چهارم ، شماره 1052 آگوست 1996 ، سال شهريور 1375 ، 26 دوشنبه 5
مهاجران حكايت
فرانسوي نويسنده آلبركامو اثر آخرين اول دربارهآدم
كنار در وعمويش ، مادربزرگ ، مادر ، ترسيمشخصيت بر داير كامو عزم
فرد به منحصر آثاركامو در كه ميدهد كتاب اين رابه جامعيتي ژان
است
ديكنز درآثار لندن كه است مجسم و چنانواقعي اول درآدم الجزيره
آثاربالزاك در پاريس و
:اشاره
رمان.است فقيدفرانسوي نويسنده آلبركامو آخريناثر اول رمانآدم
به و فرانسه در بار اولين براي گذشته سال كامو ، درگذشت از پس سالها
در.كرد فروش نسخه هزار اول 50 چاپ در و شد منتشر كامو خانواده همت
.گرديد منتشر بديعي منوچهر ترجمه با كتاب از ترجمهاي نيز ايران
بر كارتي مك پاتريك نقد از تلخيص اندكي با است ترجمهاي حاضر مقاله
.اثر اين
درباره نظر دو شد ، كشته ماشين تصادف آلبركامودر كه ژانويه 1960 در
نويسنده آنهاكاموي از عدهاي نظر طبق.شايعبود دوستانش بين در او
جنگالجزاير و نوبل جايزه ناميمون تركيب:بود راهشرسيده پايان به
در طولاني اقامتهاي ديگر عدهاي نظر مطابق.بود ساخته را او كار
رماني و ميكرد تجديد را روحيهاش فرانسه جنوب در روستايي در خانهاش
.ميرسيد تازهاي عزيمت نقطه به رخداد اين با داشت نگارش دست در كه
چند وجنگ بود عذاب و رنج در جنگالجزاير از كامو كه نيست شكي
آنهنگام در.شد نيز جديدي مرحله اووارد مرگ از پس هفته
و شد فرونشانده قيام.خاستند پا به گل عليهدو الجزاير فرانسويان
استقلال به (FLN ) ملي آزاديبخش جبهه و دولتفرانسه بين مذاكره
از الجزاير فرانسويان عظيم اكثريت سال 1962 در.انجاميد الجزاير
.گريختند فرانسه به سرنوميدي
جايياز در بود؟ كاري چه اينرخدادها با را كامو بهراستي اما
اين.جست ميتوان را سوال اين پاسخ -اول آدم -آخرش رمان دستنويس
كامو خانواده البتهشد پيدا كيفش در او ماشين تصادف از پس دستنويس
ناتمام علت به را رمان كه شدند آن بر گاليمار انتشارات ناشرش ، و
سالها آن مرسوم مواضع الجزايربا به آن خطاب چون طرفي از و بودن ،
و ملي ، آزاديبخش جبهه نظر با رمان موضع.نكنند منتشر نداشت مطابقت
نيمه در )بعد سال رمان 34 اما.داشت اختلاف گل دو دولت نظر با همچنين
همه معلوم قرار به زمان آن در.شد منتشر فرانسه در (سال 1373 اول
و الجزاير تاريخ آنكه امر واقع اما بود كرده فروكش پيشين احساسات
خطيري و جديد مرحله وارد زمان اين در كشور اين با فرانسه مناسبات
.بود شده
-ژانكورمري سرگذشت:دارد متداخل مشتركو موضوع و مايه سه اول آدم
تا پدر ، شناختن براي بزرگي در كورمري كوشش ;الجزاير در كامو خردسالي
و ;سازد برقرار ارتباطي خويش بالغ خويشتن و خانواده بين راه اين از
حال در كه موقعي در درست هم آن فرانسه ، الجزاير تاريخ بازخواني
.بود شدن فراموش
فرصت يا نتوانست كامو كه چرا.است آن بخش ضعيفترين رمان دوم قسمت
وحشي آدمي همانند او.نمايد خلق را بزرگسال كورمري شخصيت كه نيافت
فرانسه از سويي از و ميشود طرف رويجديت از زندگي با كه ميشود نموده
و.هستند ورايديواري در كه آدمهايي قبيل ازآن.دارد نفرت هم
ميشود توصيف شكاك بدانپايه تا گرونيه ، ژان او صميميفرانسوي رفيق
اينوصف با.ميكند احساس نه كردهو باور نه را كورمري كهعواطف
به است گرفتار بدان كه را تناقضاتي سايهوارياستكه شخصيت كورمري
.ميسازد برملا خاطر طيب
مهم براين كورمري شدن واقف اول ازآدم صفحات اين در مهم حادثه
-شد مارنكشته نبرد در كه موقعي در ازپدرش سال وي 10 كه است
از كورمري ورقبرگرددو كه ميشود موجب اينوقوف.است بزرگتر
كه است رهگذر اين در و برآيد خويش جواني جستجوي به پدر جستجوي
.ميخورد نقش كتاب صفحه بر الجزايري يك پرنشاط خردسالي
او.بنويسد سنتي رماني ميخواهد مينمايدكه آن بر اول آدم در كامو
.بدينيست چيز سادگي كه ميداشت قاعدتاابراز رمان با مواجهه در
در عمويش ، و مادر ، مادربزرگ ، شخصيت ترسيم دايربر او عزم طرفي از
به منحصر كامو آثار در كه كتابميدهد اين به را جامعيتي كنارژان ،
در لندن كه مجسماست و واقعي اولچنان آدم در الجزيره.است فرد
تا ژان خانه از تراموا با حركت.بالزاك آثار در پاريس و ديكنز آثار
سكونت محل ساختمان در رطوبت و رختشويخانه و ادرار بوي شهر ، مركز
يا و سوكر مسابقه موقع در ژان بيپولي -آنها فقر تفصيلات و خانواده ،
ماندگار خواننده خاطر در همه و همه - مادربزرگ براي كلاه خريد موقع
.ميشود
خانوادهاو.ميشود گشوده ژان داستانكودكي از گره صفحات همين در
ومادربزرگش مادر.است فقير هم جهتفرهنگي از مالي فقر بر علاوه
كرده محروم شوهر ازداشتن را او كه جنگي از ومادرش ندارند ، سواد
گذرانده ، مردم خانههاي بهنظافت كه بلندي روزهاي.چيزينميداند
شده وخانواده او بين حائل وناشنوايياش انداخته ، پاي از را او
دارد عشق اميد مادري از او.ميشود بزرگ عاطفي درمحروميت ژان.است
.نيست وي در ورزيدن عشق توان كه
قدربه و قضا به دل تسليم.كردناوست آرماني كامو واكنش اما
استحاله ياشادكامي ثروت اوهام به مسلكانهنسبت رواقي بياعتنايي
مبهمي صورت نيز مييابد عمويشتجسم در كه ژان رجوليت احساس.ميشود
نقش كردن كمال و تمام منظور به و پدر جستجوي ادامه در ژان دارد
معلم اين طريق از او ژرمن لويي نام به مييابد را دبستاني معلم پدري ،
اين به اما.ميشود گشوده فرانسه سوي به راهش و وارد ادبيات دنياي به
كامو.است بلكور در وي واقعي هويت كه ميرسد حال عين در نيز نتيجه
سارتر جذب دليل هم همين ، و داشت مدنظر قويا را متوسط طبقه به تعلق
اول آدمدرگرفت دو آن بين كه است منازعهاي علت روشنگر هم و او به
با كامو.بخواند را آن نميتواند هرگز كه.شود تقديم كامو مادر به
را سكوت فقر ، كه داشت را خانوادهاش جانب از كردن صحبت قصد كار اين
.بود ساخته مستولي برآن
الجزاير سرگذشت نگارش در كامو كهالهامبخش بود علائق همين باري
نژاد ماواي و مسكن كه نشان و كشوريبينام.گرديد فرانسه
نام به را آنها سارتر نظير چپ روشنفكران كه شود بيخانومانهايي
انديشه اين در طرف آن از فرانسهنيز دولت و ميكردند استعمارگرطرد
در ژان تولد اول آدم فصل اولين.سازد رها خود حال به را آنها بودكه
اما.نيست خبري پرستار و دكتر از.ميكند نقل را دورافتادهاي روستاي
ولادت بر عرب دو و دارد ، جرئت و دل مادرش است ، وارد كارها به پدرش
.ميكنند نظاره نوزاد
فرانسويان قبلي نوشتههاي از را كارهايش مايههاي از خيلي كامو
الجزاير:آنهاست از يكي آدم تصويراولين.بود برده ارث به الجزاير
است ، اروپايي اندازه همان به و آفريقايي ;است تازهاي مملكت فرانسه
بين خويشاوندي.حركت و نيرو از حالسرشار درهمان و است بدوي
وصف و شرح به كامو.مورداست ديگر عربها و فرانسويانالجزاير
نوزدهم ، قرن در كه ناداريميپردازد اروپاييان امواجپيدرپي
با الجزاير در.ميشوند بهالجزايرسرازير ظلم و جنگ از گريزان
كه ميشوند طرف فرانسوي مقامات بياعتنايي و لميزرع ، خاك وبا ، بيماري
را مرگ طعم بودن فرانسوي خاطر به كامو پدر.ميگيرد صورت سرتحقير از
.بود نديده را آن هم بار يك كه فرانسهاي چشيد ،
كه داشت اعتقاد مينويسند ، فاتحان را تاريخ براينكه اشعار با كامو
نميبايست الجزاير ملي آزاديبخش جبهه و دوگل بين شده برقرار توافق
نتيجه در كه آثاري به نظر با او.بگيرد ناديده را او جامعه تجارب
را پيرفرانسوياي كشاورز ميگردد ، الجزاير متوجه استعمارگران عزيمت
حساب روي از و دقت با زمينهايش ترك از قبل كه ميكند داستانش وارد
جالب و.اوست زحمات عمر يك حاصل كه ميشود تاكستاني كردن نابود مشغول
فرار ، از قبل الجزاير فرانسويان.بود پيشگويي مثل كامو كار اين آنكه
.كردند منهدم را الجزيره مركز ساختمانهاي
وبمبها رسيده اوج به ملي جبههآزاديبخش شورش كه زماني در ژان
.بازميگردد شهر اين به منفجرميشود الجزيره در پياپي
اروپاييان دربرابر عربها جانانه بهوصفمقاومت اول آدم در كامو
فرانسويها برادر را كهخود اعرابي بودند كم.مهاجمميپردازد
ميشد كه شب...بودند هم از اماسواي هم كنار در آنها.بدانند
كامو.عقبمينشستند اسرارآميزشان اندرونخانههاي به فرانسويان
اينجا در بود كرده طرح فني بهطور دربيگانه قتل صحنه در كه را آنچه
.بودند فرانسوي الجزيره براي تهديدي عربها.ميدارد بيان وضوح به
ومنتشر چاپ موقعي در احتمال اولبه آدم ميماند زنده كامو اگر
اوضاعي در امروز اما.بودند گريخته الجزاير از فرانسويها كه ميشد
هم بر ملي آزاديبخش جبهه و دوگل مدارهاي و قرار كه مييابد انتشار
پاشيدن هم از به شروع فرانسه ديدگان برابر در الجزاير.است خورده
جبهه به فساد و تباهي رسوخ براي حلي راه هم اول آدم و.است كرده
ميكند روشن را نويسنده كاموي موقعيت كم دست اما ندارد ملي آزاديبخش
آدم.باشد داده پاسخ را نويسنده رسيدن پايان به درباره عدهاي شك تا
مسائل سرسختانه بيان طرفي از و خردسالي از برانگيزي تحسين گزارش اول
زمره در گرچه اين و.است (الجزاير فرانسويان ، ) مهاجران مواضع و
به امروز در هم و گذشته در هم كه است واقعيتي باري باشد ، واقعيتها
.نميآيد كسي كار
بيرجندي فاضلي محمود:ترجمه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام