چهارم ، شماره 1049 آگوست 1996 ، سال شهريور 1375 ، 22 پنجشنبه 1
نار و مال
كريم قرآن در آتش و ثروت سازواري در قولي
و آب)اربعه عناصر از يكي از رانسخهاي هرچيزي قديم از ما حكيمان
عالم) انسان وعوارض احوال مثلا و ميكردند معرفي(آتش و باد خاكو
به چنانكه.ميدانستند متناسب عناصر اين از يكي خصوصيات با را (صغير
اصلي عنصر چهار نمودار واقع در را آدمي چهارگانه اخلاط ايشان ، نظر
/ سودا باد ، / صفرا آب ، / جنم آتش ، / خون) اوست در كبير عالم
.(خاك
را فقر كه همانگونه آتش و مال ميان است رابطهاي ميگوئيم اكنون
نيز الفاظ و نامها قلمرو در حتي سازواري اين.خاك با است تناسبي
ريشه همان از (دنيا مال=) عربي ، حطام زبان در مثلا:است مشهود
غبار=) باقره دارد پيوندي (فقر=) چنانكهاقتار است (دوزخ=) حطمه
از آيه 16 در زيبا گونهاي به درويش و خاكساري ميان الفت اين(خاك و
(خاك=) باتراب وجهي به كهمسكين آنجا ;ميشود يافت نيز بلد سوره
اين.(را زمينگير درويش يا:ذامتربه مسكينا او) است شده همنشين
در چنانكه كرد جستجو ميتوان نيز زبانها ساير در را خويشاونديها
و جهنم سياق در (مالاندوزي و ثروت=) mammon از گاه انگليس ادبيات
نخست ، كتاب جانميلتون ، اثر گمشده بهشت رك ، مثلا) است رفته سخن آتش
.(بهبعد بيت 670
قرار يكديگر ترادف در نار و مال و دوزخ و ثروت بارها كريم قرآن در
حكايت دوزخ ، ماجراي و است آتش از ديگر سنخي مال ، گوئي ;گرفتهاند
ثروت به و ميكند مالاندوزي و دارد مال حب آنكه ثروت تب در سوختن
دوزخمحشور با و ميشود افكنده درآتش مينازد خود بيكران و محدود
يومئذ جييء و... جما حبا تحبونالمال و:و 23 20/ فجر) ميگردد
ليبذن كلا..وعدده مالا جمع الذي:همزه /24.بجهنم
...محدودا لهمالا جعلت و:و 17 12/ مدثر.فيالحطمه
:(صعودا سارهقه
غره شوي ماليكي با ترسي همي آتش از گر
اژدهار شكلش وآنجا است مار صورتش اينجا كه
(سنائي)
بهبيداد كه همانانند جهنماند ، آنانكههيزم مترفين ، و قاسطين و
اما و:15/ جن) ميخورند باطل به را وآن آوردهاند كف به مالي
اخذنا اذا حتي:64/ مومنون. حطبا لجهنم فكانوا القاسطون
علاوه قرآن ، در (سالار آتش=) تعبيرابيلهب شايد.(بالعذاب مترفيهم
;مالاندوزان همه به باشد اشارتي نيز است ، تاريخي شخصيتي نام برآنكه
ميكنند ملاعبد لهب و آتش با كه يعني ميبالند خويش مال به كه آنان
كسب ، ما و ماله عنه اغني اما تب ، و لهب ابي يدا تبت:مسد سوره)
.(لهب ذات نارا سيصلي
سركشي سرفرازيو طينت آتش ، ;عصيانهمگوناند و طغيان در نار و مال
در گستاخي و نافرماني به را ناري شيطان سرشت ، همين آنچنانكه دارد
:12/ اعراف) كشانيد او خاكي مخلوق به سجود و تعالي حق امر برابر
كه هم زرپرستاني.(طين من خلقته و نار من خلقني:منه خير انا قال
به سر و گردنكشاند و آتش ، زبانهكش شعله همچون استغنادارند ، احساس
انرواه لطفي ، الانسان ان:6و7/علق) برميدارند بطر و طغيان
و (لبغوفيالارض لعباده الرزق اللهي ولوبسط:27/ شوري.استغني
حريق عذاب اينان هم ;مطلقميپندارند غني از رامستغنيتر خود حتي
قالوا الذين فوق الله سمع لقد:181/ عمران آل) چشيد خواهند را
در.(الحريق عذاب ذوقوا نقول و... اغنياء نحن و فقير الله ان
خاكي تو:است خاكي كه آتشي نه او ذات مقتضاي به انسان شان كه حالتي
و تواضع است متوقع او از آنچه پس (فردوسي) تيز و تند مشو آتش چو
:جهانسوزي و بغي نه است افتادگي
پاك خداوند آفريدت زخاك
چوخاك كن افتادگي بنده اي پس
سركشمباش و سوز جهان و حريص
مباش آتش آفريدندت زخاك
هولناك آتش كشيد گردن چو
خاك بينداخت تن بيچارگي به
كمي اين نمود سرفرازي آن چو
آدمي اين از كردند ديور آن از
(4/ باب سعدي ، بوستان)
نار هم و هممال:است آتش همسان نيزثروت ، نابودي و سوزندگي در
.است واقعي جهنم ناروا ، ثروت گوئي.اند وتباهي هلاك سبب هردو
ان:10/ نساء) است درون به آتش گسيلكردن يتيمان ، اموال خوردن
و ( نارا فيبطونهم ياكلون انما ظلما السيتامي اموال ياكلون الذين
:174/ بقره) شكم در آتش فروريختن پروردگار ، بركتاب قليل ثمني ترجيح
قليلا ثمنا به يشترون و الكتاب من الله انزل ما يكتمون الذين ان
مكنتي ، و توانگري چنين.(النار الا فيبطونهم ياكلون ما اولئك
كه زمان آن (ع)علي داغگاه در عقيل ماجراي:است عذاب و وبال و سببورز
بدن با را گداخته آهني اميرالمومنين ، و داشت نظر بيتالمال به عقيل
اكل سوزندگي مفهوم بر تذكاري ،(خطبه 224 نهجالبلاغه ، ) كرد آشنا وي
پشت و بيني و پيشاني بر ثروت سكههاي كه است روزي يادآور و مال باطل
والذين: و35 34/ توبه) ميشوند نهاده نعمت ، داغ صاحبان پهلوي و
بعذاباليم ، فيسبيلاللهفبشرهم ولاينفتونها والنغته الذهب يكنزون
/ قلم.ظهورهم جنوبهم و فتكويبهاجباههم نارجهنم في يومكميعليها
از ، آنچه(عليالخرطوم سنسمه...وبنين ذامال كان ان:و 16 14
دوزخ به كه عرص همچون:دارد سروكاري آتش با استنيز ثروت ملابسات
بلآز ، و (صعودا سارهته...انازيد ثملطيمع:17/مدژ) ميانجامد
مزيد من عليالدوام ، هل كه است دوزخي طلبي ، وصف فزون ;است جهنم عين
تقول و امتلات هل لحجنم نتول يوم:30/ ق) زيادهميخواهد و ميزند
(مزيد من هل
مكش خويش سوي به را آزها
آتش سوي را جانت كشد كه
(حديقهشناس)
دوزخ در بهدرختي ما ، روايات بنابر زرپرستياست ، ازعوارض كه بخلهم
،(سوم قسم از پنجم اصل غزالي ، محمد امام اربعين)است شده تشبيه
بجاي خويش از كه مالي:خويشاند ريگخواران مرده خزينهداران ، بخيلان ،
پيامبر از حديثي) نيست دوزخ آتش سوي به توشهاي و زاد جز ميگذارند
.(137/ زمخشري 5 ربيعالابرار.رك اكرم
مجيد ، قرآن در بلند كاخي و قصر به نيز دوزخ رفيع شرارههاي تشبيه
ممثل وجه ، زيباترين به متجملانه ، زندگي شعلههاي در را آدمي سوختن
.(كالقصر بشر ، انهاترمي:32/ مرسلات) ميكند
كهاز ميخواهيم الحاح به ازپروردگار نماز هر قنوت در اينكه
دوري او از شايد (وقناعذابالنار: 201/ بقره) دارد حذر بر آتشمان
همان مال كه دانستهايم چه ;خواستهايم خواهش به را مكنت و توانگري از
بود خواهد خانمانسوز باشد ، هم كوچك چه اگر آتش ، با ملاعبه و است ناز
،(گلستان) داشت نبايد حقير است اندك اگر آتش:سعدي قول به كه
به تفاخر و بودن بولهب ;است باطل و ظلم به مالداري مقصود ، بيگمان ،
هم و مطلوب هم و نيكوت هم شايسته و پاك مال ولي كسب ، و مال تكاثر
للرجلالصالح نعمالمالالصالح:كه شايسته بندگان بالاي بر برازنده
حمول باش بهردين كز را مال
رسول خواندش صالح مال نعم
(اول دفتر مثنوي ، )
الالحمدللهربالعالمين آخراعوانا و
تبار جعفري حسن دكتر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام