چهارم ، شماره 1057 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 1 يكشنبه 11
آرمانگرايي و سياسي فلسفه
(آخر بخش) سياست و ادبيات
محمود:ترجمه- كانتور پاول ورنردانهاوزر ، زوكرت ، كترين:نوشته
بيرجندي فاضلي
رايزني به بهقوت و آگاهانه ميتوانند ارسطو و افلاطون درنظر انسانها
به خطا راهيافتن.بپردازند آن بناي نحوه و اجتماع مصلحت درباره
مادي علائق و افكار تاثيرگذاري همچنين و آن از حاصله نتايج و رايزني
و جوامع صورتبندي در مهمي نقش رايزني اين اما.است محتمل امر اين بر
.دارد آنها زندگي رسم و راه بر مالا
مختلف ازنظرمكتبهاي سياسي همهانديشههاي اينها برعكس اما
مستور را مادي منافع كه حجابياست و محض تاريخيگريايدئولوژي
صورت پيشرفتهترين نظر در دو هر سياسي و فرهنگي پديدههاي.ميدارد
بهشمار عرضي پديدههاي امر غايت در باشد ، ماركسيسم كه تاريخيگري
انعكاسدهنده كه ميشود نگريسته روبناهايي ديده به آنها به و ميآيند
تفسير و تاريخ راستين محركه نيروي كه است اقتصادي عوامل بنياد صرف
فلسفه در سخن ، كوتاه به.ميدهد بهدست را اجتماعي رويدادهاي حقيقي
سازنده تاريخ ، تاريخيگري ، در و است تاريخ سازنده انسان ، قديم ، سياسي
.است انسان
موضع قديمي نظرگاه كه دريافت ميتوان ادبيات كمك با اينجا در
.دارد جامعتري و متعادلتر
نظرگاهتاريخيگر توجه مورد همهپديدههاي جامع و ناظر نظرگاه اين
براي بيشتر شدناختيارات قائل ضمن و نشده آنختم به اما بوده
تعيين.ميورزد مخالفت تاريخ در انسان آگاهانه عامليت نفي انسان ، با
.است عملي تاريخيگري و قديم سياسي فلسفه مواضع بين مرز و حد دقيق
جبر برخلاف قديمي موضع كه كرد وضع ميتوان را بدينگونه قواعدي
يا مادي محدوديتهاي همه فارغاز را بيانآدمي و فكر تاريخيگري
.ميشناسد غيرمادي
موضع اينقاعده كه ميدهد نشان درجمهور شاعران نقد به نگاهي
مختلف نيروهاي راپادوهاي نويسندهها ماركس مانند او.نيست افلاطون
و ميداند اقتصادي طبقات منافع خدمت در را نويسندهها ماركس;ميبيند
در.ميبيند گوناگون سياسي رژيمهاي با همسويي در را آنها كار افلاطون
خوشايند براي و هستند زمانه همرنگ جهتي به شاعران اكثريت افلاطون نظر
افقهاي به محدود ازاينرو و مينويسند مخاطبانخود نظريات و سليقهها
.هستند خود بر حاكم رژيمهاي
آثارادبي بيشتر در كه آنچه درفهم را ما رژيم ، قديمي نظريه
تاييد قويا رژيمرا ايده بهنوبهخود وازطرفي داده ياري ميگذرد
قوالب جستجوي مبين گذشته قرن سه در ادبيات تاريخ مثلا.ميكند
گسترش و خيزش از بازتابي و بوده نمايشنامه و داستان ، شعر ، دموكراتيك
.است فرانسه و امريكا انقلابات بعداز دوره در دموكراتيك رژيمهاي
پرداختن و ساختن پي در عليالخصوص يادشده دوره نويسندگاندر
صورتهاي و برآمده دموكراتيك صورتهاي از برخوردار و جديد قهرمانان
دموكراتيك جديد دنياي با بيتناسب و اشرافي ماهيت داراي كه را سنتي
.گفتند وداع بود
با اليوت.داراست را دموكراتيك روح اين از نمونهاي آثارجرجاليوت
چهرههاي بهمانند او متوسط طبقه شخصيتهاي كه ميدارد اذعان تمام نرمش
.است ادبي ارزش و قابلارج كلاسيك تراژديهاي بزرگان
خلق در تا دارد اميد تراژديهايش بورژوادر شخصيتهاي ثبت با اليوت
سايرنهضتهاي و فرانسه انقلاب روح همآوابا را انقلابي ادبي آثار
در ميتوان رژيم نظريه به باعنايت.دراندازد نوزدهم قرن دموكراتيك
اشارات لااقل يا و معاني به مينمايد غيرسياسي امر بادي در كه آثاري
.يافت دست سياسي
ايالات بريتانياو كشور دو هر در قرننوزدهم رمانهاي از بسياري
آدمها زندگيفردي متوجه و سياسي مضامين دوراز امر درواقع متحده
علائق بهظاهر كه ترسيمشده شخصيتهايي رمانها دراين.ميشود ديده
و عشق ، معاش ، امرار نظير شخصي كاملا مسائلي گرفتار و نداشته جمعي
همچون رمانها اين قديمه سياسي تحليل اما.هستند خانواده تشكيل
به سياست لباس عملا كه داد خواهد نشان بهفوريت ماركسيستي تحليلهاي
دموكراسي همانا كه ميدهند بازتاب را مشخصي رژيمهاي.دارند تن
سياسي برنامه رنگ نيز فردي زندگي به آنها توجه بذل و است ، بورژوازي
به نوزدهم قرن رمانهاي متوسط طبقه قهرمانان.دارد برخود را مشخصي
لاك و هابز ، چون متفكراني كه هستند سياسي برنامههايي ادامه واقع بيان
توجه فيلسوفها اين.كردند طرح صلح به اروپا جامعه دستيابي اميد به
مسائل از مشخصا و فردي موضوعات به مسائلجمعي از را مردم
را آريستوكراتيك جمعيانسان غرور نشان كه تفرقهافكن جنگافروزانهو
نشان كه ساختند معطوف ووحدتبخشي جو مسالمت مضامين به برخودداشت
.داشت برخود را بورژوا انسان مالي بهروزي
بريتانيا قرننوزدهم رمانهاي از بسياري سياسياز واضح مضامين غيبت
بذل.ميكند بازگو ملتها اين در سياست از را حقايقي متحده ايالات و
رماننويسها اين سوي از جمعي زندگي از اعراض و فردي زندگي به توجه
بر نوزدهم قرن در كه است دموكراتيكي ليبرال رژيمهاي آثار از حاكي
مسائل برخي به نويسندگان اين توجه بذل علت.بود حاكم ملتها اين
زندگي اساسي مسائل آنها نظر از كه بود آن فقط فردي زندگي تحريكآميز
بر نويسندگان اين كه بدينمعنا.ميشد تلقي شده فصل و حل سياسي
و.ميساختند معين را آن حدود رژيمها كه سياسيميانديشيدند زمينهاي
رژيم حقانيت رماننويسها اين كه بود آن دقيق علت خلاصه بهطور يا
و شمرده بديهي را بورژوايي زندگي رسم و راه با همراهي و دموكراتيك
رژيمها اين در زندگي بهغوامض رسيدگي مصروف را غمخود و هم لذا
ملاحظه تحليلادبيات در رژيم مفهوم مفيدبودن كه اينجاست.ميساختند
بهحساب ادبي اثر دريك آنچه كه ميسازد روشن اينمفهوم:ميشود
اهميت حائز شده پرداخته بدان كه آنچه اندازه به نيامدهميتواند
.باشد
نظرگاهماركسيستي و قديمي سياسي مياننظرگاه تشابهات بر من تاكيد
متفكراني ميگويد استكه ادعاهايي بيپايگي بهجهتاثبات تاريخيگر و
مجددا اما.بودهاند آرمانگرا ادبيات فهم ارسطودر و نظيرافلاطون
مسئله تحليل و است اهميت حائز تشابهات قدر به اختلافات كه گفت بايد
ميكنند زيست آن در كه عصري يا جوامع افقهاي به نويسندگان تقيد
Zeitgeist نظرگاه از تحليل مرتبه همان واجد رژيم ، نظرگاه براساس
.خواهدبود
را وهمه مينگرد چشم يك به همهنويسندگان به نوعا تاريخيگري
حقيقي ادعاحدود اين وميشناسد افقهايعصرشان به مقيد بهيكسان
مسئله اين به كه كساني همه.ميكند روشن را فلسفيتاريخيگري موضع
از آدميان اثرپذيري بر ارسطو ، و افلاطون ميان آن در و انديشيدهاند ،
آن بر اينها علاوهبر تاريخيگري اما ميگذارند صحه خود تاريخي شرايط
نويسندگان انديشه مسير كمال و تمام كننده تعيين شرايط اين كه است
.است
.است عملي مشخصنويسندگان و دقيق قديممعاينه سياسي فلسفه موضع از
اعتنا ديده به را افراد نظرياتسياسي كه آنجا از وارسطو افلاطون
رابازتاب آدمي افراد و -غلط وخواه صحيح خواه -مينگريستند
ميشد لحاظ آنها امكاندرنظر اين نميشمردند منافعمادي ايدئولوژيك
فارغ را خود راه نويسندگانميتوانند ميان آن در و بعضيآدمها كه
اينقبيلجانهاي.يازند دست معرفتاصيل به و جسته متعارف ازعقايد
رها رژيمها توسط شده مقرر افقهاي از را خود سقراط ، نظير فلسفي
منظور به ديگري با رژيم يك مقايسه راه از را كار اين و ميسازند
.مينمايند برآورده كدام هر در بد و نيك نقاط شناسايي
از جداي و منفك را جوامع زمانه بهاهميتنقش عنايت با تاريخيگري
درنظر آن خاص تاريخي افق در شده مهروموم را جامعه هر و يكديگر
رقيب رژيمهاي انواع به قائل آن برعكس رژيم كلاسيك نظريه اماميگيرد
ميسر آنها مقايسه طريق اين به و كرده زيست همديگر مقارن كه بوده
.است مفروض رژيم هر فكري تفوق نافي مقايسه و.ميگردد
راستين فلسفي شعر ميكند شاعران از كه انتقاداتي همه برابر در افلاطون
به نسبت بصيرتي حتي و نبوده خاصي رژيم محصول كه مينمايد پيشنهاد را
اما نادر شعري چنين.ميدهد بهدست را رژيمها ياانواع و رژيم
در فلسفيراستين شعر اين نمونه.ادبياتاست سياسي آموزش عاليترينمثال
را آن ارسطو و افلاطون پديدهايكه با داشتن آشنايي.شكسپيراست كلام يك
آثار غامض و گسترده دنيايفوقالعاده به ورود راههاي از رژيممينامند
.ميباشد نمايشنامهنويس شكسپير
در كه رژيمهايي تنوع اوبا آثار انسانهاي زياد انواع
را اينرژيمها.دارد عميق ميكشدپيوستگي تصوير به نمايشنامههايش
زندگي رسم و راه.جست تاريخ صفحات در يا و اروپا نقشه بر ميتوان
امروزين انگليسيهاي با كلي تمايز شكسپير آثار در باستان روميان
شخصيتي تفاوتهاي امروزه كه آنچه در فقط تمايز اين علتدارد
اساسا رژيمهايي حاكميت دوره در آنها زندگي به و نيست ميخوانيم
كه ميدهد نشان شكسپير.ميكند پيدا ارتباط نيز همديگر با متفاوت
فرق مسيحي پادشاهي روزگار در زندگي با بيدين جمهوري عصر در زندگي
متفاوتي اساسا نظرگاههاي رژيمها اين از هريك دستاورد.دارد بسيار
مسائلي به متفاوت كاملا پاسخهايي نيز آن حاصل و است هستي درباره
.است خودكشي نظير
بهتر نظراو در رژيم مفهوم به شكسپيرنتوان آثار در كجا هيچ شايد
دست ميكند منع را خودكشي كه هملت سوال به معروفهوراسيو پاسخ از
معروفيتي چنان جمله اين.دانماركي نه هستم باستان رومي من:يافت
اين گفتن از هوراسيو اما.ميبريم بهكار را آن كجا هر در كه يافته
سال جادو 2000 و سحر با كه بگويد ميخواست آيا.داشت مقصودي چه جمله
حال به مناسب زمان در سپس و شده منجمد روشي به او آيا است؟ كرده عمر
وارد دانمارك بهدربار را لازم روايتگري تا بود بازگرداندهشده عادي
كند؟
اينجمله با هوراسيو كه واقفيم همه ما.است مضحك كه البته پاسخها اين
اما.گردد ملحق او به خويش كشتن با ميخواهد كه داشت اظهار هملت به
كه ميكند بيان اصطلاحاتي با بلكه شخصي اصطلاحات قالب در نه را كار اين
كه ميدارد مبذول نكته بدين را توجه و برساند را رژيمها تفاوت
رژيمي در كه است اين به بسته خودكشي مسئله به نسبت هركس عكسالعمل
.باشد رسيده بهعرصه بيدين يا مسيحي
به ضمناشاره و هست نيز ديگري حاوينكات هوراسيو جمله اين اما
درعينحال كه ميگردد يادآور انساني منش به دادن شكل در قدرترژيمها
شكل كار در كه رژيمي يا و جامعه زمانه ، بندهاي و قيد در افراد بعضي
رژيمي در تقدير هر به هوراسيو.نميگيرند قرار ميباشد آنها به دادن
افكارشدرباره كه است مدعي اينوصف با و بود باليده مسيحي
تحصيلات نكتهبا اين بين رابطه.دارد ماهيترومي اساسي مسئلهاي
هرحال به لكن.است قابلتامل رنسانس عصر دردانشگاههاي هوراسيو
را رژيم قدرت شكسپير.است رژيم نگرششكسپيربه غموض بازگوينده
اين و پرداخته كاوش به نيز قدرت محدوديتهاي در لكن و بود دريافته
تصوير به متفكر و نمايشنامهنويس اين از بهتر هيچكس را محدوديتها
.است نكشيده
خود وي كه نشانميدهد مختلف رژيمهاي براهميت شكسپير وقوف و اشراف
ادبي منتقدين كه بماند.نماندهبود خاصي رژيم هيچ وبندهاي قيد در
تاريخيگريشكسپير نظر از.ميكنند راادعا اين جز بالجمله معاصر
علائق مهر و لاك نيز نمايشنامههايش و است تاريخيمشخصي برهه مخلوق
دقيق مطالعه اما.دارد برخود را انگلستان رنسانس با بيگانه انساني
يا و ناچيز زماني خطاهاي استثناي به كه ميكند ثابت نمايشنامههايش
به را دوردست مكانهاي و زمان با نمايشنامهاي وقتي جزئي ، اشتباهات
.ميكند كاري چه كه ميدانست دقيقا و عميقا ميكشيد تحرير
بر او تاملاتعميق و شكسپير دقيقنمايشنامههاي مطالعه جهت همين به
همسنگتحصيلات فردي اجتماعيو زندگي و فرد ، و متقابلجامعه اثرات
.ميشود شناخته سياسي
كه است اونمونهاي.نيست بيهمتا اما.نوادراست از يقين به شكسپير
افقهاي به مقيد كه نويسندگاني اكثريت كهبازشناختن ميدهد نشان
لااقل كه استثناهايي معدود آن از هستند ، برخود حاكم رژيمهاي
در مياندازند و خودانداخته جوامع محدوديتهاي ماوراي نيمنگاههاييبه
آموزگار ادبيات ، مطالعه منظر اين از.است ادبي نقد وظايف سرلوحه
انسان ذهن و فكر به دادن شكل در رژيمها قدرت از هم و است سياست بزرگ
سخن آنها تعالي و خود حدود ماوراي مشاهده در او ذهن قدرت از هم و
.ميگويد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام