چهارم ، شماره 1058 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 2 دوشنبه 12
!است بزرگان از بخشش
كه نيست مهم.ميشود احياء ديدتان صلاح قدرت ميبخشيد را كسي وقتي
هستيد رهايي لايق شما باشد ، بخشش لايق فرد
از بگيريد ناديده را ميشود وارد غريبهها توسط كه جزيي آزردگيهاي
را درها محكم بياعتنايي ، با رانندگي مثل خشم از ناشي منفي نمودهاي
كنيد خودداري اشياء شكستن يا كوبيدن
بهباد را آدم هميشه و نميگذارند احترام وقت هيچ كه مادري و پدر
نميكند ، رعايت را زيردستش حقوق كه بيانصافي رئيس ميگيرند ، انتقاد
وارد ما به را كهزخمهايي هستند اينهاافرادي همه..و مهر كم همسر
غبطه.ميكشد طول سالها كنيم غلبه آنها بر بخواهيم اگر كه ميكنند
ميخواهد دلمان و آنهاميگوييم به دلمان در را چيزها بدترين و ميخوريم
.بگيريم انتقام
مثبتتري نتيجه كه بكنيم كاري انتقام ، جاي به كه بدانيم بايد ولي
شدننيست تسليم معني به بخشيدن.است ميبخشم را شما گفتن آن و دارد
.بگذرد هم كهاين است اين منظور بلكه
ميبخشيد را آزاردهنده فرد كه وقتي:ميدارد اظهار كاسارجيان روبين
بهرهكشي بازمانده يك.نشدهايد بند دست او به ديگر هيجاني نظر از
خلاصي ديگري فرد كابوس از را شما بخشش ، :ميگويد كودكي دوران هيجاني
.ميدهد را پسنديدهاي زندگي امكان شما به و ميبخشد
خاطر رنجش اينهمه مردم چرا ميرسد نظر به خوب اينقدر بخشش اگر
ميكشند؟ بدوش را
آزردهشدن هنگام كه باشد بيقدرتي تلافي اين شايد كه است اين دليل يك
ببخشيد ، وقتي كتابچطور نويسنده گرانت مري.ميدادند نشان خود از
است ممكن ميشود خشمگين آدم وقتي:ميكند نشان خاطر چطور؟ نميدانيد
را بيشتري قدرت احساس كمكم بخشش اما بكند بيشتري مسئوليت احساس
.ميكند القاء
كهفرد نيست مهم.ميشود احياء ديدتان صلاح قدرت ميبخشيد را كسي وقتي
را ما است ممكن كه ديگري دليل هستيد رهايي لايق شماباشد بخشش لايق
.باشد كاپيتولاسيون يا ضعف همچون احساسي ميتواند بازدارد بخشش از
اشتباه آنها اينكه يعني بخشيدن ميكنند فكر بعضيها:ميگويد بيشاپ
از دررفتن براي ديگري آزادگذاشتن بخشش اما.است ديگري با حق كردندو
.نيست مشكلات
شكمتان از خنجر كشيدن بيرون فقط بخشش:كه ميكند اضافه گرانت
.است
را خود قبلي همسر تلخي هنوز كه گرفتهايي طلاق زن ميتواند بخشش
دعوت عروسي به كه بستگاني و ميگذرد ترفيع خير از كه كارگري ميچشد ،
.بكند راحت و خلاص را نشدهاند
.ميباشد خوب نيز روان براي است خوب جسم براي كه همانقدر بخشش
جراحات كردن زنده دوباره و كردن زنده:ميگويد ويليامز ردفورد دكتر
يك ساده يادآوري حتي كه شده ثابت.دارد ضرر سلامتي براي گذشته
.ميباشد استرسآور قلب براي ميگردد فرد شدن خشمگين باعث كه واقعه
خون ، بيماري فشار بالارفتن با نيز ميشوند استرس باعث كه منفي احساسات
.ميباشند مرتبط بيماريها ديگر پذيرش قابليت افزايش و شرائين تصلب
احساسهاي ابتدا در:روانشناسيميگويد استاديار نلسون كيلاف
از ميكنيد سعي بعد ميكنيد تحمل را خجالت و غمگيني و خشم منفيهمچون
اين تسكين بررسي به يا بياوريد سردر افتاده اتفاق كه را آنچه
.ميپردازيد پيشامدها
.نكنند پيدا دست بخشش نهايي مراحل به وقت هيچ است ممكن افراد بعضي
اعتمادشان مورد افراد و عزيزان توسط كودكي در كه آنهايي مخصوصا
.ميبينند دشوار را مراحل اين شدهاند آزرده
در ميخواهيد اگر.باشد ثمر مثمر ميتواند بخشش مقداري هم حال اين با
است كافي كنيد شروع چگونه نميدانيد منتها گيريد بكار را بخشش آينده
.كنيد تبعيت ذيل پيشنهادات از
.كنيد تمرين كوچك آزردگيهاي با (الف
را ميشود وارد غريبهها توسط كه جزيي آزردگي:ميگويد كاسارجيان
كه رانندهاي نميگذارد ، احترام شما به كه فروشندهاي.بگيريد ناديده
اصلي آزارهاي بخشيدن خطير امر براي را شما.نميكند سوار را شما
.ميسازد آماده
.كنيد رها مضر احساسهاي از را خودتان (ب
خود اعتماد مورد مشاور يا دوست براي را خود نااميدي يا خشم احساس
.كنيد بيان
اعطا شما به استماع براي نيرومندي تجربه عمل اين:ميگويد گرانت
را آن غم بعدها كه چيزي انجام يا بازگويي خطر بدون ميتوانيد و ميكند
.آييد فائق احساساتتان بخوريدبر
بالش به زدن مشت همچون خشم فرونشاندن راهبردهاي:ميگويد نلسون
خشمگين هستيد غمگين كه اندازهاي به اگر.باشد كننده ياري ميتواند
ناشي منفي نمودهاي از صورت هر در.كنيد ثبت را روزانه وقايع نباشيد
شكستن يا كوبيدن را درها محكم بياعتنايي ، با رانندگي مثل خشم از
.كنيد خودداري اشياء
.بنويسيد نامه آزرده را شما كه فردي به (ج
كردهايد مشاهده را آن كه همانطور افتاده اتفاق كه را حقيقتي جزئيات
دارند ، كهمن عباراتي از.بنويسيد قضاوتي يا گله گونه هر بدون
كه رفتاري فشار....نميفهمم من....ميكنم احساس من.كنيد استفاده
او احساس شنيدن به را خود تمايل و كنيد توصيف را داشته شما با فرد
برنز كرد؟ ارسال را آن ميشود آيا.كنيد حل را مسئله و دهيد نشان
.بفرستيد را آن كند ياري شانس اگر:ميكند توصيه
شنيدن از حالت هر در يا باشد مرده آزرده را شما كه فردي چنانچه
را نامه سوزاندن مشاوران از بعضي باشد عاجز ميگوييد كه را آنچه
از و ميسوزاند كاملا را خشم كه سمبليكي روش ميكنند پيشنهاد
.بينميبرد
.است لازم شدن رودررو كه نكنيد احساس (د
.بگيرد صورت ديگري كس آگاهي يا دخالت بدون ميتواند بخشش
كه نفهمند هرگز است ممكن ميبخشيد كه را افرادي:ميگويد كاسارجيان
مهم آنچه.كنند انكار را چيز هر است ممكن كردهاندو اشتباه شما درحق
.آييد فائق برخشمتان شما كه است اين است
.فرادهيد گوش همدلي با (ن
شديد رودررو شماست مخالف كه فردي با اگر:ميكند اظهار ويليامز دكتر
.دهيد نسبت او به شنيديد كه را چه هر بعد و كنيد گوش و باشيد ساكت
وسعه ديد خواهيد ديگري چشمانداز از را رفتار بكنيد را كار اين وقتي
.شود بخشش به منجر ميتواند كه ميدهيد نشان خود از را بيشتري صدر
.بكنيد عبادت و تفكر (و
استبيش ممكن بخشش عمل.بياوريد روي وايمان معنويت به:ميگويد برنز
ازعهدهاش خود خودي به بتوانيم ما از كدام هر كه باشد چيزي آن از
.بربياييم
.است فراموشي همان بخشش كه نكنيد فكر ( ه
را آزردگيها و تالمات نبايد و نميتوانيم:ميگويد سيمون.نيست اينطور
نشويم قرباني دوباره كه دهند مي ياد ما به تجربيات اين كنيم فراموش
.نكنيم قرباني هم را ديگران و
بخشش لحظه:ميگويد سيدني سيمون.ميشود دروني آرامش به منجر بخشش
بيشتر ديگران با و داشت خواهيد عميقتري احساس خنديد ، خواهيد بيشتر
.بود خواهيد ارتباط در
هر بهبودي براي را راه نيز ميآوريد وجود به كه پسنديدهاي احساسهاي
.ميسازد آماده بيشتر چه
ريدرزدايجست:منبع
محمدشجراوي:ترجمه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام