آموختن با نيز
وسايل از شهرنشيني ، استفاده در مهم عوامل نمونههااز برخي
شهر در بيدليل سفرهاي از ميتوان تلفن و پست با مثلااست عمومي
است ، سنگين ترافيك بار اگر.كرد صرفهجويي هزينه و وقت در و جلوگيري
از بسياري.ميگيرد صورت بسياري غيرضروري سفرهاي كه است اين علت
ارتباطي مهم مراكز و ادارهها و سازمانها خريد ، مراكز وجود از مردم ،
انجام شهري سفر چندين شايد وسيله يك خريد براي و ندارند كافي اطلاع
.ميشود شلوغي و ازدحام باعث همين.برسند مقصد به تا دهند
فرهنگ با شخصي خودروي از چگونگياستفاده امروز ما شهر در همچنين
سفر يك براي تنها.نيست همخوان جهاني رايج عرف در خودرو از استفاده
شويم تهران پرترافيك واردخيابانهاي شخصي خودروهاي با نبايد نفره تك
.بيفزايم شلوغي و برآلودگي و
فرهنگ و دارد گوناگوني ابعاد شهرنشيني:ميگويد ن.مليحه.
سوار روزه هر.است دربرگرفته را ما زندگي ابعاد تمامي شهرنشيني
نميدانيم كه صورتي در ميشويم مسافركش وخودروهاي تاكسيها از بسياري
رعايت حقوقشان نيز ديگر مسافرين تا شد تاكسي سوار بايد چگونه كه
.كنيم زندگي راحت هم كنار در همه شودو
زندگي باعثتداوم محيط سلامت حفظ.زيستماست زندگي محيط شهر ، محيط
نسبت كه هستندشهرونداني متاسفانه.ميشود آن پرثمربودن و انسان
.هستند بياعتنا خود شهري بهمحيطزيست
سنگفرشخيابانها ، روي بر بيني دهانو آب همچنين و زباله ريختن
افراد بين در گسترشبيماري و فضا در انواعويروسها رواج باعث
وسايل نظير عمومي بسته درفضاهاي كشيدن سيگار يا و جامعهميشود
.مياندازد خطر به را افراد عمومي بهداشت كار ، محل و نقليه
ديگراننيز به خود از غير به ميكندكه ايجاب شهرنشيني فرهنگ
.بينديشيم
فرهنگ:شهرنشينيميگويد فرهنگ درتعريف جامعهشناس محسني دكتر.
و قانون رعايت واجتماعي ، فردي حقوق به احترام شهرنشيني ، فرهنگ
با همسو آن ، نگهداري جهت در تلاش و امكانات از بهينه استفاده مقررات ،
.است جامعه مشترك گروهي و جمعي اهداف
جعفري زهرا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام