چهارم ، شماره 1044 آگوست 1996 ، سال مرداد 1375 ، 17 شنبه 27
!!آزمندانه يورشي جنگلها ، تخريب
بخش به جنگلها واگذاري قانون در كشور مسئولان كه بود اميدوار بايد
كنند تجديدنظر خصوصي
ساله همه كوهستاندارم بويژه طبيعي محيط به كه علاقهاي دليل به
وضع نزديك از و ميروم كشور وغيركوهستاني كوهستاني مناطق به چندبار
روز به روز و سال به سال متاسفانه.ميبينم را ومراتع جنگلها
كار توجيه در هم عاملانتخريب و ميگيرد شدت طبيعي منابع اين تخريب
با...و شهركسازان چوببريها ، بزرگ ، بهرهبرداران:دارند خوددليلي
اقتصادي بهارزش نيز و شده داده آنان به كه قانوني مجوز به تكيه
درامد كسب خود براي اگر كه نميكنند اشاره و ميگذارند انگشت خود كار
چشماندازهاي از را ملتي عوض در ميكنند ، شغل ايجاد نفر چند براي و
و گياهي گونه صدها محيطزيست و ميكنند محروم خوب ، هواي و باشكوه
و معيشت كسب براي خود حق به دامداران.مينمايند تخريب را جانوري
كه ندارند توجه و ميكنند اشاره مراتع تصرف در خود اجدادي سابقه
و است شده برابر چند پدرانشان زمان به نسبت دامهايشان و خود جمعيت
جنگلها ، و طبيعي مراتع به صرف اتكاي جاي به كه ندارند توجه نيز
كوچكتر بهرهبرداران.دارد وجود دامپروري براي نيز ديگري راههاي
بوتهها و درختان از سوخت يا خانهسازي براي كه روستانشيناني مانند
همين به و...ندارند كار اين جز چارهاي كه معتقدند -ميكنند استفاده
و شكارچيان و سياحان مانند -فصلي بازديدكنندگان اغلب ترتيب
حال ;نيستند قايل زيست محيط و گياهي پوشش حفظ به ارزشي -كوهنوردان
مورد را طبيعت برده در به جان بقاياي آخرين معمولا دسته ، اين كه آن
در و ميكنند پايمال را مناطق دستنخوردهترين ميدهند ، قرار يورش
در امروزه كه گفت ميتوان مجموع در.ميپراكنند زباله نقاط دوردستترين
سرباز محيطزيست حفظ در خود مسئوليت از نوعي به قشر هر ما كشور
از يكي در كه كنم اشاره ميتوانم كوچك مثال يك عنوان به.ميزند
دچار (كلاردشت) رودبارك جنگلهاي از بخشي گذشته ماه بهمن روزهاي
تقاضاي اهالي از بلندگو با رودبارك در كه آن وجود با و شد آتشسوزي
جنگلباني ماموران و نشد پيشقدم آتش فرونشاندن براي هيچكس شد ، كمك
يا) شدن كم اهالي ، بهانه گويا.كنند كمك تقاضاي چالوس از شدند مجبور
حساسيت ، عدم و اينبيتوجهيبود جنگل درختان از آنان سهميه (قطع
ميان اين در و.ميكند تهديد را ما كهآينده است پديدهاي شومترين
با و يكسو از مناسب آموزشهاي ارائه با ميتواند كه دولتاست فقط
سوي از مناسب مقررات يااجراي وضع و بهرهوري فعاليتهاي كردن هماهنگ
.شود آينده نسلهاي و ملت تمامي حق تامين عهدهدار ديگر ،
بسيار خصوصي ، توسطبخش هم آن كشور ، جنگلهاي از تجاري استفاده بحث
مانده ، باقي خوب جنگلهاي از كه اولاآنچه.است شده مطرح غيرمنطقي
قابل و گردش در سرمايه يك عنوان به نميتواند كه ناچيزاست قدري به
در و واقع در.قرارگيرد موردنظر (كشور مقياس در) تجاري بهرهبرداري
ميليون حدود 5/1 در مساحتي شمال ، متوسط و خوب جنگلهاي حاضر حال
چند شايد.است كشور مساحت درصد يك از كمتر اين كه ميپوشاند را هكتار
باشيم داشته جنگلهايي شبه و مخروبه جنگلي زمينهاي هم هكتار ميليون
اتصال يكديگر به كه است آن از بيشتر بسيار درختان فاصله آنها ، در كه
اين با.(زاگرس بلوطستانهاي مانند) دهند تشكيل واقعي جنگل و داشته
ملي ميراث يك عنوانبازمانده به باقيمانده ، كه آنچه به بايد حساب
منافع فكر به خصوصي بخش كه است شده تجربهثابت به ثانيا.نگريست
را آن وصلاحيت حوصله اصولا و نيست (درازمدت منافع بويژه)اجتماعي
يك جنگل ، .كند حفاظت نسلهايآينده براي را زيستبوم يك كه ندارد
حس تحريك با و خصوصي بخش به آن واگذاري با كه نيست كارخانه
خوردن جنگل ، از بهرهبرداري ;رساند سوددهي به را آن بتوان منفعتطلبي
.است طبيعت ساله هزاران كار حاصل كه سرمايهاي است ، سرمايه از
مناطق به آن جنگل ، تبديل از بهرهبرداري ديگر نوع چوب ، برداشت جز به
توسط مجتمعسازي و افرادبومي توسط خانهسازي است ، مسكوني
متاسفانه كه است بهرهبرداري اينگونه از شكل دو سرمايهگذاران
كه كشوري در كه است تاسف جاي.ميشود گستردهتر دامنهآن روزبهروز
خانهسازي براي دارد ، گياهي پوشش از عاري زمين كيلومترمربع هزاران
مناطق و ملي پاركهاي محدوده به حتي وگاه) جنگلها باقيمانده به
.ميبرند هجوم (حفاظتشده
برنامههاي شهرهايشمال از پارهاي شهرداريهاي كه ميشود شنيده اخيرا
قصد تنكابن شهرداري مثلا.جنگليدارند تفرجگاههاي ايجاد براي وسيعي
اين تحقق صورت در كه دارد را هزار درجنگلسه بازي ايجادشهر
ارزشزيستمحيطي كه شمال توجه جالب جنگلهاي از يكي نقشه ، تتمه
به كلي به است ، ديده لطمههايبسيار هم جا همين تا و دارد بسيار
.شد خواهد بدل شهري محيطي
در به جان نمونه كهاين كنيم دقت نمكآبرود جنگل سرنوشت به است كافي
به شاه رژيم سالهاي آخرين در شمالچگونه جلگهاي جنگلهاي از برده
فروش به قطعه قطعه آن زمينهاي و شد سپرده تراشبولدوزرها پاك تيغ
.رفت
براي جايگزيني نميتوان برنامهاي هيچ با و قيمتي هيچ به كه است بديهي
كه زيستبومي يا و ميشوند قطع كه ساله ده چند و ساله صد چند درختان
چنين از آينده نسلهاي همه و ملت تمامي و كرد پيدا ميرود ، ميان از
.شد خواهند محروم نعمتي
باشد معنا اين به ميتواند فقط ما كشور در جنگل ، از تجاري بهرهبرداري
با و احيا هستند ، هم مستعد اينك هم كه جنگلپوش سابقا زمينهاي كه
اين از سال چند از پس و شوند درختكاري زودرسد و مناسب گونههاي
باقي خوب جنگلهاي از كه آن نه و شود بهرهبرداري شده غرس درختان
بايد -ديگري بخش هر يا -خصوصي بخش واقع در.كرد برداشت چوب مانده
سپس و سرمايهگذاري ابتدا كه دهد نشان گونه اين را خود صلاحيت
-ملي و خداداد ثروت گونه غارت برداشت با كه آن نه كند ، بهرهبرداري
سرمايهگذاري بعدا كه بدهد را آن قول -مانده باقي آن از اندكي كه
اخيرا تاسف و تعجب كمال با.كرد خواهد هم (درختكاري مورد ، اين در)
صنايع شركت يك چالوس ، جنگلي پارك نزديكي در كه خوانديم روزنامهها در
يادآوري.دارد را منطقه جنگلهاي از قصدبهرهبرداري كه پاگرفته چوبي
كيلومتر چند همين چالوس جاده بخش چشمنوازترين و زيباترين كه ميشود
برداشت خاطر به هم امروز همين تا كه است چالوس به رسيدن از قبل راه
.است ديده بسيار صدمه سنگ
بعد نسلهاي و كهنسلامروز است جايي محيطزيست كه داشت توجه بايد
پنجاهم اصل) باشند داشته را بهرشدي رو اجتماعي حيات آن در بايد
مفهوم اين با و است ما زندگي فضاي تمام ، يعني(اساسي قانون
تماشاي به كه نيست موزه شبيه يا مانند آكواريوم پديدهاي محيطزيست
باشد قرار اگر.كنيم زندگي طبيعت با سالم بافت يك در بايد ;برويم آن
حفاظت منطقه يا ملي پارك عنوان با كشور از محدودي بسيار مناطق فقط
و تخريب دستخوش كشور اصلي پهنه و (!بماند اگر) بماند سالم شده
و ما طبيعي نيازهاي هيچوجه به بگيرد ، قرار آزمندانه بهرهبرداري
كهمسئولان بود اميدوار بايد نهايت در.شد نخواهد برآورده فرزندانمان
دقيق توجه مورد فوري و حاد مساله يك عنوان به را جنگلها حفاظت كشور ،
تجديدنظر خصوصي بخش به جنگلها واگذاري قانون در بويژه و دهند قرار
.كنند
محمدي عباس
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام